رسانههای
کلیشهای و ناچاری مخاطبان10 اشفند-97
تهران- ایرنا- شاید به همان اندازه که
برنامهسازان ایدهای جز تقلید ندارند، مدیران هم از آگاهیهای لازم برای رفتن به
سمت و سویی که بتواند استقبال بیشتر مخاطبان را در برداشته باشد برخوردار نیستند و
همین که برایشان درآمدزایی میشود، کفایت میکند.
روزنامه اطلاعات در یادداشتی به قاسم
کیانی نوشت: یکی دو روز قبل مهدی تاج رئیس فدراسیون فوتبال با انتقاد از برنامههای
ورزشی تلویزیون از آنها به عنوان ناندانی تلویزیون یاد کرد. فارغ از اینکه
اظهارنظر تاج در مورد ناندانی بودن این برنامههای ورزشی درست باشد یا غلط و باز
فارغ از این که خود فدراسیون تا چه حد مستحقق نقدهای مختلف در تمام زمینهها است
همین اظهارنظر تاج میتواند تلنگری باشد برای ارزیابی برنامههای پرتعداد ورزشی
تلویزیون و نه تنها تلویزیون بلکه رادیو و حتی تمامی رسانههای نوشتاری و سایت های
ورزشی!
به واقع چند کشور را سراغ دارید که با این تعداد روزنامهها و سایتهای ورزشی روبرو باشد و رادیو تلویزیون کدام کشور را میتوانید پیدا کنید که تا به این اندازه برنامه مشابه و کلیشهای در مورد ورزش، داشته باشد در حالی که موضوع اکثر مطبوعات، سایتها و برنامههای رادیو و تلویزیون هم فوتبالی است و به غیر فوتبالی سهم اندکی اختصاص مییابد؟ از طرفی کدام کشورها علاوه بر پیامهای بازرگانی رادیو و تلویزیون و آگهیهای مطبوعات و سایتها، برای درآمدزایی تا به این اندازه پر هستند از برنامههای مشارکتی و رپرتاژ آگهی با توجیه اینکه باید قسمتی از هزینههای خود را تأمین کنند؟
و باز اصولاً آیا از برنامههای مشارکتی یا رپرتاژ آگهیها میتوان انتظار داشت که واقعیتهای ورزش را آن گونه که باید و شاید به تصویر بکشند و برمبنای ذائقه مخاطبان، طراحی شوند یا اینکه تأمین کننده نظرات مشارکت کنندهها و صاحبان رپرتاژ آگهی دهندگان هستند در حالی که هیچ جذابیتی برای مخاطبان کثیر خود، ندارند!
با این احوال در چنین فضایی که کلیه رسانههای ورزشی از رادیو و تلویزیون گرفته تا مطبوعات و سایتها و… علیرغم تعدد فراوان، رویههای کلیشهای را در دستور کار قرار داده و علاوه بر آنکه اکثریت قریب به اتفاق آنها فوتبال زده هستند و منهای فوتبالیها جایی در آن ندارند، مشخص نیست که چرا مدیریتهای موجود در این رسانهها، عزم جزمی برای تغییر در ساختار این حجم از کارهای کلیشهای و تکراری و موازی، ندارند!
شاید به همان اندازه که برنامهسازان ایدهای جز تقلید ندارند، مدیران هم از آگاهیهای لازم برای رفتن به سمت و سویی که بتواند استقبال بیشتر مخاطبان را در برداشته باشد برخوردار نیستند و همین که برایشان درآمدزایی میشود، کفایت میکند تا این روند کلیشهای نخنما شد، در شکلهای مختلف، تکرار شود و مخاطبان ناچار از آنکه، انتخاب مناسب دیگری ندارند به همین حداقلها، راضی شوند. اما در همین برهوت تکرار کلیشهها، بعضاً برنامههایی ارائه میشود که مشخص است پشت آن، تحقیق و بررسیهای فراوانی قرار دارد که با احترام به سلیقههای مخاطبان، طراحی شده و هدف اصلی آن جلبنظر مخاطب و مواجه کردن او با ایدهای متفاوت است.
