گزیده ها قسمت دوم 10 تیر - 97
خبر ويژه
دولت تغيير رويه دهد مردم برج عاج نشيني را نمي پسندند
دولت تغيير رويه دهد مردم برج عاج نشيني را نمي پسندند
يک روزنامه حامي دولت تاکيد کرد مردم رفتارها و تصميم هاي دولت در اداره کشور را نمي پسندند.
جهان صنعت در يادداشتي خاطرنشان کرد: روحاني در اظهارات اخير خود بر دو نکته مهم تاکيد کرد؛ نخست ايستادگي در برابر مشکلات و ديگري تلاش براي وفاق ملي. تا اينجاي کار، روحاني دريافته که اوضاع بسيار سختي در پيش دارد. روحاني تلاش کرد بدون اغراق سخن بگويد و از همه مردم بخواهد که در پشت دولتش قرار بگيرند تا او بتواند با عبور از مشکلات، به روزهاي شيرين برسد.
اعتراض و انتقادها نشان مي دهد که حداقل بخشي از مردم رفتارها و تصميم هاي دولت را در اداره کشور نمي پسندند و بر اين باورند که مديران و تصميم گيران دولتي باعث و باني نابساماني هاي اقتصادي و اجتماعي بوده اند. مسئله ديگر آن است که از نظر برخي کارشناسان و مردم دولت در برج عاج نشسته و از موضع بالا با مردم سخن گفته است. در تمامي مصاحبه هاي اختصاصي که اتفاقا بسيار بيشتر از مصاحبه هاي عمومي بوده حسن روحاني به صورت متکلم وحده با مردم سخن گفته و اوضاع را چنان تشريح کرده که انگار هيچ مشکلي در کشور وجود ندارد يا مشکلات توسط مردم و رسانه ها بزرگنمايي شده است.
در آخرين نمونه، حسن روحاني در گفت وگو با رضا رشيدپور مصاحبه اي تبليغاتي انجام داد که اعتراض بسياري از صاحب نظران و فعالان ارشد اقتصادي را برانگيخت. آقاي رئيس جمهور هم اکنون در تنگنا قرار گرفته و به دولت خود دستور مي دهد که به مردم و شهروندان نزديک شوند و حرف هايي بزنند که همگرايي ميان دولت و مردم تقويت شود. آيا همين روال از ابتداي دولت دوازدهم وجود داشته است؟ آيا روحاني در دولت گذشته خود براي نزديک شدن به خواست ها و مطالبات مردم همين گونه صريح و شفاف سخن گفته بود؟ پس چرا ايشان و همکارانشان با لحني توهين آميز يا حداقل تحکم آميز با نمايندگان افکار عمومي و مردم سخن گفته بودند؟ آيا روحاني و همکارانش اين سخن اعتراضي مردم را نشنيده اند که جاي دولت و مردم عوض شده و دولت از مردم طلبکار شده است؟ آيا واقعا روحاني به حرف هايي که زد اعتقاد دارد؟
جهان صنعت در يادداشتي خاطرنشان کرد: روحاني در اظهارات اخير خود بر دو نکته مهم تاکيد کرد؛ نخست ايستادگي در برابر مشکلات و ديگري تلاش براي وفاق ملي. تا اينجاي کار، روحاني دريافته که اوضاع بسيار سختي در پيش دارد. روحاني تلاش کرد بدون اغراق سخن بگويد و از همه مردم بخواهد که در پشت دولتش قرار بگيرند تا او بتواند با عبور از مشکلات، به روزهاي شيرين برسد.
اعتراض و انتقادها نشان مي دهد که حداقل بخشي از مردم رفتارها و تصميم هاي دولت را در اداره کشور نمي پسندند و بر اين باورند که مديران و تصميم گيران دولتي باعث و باني نابساماني هاي اقتصادي و اجتماعي بوده اند. مسئله ديگر آن است که از نظر برخي کارشناسان و مردم دولت در برج عاج نشسته و از موضع بالا با مردم سخن گفته است. در تمامي مصاحبه هاي اختصاصي که اتفاقا بسيار بيشتر از مصاحبه هاي عمومي بوده حسن روحاني به صورت متکلم وحده با مردم سخن گفته و اوضاع را چنان تشريح کرده که انگار هيچ مشکلي در کشور وجود ندارد يا مشکلات توسط مردم و رسانه ها بزرگنمايي شده است.
