لنکرانی: با احمدینژاد آشنایی قبلی نداشتم 30تیر-97
خطای پزشکی بالاخره یک
واقعیتی است که در هر نظام سلامتی وجود دارد. طبق آمار در سال 2017 حدود صد هزار
نفر بهخاطر خطای پزشکی در آمریکا جان خود را از دست دادند. با وجود اینکه کشور
آمریکا یکی از پیشرفتهترین نظامهای سلامت است، بنابراین خطای پزشکی وجود دارد،
اما باید روشهایی داشته باشیم که آن را به حداقل برسانیم تاریخ انتشار: ۱۰:۰۸ - ۳۰ تير ۱۳۹۷ پ ميگويد تقريبا مشكلي با آقاي احمدينژاد نداشت و از روز اول
به او گفته بود حوزه بهداشت تخصصي است؛ البته به گفته خودش احمدينژاد چند باري از
او خواسته بود رئيس برخي از دانشگاههاي علوم پزشكي را به دلايل مختلف تغيير دهد.
اين گفتههاي كامران باقريلنكراني، وزير بهداشت دوره اول احمدينژاد، است؛
سیاستمداری که چند صباحی است هیاهوی سیاست را كنار گذاشته و بعد از وزارت و چند
تلاش بینتیجه در حوزه سیاست، به عالم طبابت بازگشت. كامران باقريلنكراني در طبقه
چهارم فرهنگستان علوم پزشكي ميزبان شرق بود. در اين گفتوگو نظرش را
درباره مديريت هاشمي و دوراني كه در كابينه احمدينژاد مشغول به كار بود، پرسيديم.
آنچه در پي ميآيد، مشروح گفتوگوی روزنامه شرق با کامران باقری لنکرانی است.
شما چهار سال در دولت اول احمدینژاد وزیر بهداشت بودید و طبیعتا نسبت به
چالشها و چشماندازهای این حوزه آشنایی دارید. وضعیت کنونی حوزه بهداشت و سلامت
کشور را بهخصوص با توجه به اینکه تحریمهای آمریکا دوباره در حال برگشتن است چطور
میبینید؟ فکر میکنم اینکه ما همهچیز را به تحریم ربط دهیم کار درستی
نیست، نهاینکه تحریم مهم نباشد و نباید برای تحریم تدبیری اندیشید، اما اینکه
کارهای خودمان را با این ادبیات و این نگاه تفسیر و توجیه کنیم کار درستی نیست. ما
در حوزه سلامت شاهد تغییرات مهمی بودیم. بودجه اختصاصیافته به این بخش در سال 93
رشد چشمگیری داشت. یکی از برنامههای مهم دولت یازدهم و دوازدهم حوزه سلامت بود،
بهنحویکه آقای رئیسجمهور در انتخابات اخیرشان یکی از محورهایی که در سیاستهای
داخلی بهعنوان نقطه قوت کار خود ذکر کرد، بحث سلامت بود. خب این توجه به بحث
سلامت از جانب دولت جای تقدیر دارد. واقعیت این است که در دولتهای گذشته حوزه
سلامت هرگز بهعنوان محور اصلی برای سیاست داخلی نبود که این جای تقدیر دارد، اما
واقعیت تلخ این است که در پایان سال 1396 حوزه سلامت طبق اعلام مسئولان ذیربط با
بدهی حدود 11 هزار میلیاردتومانی سال را به پایان رساندند و حالا صحبت از بدهی
حدود 13 هزار میلیاردتومانی است. مراکز درمانی میگویند مطالباتی از بیمه دارند
و بیمهها میگویند بودجه در این بخش افزایش پیدا نکرده است. کارکنان بخش سلامت،
از جمله بنده که در بخش خصوصی حوزه سلامت فعالیت ندارم، مطالبات طولانیمدتی دارم
که اخیرا یکی از بیمارستانهایی که بنده در آن کار میکنم، حقالزحمه اسفند سال 95
را پرداخت کرده، درحالیکه ما در تیرماه سال 1397 هستیم. اینها باید آسیبشناسی
شوند. ما بهجای اینکه مشکلات خودمان را حل کنیم و اشتباهاتمان را
