دست نوشته دختر ۱۹ ساله 7شهریور-97
پس از 40 سال چه جامعه
اخلاقی – معنوی – دینی ساخته شده است که دختر 19 ساله به جای دانشجوی دانشگاه بودن
و امید و آرزو برای آینده داشتن به استقبال یا پیشواز مرگ می رود؟
نامهای
که در جیب نازنین بود معمای مرگ او را فاش کرد دست نوشته دختر ۱۹ ساله پیش از خودکشی «الان که دارید این نوشته رو میخونین، من
دیگه نیستم. دیگه خسته شدم. خب خدارو شکر دیگه راحت شدم. شاید گناه باشه، اما دلم
آروم شده. بسه. نمیدونم حلال میکنید یا نه، اما من حلال نمیکنم. من میتونستم
خوشبخت باشم، شماها نذاشتید. اون از بابای (خخخخ- بابا؟!) نامرد که منو بدبخت کرد
با اعتیادش زندگیمون رو به باد داد. اون از مامان بیعرضهام که هم خودشو هم ما رو
بدبخت کرد. اون از اون پسری که منو قربانی کرد و گردن نگرفت و رفت... دیگه هیچ
امیدی ندارم، فردا عیده، ولی قراره بشه تاریخ فوت من. ساعت ٢٣:٣٠ – ٣٠/ ٥/ ٩٧» «من
سنی نداشتم، فقط ١٩ سالم بود. میتونستم خوشبخت بشم، اما شماها نذاشتید. دیگه هیچ
امیدی ندارم. فردا روز عیده، اما قرار بشه تاریخ مرگ من.» به گزارش شهروند،
اینها بخشی از دستنوشته تلخ و غمانگیز دختر ١٩ سالهای است که تصمیم گرفت به
زندگی خودش برای همیشه پایان دهد. نامهای نوشت، در جیبش گذاشت، به صمیمیترین
دوستش پیامک فرستاد و از او خداحافظی کرد. بعد از آن خودش را در اتوبان جلوی یک
ماشین انداخت و به هدفش رسید. جان باخت و زندگیاش را تمام کرد. او در نامهای
که در جیبش گذاشته بود راز این خودکشی معمایی را فاش کرد و نوشت که به خاطر تجاوز
پسر مورد علاقهاش چنین تصمیم وحشتناکی گرفته است. این در حالی است که پدربزرگ این
دختر از طریق اینستاگرام دوستان نوهاش در جریان این خودکشی قرار گرفت. ماجرای این
پرونده تلخ، ساعت ١٠ شب ٣١ مرداد ماه امسال رخ داد. در اتوبان آزادگان به سمت شرق
پل شهید کاظمی روبهروی شهرک مرتضی گرد، تصادفی مرموز رخ داد. دختر جوانی پس از
برخورد با یک خودروی پژو ٤٠٥، غرق خون روی زمین افتاد. راننده خودرو نیز پس از این
تصادف از صحنه گریخت و مردم دختر جوان را که هنوز نفس میکشید، به بیمارستان هفت
تیر رساندند. اما این دختر ناشناس که هنوز راز تصادفش فاش نشده بود، روی تخت
بیمارستان از نفس افتاد. رهگذرانی که این دختر را به بیمارستان رسانده
بودند به مسئولان اعلام کردند که راننده پژو ٤٠٥ پس از تصادف با این دختر او را
رها کرده و متواری شده است. مسئولان بیمارستان نیز موضوع را با پلیس در میان
گذاشتند. ماموران کلانتری ١٥٢ خانی آباد نو نیز در محل حاضر شده و تحقیقات خود را
در این رابطه آغاز کردند. در جیب دختر جوان نامهای پیدا شد که راز یک تجاوز و
خودکشی را فاش کرد. دختر جوان در نامهاش نوشته بود: «الان که دارید این نوشته رو
میخونین، من دیگه نیستم. دیگه خسته شدم. خب خدارو شکر دیگه راحت شدم. شاید گناه
باشه، اما دلم آروم شده. بسه. نمیدونم حلال میکنید یا نه، اما من حلال نمیکنم.
