يادداشت روز اوین نامه کیهان "نيازي به سوال نمايندگان نيست!"


 اوین نامه ی کیهان 3 شنبه 6 شهریور ماه سال 1397
يادداشت روز  اوین نامه کیهان "نيازي به سوال نمايندگان نيست!"

هم قلم و همکار سربازجو شریعت نداری همان هدفی علیه روحانی دنبال می کند که طلبه پاسدار رحیم بزبز غندی و طلبه های  فیضیه در قم مطرح کردند . همچنین با ترفند برج مقابل بارو با نقل قول کردن از فرشاد مؤمنی این چنین علیه سیاست های اقتصادی روحانی موضع گیری کرده است:
حقيقتا نيازي به سوال نمايندگان از رئيس جمهور نيست، وقتي کارشناسان سابقا حامي دولت، معترض شده اند. آقاي روحاني و تيم اقتصادي وي کافي است به پرسشهاي فزاينده ده ها کارشناس پاسخ دهند که بيانيه حمايت از او را در انتخابات 96 امضا کردند اما اکنون منتقدند.آقاي فرشاد مومني اخيرا گفته است «زماني که آقاي روحاني دولت دوم را معرفي کرد، ابراز شگفتي کرديم که چرا در بحبوحه حادترين مشکلات اقتصادي، دولتي بدون اقتصاددان تشکيل داده؟ اين از لحاظ مصالح ملي، بسيار مشکوک است، اما غير متخصص ها هم مي توانند بپرسند در اين پنج ماهه چه اتفاق مثبتي رخ داد؟

1-يک معيار مهم در شناخت افراد، سنجش ميزان امانتداري و مسئوليت شناسي و مسئوليت پذيري يا ابا نداشتن در اين زمينه است. در مثل جاي مناقشه نيست؛ کسي که مواد بازيافتي بار مي زند، کاري ندارد که بارش بشکند يا مچاله شود، روي بار مي رود و تا مي تواند فشار وارد مي آورد تا هرچه بيشتر بار بزند. اما کسي که بارش، چيني گران قيمت است، آن را در جعبه مي گذارد و با احتياط حرکت مي کند. چيني فروش -و هر صاحب مغازه ديگري- حواسش هست که درگيري ولو ضروري را داخل مغازه نياورد. منصب و مسئوليت داشتن نيز از همين جنس است.

    2- درست گفته اند که شرف المکان بالمکين. جمهوري اسلامي ايران در اين 40 سال، هفت رئيس جمهور را تجربه کرده است. اما تفاوت رشديافتگي ميان اين هفت نفر -يا ميان چند هزار نفري که در 10 دوره مجلس، نماينده و رئيس بوده اند- بسيار چشمگير است. يک نمونه با ارزش، تفاوت ميان سيدابوالحسن بني صدر و محمد علي رجايي، که از يکي خائن به کشور در ميانه جنگ تحميلي دشمن ساخت و ديگري را به خاطر ساده زيستي، خط امامي بودن، پرکاري، خدمتگزاري و بي ادعايي، به تراز سنجش دولتمردان تبديل کرد. حضرت امام(ره) هنگام تنفيذ بني صدر فرمودند «من يک کلمه به آقاي بني صدر تذکر ميدهم، اين کلمه تذکر براي همه است، حب الدنيا راس کل خطيئه. يعني دنيادوستي در راس همه خطاهاست». مشابه همين تذکر را امام به آقاي رجايي فرمودند؛ «ديروز نخست وزير بوديد و پريروز وزير بوديد و قبل از او معلم بوديد و قبل از او هم يک شاگردي بوديد و بعد از اين هم معلوم نيست کي از اينجا برويد. ممکن است خداي نخواسته حالا که بيرون رفتيد يا همين حالا يک بمبي باز اينجا منفجر بشود و فاتحه همه را بخوانند! (انفجار خنده حضار از جمله آقاي روحاني). وقتي مطلب اين است، چرا بايد انسان قبل از رياست جمهوري و بعدش فرق بکند؟ مگر رياست جمهوري چي هست؟». اين ادبيات ناصحانه و مشابه هم، در يکي اثر کرد و بر جان او نشست اما مانع شقاوت دومي نشد. حضرت امام پس از عزل بني صدر فرمودند «خدا مي داند که من مکرر به اين گفتم که آقا اينها تو را تباه مي کنند اين گرگ هايي که دور تو جمع شده اند وبه هيچ چيز عقيده ندارند، تو را از بين مي برند، گوش نکرد، هي قسم خورد که اينها فداکار هستند».