بپذیریم و سعی کنیم جبران کنیم، دنبال مقصر میگردیم. تقصیر تحریم است یا تقصیر
آدمهایی است که کارشان را خوب انجام نمیدهند، درحالیکه سیاستی موفق است که
بتواند همه بخشهای ذیربط را با خود همراه کند، نهاینکه بیمه یک مسیر بدهد و
وزارت بهداشت مسیر دیگری و سازمان مدیریت مسیر سومی را برود. به اعتقاد من مشکلی
که ما با آن روبهرو هستیم، عدم هماهنگی و شناخت از مشکلات است که در این حوزه
وجود دارد. سادهانگاری مشکلات اجتماعی، از جمله حوزه سلامت باعث میشود ما برای
آن راهحلهای ساده ارائه دهیم و پایشهایمان را پیچیده نکنیم، درحالیکه با
مراقبه ساده اوضاع پیچیده را پیچیدهتر میکنیم. درباره طرح تحول سلامت که
دولت روحانی اجرا کرده است، نظرات مطرحشده؛ چه در مخالفت و چه در موافقت با آن،
معمولا یا خیلی ستایشبرانگیز است و آن را بهترین اقدام توصیف میکنند یا خیلی
منتقدانه است یا آن را موجب هدردادن منابع کشور و از عوامل ورشکستگی و صرف بودجه
بسیار میدانند. نظر شما درباره این طرح چیست؟ به نظرتان درمجموع طرح موفقی بوده
یا ناموفق و در هر صورت دلایلتان را هم توضیح دهید. وقتی بخش سلامت با یک بدهی
حداقل 13 هزار میلیاردتومانی روبهرو است و شرکتهای دارویی اعلام میکنند کمبود
نقدینگی داریم و گردش مالی دچار مشکل شده نمیتوانیم درباره موفقیت صحبت کنیم. میشود
گفت در اجرای این طرح نیتها خیر بوده و مسئولان میخواستند بار مالی از جیب مردم
کاهش پیدا کند، اما متأسفانه نگاه تکبُعدی به مسئله، گسترش بدون توجه به الزامات
و تحمیل هزینههای زیاد به این طرح باعث شد افزایش بودجه در گیرودار هزینه به چشم
نیاید، درحالیکه رشد بودجه تقریبا در هیچ زمانی در بخش سلامت چنین افزایش اعتباری
را تجربه نکرده بود. اعتباری که در اختیار نظام سلامت قرار گرفت، رشد چندبرابری
پیدا کرد، اما ماحصل این بود که هزینهها با یک شتاب بیشتری افزایش پیدا کرد؛ یعنی
اگر مجموعه هزینههای سلامت در سال 1392 زیر 50 هزار میلیارد تومان بود، این رقم
در سال گذشته به حدود 150 هزار میلیارد تومان رسید. این نشان میدهد یک جای کار
اشکال دارد تا ما با یک نگاه آسیبشناسانه به موضوع نپردازيم و اصرار بر تکرار روشهای
گذشته داشته باشیم، نمیتوانیم از این معضل رها شویم. یعنی وزارت
درست عمل نکرده؟ من فکر میکنم اقدامات متناقضی در طرح تحول سلامت صورت
گرفت. از یک سو یارانهای که برای بیمهشدن پرداخت شد، به طور هدفمند برای افراد
فقیر هزینه نشد و باعث شد عدهای که هیچ ضرورتی به بیمهشدنشان نبود، از بیمه
حمایتی برخوردار شوند. از طرف دیگر تعرفهها بدون درنظرگرفتن بودجه افزایش پیدا
کرد، نیاز القایی در آن دمیده شد و تأکید شد بیماران بستری شوند و همه خدمات بدون
درنظرگرفتن سقف به آنها ارائه شود. مجموع اینها هزینههای سلامت را افزایش داد.
اتفاق دیگری که افتاد، تغییر کانون هزینهها بود؛ یعنی فردی که شاید در بیمارستان
دولتی با پرداخت 200 هزار تومان بستری و عمل جراحی انجام ميدهد، همین آدم شاید
برای چند آزمایش ساده مانند قند و چربی و... باید همین مقدار پول را پرداخت کند.
