اوین نامه ی کیهان 3
شنبه 9 مرداد ماه سال 1397
يادداشت روز اوین نامه کیهان "فرصت طلايي!"
چرا پند
از تجربه نخ نما وضدخودش تبدیل شده طی 40
سال آموخته نمی شود ؟ برای اینکه نتیحه دروغ وعوامفریبی ووارونه گویی وفرافکنی و آدرس غلط دادن ها در این مدت منجر شده تا بستر ساز بد بینی وتارضایتی مردم معترض شود طوریکه دراعتراضات ضد حکومتی
شان برای اینکه جواب 4 دهه دروغ گویی حاکمان آخوندو پاسدار وشرکای شان بدهند فریاد می زنند مرگ بر دیکتاتور و تأکید می کنند دشمن ما همین جاست؛ دروغ میگین آمریکاست
. تاجاییکه این شعارامروز معترضان ناراضی اصفعهانی همراه با شعار نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران فریاد
زده شد. با این وجود قلم زنان همکار
سربازجوشریعت نداری چون وامدارند و مستقل نیستند پس خود به نادانی زدن همچنان به سیاست وارونه گویی
وتحریف وکتمان واقعیات ادامه می دهند.
اولين
گزينه دشمن غدار عليه اين مُلک و ملت انقلاب کرده و از بند رسته جنگ بود. آن هشت
سال جنگ تحميلي و نابرابر و مستقيم را که به دنبال تفرقه افکني و درگيري ها و جنگ
هاي بي حاصل داخلي و قوميتي چه کسي عليه اين کشور تازه از بند طاغوت رسته برپا
کرد؟ حالا خيلي جالب و البته باعث تعجب است که اينها وقتي به خيال خودشان مي
خواهند مثلا خيلي ما را بترسانند! ما را به جنگ تهديد مي کنند و از درگيري نظامي
به عنوان يک گزينه و البته آخرين و تعيين کننده ترين گزينه نام مي برند!
اين بساط تهديد نظامي و «به تعبير عزيزي» جنگ هراسي که دشمن خارجي و دنباله هاي داخلي آن به راه انداخته اند در مصاف با اين ملت و براي اين مردم خطرناک و تعيين کننده نيست، آنچه خطرناک و جاده صاف کن دشمن است، غفلت از «درون» است و فراموشي از آنچه در «داخل» مي گذرد، که فرمود: «اعدي عدوک نفسک، التي بين جنبيک»! خطر اصلي اينجاست «غفلت از درون»! اين حربه و تاکتيکي است که دشمن شکست خورده و ناکام از حربه هاي ناکارآمد گذشته، اينک به آن روي آورده است و کارکرد اصلي اينکه بر طبل جنگ مي کوبد و ما را مستقيم و غيرمستقيم از طريق بلندگوها و رسانه هاي خارجي يا اجير شده ها و دنباله هاي داخلي، تهديد مي کند تا ما را از ميدان اصلي نبرد و آنچه آماج مرحله جديد تهاجم خود قرار داده، غافل نمايد!