در آخرين نمونه، حسن روحاني در گفت وگو با رضا رشيدپور مصاحبه اي تبليغاتي انجام داد که اعتراض بسياري از صاحب نظران و فعالان ارشد اقتصادي را برانگيخت. آقاي رئيس جمهور هم اکنون در تنگنا قرار گرفته و به دولت خود دستور مي دهد که به مردم و شهروندان نزديک شوند و حرف هايي بزنند که همگرايي ميان دولت و مردم تقويت شود. آيا همين روال از ابتداي دولت دوازدهم وجود داشته است؟ آيا روحاني در دولت گذشته خود براي نزديک شدن به خواست ها و مطالبات مردم همين گونه صريح و شفاف سخن گفته بود؟ پس چرا ايشان و همکارانشان با لحني توهين آميز يا حداقل تحکم آميز با نمايندگان افکار عمومي و مردم سخن گفته بودند؟ آيا روحاني و همکارانش اين سخن اعتراضي مردم را نشنيده اند که جاي دولت و مردم عوض شده و دولت از مردم طلبکار شده است؟ آيا واقعا روحاني به حرف هايي که زد اعتقاد دارد؟
خبر ويژه
جنگ خياباني راه انداختيد و تظاهر به وحدت مي كنيد؟!
جنگ خياباني راه انداختيد و تظاهر به وحدت مي كنيد؟!
همکار سابق نشريات اصلاح طلب تصريح کرد دعوت اصلاح طلبان به دور از صداقت و خلاف عملکرد گذشته آنهاست مگر اينکه مسئوليت بي مبالاتي گذشته را برعهده بگيرند.
داريوش سجادي مي نويسد: اظهارات آشتي جويانه و وحدت طلبانه اخيرحسن روحاني در ميانه نابساماني اقتصادي، واکنش هاي قابل انتظاري را همراه داشت که در جاي خود حائز آسيب شناسي است. از جمله دو نفر از منسوبان احزاب اصلاح طلب از موضعي نقادانه اظهارات روحاني را به چالش کشيده و اولي ابراز داشته؛ «اگر بنا باشد کنار هم باشيم و بايستيم، چگونه مي توان اين فرآيند را آغاز و به انجام رساند؟ اين راه حل، لواز مي دارد. به نظر من اينجا مسئوليت برعهده رهبري است.» دومين اصلاح طلب نيز فرموده؛ «مشکلات اقتصادي فعلي مردم و منافع کلان ملي کشور دو قرباني اصلي هستند که ريشه در فقدان وحدت و انسجام و اجماع داخلي دارد. اگر پنج سال اخير را به جاي تمرکز بر سياست خارجي و حوزه اقتصادي، قدري از اين توجه معطوف به حل سياست داخلي و کاهش تنش ها مي شد، به طور قطع امروز وضعيت بهتري داشتيم. زيرا ريشه بخش مهمي از مشکلات خارجي و اقتصادي در بحران سياست داخلي است».
هر چند بيت الغزل هر دو اظهارنظر و بلکه ديگر اظهارات اصلاح طلبان ناظر بر لزوم وحدت و همگرائي ملي بين جناح هاي سياسي کشور است اما از يک منظر واقع بينانه چنين «غايت مطلوبي» به دليل فقد «دلالت مسموعي»، قابل تحصيل و منشا تاثير نمي تواند باشد.
پيش نياز «تحصيل اتحاد» مرهون يافتن ريشه هاي افتراق است. جويندگان اتحاد موظفند ابتدا بسترسازان افتراق را آسيب شناسي کنند تا در ادامه بتوانند هم دلي در کشور را همسرائي کنند. متاسفانه مقدرات «کشور و ملت» طي 7 سال گذشته کماکان و به شکلي عميق، متاثر از تراژدي 88 باقي مانده در ترشابه اين زخم ناسور کماکان ترشح مي کند.
صورت قضيه ساده و در عين حال جدي است؛ درست يا غلط در 88 نتيجه انتخابات نزديک طرف مورد ترديد قرار گرفت. مشکل از آنجا آغاز شد و عمق و پهنا گرفت که سران معترضين در يک بي مبالاتي و بي تدبيري آشکار، موضوع مناقشه را از يک اختلاف حقوقي به يک جنگ و روياروئي خياباني سوئيچ کردند!
قدر مسلم وقتي ماهيت مناقشه به تراز جنگ ارتقا يافت و شعار «ما بچه هاي جنگيم- بجنگ تا بجنگيم» مطرح شد، از اين لحظه به بعد لوازم و قواعد يک رقابت جنگي بين طرفين منازعه حاکم شد.