این یعنی هدفمند و مطابق با یک قاعده حرکت نشده است. حالا هم که بنابر اصلاح
گذاشتهشده متأسفانه این اصلاحات نیز درست انجام نمیشود؛ بهعنوان مثال بیمه
خدمات درمانی تصمیم گرفته هزینههای خود را کاهش دهد و خدمات را محدود کرده است.
همین روز گذشته که شیراز بودم، چشمپزشکی را دیدم که از یکی از شهرستانهای استان
فارس به شیراز آمده بود. گفتم چرا در شهرستان نماندید؟ پاسخ داد: گفتهاند در ماه
فقط هشت عمل در بیمارستان دولتی میتوانم انجام دهم؛ یعنی در شش ماه میشود 48
عمل. من این 48 عمل را در سه ماه انجام دادهام و حالا بیکار هستم. حالا به
شیراز آمدهام تا در بخش خصوصی بیماران را عمل کنم. خب این نوع تصمیمگیری یعنی ما
با واقعیتهای موجود جامعه همراه نیستیم و در تصمیماتمان فقط دنبال کاهش هزینه
هستیم. نظرتان درباره وزارت آقای هاشمی و عملکرد او در وزارت بهداشت
چیست؟ وزیر موفقی بوده یا نه. اگر بخواهید به عملکردش نمره بدهید، چند میدهید؟
آقای دکتر هاشمی زحمت زیادی میکشند و وقت زیادی در بخش سلامت میگذارند. شاید جزء
پرسفرترین وزرای دولت باشند و حضور میدانیشان در مقایسه با بسیاری از وزرای دیگر
بیشتر و قویتر است. بسیاری از استانها را بیش از یک بار رفتهاند. اینها نکات
ارزشمندی است؛ اما در برنامهریزی کلان و وضعیتی که درحالحاضر در آن قرار داریم،
وضعیت خوبی نیست. چه نمرهای به عملکرد او میدهید؟ (با
خنده) وضعیت خوب نیست. ما معمولا در دانشگاه وقتی میگوییم وضعیت خوب نیست؛ یعنی
بهتر است یک بار دیگر در طول ترم این درس را تکرار کنند. به نظرتان
بهترین و موفقترین وزیر بهداشت و دولت بعد از انقلاب در حوزه سلامت کدام وزیر و
کدام دولت بود؟ دکتر مرندی. با توجه به شرایط جنگ تحمیلی و کمبود بودجه
ابتدا بهعنوان معاون بهداشت و بعد بهعنوان وزیر بهداشت، بنیانگذاری شبکه بهداشت
و درمان را انجام دادند که از همه وزرا نمره بالاتری را میگیرند؛ چون اساسی را
پایهگذاری کردند که حتی امروز که در جنگ نیستیم هم اگر کسی بخواهد این کار را
انجام دهد، آسان نخواهد بود؛ چه برسد به اینکه در زمان جنگ این کار را انجام
دادند. حالا جالب است که آن زمان ما کتابی را به چاپ رساندیم به نام بهداشت
بهداشت. یکی از خاطراتی که دکتر مرندی در آن کتاب تعریف کرده، این بود که من در
شرایطی در حال تأسیس شبکه بهداشت بودم که به من میگفتند وزیر آمریکایی. ایشان کسی
بودند که با وجود اینکه حمایت سیاسی هم نداشتند، این کار را انجام دادند؛
بنابراین فکر میکنم ایشان کار بسیار بزرگی انجام دادند و بهترین وزیر بهداشت بعد
از انقلاب بودند. زمان وزارت خودتان، اصلیترین مشکل و مانع پیشبرد
کار وزارتخانه و اجراکردن برنامهها و طرحها چه چیزی بود؟ معروف است که آقای
احمدینژاد در دولتش حتی در جزئیترین مسائل و موضوعات هم دخالت و اعمال نظر میکرد.