در اينکه دشمن مرتجع مدعي پيشرفت و دموکراسي و حقوق بشر و طرفدار ارزش هاي مدرن و... کماکان درباره اين کشور انقلابي بر خواسته هاي ارتجاعي و استعماري خود پافشاري مي کند و دست از دشمني برنمي دارد، کوچک ترين ترديدي وجود ندارد اينها چهل سال است با اين ملک و ملت دشمني مي کنند و در اين دشمني به قول حضرت امام خميني کبير(ره) «هرکاري از دستشان برآمده، کرده اند و اگر کاري نکرده اند براي اين نيست که نخواسته اند، بلکه براي اين است که نتوانسته و بيشتر از آن از دستشان برنيامده است!» (نقل به مضمون) پس حرف بر سر بود و نبود جنگ و ستيز بي امان کارگزاران نظام سلطه عليه اين کشور نيست، بلکه حرف بر سر اين است که ميدان اصلي جنگ را گم نکنيم و در اين باره دچار فريب و خدعه دشمن نشويم، به درگيري هاي فرعي و توهمي دچار نشويم، امروز جبهه جنگ دشمن، بيش از هميشه، «اقتصادي» است. در اين جبهه و عرصه است که دشمن صرفا شعار نمي دهد و فقط رجز نمي خواند، بلکه رسما وارد شده است. سازمان ها و مراکز اقتصادي خود را عملاً به «اتاق جنگ» عليه ايران انقلابي و تسليم ناپذير کرده است. صريحاً و بي نقاب جنگي تمام عيار به راه انداخته که در آن معيشت و سفره و نان مردم را هدف قرار داده است تا شايد به هدف ديرين خود که نابودي انقلاب و تسليم مردم و احياء سلطه و چپاولگري خود به اين کشور است، دست يابد. جنگ هم، جنگ است، سازوکار و شرايط و مقتضيات خودش را دارد. در هر جنگي دشمن خارجي و روياروي، تکليفش، مقر و سنگر و موضعش، مشخص و آشکار است. همانطور که در نبرد آتشين نظامي، دشمن اين مرز و بوم بيش از هرچيز به خاطر وحدت و انسجام داخلي و محکم بودن «درون» راه به جايي نبرد، در ميدان نبرد اقتصادي هم نمي تواند کاري از پيش ببرد، به شرط آنکه اينجا هم از درون محکم باشيم و ضمن تقويت اعتماد مردم و پرهيز از تفرقه و اختلافات ويرانگر و خودخواهانه، سخت هوشيار باشيم و از خطري که از «درون» ما را تهديد مي کند و منتظر است تا در بزنگاه هاي حساس خنجر خود را به پشت ما وارد کند، غافل نباشيم. اجازه فعاليت هاي خرابکارانه و تفرقه افکنانه به ويژه به کساني که در داخل ناآگاهانه و يا مغرضانه، شرايط حساس مملکت را فرصتي براي تکاثر و احتکار و افزودن بر سرمايه هاي نامشروع و کسب منافع زياده خواهانه مي دانند و عزت و استقلال و حيات يک ملت را بازيچه بازيگري هاي کثيف و حرامخوارانه خود قرار مي دهند، ندهيم و فضا و بستر و عرصه را براي عرض اندام آنها سخت تنگ کنيم متاسفانه تا حالا در اين باره بعضي جاها و پاره اي وقت ها غفلت کرده ايم و معلوم نيست اگر ترامپ زير برجام نمي زد و اين التهاب اجتماعي با افزايش روزافزون قيمت ارز و سکه پديد نمي آمد، آيا باز هم شاهد اتفاقات امروز و تکاپويي که براي مبارزه با رانت خواران و دزدان بيت المال و تروريست هاي اقتصادي به راه افتاده، بوديم؟! آيا بايد فقط چنگ و دندان نشان دادن دشمن ما را به خود آورد و... غافليم که به فرمايش مولا(ع): بزرگ ترين دشمن «نفس» ماست که در درون هر يک از ماست:
بستر راحت چه اندازيم بهر خواب خوش
ما که چون دل دشمني داريم در پهلوي خويش
اما به مصداق جلوي ضرر را هر جا بگيري، منفعت است! هنوز براي تغيير بعضي همکاران ناکارآمد و افراد عوضي رداي مسئوليت به تن کرده و مهمتر از آن اصلاح برخي رويه ها و روش ها و منش ها، فرصت وجود دارد، فرصت طلايي! کافي است مسئولان به آنچه در اين باره، اخيراً بسيار وعده مي دهند، عمل کنند و... در هر حال از هر فرصت براي تحکيم هرچه بيشتر درون بايد بهترين استفاده ها را کرد. عبرت هاي تاريخ و سنت هاي الهي در اين باره را که مي گويد: «اگر ملتي از درون محکم و متحد باشد، محال است در برابر دشمن بيروني هر چند قوي سر تسليم فرود آورد.»، جدي بگيريم. تاريخ اسلام به ما نشان مي دهد که مسلمانان همواره در جبهه بيروني و در مصاف با دشمن خارجي و رودررو پيروز و فاتح بوده اند، اما از درون و به دست جريان «نفاق» و به ظاهر خودي ها، آسيب هاي جدي ديده و زيان هاي بزرگ مادي و انساني متحمل شده است. استاد شهيد مطهري(ره) در جزوه «مسئله نفاق(!)» در اين باره بحث بسيار دقيق و قابل تاملي دارد که بايد آن را چند بار خواند. (مرحوم دکتر شريعتي هم در سخنراني «شهادت» با مقايسه دوران پيامبر(ص) و حضرت علي(ع) اين موضوع را تحليل و تبيين کرده است.) اين خطر امروز هم مسلمانان را (و در اين مبحث) جامعه ما را تهديد مي کند. بديهي است، منظور از «جريان نفاق» فقط يک گروهک ذليل و خائن به ملک و ملت، نيست، بلکه همان است که قرآن کريم خصوصيت بزرگش را «عدم تطابق زبان و دلش» معرفي مي کند: «يقولون بافواههم ما ليس في قلوبهم»!