با اين اوصاف بقيه ماجرا تلخ و اجتناب ناپذير بود مبني بر آنکه اصلاح طلبان آن جنگ خياباني را باختند و نظام بر ايشان فائق شد.
تبعات چنين فرجام ناميموني آن است که اصلاح طلبان از 88 همان نفرت و غيظ و کينه و خشم انباشته مناسبات خود با حکومت را عهده داري مي کنند و براين منوال هر وحدتي جنبه صوري داشته و فاقد ضمانت اجرا است مگر آنکه اصلاح طلبان بتوانند مسئوليت بي مبالاتي خود در 88 را برعهده گرفته، آنگاه سازشي را که مي توانستند در 88 با نظام محقق کنند اکنون و با تاخيري 7 ساله عملياتي کنند.
داريوش سجادي مي نويسد: اظهارات آشتي جويانه و وحدت طلبانه اخيرحسن روحاني در ميانه نابساماني اقتصادي، واکنش هاي قابل انتظاري را همراه داشت که در جاي خود حائز آسيب شناسي است. از جمله دو نفر از منسوبان احزاب اصلاح طلب از موضعي نقادانه اظهارات روحاني را به چالش کشيده و اولي ابراز داشته؛ «اگر بنا باشد کنار هم باشيم و بايستيم، چگونه مي توان اين فرآيند را آغاز و به انجام رساند؟ اين راه حل، لواز مي دارد. به نظر من اينجا مسئوليت برعهده رهبري است.» دومين اصلاح طلب نيز فرموده؛ «مشکلات اقتصادي فعلي مردم و منافع کلان ملي کشور دو قرباني اصلي هستند که ريشه در فقدان وحدت و انسجام و اجماع داخلي دارد. اگر پنج سال اخير را به جاي تمرکز بر سياست خارجي و حوزه اقتصادي، قدري از اين توجه معطوف به حل سياست داخلي و کاهش تنش ها مي شد، به طور قطع امروز وضعيت بهتري داشتيم. زيرا ريشه بخش مهمي از مشکلات خارجي و اقتصادي در بحران سياست داخلي است».
هر چند بيت الغزل هر دو اظهارنظر و بلکه ديگر اظهارات اصلاح طلبان ناظر بر لزوم وحدت و همگرائي ملي بين جناح هاي سياسي کشور است اما از يک منظر واقع بينانه چنين «غايت مطلوبي» به دليل فقد «دلالت مسموعي»، قابل تحصيل و منشا تاثير نمي تواند باشد.
پيش نياز «تحصيل اتحاد» مرهون يافتن ريشه هاي افتراق است. جويندگان اتحاد موظفند ابتدا بسترسازان افتراق را آسيب شناسي کنند تا در ادامه بتوانند هم دلي در کشور را همسرائي کنند. متاسفانه مقدرات «کشور و ملت» طي 7 سال گذشته کماکان و به شکلي عميق، متاثر از تراژدي 88 باقي مانده در ترشابه اين زخم ناسور کماکان ترشح مي کند.
صورت قضيه ساده و در عين حال جدي است؛ درست يا غلط در 88 نتيجه انتخابات نزديک طرف مورد ترديد قرار گرفت. مشکل از آنجا آغاز شد و عمق و پهنا گرفت که سران معترضين در يک بي مبالاتي و بي تدبيري آشکار، موضوع مناقشه را از يک اختلاف حقوقي به يک جنگ و روياروئي خياباني سوئيچ کردند!
قدر مسلم وقتي ماهيت مناقشه به تراز جنگ ارتقا يافت و شعار «ما بچه هاي جنگيم- بجنگ تا بجنگيم» مطرح شد، از اين لحظه به بعد لوازم و قواعد يک رقابت جنگي بين طرفين منازعه حاکم شد.
با اين اوصاف بقيه ماجرا تلخ و اجتناب ناپذير بود مبني بر آنکه اصلاح طلبان آن جنگ خياباني را باختند و نظام بر ايشان فائق شد.
تبعات چنين فرجام ناميموني آن است که اصلاح طلبان از 88 همان نفرت و غيظ و کينه و خشم انباشته مناسبات خود با حکومت را عهده داري مي کنند و براين منوال هر وحدتي جنبه صوري داشته و فاقد ضمانت اجرا است مگر آنکه اصلاح طلبان بتوانند مسئوليت بي مبالاتي خود در 88 را برعهده گرفته، آنگاه سازشي را که مي توانستند در 88 با نظام محقق کنند اکنون و با تاخيري 7 ساله عملياتي کنند.