ماجرایی که سالها قبل با برنامه نود کلید خورد و علیرغم این که سالهاست برنامههای مختلفی برای رقابت با آن، ساخته شده، نتوانسته جای آن را بگیرد شاید به واسطه این که سازندگان چنین برنامههایی متوجه نشدهاند برای رقابت با آن برنامه، نباید مشابه آن را ساخت چون در بهترین شرایط قرار است بشود همان برنامه و وقتی برنامهای با قدمت بیشتر وجود دارد و مخاطبان خود را نیز جلب کرده برنامههای مشابه جدید هر چقدر هم که زرق و برق داشته باشند نمیتوانند با آن به رقابت بپردازند. به نظر میرسد آنچه در این رهگذر کم شده ایدهپردازی به جای کلیشه محوری است.
ایدههایی خلاقانه که برنامهای را برای اولینبار متولد کنند. نمونهای از چنین برنامهای را طی ماه گذشته شاهد بودیم با عنوان نمای باز که از شبکه سوم سیما پخش میشد و بزرگترین تفاوتش با سایر برنامههای کلیشهای رویداد محور بودن در تمام ورزشها بود بدون این که قصد داشته باشد همه ورزشها را زیر سایه فوتبال قرار دهد و البته در کنار آن، با یک رویه متعادل و بدون اغراق در شخصیتسازیهای کاذب، اگر چه زمانش کوتاه بود، اما مخاطبان خود را پیدا کرد چون ورزش را از دریچهای متفاوت و خارج از کلیشههای تکراری رایج، میدیدند.
برخورد با معدود برنامههایی اینچنینی در میان انبوه برنامههای تکراری میطلبد تا مدیران و ارزیابان این برنامهها، با رویکردی متفاوت که مهمترین قسمت آن احترام به ذائقه مخاطبان است از ایده پروریها حمایت کنند تا برنامههای خلاقانه حداقل جای برخی از برنامههای موازی کلیشهای را بگیرد.
از طرفی این روند نه تنها در صداوسیما بلکه در مطبوعات، سایتها و… نیز میتواند گسترش پیدا کند تا آنان هم علاوه بر اینکه به ورزشهای منهای فوتبال نگاهی متفاوت و بدور از اخبار نگاری دارند، دامنه دید خود را گسترش داده و مخاطبانی خاص و همیشگی را پیدا کنند. طبیعی است که چنانچه این ماجرا ترویج شود، مخاطبان با سلیقههای مختلف هم، مجبور نمیشوند تا از سر ناچاری خود را با کلیشههای تکراری سرگرم کنند.
منبع: روزنامه اطلاعات، 1397.12.09
گروه اطلاع رسانی**2002
به واقع چند کشور را سراغ دارید که با این تعداد روزنامهها و سایتهای ورزشی روبرو باشد و رادیو تلویزیون کدام کشور را میتوانید پیدا کنید که تا به این اندازه برنامه مشابه و کلیشهای در مورد ورزش، داشته باشد در حالی که موضوع اکثر مطبوعات، سایتها و برنامههای رادیو و تلویزیون هم فوتبالی است و به غیر فوتبالی سهم اندکی اختصاص مییابد؟ از طرفی کدام کشورها علاوه بر پیامهای بازرگانی رادیو و تلویزیون و آگهیهای مطبوعات و سایتها، برای درآمدزایی تا به این اندازه پر هستند از برنامههای مشارکتی و رپرتاژ آگهی با توجیه اینکه باید قسمتی از هزینههای خود را تأمین کنند؟
و باز اصولاً آیا از برنامههای مشارکتی یا رپرتاژ آگهیها میتوان انتظار داشت که واقعیتهای ورزش را آن گونه که باید و شاید به تصویر بکشند و برمبنای ذائقه مخاطبان، طراحی شوند یا اینکه تأمین کننده نظرات مشارکت کنندهها و صاحبان رپرتاژ آگهی دهندگان هستند در حالی که هیچ جذابیتی برای مخاطبان کثیر خود، ندارند!