بنابراين در اينکه «مراقبت از درون» يکي از ضروريات مسلم مقابله با دشمن بيروني است، شکي وجود ندارد، اين ضرورت با حرف و تعارف هم فراهم نمي آيد، بلکه بيش از هر چيز با تقويت و مضاعف ساختن «اتحاد و اعتماد مردم» به دست مي آيد. دشمن را ببينيم چگونه از سويي به جان اعتماد و باورهاي مردم ما افتاده، با دروغ و شايعه و نيرنگ، ذهن و روان آنها را بي امان بمباران مي کند و از سوي ديگر چگونه با لطايف الحيل و از راه هاي گوناگون تلاش مي کند در ميان اقشار مختلف جامعه، احزاب، جناح ها، قوميت هاي گوناگون و مذاهب مختلف تفرقه افکني و اتحاد مردم را متزلزل و اعتماد مردم به مسئولان را درهم بکوبد و...؟ تکليف روشن تر از هميشه است. «تک» دشمن را بايد با «پاتک» مناسب پاسخ داد. نبايد به او اجازه دهيم بزرگترين ثروت و سرمايه هر حکومت و مملکتي- بزرگتر و با ارزش تر از همه منابع و معادن و ثروت ها- يعني «اعتماد مردم» را به خود و به مسئولان خود، تضعيف و نابود سازد. به کلام آسماني و الهي قرآن کريم توجه کنيم که ما را به پايداري و صبر در برابر دشمن متجاوز و گستاخ دعوت مي کند:
«يا ايها الذين آمنوا اذا لقيتم فئه فاثبتوا واذکروا الله کثيراً لعلکم تفلحون» (انفال/ 45) (اي کساني که ايمان آورده ايد، هرگاه با فوجي مقابل شديد پايداري کنيد و خدا را پيوسته ياد آريد، باشد که پيروز و فاتح گرديد.)
و بلافاصله در آيه بعدي هشدار مي دهد و راه حل «ايستادگي و پايداري» را اين چنين گوشزد مي کند: «واطيعوا الله و رسوله و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحکم و اصبروا ان الله مع الصابرين» (انفال / 46) (و پيرو فرمان خدا و رسول باشيد و هرگز راه اختلاف و تنازع نپوئيد که در اثر تفرقه، ترسناک و ضعيف شده و قدرت و عظمت شما نابود خواهد شد، بلکه بايد يکدل و صبور باشيد که خدا با صابران است). آري اتحاد عليه دشمن در گرو اعتماد به دوست است. اين توصيه ها و سفارش ها براي فقط «خواندن» و «گفتن» نيست، بيش از اينها براي عمل کردن است. مخاطب اين کلام آسماني هرکسي است که ادعاي پيروي از اين مکتب و آئين را دارد و مي خواهد هزينه هاي پيروي و پايداري را بپردازد. به راه و مرام مولاي متقيان علي(ع)، قرآن ناطق، اقتدا کنيم. همو که ما ادعا داريم الگوي حکومتي ايشان، (حکومت عدل علي(ع)) را مبناي نظام برآمده از انقلابمان قرار داده ايم و مي خواهيم در حد وسع و توان در اين مسير حرکت کنيم. همان شخصيت تابناکي که مردم ايران به عشق او و عدالت او و به قصد احياي حکومت آرماني و عدالت محور او که با توطئه و همدستي دشمنان قسط و عدالت (قاسطين و ناکثين و مارقين) ناتمام ماند، با تمام هستي و اخلاص خود و به رهبري مرداني از تبار و نسل او، عليه نظام طاغوت و ستمگران روزگار و زمان برخاسته اند. دغدغه «ناس» و توده هاي مردم، دغدغه بزرگ علي(ع) در طول حيات آن بزرگوار به ويژه دوران حکومت ايشان است. او که «غني» در برابر هر «غيرخدايي» و مظهر «فقر و نياز مطلق» در برابر خداي سبحان است، حکومت و حاکمان را سخت محتاج «اعتماد» و «گمان نيک» (حسن الظن) مردم مي داند و در جاي جاي سخنش به ويژه خطاب به کارگزاران و عاملان و واليان حکومتي، درباره رعايت حال توده ها سفارش هاي اکيد کرده است. فرمان هاي صريح داده است که محور همه رفتار و برنامه هاي خود را تامين «اعتماد مردم» قرار دهند.
