انقلابیون
چطور شکنجه میشدند؟ / خاطره شریعتمداری از شکنجه با آپولو12 بهمن – 97
برخلاف قهرمان بازی های نمایشی غیرواقعی زندانی که
سربازجوشریعت نداری هرازگاهی از خودش می
سازد . سابقه نداشته اززندانیان سیاسی زمان شاه اشاره ای شده باشند که حتی
سربازجوشریعت نداری را در زندان شاه دیده تا نامش را شنیده باشند . همانگونه که وی
وهمقطارانش که از شکنجه شدن دوران شاه بازگویی خاطره کرده اند موجب ر و سفیدی شکنجه گران ساواک و روسیاهی هرچه بیشتر
بازجویاو و شکنجه گران کنونی رژیم و لایت فقیه جایگزین رژیم قبلی است .چون هم تنوع وهم ارتکاب جنایات اعمال شده
درون سیاه چال ها کنونی درمورد قربانیان در بند هرگز قابل مقایسه با
شکنجه های رژیم گذشته نمی باشد. فراموش نشده چگونه رهبران مسیحی را مثله
کردند یا چگونه قربانیان قتل های زنجیره ای قصابی و سلاخی شدند . یا باهمسر سعید امامی چه کردند؟
حال مشخص است که بامخالفان سیاسی و حتی عقیدتی درون زندان ها چگونه رفتار شده و
کشته شدن شان زیر شکنجه خودکشی نامیده شده است و...؟
حسین شریعتمداری درباره آپلو میگوید:
خاطرات خیلی فراوان و تلخ از شکنجه با آپلو دارم، آویزان کردن، وصل کردن برق به
بدن ــ البته با ولتاژی که مجاز بود ــ و خاموش کردن سیگار روی بدنم بخصوص پشتم که
هنوز کاملا محل آنها را گوشت نگرفته است.
به گزارش خبرنگار تاریخ خبرگزاری فارس:
یکی از دستگاه شکنجه در ساواک آپولو نام داشت و آن عبارت بود از یک صندلی که
مقداری پهن بود و وقتی فرد را روی آن می نشاندند دست ها را از مچ با بندهای فلزی
در زیر آن پیچ و پرس می کردند. هر قدر پیچ ها محکم تر می شد، درد زندانی هم
بیشتر می شد. البته گاهی اوقات دست راست را آزاد می گذاشتند برای اینکه زندانی
بتواند بنویسد.
علت نامگذاری آن به آپولو، شباهت آن به
سفینه آپولو بود که چهار دست و پا و سر مهار میشد. لکن در این وسیله سر زندانی با
محفظه فلزی مهار میشد و دست و پاها نیز توسط بستهای فلزی ثابت میشد. بدین ترتیب
کلاه فلزی باعث میشد که موقع شلاق خوردن صدای زندانی نشدید شده و تأثیر مضاعف و
مخربی بر روی سیستم عصبی و شنوایی او گذاشته شود. از طرفی خود بستهای فلزی
هم خیلی محکم بسته میشدند که باعث زخمی شدن پوست، گوشت و استخوان مچ دست ها و
پاها میشد.
از دیگر کسانی از این شکنجه یاد میکند
عزت مطهری است که میگویند رکورد دار تحمل شکنجه است او که شکنجه بسیار زیادی را
تحمل کرده است میگوید شکنجه ها هم که زیاد بودند. رایج ترین آنها شلاق بود که در
زندان در میان بازجوها معروف بود به مشکلگشا. گاهی هم متهم را به صلیب می کشیدند
و دست و پاهای او را به نرده می بستند. کشیدن ناخن، فرو کردن سوزن داغ زیر ناخن
ها، گرفتن فندک زیر پوست بدن و...انواع دیگر شکنجه بود. در این میان یکی از
وحشتناک ترین شکنجه ها آپولو بود. آپولو یک کلاه خود آهنی بود که روی سر می
گذاشتند و آن را به برق وصل می کردند. بعد انواع شکنجه هایی که گفتم را بر او
اعمال می کردند. متهم اگر فریاد می کشید، صدایش در کلاهخود می پیچید که شکنجه ای
بدتر از بدتر بود، اگر هم ساکت می ماند که تحمل درد برایش غیرممکن بود.یکی از اقدامات
او ترور شبان بیمخ بود.
مرضیه دباغ درباره این ابزار شکنجه میگوید
که بعد از زندان شکنجه ها با سیلی و توهین و به تدریج با شلاق و باتوم و
فحاشی جان فرسا شروع شد. چند بار دست و پایم را به صندلی بستند و مهار کردند و
کلاهی آهنی یا مسی بر سرم گذاشته و بعد جریان الکتریسیته با ولتاژهای متفاوت به
بدنم وارد می کردند که موجب رعشه و تکان های تند پیکرم می شد.
مرضیه دباغ بعد از انقلاب
حسین شریعتمداری از دیگر انقلابیون است
که درباره آپلو میگوید: خاطرات خیلی فراوان و تلخ از شکنجه با آپلو دارم،
آویزان کردن، وصل کردن برق به بدن ــ البته با ولتاژی که مجاز بود ــ و خاموش کردن
سیگار روی بدنم بخصوص پشتم که هنوز کاملا محل آنها را گوشت نگرفته است.
طاهره سجادی از دیگر زندانیان کمیته مشترک میگوید: وقتی
مرا به بازداشتگاه کمیته مشترک بردند، همسرم بیهوش و در بیمارستان بودند. در
واقع در اثر ضربات کابل و شوک الکتریکی، ایشان فلج کامل شده و بیهوش بودند. آرش ــ
شکنجهگر معروف که اعدام شد ــ رو به من کرد و گفت: شوهرت را کشتیم، اما افسوس که
اطلاعاتش را نتوانستیم تخلیه کنیم. من از این که اطلاعاتی نگرفته بودند، خوشحال
شدم. به دلیل شرایط بسیار سختی که در آنجا حاکم بود و فشار فراوانی که به بازداشتیها
در اثر شکنجه و ارعاب وارد میشد، شرایط بهگونهای بود که انسان از شنیدن مرگ
عزیزانش خوشحال میشد، چون با خود فکر میکرد حداقل از آزار و اذیت نجات یافته
است. از این رو وقتی آرش به من گفت شوهرت را کشتیم، حقیقتا از این که ایشان از
آزار خلاص شده است، خوشحال شدم.