تهمینه میلانی: نگذاشتند دربارهی «ایدز» فیلم بسازم، گفتند در دنیا بیآبرو
میشویم! 7شهریور-97
نزدیک 3 دهه
پیش ادعا می شد بیماری ایدز سوغاتی
فرهنگ بی بند و بار جوامع غربی است و در جامعه معنوی- دینی - اخلاقی
رژیم ولایت فقیه جا وخبری از این
بیماری نیست . اما اکنون از ترس رسوایی
وتابلو وبی اعتبار و بی حیثیت شدن در جهان
رژیم ولایت فقیه مجوز ساختن فیلم بیماری ایدز را نداده است.
«درباره
ایدز ۶ فیلمنامه نوشتم که مانع از ساخت آن شدند. توجیهشان هم این بود
که آبروی ما در دنیا میرود و قبح آن میریزد. حالا این درحالیست که شما میبینید
ایدز بیشتر هم شد». کارگردان فیلم سینمایی «سوپراستار» با انتقاد از اینکه
در حوزه سلامت اجتماعی حمایتی از سینما نمیشود، گفت: در کل مسوولان ما به سلامت و
روان جامعه اهمیت چندانی نمیدهند. تهمینه میلانی فیلمسازی است که معروف است از
نخستین ساختههای خود، همواره دغدغه سلامتی جسمی و روانی زنان را در ذهن داشته است
و تا به امروز دو بار جایزه جشنواره سلامت را از آنِ خود کرده است. در
ادامه مشروح گفتوگوی ایسنا با این کارگردان را میخوانید: خانم میلانی، به نظر
شما آیا سینما میتواند فارغ از هشداردهی و نشان دادن معضلات حوزه سلامت فردی و
عمومی، به بیان راهکار در این حوزه نائل آید و بهطور کلی، در حوزه سلامت نقشی
تعیین کنندهای داشته باشد یا اینکه فقط میتواند راوی مشکلات باشد؟ من سالها در
حوزه سلامت روانی زنان کار کردهام و به همین دلیل میگویم سینمای ایران نمیتواند
راهکاری ارائه دهد. تلاشهای ما به قیمت جانکندن ما تمام میشود. ما با پول
خودمان این کار را میکنیم که سرآخر هم به توقیف و تحقیر فیلم میانجامد. همین
فیلم «ملی و راههای نرفتهاش» که جایزه جشنواره سلامت را گرفت، نتوانست در
جشنواره فجر راه پیدا کند، در واقع اجازه ندادند که حضور پیدا کند. خب این مشخص میکند
که فضا کاملا سیاسی است. اینجاست که مشخص میشود دکترها و متخصصان ما آدم حسابی
بودند، چون فهمیدند من دارم درباره چه چیزی حرف میزنم. من دو بار جایزه جشنواره
سلامت را گرفتم هم برای «آتش بس» و هم برای «ملی و راههای نرفتهاش»، اما این
اتفاق در جامعه ما اهمیتی ندارد، چون مسوولان ما به سلامت و روان جامعه اهمیتی نمیدهند.
بنابراین معتقد هستید نقش سینما تنها یک تلنگر به آسیبهای فردی و اجتماعی برای
مسوولان است؟ الان مگر کودکان کار اهمیت دارند؟ اگر مساله سلامت جامعه برای
مسوولان جامعه مهم بود همین الان جلوی کودکان کار را میگرفتند. آنان خودشان میدانند
که این بچهها هر شب مورد تجاوز قرار میگیرند و این را هم میدانند که این بچهها
در خیابان بزرگ میشوند و چه حرفهایی میشنوند و چه برخوردهای زشتی را میبینند
و در نهایت هم به اراذل و اوباش تبدیل میشوند. بعدا هم ما آفتابه میاندازیم گردنشان
تا درس عبرتی برای سایرین شوند. خب سادهترین راه این است که ما جلوی تمام این
اتفاقات بد را در همان شروع کار بگیریم. من میتوانم همینطوری «آتش بس» بسازم و
کلی پول دربیاورم، اما میروم و فیلمی مانند «ملی و راههای نرفتهاش» را میسازم،
چون دارم میبینم چه اتفاق فجیعی در جامعهام در حال رخ دادن است. من به شدت نگران
آینده این جامعه هستم. از ازدواج سفید بگیرید تا خیانت زنان شوهردار که الان عام و
عادی شده است، اما، چون فکر میکنند آبرو میرود، خیلی اذیت میکنند و اجازه نمیدهند
مسائل اجتماعی باز شود. عنادی وجود دارد که درباره مسائل اجتماعی حرف زده نشود. پس
شما معتقدید نبود حمایتها، پاشنه آشیل بهبود وضعیت سلامت فردی و اجتماعی در ایران
است؟ در حال حاضر، تلاش سازمانهای مردم نهاد است که محیط تا حدودی در سلامت است.