در اين باره از امير مومنان سخن و توصيه هاي فراوان به جاي مانده است که شايد معروف ترين آنها عهدنامه حکومتي خطاب به مالک اشتر، کارگزار او در مصر باشد. حضرت در بخشي از اين نامه «مردم» را براي مالک چنين توصيف و تعريف کرده است: «و انما عماد الدين و جماع المسلمين و العده للاعداء العامهًْ من الامهًْ فليکن صغوک لهم و ميلک معهم» ( همانا آنان که دين را پشتيبانند، و موجب انبوهي مسلمانان، و آماده پيکار با دشمنان، عامه مردمانند، پس گرايش تو به آنان باشد و ميلت به سوي ايشان.)
و درباره ضعيف ترين و پايين ترين طبقات مردم چنين والي خود را توجه مي دهد: «الله، الله في طبقهًْ السفلي...» ( خدا را خدا را در طبقه فرودست از مردم، آنان که راه چاره ندانند و از درويشان و نيازمندان و بينوايان و از بيماري برجاي ماندگانند...) و درباره اهميت لزوم جلب خوش گماني رعيت و عامه مردم مي فرمايد: «...پس رفتار تو چنان بايد که خوش گماني رعيت فراهم آيد که اين رنج دراز را از تو مي زدايد» و باز سفارش مي کند «خود را از رعيت پنهان نکن... اگر رعيت بر تو گمان ستم برد [و بي اعتماد شود]، عذر خود را آشکار با آنان در ميان گذار، و با اين کار از بدگماني اشان در آر [و اعتمادشان را جلب کن].»
مولا(ع) در مسير جلب اعتماد مردم «رفتار» را بر گفتار، ارجح مي داند به اين معنا که بيش از هر چيز کنش و رفتار مسئولان و کارگزاران بايد احساس رضايت و دلگرمي و اعتماد در مردم ايجاد کند.
بدون ترديد، امروز نيز اين دستورالعمل ها زنده و سازنده و اين سفارش ها کارآمد و ارزنده است و بايد هرکس که در هر جا (دولت، مجلس، قوه قضائيه و..) عهده دار امري از امور مردم است، خود را مخاطب اين توصيه ها بداند و با رفتار و عمل خود، اعتماد مردم را که متاسفانه در بخش هايي (به ويژه حوزه معيشت و اقتصاد) آَسيب ديده، ترميم کند و... توصيه هايي که رهبر معظم انقلاب به تاسي از آن امام همام، همواره به مسئولان و مديران سفارش کرده و يادآور شده اند. همين چند روز پيش بود که ايشان در بخشي از سخنان خود خطاب به هيئت دولت فرمودند: «بايستي تصور دولت در چشم مردم، تصور يک گروه توانا و کارآمدي باشد که دارند تلاش مي کنند... مردم وقتي اين را از شما ببينند، برايتان شعار مي دهند، به نفعتان شعار مي دهند، اين بايد احساس بشود آدم ممکن است مشکل را يک جايي نتواند حل کند، همين قدر که [مردم] بدانند وارد ميدان هستيد و داريد تلاش مي کنيد، روز و شب نمي شناسيد، به مردم پيام اقتدار مي دهد. بايد [مردم] احساس بکنند، دارد، کار مي شود.»