    3- نخوت، خودرايي و تشنج آفريني و در عين حال نفوذ زدگي و اسارت بني صدر در حلقه گروهک هاي نفاق را مقايسه کنيد با سيره مسئولانه شهيد رجايي که دست فروشي را يادش نرفته بود و مي دانست چيني امانتي امنيت و اتحاد و اقتدار ملت را بايد عزيزتر از جان خويش داشت. حضور قلب نهفته در کلمات سرشار از معرفت او را ببينيد: «من وقتي وزير آموزش و پرورش بودم، فکر مي کردم که خدا در جهنم يک جايي دارد که به اندازه 10 ميليون آدم فشار عذاب هست. آنجا جاي وزير آموزش و پرورش است زيرا که هر جمله او روي 10 ميليون انسان نقش دارد. پس بايد هوشيار باشد که اين سخن در چه گستره اي اثر مي گذارد و چه مسئوليتي دارد. البته وزير آموزش و پرورش همواره به لطف خدا اميدوار است؛ به اين جهت، فقط به آنجاي جهنم فکر نمي کند. اجازه بدهيد راجع به اين مثال بيشتر صحبت کنم. در جهنم، خدا يک جايي دارد که فشار عذابش مساوي هست با گناه 36 ميليون انسان؛ آنجا جاي من است که حرکت و سخن و برخوردم روي زندگي 36 ميليون انسان اثر مي کند. يک بله و يک نه، سرنوشت 36 ميليون انسان را تحت الشعاع قرار مي دهد». 
    4- فراوان پيش آمده که منافقين، رجال سياسي را تحريک به انتحار و خودزني و به هم ريختن کشور کنند و يا به خراب کردن پل هاي پشت سر خود وادارند. پوست خربزه زير پاي رجال گذاشتن و قرباني گرفتن، عادت منافقين است ولو در قالب بزک شده «افشاگري» (بخوانيد دروغ بافي و بازگويي اتهامات دشمن عليه ارکان نظام) باشد. چنانکه ديروز يکي از اعضاي حزب اشرافي کارگزاران، به بهانه موضوع سوال از رئيس جمهور مدعي شد «رئيس جمهور فردا يک رسالت تاريخي بر دوش دارد. روحاني بايد فردا بين حفظ آرامش يا بازسازي محبوبيتش يکي را انتخاب کند»! محبوبيت نزد چه کساني؟ اين چه محبوبيت موهومي است که هزينه آن، به هم زدن آرامش کشور است؟ بي ثبات کردن کشور، جز نقشه دشمن است؟ و آيا عضو حزب آلوده به نفوذ، جز خواست دشمن را بازگو مي کند؟ (کيهان اخيرا گزارش مستندي درباره «نگاه سانديسي» افراطيون مدعي اصلاح طلبي به دولت منتشر کرد).

