تامدت ها سایه سنگین پس لرزه های های این استعفا وجود خواهد داشت.
استعفای ظریف با تغییر سیاست خارجی
ایران همراه نشد، بنابراین ممکن است از جانب غربیها نشانه ضعف ایران تلقی شود.
خصوصا که این استعفا در چارچوب اختلافنظر با مقامات بلندپایه ایران صورت گرفته
است.
فرارو- زمان و نحوه استعفای محمد جواد ظریف، وزیر خارجه مستعفی ایران، که در مذاکرات توافق هستهای نقش بسیار مهمی ایفا کرده بود، برای جمهوری اسلامی ایران بدون تبعات نخواهد بود.
به گزارش فرارو، پس از مدتها شایعه، ظریف استعفای خود را در موقعیت حساسی اعلام کرد. بشار اسد، رئیسجمهور سوریه، برای نخستین بار پس از شعلهور شدن جنگ داخلی سوریه در سال ۲۰۱۱، به تهران سفر و با مقام معظم رهبری و همچنین رئیسجمهور حسن روحانی، دیدار و گفتگو کرد.
در این دیدارها، یک نکته به سرعت توجه ناظران را به خود جلب کرد. در حالی که اکثر مقامات نظام، از جمله سردار قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس، و علی اکبر ولایتی، مشاور امور بین الملل رهبری انقلاب، در دیدار با اسد حضور داشتند، ظریف به طرز حیرتآوری در هیچ کدام از دیدارها با اسد دیده نشد.
در پایان همان روز سفر اسد به تهران، ظریف با انتشار عکسنوشتهای در حساب رسمی خود در شبکه اینستاگرام، حتی قبل از اینکه استعفای رسمی خود را به رئیسش تحویل بدهد، آن را اعلام کرد. امری که ممکن است نشاندهنده رنجش ادامهدار ظریف باشد. بنا به گفته خبرگزاری ایسنا، پس از اعلام استعفای وزیر خارجه، خبرنگار «انتخاب» بصورت پیامکی صحت و سقم این خبر را از او جویا شد که ظریف در پاسخ، این پیامک را ارسال کرد: «بعد از عکسهای ملاقاتهای امروز، دیگر جواد ظریف، به عنوان وزیر خارجه، در جهان اعتباری ندارد.» به نظر میرسد مقصود او از «ملاقاتهای امروز»، دیدار دوشنبه بشار اسد با رهبر انقلاب و رئیسجمهوری باشد؛ دیدارهایی که در تصاویر منتشرشده از آنها ظریف به چشم نمیخورد.
اما این استعفای غیرمنتظره، که بازتاب بسیار گستردهای در رسانههای بین المللی داشت و بسیاری از ایرانیان را غافلگیر کرد، از چند جهت قابل توجه است:
۱- اگر چه استعفای ظریف برای نخستین بار به طور رسمی اعلام میشود، اما پیش از این چندین بار شایعاتی در این خصوص منتشر و سپس تکذیب شده است. خود ظریف همواره سعی کرده خود را شخصیتی فراجناحی معرفی کند که تنها وظیفه اش پاسداری از منافع جمهوری اسلامی ایران در جهان است. علاوه بر این، ظریف، جز در موارد نادر آن هم به شکل بسیار ملایم، از وارد شدن به مناقشات و مجادلات بیپایان جریانات سیاسی داخلی پرهیز میکرد. در مواردی هم که ورود پیدا میکرد، با لحنی ملایم تلاش میکرد به منتقدان خود تفهیم کند که انتقادات آنها از او، به عنوان وزیر خارجه، جایگاهش را در عرصه جهانی تضعیف میکند.
امروز، اما، پس از استعفا، ظریف برود یا بماند، جایگاه او تضعیف شده است. چرا؟ اگر بماند، وزیری خواهد بود که اختلافاتش با مقامات عالیرتبه نظام آشکار شده و در مذاکرات یا گفتگوهای خارجی دیگر کسی او را جدی نخواهد گرفت. پیش از این، باوجود اینکه، میان ظریف و مقامات یادشده، اختلافی علنی وجود نداشته است، مقامات دولت دونالد ترامپ، خصوصا مایک پومپئو، وزیر خارجه آمریکا، همواره ادعا میکردند که ظریف «ویترینی» برای سیاست خارجی جمهوری اسلامی است و اختیارات چندانی در پیشبرد سیاست خارجی ایران ندارد. مایک پومپئو در واکنش به استعفای ظریف، دقیقا برای چندمین بار به همین نکته اشاره کرده است.
اگر ظریف برود، استعفای او در روز دیدار اسد با مقام معظم رهبری و رئیس جمهور، به شدت او را آماج حملات تندروهای داخلی قرار خواهد داد. چنین چیزی، احتمالا برای آینده سیاسی ظریف هم دردساز خواهد شد. به محض اعلام استعفای وزیر خارجه، حمید رسایی، یکی از منتقدان سرسخت دولت حسن روحانی، ضمن متهم کردن ظریف به «تحمیل توافقنامههای ننگین» به کشور، در اینستاگرام خود نوشت: «اکنون دستگاه قضایی باید ظریف را ممنوع الخروج و به نقش وی در تحمیل تحریمهای جدید و همچنین حضور عناصر جاسوس در تیم وی رسیدگی کند.»