بي تعارف و شعار، مردم داراي قدرت داوري و صاحب تشخيص هستند، اگر احساس کنند حرف و وعده هاي مسئولان صادقانه و با عمل و رفتار آنها مطابقت دارد و خداي ناکرده از سرکاري و سياهکاري و... نيست، دست در دست يکديگر چون هميشه، پشتيبان دولت و مسئولان خواهند بود و... آنگاه در اين صورت پيروزي بي برو و برگرد قطعي و حتمي است. اين وعده خداست که «يدالله مع الجماعهًْ»! (دست خدا با جماعت است) و تاريخ هم شهادت مي دهد: «هرکس با خدا و سنت هاي الهي در افتاد، ورافتاد.»...! نويسنده: سيدمحمدسعيد مدني
اين بساط تهديد نظامي و «به تعبير عزيزي» جنگ هراسي که دشمن خارجي و دنباله هاي داخلي آن به راه انداخته اند در مصاف با اين ملت و براي اين مردم خطرناک و تعيين کننده نيست، آنچه خطرناک و جاده صاف کن دشمن است، غفلت از «درون» است و فراموشي از آنچه در «داخل» مي گذرد، که فرمود: «اعدي عدوک نفسک، التي بين جنبيک»! خطر اصلي اينجاست «غفلت از درون»! اين حربه و تاکتيکي است که دشمن شکست خورده و ناکام از حربه هاي ناکارآمد گذشته، اينک به آن روي آورده است و کارکرد اصلي اينکه بر طبل جنگ مي کوبد و ما را مستقيم و غيرمستقيم از طريق بلندگوها و رسانه هاي خارجي يا اجير شده ها و دنباله هاي داخلي، تهديد مي کند تا ما را از ميدان اصلي نبرد و آنچه آماج مرحله جديد تهاجم خود قرار داده، غافل نمايد!
در اينکه دشمن مرتجع مدعي پيشرفت و دموکراسي و حقوق بشر و طرفدار ارزش هاي مدرن و... کماکان درباره اين کشور انقلابي بر خواسته هاي ارتجاعي و استعماري خود پافشاري مي کند و دست از دشمني برنمي دارد، کوچک ترين ترديدي وجود ندارد اينها چهل سال است با اين ملک و ملت دشمني مي کنند و در اين دشمني به قول حضرت امام خميني کبير(ره) «هرکاري از دستشان برآمده، کرده اند و اگر کاري نکرده اند براي اين نيست که نخواسته اند، بلکه براي اين است که نتوانسته و بيشتر از آن از دستشان برنيامده است!» (نقل به مضمون) پس حرف بر سر بود و نبود جنگ و ستيز بي امان کارگزاران نظام سلطه عليه اين کشور نيست، بلکه حرف بر سر اين است که ميدان اصلي جنگ را گم نکنيم و در اين باره دچار فريب و خدعه دشمن نشويم، به درگيري هاي فرعي و توهمي دچار نشويم، امروز جبهه جنگ دشمن، بيش از هميشه، «اقتصادي» است. در اين جبهه و عرصه است که دشمن صرفا شعار نمي دهد و فقط رجز نمي خواند، بلکه رسما وارد شده است. سازمان ها و مراکز اقتصادي خود را عملاً به «اتاق جنگ» عليه ايران انقلابي و تسليم ناپذير کرده است. صريحاً و بي نقاب جنگي تمام عيار به راه انداخته که در آن معيشت و سفره و نان مردم را هدف قرار داده است تا شايد به هدف ديرين خود که نابودي انقلاب و تسليم مردم و احياء سلطه و چپاولگري خود به اين کشور است، دست يابد. جنگ هم، جنگ است، سازوکار و شرايط و مقتضيات خودش را دارد. در هر جنگي دشمن خارجي و روياروي، تکليفش، مقر و سنگر و موضعش، مشخص و آشکار است. همانطور که در نبرد آتشين نظامي، دشمن اين مرز و بوم بيش از هرچيز به خاطر وحدت