من میتونستم خوشبخت باشم، شماها نذاشتید. اون از بابای (خخخخ- بابا؟!) نامرد که
منو بدبخت کرد با اعتیادش زندگیمون رو به باد داد. اون از مامان بیعرضهام که هم
خودشو هم ما رو بدبخت کرد. اون از اون پسری که منو قربانی کرد و گردن نگرفت و
رفت... گناه کار من گردن شماست. من سنی نداشتم. من فقط ١٩ سالم بود. اول گفتم بیام
سر خاک سهیل برای آخرین بار... تنها کسی که واقعا منو میخواست اون بود که خدا
بردتش. آبجی و داداشای گلم منو ببخشید که تکیهگاهتون نشدم. برای بار آخر میگم،
حلالتون نمیکنم، بابا، مامان و حمیدرضا... دیگه هیچ امیدی ندارم، فردا عیده، ولی
قراره بشه تاریخ فوت من. ساعت ٢٣:٣٠ – ٣٠/ ٥/ ٩٧» ماموران پلیس پس از خواندن این
نامه متوجه شدند که تصادفی در کار نبوده و دختر جوان خودش را جلوی خودروی ٤٠٥ پرت
کرده است. این در حالی بود که از بیمارستان خبر رسید، پسر جوانی به آنجا رفته و
سراغ این دختر را از مسئولان بیمارستان گرفته است. بلافاصله این پسر دستگیر شد و
تحت بازجویی قرار گرفت. او در اظهاراتش به ماموران پلیس گفت: «من در این پرونده
هیچ کارهام. دوستم به نام فرهاد با دختری به نام نگین در ارتباط است. نازنین دوست
نگین بود. دیروز نگین از من و فرهاد خواست که به بیمارستان بیاییم و سراغی از
نازنین بگیریم. ما هم به خاطر او این کار را انجام دادیم. وقتی هم به بیمارستان
آمدیم فرهاد جلوی در ایستاد و من وارد بیمارستان شدم و پرسوجو کردم که دستگیر
شدم.» با این اظهارات ماموران پلیس به سراغ نگین رفتند و تحقیقات خود را از او
آغاز کردند. این دختر نیز به ماموران گفت: «من با نازنین دوست صمیمی بودم. یک روز
پیش از این اتفاق من و نازنین با هم بودیم. تا بعد از ظهر با هم بیرون بودیم.
نازنین حال خوبی نداشت. او در زندگیاش سختی زیادی کشیده بود. در آخر هم پسر مورد
علاقهاش به او تجاوز و بعد هم او را رها کرد. من با او صحبت کردم و بعد از ظهر
نازنین از من جدا شد. فردای همان روز نازنین به من پیامک فرستاد و گفت که منو حلال
کن، میخواهم خودکشی کنم. خیلی شوکه شدم، اول تصور میکردم شوخی میکند. ولی هرچه
با او تماس گرفتم جواب نداد. در آخر هم موبایلش خاموش شد. خیلی نگران شده بودم. از
آنجایی که میدانستم بیشتر این حادثه دیدهها را به بیمارستان هفت تیر منتقل میکنند،
از دوستانم خواستم تا به آنجا بروند و پرسوجو کنند تا ببینم نازنین واقعا خودکشی
کرده یا نه.» در ادامه تحقیقات، در نهایت پدربزرگ این دختر ١٩ ساله شناسایی شد. او
با حضور در دادسرای جنایی تهران، گفت: «نازنین نوه من بود. پسر من اعتیاد شدید به
هرویین، کراک و شیشه داشت. به خاطر همین اعتیادش هم زندگیاش را نابود کرد. چندین
بار او را به کمپ ترک اعتیاد بردیم، ولی فایدهای نداشت. پسرم ترک نمیکرد. در
نهایت هم رفت و دیگر از او خبری نداریم. عروسم هم بعد از رفتن پسرم، زندگی را رها
کرد و رفت. نازنین تنها شد و بعد از آن پیش من زندگی میکرد. اما به یک دختر عصبی
و پرخاشگر تبدیل شده بود. برای همین من هم سعی میکردم زیاد در کارهایش دخالت نکنم
تا احساس ناراحتی و نارضایتی از زندگی با من نداشته باشد. او معمولا با دوستانش
زیاد بیرون میرفت. حتی گاهی اوقات شب را در خانه دوستانش میماند. آن شب هم وقتی
به خانه نیامد، تصور کردم که در خانه دوستش مانده است. اما فردای آن شب، یکی از
اقوامم تماس گرفت و گفت که انگار اتفاق بدی برای نازنین افتاده است. او گفت: از
طریق اینستاگرام دوستان نازنین متوجه خودکشی او شده است. من هم بلافاصله به
کلانتری رفتم و متوجه شدم که این موضوع حقیقت دارد.» در حال حاضر پرونده روی میز
بازپرس دادسرای جنایی تهران قرار دارد و دستور تحقیقات بیشتر در رابطه با این
پرونده صادر شده است.