    5- سزاوار است آقاي روحاني از خود بپرسد مجلسي که پارسال، راي دربست و توام با اعتماد مطلق به کابينه پيشنهادي داد و اکثريت آن هماهنگ با دولت بوده اند، چرا اکنون معترض است و بر استيضاح وزيران اقتصادي و سوال از رئيس جمهور اصرار دارد؟ قطعا نارضايتي مردم از سوء مديريت بي سابقه، موجب از بين رفتن نفوذ دولت و برکناري وزير اقتصاد با وجود مخالفت فراکسيون هاي وابسته به آقايان عارف و لاريجاني شد. روحاني با وجود وعده تغيير، پس از پايان دوره ماموريت آقاي سيف در بانک مرکزي گفت تغيير ديگري در کار نيست. اگر تغيير افراد نه، پس تغيير رويکرد و برنامه اقتصادي، آري و بايد
    6- وقتي يک تيم، پياپي بد بازي مي کند و نتيجه نمي گيرد، چند احتمال را مي توان مدنظر داشت؛ ايراد از يک يا چند بازيکن است و بايد جا به جا شوند؛ ايراد از برنامه تيم است و بايد اين برنامه تغيير کند؛ اشکال ازمربي و مدير است که نمي تواند به بازيکنان، هويت تيمي مشترک بدهد؛ چرا که سرگرم برنامه اي آرزو انديشانه بوده است. او آرزو دارد حريفي که دشمني ديرينه با تيم وي دارد، دستش را بگيرد و تيمش را پيروز کند! تصور کنيد مربي برزيل يا آرژانتين 4 سال دست روي دست بگذارد؛ با اين دلخوشي که مربي انگليس يا فرانسه قول داده کمکش کند. وقتي هم زمان مصاف سخت با انگليس و فرانسه در جام جهاني مي رسد و تا آن روز هيچ کمکي دريافت نکرده، هنوز اميد داشته باشد در اوج رقابت، مربي حريف از سر ملاطفت، مساعدتي بکند! ميدان همآوردي با دشمنان قسم خورده يک ملت نيز همين است. برخي دولتمردان يا حاميان تصميم ساز آنها با چه دريافتي گفتند «رئيس جمهور فرانسه گفت يکي از اهداف ما، ايجاداشتغال براي جوانان ايران است».(اين دولتمرد چند ماه قبل در کرمان تصريح کرد «هيچ کس در دنيا دلسوز ما و دنبال حل مشکلات ما نيست، ما بايد مشکلات مان را خودمان حل کنيم)؛ يا «وزير خارجه آمريکا (کري) با اعتراف به خلف وعده، قول داده جبران کند. وقتي وزيرخارجه آمريکا به وزير خارجه ما مي گويد خلف وعده خود را جبران مي کنيم و مذاکرات بايد ادامه يابد؛ يعني عزم قدرت هاي غربي براي گفت وگوهاي دوستانه با ايران جدي است»؟

    7- ممکن است برخي دولتمردان يا حاميانشان از باب فرافکني و رفع مسئوليت، قصور و تقصيرهاي دولت را متوجه جناحها و يا ساير قوا و مراکز سياسي کنند اما اغلب ناظران منصف (اعم از حامي يا مخالف) متفق القولند که؛ دولت در اين 4-5 سال زياده ازحد معطل مساعدت غرب بود، به جاي تدبير اقتصادي و پاي کارآوردن ظرفيت هاي داخلي، عمده بار خود را بر دوش وزارت خارجه گذاشت که آن وزارت نيزغالبا از سيطره نگاه انحصاري به چند کشورغربي خارج نشد، و بدتر اينکه با همه تجارب تلخ اعتماد به آن دولت هاي بدعهد، هنوز هم هيچ اراده قاطعي براي تغيير مسير مشاهده نمي شود.
    8- برخي مديران همچنان عادت دارند به سياق انتخابات، دوقطبي هاي اغواگر اما فاقد کارکرد مفيد بتراشند. بگير و ببند مجرمان اقتصادي را تخطئه کنند و ضمنا عليه رانت خواري و فساد حرف بزنند. زمينه فساد و رانت هاي انبوه را فراهم کنند اما ضمنا منتقد همين روند باشند؛ انگار متولي دلار پاشي 18 ميلياردي يا سکه پاشي 60 تني (7 ميليون سکه اي) و آشفته بازار خودرو و مسکن و گوشي همراه، دولت ديگري است و اينها منتقدش هستند! تدبير را با «آزمون و خطا و رها کردن امور به اين خيال که پس از ويرانگري سيلاب وار، در نقطه اي به تعادل برسد»، اشتباه مي گيرند. حاضر نيستند حلقه بسته تصميم گيري را که تورم 50 درصدي سال 74 و تورم بي سابقه يک سال اخير شاهکار آنهاست، بشکنند و در مقابل صاحب نظران زانوي ادب بزنند و به جاي بيگانگان، از آنها استمداد کنند. اگر سخت شان است سراغ صاحب نظران منتقد قديمي بروند، دست کم مي توانند سراغ انبوه کارشناسان اقتصادي بروند که سال گذشته در انتخابات حامي شان بودند اما اکنون با ديدن عملکردها نقد جدي دارند. درباره آنها که ديگر نمي شود توهم توطئه داشت.