۲- استعفای ظریف با تغییر سیاست خارجی ایران همراه نشد، بنابراین ممکن است از جانب غربیها نشانه ضعف ایران تلقی شود. خصوصا که این استعفا در چارچوب اختلافنظر با مقامات بلندپایه ایران صورت گرفته است. اگر در یک وقت مناسب و بدون هرگونه حاشیهای، وزیر خارجه جدیدی به جای ظریف میآمد و مثلا در سیاست هستهای یا منطقهای تغییری ایجاد میشد، شاید در این حالت میشد به غربیها فهماند که ایران تغییر رویه داده است و غربیها باید رویکرد جدید ایران را جدی بگیرند. اما این امر اتفاق نیفتاد.
۳- استعفای ظریف، استعفای یک شخص نیست. بلکه احتمالا استعفای ضمنی یک تیم خواهد بود. از زمانی که ظریف سکان وزارت خارجه را بدست گرفت، او تیم منسجمی از دیپلماتهای همفکر را تشکیل داد که پا به پای یکدیگر بر سر برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) مذاکره کردند و سپس با خروج آمریکا از این توافق، برای نجات آن تلاشهای بسیاری انجام دادند. امروز در نیمه راه، این تیم رئیس خود را از دست داده است. تیم ظریف در وزارت خارجه (از سید عباس عراقچی گرفته تا حمید بعیدی نژاد) همگی احتمالا به حاشیه خواهند رفت. نکته مهم دیگر آنکه، برای تیم ضعیفشده ظریف در وزارت خارجه، تاکنون هیچ جایگزینی معرفی نشده است. شاید در روزهای آینده، البته اگر استعفای ظریف پذیرفته شود، تیم جدیدی در وزارت خارجه زمام امور را بدست بگیرد. اما به هر حال تا آن زمان، اعضای باقیمانده تیم ظریف روزهای سختی را پشت سر خواهند گذاشت.
۴- استعفای ظریف در حالی صورت گرفته است که پس از خروج یکجانبه ترامپ از برجام و بازگشت تحریمهای فراگیر بر ایران، نفسهای این توافق به شماره افتاده است. هرچند که مزایای اقتصادی برجام عملا از حیز انتفاع ساقط شده است، اما وزیر خارجه مستعفی ایران، با درک نقش مهم این توافق در عدم ایجاد همگرایی میان اروپا و آمریکا علیه ایران، از آن دفاع کرده و به نجات آن امیدوار بوده است. اما استعفای بیمقدمه ظریف، ممکن است نشاندهنده ناامیدی او از نجات این توافق باشد. خصوصا که دیگر دفاع از برجام در داخل ایران اصلا کار سادهای نیست. میتوان گفت که با رفتن ظریف، برجام شکنندهتر از همیشه شده است.
۵- دیدگاه ظریف در سیاست خارجی، به طرز آشکاری با دیدگاه برخی از جریانهای سیاسی داخل ایران متفاوت است. اگر چه برخی گزارشها از رنجش ظریف از دیدارهای روز دوشنبه حکایت دارد، اما او احتمالا از مدتها پیش به استعفا فکر کرده و منتظر فرصت مناسب بود تا آن را اعلام کند. شاید بتوان گفت که ظریف به این نتیجه رسیده است که دیگر امکان پیشبرد دیدگاههای خود را در سیاست خارجی ندارد. اگر این گمانهزنی درست باشد، باید منتظر اوجگیری رویکرد تقابلی میان جمهوری اسلامی ایران و غرب بود.
۶- در غرب، حداقل تا قبل از روی کار آمدن دولت دونالد ترامپ، محافل قدرتمند معتقد بودند که در ایران دو جریان وجود دارد: جریان میانهرو و جریان تندرو. یکی از استدلالهای عمده دولت باراک اوباما و کشورهای اروپایی در توجیه توافق هستهای با ایران این بود، که باید رویکرد تعاملی جریان میانهرو در ایران را جدی گرفت تا این جریان در برابر جریان تندرو تقویت شود. آمریکاییها امیدوار بودند که با قدرتگیری جریان میانهرو در ایران، سیاست خارجی این کشور به تدریج به سمت تعامل و عادی سازی روابط با غرب متمایل خواهد شد.
اما با روی کار آمدن ترامپ، این دیدگاه تغییر کرد. اساسا دولت فعلی آمریکا جریان
میانهرو در ایران را «ویترینی» برای جمهوری
اسلامی میداند که مانع از کارآمدی سیاست فشار حداکثری بر ایران میشود. بیدلیل
نیست که پومپئو در واکنش به استعفای ظریف، به این نکته اشاره کرده است. آمریکاییها
مدام به اروپاییها میگویند که ژست اعتدالی دولت روحانی را جدی نگیرید. اکنون، با
استعفای ظریف، کار آمریکا برای متقاعد کردن اروپا به «سر و ته یک کرباس بودن نظام
ایران» اندکی آسان شده است.