در وزارتخانه بهداشت هم موردی بوده که او اعمال نظر کند که فلان موضوع باید انجام
شود یا فلان چیز را نباید انجام داد؟ هنگامی که من وزیر بهداشت شدم، با
معاونان وزیر پیشین جلسه گذاشتم تا وزارتخانه را تحویل بگیریم. یکی از سختترین
چیزهایی که با آن روبهرو شدم، این بود که معاون وقت غذا و داروی وزارت بهداشت به
من گفت آقای دکتر مشکل داروی شما از این هفته شروع میشود. گفتم چطور؟ پاسخ دادند
بودجهای که مربوط به یارانه دارو بوده، طبق نامهای که دو، سه ماه پیش از ورود من
به وزارتخانه، وزارت بهداشت و وزارت رفاه وقت امضا کرده بودند، به وزارت رفاه
اختصاص داده شده بود؛ درحالیکه وزارت رفاه تازه تأسیس شده بود و زیرساختی برای
اینکه بتواند تأمین دارو انجام دهد، نداشت و عملا سفارش دارویی با یک تأخیر چندماهه
روبهرو بود. خب این یکی از چالشهای بسیار مهم در چند هفته اول پذیرش مسئولیتم
بود. ما آن زمان بالاخره موضوع را به هیئت دولت بردیم و آقای دکتر احمدینژاد بهعنوان
رئیسجمهور از نظر ما دفاع کردند و باعث شدند این بودجه به وزارت بهداشت برگردد و
جلوی یک بحران دارویی که میتوانست کشور را فلج کند، گرفته شد. یادم هست
چند ماه پیش از اینکه وزیر شوم دکتر شیبانی به من گفت شرایط طوری شده که
استامینوفن هم درست گیر نمیآید خوشبختانه تا آبان همان سال توانستیم اقلام کمبودی
دارو را که تا سقف حدود 350 قلم رفته بود به زیر 50 قلم برسانیم و این تجربه خوبی
بود که باعث شد در حوزه دارو دقت بیشتری کنیم و با توجه به اساتید علوم اجتماعی،
علوم دارویی و علوم پزشکی یک برنامه آیندهپژوهی برای آینده دارو انجام دادیم. در
این برنامه سؤال ما این بود که چهکار کنیم دسترسی مردم به دارو باقی بماند و مختل
نشود. در این مسائل آقای احمدینژاد چقدر اعمال نظر میکرد؟
در حوزه مسئولان من تقریبا مشکلی از این جهت نداشتم. ما تنها گلایهای که داشتیم و
خدمت ایشان میگفتیم، عدم هماهنگی بین ما و وزارت رفاه بود که ایشان چند بار
جلساتی گذاشتند که این هماهنگی صورت بگیرد، اما بالاخره اتفاق خاصی رخ نداد مثل
همین الان که این هماهنگی نیست و از قبل که این هماهنگی نبود. روزی که مسئولیت را
قبول کردم به ایشان گفتم حوزهای که من مسئولیت آن را میپذیرم حوزه تخصصی است. با
آقای احمدینژاد آشنایی قبلی نداشتم اما دوستان مشترک داشتیم. من نمیدانستم سلیقه
مدیریتی ایشان چطور است اما گفتم این حوزه تخصصی است و شما چقدر میخواهید
در این حوزه اعمال نظر کنید که ایشان گفتند من کاری به حوزه شما ندارم و فقط شما
گزارشهای کلی را به من بدهید و از این جهت من مشکل خاصی را در ایام وزارت با
ایشان نداشتم البته پیش میآمد مثلا در یک استانی با رئیس دانشگاه ما مخالف بودند
و نامه مینوشتند که رئیس دانشگاه آدم خوبی نیست یا مثلا طرفدار دولت نیست. اینها
پیش میآمد که ما بررسی میکردیم و در برخی موارد میدیدیم عملکرد رئیس دانشگاه
خوب است و حمایت میکردیم و باقی میماند برخی اوقات میدیدیم رئیس دانشگاه از
ظرفت ریاستش درست استفاده نمیکند و مشکلاتی را که باید حل کند، حل نمیکند. تعدیل
میکردیم اما مجموع تغییراتی که در ریاست دانشگاهها بعد از انتصاب اول دادم شاید
دو یا سه نفر بودند که مجبور شدم تغییرشان دهم. برخی از آنها تا همین دولت یازدهم