و انسجام داخلي و محکم بودن «درون» راه به جايي نبرد، در ميدان نبرد اقتصادي هم نمي تواند کاري از پيش ببرد، به شرط آنکه اينجا هم از درون محکم باشيم و ضمن تقويت اعتماد مردم و پرهيز از تفرقه و اختلافات ويرانگر و خودخواهانه، سخت هوشيار باشيم و از خطري که از «درون» ما را تهديد مي کند و منتظر است تا در بزنگاه هاي حساس خنجر خود را به پشت ما وارد کند، غافل نباشيم. اجازه فعاليت هاي خرابکارانه و تفرقه افکنانه به ويژه به کساني که در داخل ناآگاهانه و يا مغرضانه، شرايط حساس مملکت را فرصتي براي تکاثر و احتکار و افزودن بر سرمايه هاي نامشروع و کسب منافع زياده خواهانه مي دانند و عزت و استقلال و حيات يک ملت را بازيچه بازيگري هاي کثيف و حرامخوارانه خود قرار مي دهند، ندهيم و فضا و بستر و عرصه را براي عرض اندام آنها سخت تنگ کنيم متاسفانه تا حالا در اين باره بعضي جاها و پاره اي وقت ها غفلت کرده ايم و معلوم نيست اگر ترامپ زير برجام نمي زد و اين التهاب اجتماعي با افزايش روزافزون قيمت ارز و سکه پديد نمي آمد، آيا باز هم شاهد اتفاقات امروز و تکاپويي که براي مبارزه با رانت خواران و دزدان بيت المال و تروريست هاي اقتصادي به راه افتاده، بوديم؟! آيا بايد فقط چنگ و دندان نشان دادن دشمن ما را به خود آورد و... غافليم که به فرمايش مولا(ع): بزرگ ترين دشمن «نفس» ماست که در درون هر يک از ماست:
بستر راحت چه اندازيم بهر خواب خوش
ما که چون دل دشمني داريم در پهلوي خويش
اما به مصداق جلوي ضرر را هر جا بگيري، منفعت است! هنوز براي تغيير بعضي همکاران ناکارآمد و افراد عوضي رداي مسئوليت به تن کرده و مهمتر از آن اصلاح برخي رويه ها و روش ها و منش ها، فرصت وجود دارد، فرصت طلايي! کافي است مسئولان به آنچه در اين باره، اخيراً بسيار وعده مي دهند، عمل کنند و... در هر حال از هر فرصت براي تحکيم هرچه بيشتر درون بايد بهترين استفاده ها را کرد. عبرت هاي تاريخ و سنت هاي الهي در اين باره را که مي گويد: «اگر ملتي از درون محکم و متحد باشد، محال است در برابر دشمن بيروني هر چند قوي سر تسليم فرود آورد.»، جدي بگيريم. تاريخ اسلام به ما نشان مي دهد که مسلمانان همواره در جبهه بيروني و در مصاف با دشمن خارجي و رودررو پيروز و فاتح بوده اند، اما از درون و به دست جريان «نفاق» و به ظاهر خودي ها، آسيب هاي جدي ديده و زيان هاي بزرگ مادي و انساني متحمل شده است. استاد شهيد مطهري(ره) در جزوه «مسئله نفاق(!)» در اين باره بحث بسيار دقيق و قابل تاملي دارد که بايد آن را چند بار خواند. (مرحوم دکتر شريعتي هم در سخنراني «شهادت» با مقايسه دوران پيامبر(ص) و حضرت علي(ع) اين موضوع را تحليل و تبيين کرده است.) اين خطر امروز هم مسلمانان را (و در اين مبحث) جامعه ما را تهديد مي کند. بديهي است، منظور از «جريان نفاق» فقط يک گروهک ذليل و خائن به ملک و ملت، نيست، بلکه همان است که قرآن کريم خصوصيت بزرگش را «عدم تطابق زبان و دلش» معرفي مي کند: «يقولون بافواههم ما ليس في قلوبهم»!