خبر ويژه
مشكل از ديويد اسميت است نه آدام اسميت؛ آقاي زيباكلام
مشكل از ديويد اسميت است نه آدام اسميت؛ آقاي زيباكلام
زيباکلام مي گويد آدام اسميت هم نمي تواند کاري براي اقتصاد انجام دهد.
اين پوپوليست همه فن حريف و هيچ کاره که با وجود بي سوادي در همه حوزه ها اظهارنظر مي کند، اين بار از موضع کارشناس اقتصادي در روزنامه آفتاب يزد نوشت: سوالم از افرادي که تيم اقتصادي دولت را نقد مي کنند اين است که مشخصاً کدام بخش از سياست هاي اين اعضاي کابينه بوده که باعث به وجود آمدن اين مشکلات اقتصادي شده است؟ چه بايد انجام مي دادند که نکردند و کدام تصميم شان تاثيرات مخرب ماندگار بر جاي گذاشته است؟
وي مي افزايد: من تا به امروز نديده و نخوانده ام که اين افراد هميشه منتقد دست روي يک سياست مشخص بگذارند و بگويند که اين سياست اين فرد باعث به وجود آمدن اين بحران ارزي شده و در واقع تنها به متهم کردن هاي کلي و ابراز گلايه بدون ذکر دليل و جزئيات بسنده مي شود.
بنده معتقدم که هيچ تغييري يا هيچ بهبودي در وضعيت اقتصادي کشور به وجود نمي آيد. دليل هم اين است که اين مسائل اقتصادي که به وجود آمده است به خاطر سوءمديريت و نحوه عملکرد کرباسيان و سيف نيست.
زيبا کلام مدعي شد: اگر به جاي ولي الله سيف، آدام اسميت هم بود وضع اقتصادي فرقي نمي کرد. اگر به جاي اين تيم اقتصادي، کينز و ريکاردو هم بودند نمي توانستند در اين شرايط معجزه کنند. اگر به دليل تحريم ها، خريداران نفت از ايران نفت نخرند سيف و کرباسيان چه کاري مي توانند انجام دهند.
البته زيباکلام تجاهل مي کند يا واقعا سواد رسانه اي ندارد اگر نه صاحب نظران اقتصادي بسياري، بارها ضمن نقد رويه هاي اقتصادي دولت، راه حل هاي روشن و دقيق و اجرايي ارائه کردند. فقط در حد چند خط که زيباکلام را ساکت کند، بايد يادآوري کرد مرحوم هاشمي دو سال پيش تصريح کرد «دولت مي توانست با 20 درصد نقدينگي سرگردان موجود، به اقتصاد رونق بدهد».
اما فارغ از انواع و انبوه راه کارهاي اقتصادي موجود، بايد در حد پاسخ به زيباکلام نوشت که او چند روزي است ژست منتقد و مطالبه گر نسبت به دولت مي گيرد و روحاني را تخطئه مي کند. حال آن که راه بيراهه و بن بست اعتماد به شيطان بزرگ و مسائل گذشته 5 ساله کشور را امثال خود وي پيش پاي دولت گذاشتند و عواقب اين وسوسه ضدعقل، خود همين قماش روشنفکر مآبانه هستند. در حقيقت آدرس غلط درباره برجام وضع انگاشتن نقشه قبلي دشمن باعث فرو رفتن دولت در باتلاق فعلي شد. در واقع در حالي که دشمن در حال تدارک شبيخون اقتصادي بود، قطاري از شبه روشنفکران و رسانه هاي هماهنگ با موج دشمن، آدرس آشتي، مسالمت و گشايش اقتصادي مي دادند.
اما درباره آخرين استدلال زيباکلام گفتني است دولت در 3 سال پس از اجراي برجام با افتخار اعلام کرده که فروش نفت را دو برابر کرده است. تحريم هاي نفتي هم که آمريکا دنبال آن است، از آبان ماه به بعد مي خواهد اعمال شود هر چند که منابع غربي در عملي شدن آن ترديدهاي جدي دارند. با اين وصف، آشفتگي اقتصادي و تورم هاي 35 تا 130 درصدي که از يکسال قبل (خردادماه 96 به بعد) در بازارهاي مختلف رخ داده نمي توان به تحريم هاي نفتي و نخريدن آن نسبت داد. بلکه با نسخه پيچي آلفرد جانسون و يا ديويد اسميت هاي ايراني ارتباط دارد که حتما امثال آدام اسميت را هاج و واج مي کند.