ادامه دادند. خطای پزشکی و زیرمیزیگرفتن پزشکان موضوعی است که
در همه دورهها مطرح بوده است. شما در زمان وزارتتان در این زمینه چه اقداماتی
انجام دادید؟ خطای پزشکی بالاخره یک واقعیتی است که در هر نظام سلامتی وجود
دارد. طبق آمار در سال 2017 حدود صد هزار نفر بهخاطر خطای پزشکی در آمریکا جان
خود را از دست دادند. با وجود اینکه کشور آمریکا یکی از پیشرفتهترین نظامهای
سلامت است، بنابراین خطای پزشکی وجود دارد، اما باید روشهایی داشته باشیم که آن
را به حداقل برسانیم. یکی از روشها برای کاهش آن حاکمیت بالینی است؛ به این معنا
که بیمارستانها همه فرایند درآمد را مستند کنند و گلوگاههای خطر را بشناسند و
وزارت بهداشت با اعتباربخشی، یک نوع رقابت مثبت بین بیمارستانها به وجود آورد که
این کارها شروع شد و تا دوره اول دکتر هاشمی ادامه داشت، اما مدتی است که کمرنگ
شده. هدف حاکمیت بالینی این است که بیمار ایمن باشد. این، از دستشستن که یک کار
به ظاهر ساده است شروع میشود تا تداخل دارو و عدم انجام عملهای جراحی که پزشک در
آن تخصص کافی ندارد و هر چیزی که به امنیت بیمار مربوط باشد. در مورد زیرمیزی یکی
از بدترین گزارشها مربوط به تهران بود که مجبور شدیم تیمهایی از مدیران
بیمارستانها تشکیل دهیم؛ حدود صد تیم برای بازرسیکردن از بیمارستانها و مطبها
که یک قدری این جواب داد و توانستیم کمی این موضوع را کنترل کنیم، اما این مشکل
همچنان وجود داشت. یک سال پیش از اینکه من وزیر شوم، قانونی در مجلس تصویب شد که
اجازه تعرفهگذاری خدمات بهداشتی و درمانی در بخش خصوصی به سازمان نظام پزشکی داده
شد و سازمان نظام پزشکی نیز از این امکان حداقل استفاده را کرد؛ یعنی در سال اول
که این اختیار را گرفت، تعرفههای پزشکی را پنجبرابر کرد که کار مدبرانهای نبود
و یک موج افزایش هزینه در بخش خصوصی داشتیم. دو سال اول تلاش کردم با تعامل
با نظام پزشکی این مسئله را حل کنم که نشد و افزایش تعرفه هم همینطور ادامه پیدا
کرد تا سال 87 که دیدم تعرفهها همچنان در حال افزایش است و اختیار قانونی نیز با
آنها بود، به همین خاطر با مشاور حقوقی قوانین را مرور کردیم و دیدم یک اختیاری
وزیر بهداشت و دولت دارد که اگر تعرفهگذاری با اینکه بخش خصوصی است خارج از عرف
تعرفه باشد ميتوانيم تعرفه را باطل كنيم که ما یک سال این تعرفه را باطل کردیم که
باعث شد در دیوان عدالت اداری از من شکایت کنند که چرا تعرفه را باطل کردم. جلسه
اول تلخ بود. من تنها رفته بودم، اما دوستانی که شکایت کرده بودند و دو نفر از
وزرای سابق نیز بهعنوان شاکی در آن جمع نشستند که یکی از آنها همچنان هم مسئولیت
دارد. من در آن جلسه توضیح دادم و باعث شد نظر قضات برگردد و حق را به من بدهند.
توضیح دادم که فشار به مردم آمده و حاکمیت باید دفاع کند. نهایتا این عدم
تدبیر در استفاده از این اختیار باعث شد در قانون برنامه توسعه پنجم مجلس این
اختیار را از نظام پزشکی بگیرد. خوب هم نبود این اختیار از آنها گرفته شود، اما
بهتر این بود که صاحب اختیار از اختیار درست استفاده کند. خوشحال نیستم که این
اتفاق افتاد. خوشحالتر میشدم که سازمان نظام پزشکی در راستای همان هدف تأسیسش
عمل میکرد. در قانون تأسیس نظام پزشکی، اولین هدف این سازمان دفاع از حقوق
بیماران و نه دفاع از حقوق پزشکان ذکر شده است.