بنابراين در اينکه «مراقبت از درون» يکي از ضروريات مسلم مقابله با دشمن بيروني است، شکي وجود ندارد، اين ضرورت با حرف و تعارف هم فراهم نمي آيد، بلکه بيش از هر چيز با تقويت و مضاعف ساختن «اتحاد و اعتماد مردم» به دست مي آيد. دشمن را ببينيم چگونه از سويي به جان اعتماد و باورهاي مردم ما افتاده، با دروغ و شايعه و نيرنگ، ذهن و روان آنها را بي امان بمباران مي کند و از سوي ديگر چگونه با لطايف الحيل و از راه هاي گوناگون تلاش مي کند در ميان اقشار مختلف جامعه، احزاب، جناح ها، قوميت هاي گوناگون و مذاهب مختلف تفرقه افکني و اتحاد مردم را متزلزل و اعتماد مردم به مسئولان را درهم بکوبد و...؟ تکليف روشن تر از هميشه است. «تک» دشمن را بايد با «پاتک» مناسب پاسخ داد. نبايد به او اجازه دهيم بزرگترين ثروت و سرمايه هر حکومت و مملکتي- بزرگتر و با ارزش تر از همه منابع و معادن و ثروت ها- يعني «اعتماد مردم» را به خود و به مسئولان خود، تضعيف و نابود سازد. به کلام آسماني و الهي قرآن کريم توجه کنيم که ما را به پايداري و صبر در برابر دشمن متجاوز و گستاخ دعوت مي کند:
«يا ايها الذين آمنوا اذا لقيتم فئه فاثبتوا واذکروا الله کثيراً لعلکم تفلحون» (انفال/ 45) (اي کساني که ايمان آورده ايد، هرگاه با فوجي مقابل شديد پايداري کنيد و خدا را پيوسته ياد آريد، باشد که پيروز و فاتح گرديد.)
و بلافاصله در آيه بعدي هشدار مي دهد و راه حل «ايستادگي و پايداري» را اين چنين گوشزد مي کند: «واطيعوا الله و رسوله و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحکم و اصبروا ان الله مع الصابرين» (انفال / 46) (و پيرو فرمان خدا و رسول باشيد و هرگز راه اختلاف و تنازع نپوئيد که در اثر تفرقه، ترسناک و ضعيف شده و قدرت و عظمت شما نابود خواهد شد، بلکه بايد يکدل و صبور باشيد که خدا با صابران است). آري اتحاد عليه دشمن در گرو اعتماد به دوست است. اين توصيه ها و سفارش ها براي فقط «خواندن» و «گفتن» نيست، بيش از اينها براي عمل کردن است. مخاطب اين کلام آسماني هرکسي است که ادعاي پيروي از اين مکتب و آئين را دارد و مي خواهد هزينه هاي پيروي و پايداري را بپردازد. به راه و مرام مولاي متقيان علي(ع)، قرآن ناطق، اقتدا کنيم. همو که ما ادعا داريم الگوي حکومتي ايشان، (حکومت عدل علي(ع)) را مبناي نظام برآمده از انقلابمان قرار داده ايم و مي خواهيم در حد وسع و توان در اين مسير حرکت کنيم. همان شخصيت تابناکي که مردم ايران به عشق او و عدالت او و به قصد احياي حکومت آرماني و عدالت محور او که با توطئه و همدستي دشمنان قسط و عدالت (قاسطين و ناکثين و مارقين) ناتمام ماند، با تمام هستي و اخلاص خود و به رهبري مرداني از تبار و نسل او، عليه نظام طاغوت و ستمگران روزگار و زمان برخاسته اند. دغدغه «ناس» و توده هاي مردم، دغدغه بزرگ علي(ع) در طول حيات آن بزرگوار به ويژه دوران حکومت ايشان است. او که «غني» در برابر هر «غيرخدايي» و مظهر «فقر و نياز مطلق» در برابر خداي سبحان است، حکومت و حاکمان را سخت محتاج «اعتماد» و «گمان نيک» (حسن الظن) مردم مي داند و در جاي جاي سخنش به ويژه خطاب به کارگزاران و عاملان و واليان حکومتي، درباره رعايت حال توده ها سفارش هاي اکيد کرده است. فرمان هاي صريح داده است که محور همه رفتار و برنامه هاي خود را تامين «اعتماد مردم» قرار دهند.