    9- حقيقتا نيازي به سوال نمايندگان از رئيس جمهور نيست، وقتي کارشناسان سابقا حامي دولت، معترض شده اند. آقاي روحاني و تيم اقتصادي وي کافي است به پرسشهاي فزاينده ده ها کارشناس پاسخ دهند که بيانيه حمايت از او را در انتخابات 96 امضا کردند اما اکنون منتقدند.آقاي فرشاد مومني اخيرا گفته است «زماني که آقاي روحاني دولت دوم را معرفي کرد، ابراز شگفتي کرديم که چرا در بحبوحه حادترين مشکلات اقتصادي، دولتي بدون اقتصاددان تشکيل داده؟ اين از لحاظ مصالح ملي، بسيار مشکوک است، اما غير متخصص ها هم مي توانند بپرسند در اين پنج ماهه چه اتفاق مثبتي رخ داد؟ اعتبار دولت نزد مردم بالا رفت؟ اعتماد از دست رفته توليدکنندگان بهبود يافت؟ انگيزه سرمايه گذاري مولّد بيشتر شد؟ همه کساني که با دروغ بافي ، کل ماجراي سرنوشت نرخ ارز را به تفاوت تورم ها تقليل مي دادند، بايد مورد سوال قرار بگيرند؟ در ديداري که ماه مبارک داشتم -عليرغم ميلم فقط از احساس خطري که مي کردم و فکر مي کردم ازاين فرصت براي اتمام حجت شرعي استفاده کنم- اين مسئله را برجسته کردم که بايد به اعضاي هيئت وزيران کتاب ريچارد نفيو (مسئول اداره امور تحريم ها عليه ايران) آموزش داده شود. يکي از مولفه هاي راهبردي که نفيو مطرح کرده، اين است که مي فهميديم براي يک کشور توسعه نيافته در شرايط خطير، هيچ ابزاري به اندازه پشتوانه ارزي، نقطه اتکاي مواجهه با بحران نيست؛ بنابراين برنامه ريختيم که منابع ارزي ايران در مسيرهاي مصرفي، تجملي و غير توسعه اي به کار گرفته شود و از آن پشتوانه کاملاً محروم شوند....چقدر شتاب زده و مشکوک و آلوده به فساد و رانت، چند ده ميليارد دلار در چند ماهه اخير تخصيص پيدا کرد؟

    10- شهيد رجايي 24 مرداد 1360 سخناني به غايت حکمت آميز گفت که همچنان تازه و درس آموز است؛ به ويژه عبارات مهمي که از زبان آيت الله طالقاني درباره امام بيان مي کند و مي تواند سرلوحه امروز باشد؛ «سازمان مجاهدين[خلق] به فکر بودند نبردي را با نيروهاي مومن شروع کنند. در آن جرياني که پسر مرحوم طالقاني دستگير شده بود، گفتند همه نيروهاي نظامي ما در اختيار مرحوم طالقاني! چرا اجازه دادند روزنامه هاي منفور آن روز با حروف بزرگ در نيم صفحه بالايش بنويسند مجاهدين خلق همه نيروهاي نظامي اش را در اختيار طالقاني مي گذارد، طالقاني با اين نيروها چه کاري مي خواست انجام بدهد؟ مي خواستند آن روز جنگ را شروع کنند منتها مي دانستند هيچ حيثيتي ندارند، مي خواستند مرحوم طالقاني را سپر قرار دهند و پشت عَلَمي که ايشان به خيال آنها برمي افراشت، جنگ را شروع کنند که ديدند مرحوم طالقاني رفت خدمت امام حرفي زد که اگر بين مجاهدين يک نفر مسلمان واقعي وجود داشت که مي خواست تفکر اسلامي بکند و آقاي طالقاني را به عنوان يک روحاني انقلابي قبول داشت، بايد همان جا تغيير موضع بدهد. مرحوم طالقاني به خدمت امام رفت و دو زانو زد و گفت که من هر وقت مايوس مي شوم از حرکت اين انقلاب، به خدمت امام مي آيم و دوباره نيرو مي گيرم»
نويسنده: محمد ايماني