چند سال پيش در اوج هيجان برجام با اشاره به تئوري پردازي هاي خود، با نوعي خود شگفتي آميخته با توهم گفته بود حيف که در آمريکا و انگليس نيستم و اسم من به جاي صادق زيباکلام، آلفرد جانسون يا ديويد اسميت نيست و گرنه، تئوري هايم را روي هوا مي زدند، يادتان که هست آقاي زيباکلام
اين پوپوليست همه فن حريف و هيچ کاره که با وجود بي سوادي در همه حوزه ها اظهارنظر مي کند، اين بار از موضع کارشناس اقتصادي در روزنامه آفتاب يزد نوشت: سوالم از افرادي که تيم اقتصادي دولت را نقد مي کنند اين است که مشخصاً کدام بخش از سياست هاي اين اعضاي کابينه بوده که باعث به وجود آمدن اين مشکلات اقتصادي شده است؟ چه بايد انجام مي دادند که نکردند و کدام تصميم شان تاثيرات مخرب ماندگار بر جاي گذاشته است؟
وي مي افزايد: من تا به امروز نديده و نخوانده ام که اين افراد هميشه منتقد دست روي يک سياست مشخص بگذارند و بگويند که اين سياست اين فرد باعث به وجود آمدن اين بحران ارزي شده و در واقع تنها به متهم کردن هاي کلي و ابراز گلايه بدون ذکر دليل و جزئيات بسنده مي شود.
بنده معتقدم که هيچ تغييري يا هيچ بهبودي در وضعيت اقتصادي کشور به وجود نمي آيد. دليل هم اين است که اين مسائل اقتصادي که به وجود آمده است به خاطر سوءمديريت و نحوه عملکرد کرباسيان و سيف نيست.
زيبا کلام مدعي شد: اگر به جاي ولي الله سيف، آدام اسميت هم بود وضع اقتصادي فرقي نمي کرد. اگر به جاي اين تيم اقتصادي، کينز و ريکاردو هم بودند نمي توانستند در اين شرايط معجزه کنند. اگر به دليل تحريم ها، خريداران نفت از ايران نفت نخرند سيف و کرباسيان چه کاري مي توانند انجام دهند.
البته زيباکلام تجاهل مي کند يا واقعا سواد رسانه اي ندارد اگر نه صاحب نظران اقتصادي بسياري، بارها ضمن نقد رويه هاي اقتصادي دولت، راه حل هاي روشن و دقيق و اجرايي ارائه کردند. فقط در حد چند خط که زيباکلام را ساکت کند، بايد يادآوري کرد مرحوم هاشمي دو سال پيش تصريح کرد «دولت مي توانست با 20 درصد نقدينگي سرگردان موجود، به اقتصاد رونق بدهد».
اما فارغ از انواع و انبوه راه کارهاي اقتصادي موجود، بايد در حد پاسخ به زيباکلام نوشت که او چند روزي است ژست منتقد و مطالبه گر نسبت به دولت مي گيرد و روحاني را تخطئه مي کند. حال آن که راه بيراهه و بن بست اعتماد به شيطان بزرگ و مسائل گذشته 5 ساله کشور را امثال خود وي پيش پاي دولت گذاشتند و عواقب اين وسوسه ضدعقل، خود همين قماش روشنفکر مآبانه هستند. در حقيقت آدرس غلط درباره برجام وضع انگاشتن نقشه قبلي دشمن باعث فرو رفتن دولت در باتلاق فعلي شد. در واقع در حالي که دشمن در حال تدارک شبيخون اقتصادي بود، قطاري از شبه روشنفکران و رسانه هاي هماهنگ با موج دشمن، آدرس آشتي، مسالمت و گشايش اقتصادي مي دادند.
اما درباره آخرين استدلال زيباکلام گفتني است دولت در 3 سال پس از اجراي برجام با افتخار اعلام کرده که فروش نفت را دو برابر کرده است. تحريم هاي نفتي هم که آمريکا دنبال آن است، از آبان ماه به بعد مي خواهد اعمال شود هر چند که منابع غربي در عملي شدن آن ترديدهاي جدي دارند. با اين وصف، آشفتگي اقتصادي و تورم هاي 35 تا 130 درصدي که از يکسال قبل (خردادماه 96 به بعد) در بازارهاي مختلف رخ داده نمي توان به تحريم هاي نفتي و نخريدن آن نسبت داد. بلکه با نسخه پيچي آلفرد جانسون و يا ديويد اسميت هاي ايراني ارتباط دارد که حتما امثال آدام اسميت را هاج و واج مي کند.