با این احوال در چنین فضایی که کلیه رسانههای ورزشی از رادیو و تلویزیون گرفته تا مطبوعات و سایتها و… علیرغم تعدد فراوان، رویههای کلیشهای را در دستور کار قرار داده و علاوه بر آنکه اکثریت قریب به اتفاق آنها فوتبال زده هستند و منهای فوتبالیها جایی در آن ندارند، مشخص نیست که چرا مدیریتهای موجود در این رسانهها، عزم جزمی برای تغییر در ساختار این حجم از کارهای کلیشهای و تکراری و موازی، ندارند!
شاید به همان اندازه که برنامهسازان ایدهای جز تقلید ندارند، مدیران هم از آگاهیهای لازم برای رفتن به سمت و سویی که بتواند استقبال بیشتر مخاطبان را در برداشته باشد برخوردار نیستند و همین که برایشان درآمدزایی میشود، کفایت میکند تا این روند کلیشهای نخنما شد، در شکلهای مختلف، تکرار شود و مخاطبان ناچار از آنکه، انتخاب مناسب دیگری ندارند به همین حداقلها، راضی شوند. اما در همین برهوت تکرار کلیشهها، بعضاً برنامههایی ارائه میشود که مشخص است پشت آن، تحقیق و بررسیهای فراوانی قرار دارد که با احترام به سلیقههای مخاطبان، طراحی شده و هدف اصلی آن جلبنظر مخاطب و مواجه کردن او با ایدهای متفاوت است.
ماجرایی که سالها قبل با برنامه نود کلید خورد و علیرغم این که سالهاست برنامههای مختلفی برای رقابت با آن، ساخته شده، نتوانسته جای آن را بگیرد شاید به واسطه این که سازندگان چنین برنامههایی متوجه نشدهاند برای رقابت با آن برنامه، نباید مشابه آن را ساخت چون در بهترین شرایط قرار است بشود همان برنامه و وقتی برنامهای با قدمت بیشتر وجود دارد و مخاطبان خود را نیز جلب کرده برنامههای مشابه جدید هر چقدر هم که زرق و برق داشته باشند نمیتوانند با آن به رقابت بپردازند. به نظر میرسد آنچه در این رهگذر کم شده ایدهپردازی به جای کلیشه محوری است.
ایدههایی خلاقانه که برنامهای را برای اولینبار متولد کنند. نمونهای از چنین برنامهای را طی ماه گذشته شاهد بودیم با عنوان نمای باز که از شبکه سوم سیما پخش میشد و بزرگترین تفاوتش با سایر برنامههای کلیشهای رویداد محور بودن در تمام ورزشها بود بدون این که قصد داشته باشد همه ورزشها را زیر سایه فوتبال قرار دهد و البته در کنار آن، با یک رویه متعادل و بدون اغراق در شخصیتسازیهای کاذب، اگر چه زمانش کوتاه بود، اما مخاطبان خود را پیدا کرد چون ورزش را از دریچهای متفاوت و خارج از کلیشههای تکراری رایج، میدیدند.
برخورد با معدود برنامههایی اینچنینی در میان انبوه برنامههای تکراری میطلبد تا مدیران و ارزیابان این برنامهها، با رویکردی متفاوت که مهمترین قسمت آن احترام به ذائقه مخاطبان است از ایده پروریها حمایت کنند تا برنامههای خلاقانه حداقل جای برخی از برنامههای موازی کلیشهای را بگیرد.
از طرفی این روند نه تنها در صداوسیما بلکه در مطبوعات، سایتها و… نیز میتواند گسترش پیدا کند تا آنان هم علاوه بر اینکه به ورزشهای منهای فوتبال نگاهی متفاوت و بدور از اخبار نگاری دارند، دامنه دید خود را گسترش داده و مخاطبانی خاص و همیشگی را پیدا کنند. طبیعی است که چنانچه این ماجرا ترویج شود، مخاطبان با سلیقههای مختلف هم، مجبور نمیشوند تا از سر ناچاری خود را با کلیشههای تکراری سرگرم کنند.
منبع: روزنامه اطلاعات، 1397.12.09
گروه اطلاع رسانی**2002