در اين باره از امير مومنان سخن و توصيه هاي فراوان به جاي مانده است که شايد معروف ترين آنها عهدنامه حکومتي خطاب به مالک اشتر، کارگزار او در مصر باشد. حضرت در بخشي از اين نامه «مردم» را براي مالک چنين توصيف و تعريف کرده است: «و انما عماد الدين و جماع المسلمين و العده للاعداء العامهًْ من الامهًْ فليکن صغوک لهم و ميلک معهم» ( همانا آنان که دين را پشتيبانند، و موجب انبوهي مسلمانان، و آماده پيکار با دشمنان، عامه مردمانند، پس گرايش تو به آنان باشد و ميلت به سوي ايشان.)
و درباره ضعيف ترين و پايين ترين طبقات مردم چنين والي خود را توجه مي دهد: «الله، الله في طبقهًْ السفلي...» ( خدا را خدا را در طبقه فرودست از مردم، آنان که راه چاره ندانند و از درويشان و نيازمندان و بينوايان و از بيماري برجاي ماندگانند...) و درباره اهميت لزوم جلب خوش گماني رعيت و عامه مردم مي فرمايد: «...پس رفتار تو چنان بايد که خوش گماني رعيت فراهم آيد که اين رنج دراز را از تو مي زدايد» و باز سفارش مي کند «خود را از رعيت پنهان نکن... اگر رعيت بر تو گمان ستم برد [و بي اعتماد شود]، عذر خود را آشکار با آنان در ميان گذار، و با اين کار از بدگماني اشان در آر [و اعتمادشان را جلب کن].»
مولا(ع) در مسير جلب اعتماد مردم «رفتار» را بر گفتار، ارجح مي داند به اين معنا که بيش از هر چيز کنش و رفتار مسئولان و کارگزاران بايد احساس رضايت و دلگرمي و اعتماد در مردم ايجاد کند.
بدون ترديد، امروز نيز اين دستورالعمل ها زنده و سازنده و اين سفارش ها کارآمد و ارزنده است و بايد هرکس که در هر جا (دولت، مجلس، قوه قضائيه و..) عهده دار امري از امور مردم است، خود را مخاطب اين توصيه ها بداند و با رفتار و عمل خود، اعتماد مردم را که متاسفانه در بخش هايي (به ويژه حوزه معيشت و اقتصاد) آَسيب ديده، ترميم کند و... توصيه هايي که رهبر معظم انقلاب به تاسي از آن امام همام، همواره به مسئولان و مديران سفارش کرده و يادآور شده اند. همين چند روز پيش بود که ايشان در بخشي از سخنان خود خطاب به هيئت دولت فرمودند: «بايستي تصور دولت در چشم مردم، تصور يک گروه توانا و کارآمدي باشد که دارند تلاش مي کنند... مردم وقتي اين را از شما ببينند، برايتان شعار مي دهند، به نفعتان شعار مي دهند، اين بايد احساس بشود آدم ممکن است مشکل را يک جايي نتواند حل کند، همين قدر که [مردم] بدانند وارد ميدان هستيد و داريد تلاش مي کنيد، روز و شب نمي شناسيد، به مردم پيام اقتدار مي دهد. بايد [مردم] احساس بکنند، دارد، کار مي شود.»
بي تعارف و شعار، مردم داراي قدرت داوري و صاحب تشخيص هستند، اگر احساس کنند حرف و وعده هاي مسئولان صادقانه و با عمل و رفتار آنها مطابقت دارد و خداي ناکرده از سرکاري و سياهکاري و... نيست، دست در دست يکديگر چون هميشه، پشتيبان دولت و مسئولان خواهند بود و... آنگاه در اين صورت پيروزي بي برو و برگرد قطعي و حتمي است. اين وعده خداست که «يدالله مع الجماعهًْ»! (دست خدا با جماعت است) و تاريخ هم شهادت مي دهد: «هرکس با خدا و سنت هاي الهي در افتاد، ورافتاد.»...! نويسنده: سيدمحمدسعيد مدني