یعنی اینها هستند که مثلا میروند پاکسازی محیط انجام میدهند و بطریها و
پلاستیکها را جمع میکنند یا اینکه کمپینهای جلوگیری از تجاوز به کودکان راه میاندازند
و زنان سرپرست خانوار را حمایت میکنند. من با خیلی از آنها کار میکنم و میدانم
حتی یک ریال هم به آنها نمیدهند. حال اگر اینها نباشند وضع خیلی خرابتر از آن
چیزی میشود که بخواهیم در موردش فکر کنیم و حرف بزنیم. خب به نظر میرسد در آن
طرف مساله کاستیهایی وجود داشته باشد، حالا به این سمت موضوع نگاه کنیم و اینکه
آیا مردم و مخاطب با الهامگیری از همین فیلمهای حوزه سلامت، میتوانند به بهبودی
زندگی خود کمک کنند؟ از آنرو که تاثیر اشاعه این مساله بر بهبود کلی سلامت
اجتماعی کشور دور از ذهن نیست. به نظر من مردم الهام میگیرند. مثلا برای همین
فیلم آخر من خیلی از مردها و زنان جوان برای من پیام میگذارند. مردها میگویند
«من شبیه سیامک فیلم هستم و نمیدانستم که آخر کارم به اینجا میکشد و ممنون از
اینکه من را هوشیار میکنی؛ یا دختران جوان به من میگویند «خوب شد این فیلم را
ساختی، چون نشانههایی که در فیلم وجود دارد، در نامزدم میبینم و میفهمم که
امکان دارد این زندگی نتیجه مطلوبی نداشته باشد». یا وقتی «آتش بس» را
ساختم چقدر دکترها و روانشناسها به من زنگ زدند و تشکر کردند. منظورم قدردانی از
خودم نیست، اما به من میگویند تا پیش از ساخت «آتش بس ۱» که آن را هم در فجر راه ندادند، مردم فکر میکردند که فقط
دیوانهها باید پیش مشاور بروند. اگر زندگی مدرن امروز تو را از زندگی سنتی
دور کرده، عوضش برای تو راهکار گذاشته؛ و آن اینکه برو بنشین و مسائلت را بدون
رودربایستی بگو و راه چارهای جستجو کن. خب این یک حرکت است. اما شما ببینید آیا
برای این حرکت تشویقی وجود داشته؟ من به شما میگویم که هرگز وجود نداشته است. اما
ما با باورمان این کار را انجام میدهیم. معتقدم آدمهایی که شبیه ما فکر میکنند
در حال نجات جامعه هستند و اگر واقعا به مسوولان سپرده میشد، اینجا ویرانهای بیش
نبود. البته هستند وزرای خوبی مانند دکتر هاشمی که دستشان میرسد و میآیند فیلمهایی
که شبیه فیلمهای ما هست را مورد تشویق قرار میدهند. آیا فیلمنامه یا طرح خاصی در
حوزه پزشکی داشتهاید که موفق به ساخت آن نشده باشید؟ بله، درباره ایدز ۶ فیلمنامه نوشتم که مانع از ساخت آن شدند. توجیهشان هم این بود
که آبروی ما در دنیا میرود و قبح آن میریزد. حالا این درحالیست که شما میبینید
ایدز بیشتر هم شد.