چند سال پيش در اوج هيجان برجام با اشاره به تئوري پردازي هاي خود، با نوعي خود شگفتي آميخته با توهم گفته بود حيف که در آمريکا و انگليس نيستم و اسم من به جاي صادق زيباکلام، آلفرد جانسون يا ديويد اسميت نيست و گرنه، تئوري هايم را روي هوا مي زدند، يادتان که هست آقاي زيباکلام
قاسمي:اخبار مربوط به ارائه بسته پيشنهادي اتحاديه اروپا در حمايت از برجام را تاييد نمي كنيم
سخنگوي وزارت امور خارجه اخبار مربوط به ارائه بسته پيشنهادي اتحاديه اروپا در حمايت از برجام را تاييد نکرد.
در پي انتشار اخباري مبني بر ارائه بسته پيشنهادي اتحاديه اروپا در حمايت از برجام از قول فدريکا موگريني نماينده عالي سياست خارجي اتحاديه اروپا، بهرام قاسمي سخنگوي وزارت امور خارجه ضمن عدم تاييد اين خبر اظهار داشت: تاکنون بسته پيشنهادي اتحاديه اروپا به طرف ايراني ارائه نشده و هنوز کشورهاي اتحاديه اروپا در حال آخرين رايزني ها براي ارائه پيشهادات خود هستند که قطعاً پس از دريافت اين بسته پيشنهادي موضوع اعلام و بررسيِ مفاد آن آغاز خواهد شد.به گزارش تسنيم، قاسمي افزود: جمهوري اسلامي ايران پس از بررسي دقيق اين پيشنهادات و بر اساس منافع ملي و مصالح کشور در خصوص آن و نيز حضور يا عدم حضور خود در برجام تصميم لازم را اتخاذ خواهد کرد.
گفتني است موگريني در حاشيه نشست دو روزه سران اتحاديه اروپا در بروکسل از تصويب يک بسته حمايتي از ايران در جهت ادامه اجراي برنامه جامع اقدام مشترک(برجام) خبر داد. موگريني تصريح کرد: طي دو روز آينده مفاد اين بسته حمايتي تسليم مقامات ايران مي شود.
تضمين يا بسته حمايتي؟!
در حال حاضر انتظار ايران، ارائه تضمين محکم از سوي اروپايي ها درخصوص اجراي تعهدات برجامي است. در اين ميان اقداماتي از جمله ارائه بسته حمايتي صرفا اقدامي نمايشي و در راستاي خريد زمان براي آمريکا است
در پي انتشار اخباري مبني بر ارائه بسته پيشنهادي اتحاديه اروپا در حمايت از برجام از قول فدريکا موگريني نماينده عالي سياست خارجي اتحاديه اروپا، بهرام قاسمي سخنگوي وزارت امور خارجه ضمن عدم تاييد اين خبر اظهار داشت: تاکنون بسته پيشنهادي اتحاديه اروپا به طرف ايراني ارائه نشده و هنوز کشورهاي اتحاديه اروپا در حال آخرين رايزني ها براي ارائه پيشهادات خود هستند که قطعاً پس از دريافت اين بسته پيشنهادي موضوع اعلام و بررسيِ مفاد آن آغاز خواهد شد.به گزارش تسنيم، قاسمي افزود: جمهوري اسلامي ايران پس از بررسي دقيق اين پيشنهادات و بر اساس منافع ملي و مصالح کشور در خصوص آن و نيز حضور يا عدم حضور خود در برجام تصميم لازم را اتخاذ خواهد کرد.
گفتني است موگريني در حاشيه نشست دو روزه سران اتحاديه اروپا در بروکسل از تصويب يک بسته حمايتي از ايران در جهت ادامه اجراي برنامه جامع اقدام مشترک(برجام) خبر داد. موگريني تصريح کرد: طي دو روز آينده مفاد اين بسته حمايتي تسليم مقامات ايران مي شود.
تضمين يا بسته حمايتي؟!
در حال حاضر انتظار ايران، ارائه تضمين محکم از سوي اروپايي ها درخصوص اجراي تعهدات برجامي است. در اين ميان اقداماتي از جمله ارائه بسته حمايتي صرفا اقدامي نمايشي و در راستاي خريد زمان براي آمريکا است