اعتراف اروپا به شکست میانجیگری برای مذاکره

اعتراف به شکست میانجی گری اروپا برای مذاکره  اذعان به شکست تلاش های تیمی ظریف تحریم شده و معاونش عراقچی و تلاش تماس های تلفنی  روحانی با مکرون رئیس جمهور فرانسه است چون دلیل این شکست میانجی گری فرانسه  مخالفت شدید خامنه ای رمال محاصره شده  از سوی پاسداران است . زیرا وی  پیش برنده اهداف مخالفت پاسداران  با برجام و مذاکره است . برای اینکه روحانی بزدل و ترسو وتسلیم شده شهامت افشاگری نقش مخرب خامنه ای رمال و پاسداران با برجام و مذاکره  و جلب حمایت حامیانش  را بعنوان پشتوانه  این رقابت را نداشته است.
دکتر محمدمهدی مظاهری
استاد دانشگاه
در هفته‌های اخیر کشورهای اروپایی به رهبری فرانسه تلاش وافری انجام داده‌اند تا زمینه مذاکره ایران و آمریکا را فراهم سازند. امانوئل مکرون رئیس‌جمهور جوان فرانسه که البته در عرصه سیاست داخلی با اعتراضات فراوانی ازسوی جلیقه زردهای معترض به دولتش مواجه است، کوشیده با نادیده گرفتن مشکلات داخلی، اولویت را به مسائل مهم بین‌المللی داده و ابتکار برگزاری مذاکره مجدد بین جمهوری اسلامی ایران و آمریکا را به دست بگیرد. البته مکرون تنها رهبر اروپایی نیست که راه حل بحران پیش آمده در برجام را مذاکره ایران و آمریکا و کنار آمدن این دو کشور با یکدیگر می‌داند؛ هایکو ماس، وزیر خارجه آلمان نیز در روزهای اخیر از اعلام آمادگی آمریکا برای گفت‌وگو درباره توافق هسته‌ای با ایران استقبال کرده و از ایران خواسته که «به سهم خود برای برون‌رفت از بن‌بست و تنش‌زایی از خاورمیانه کوشش کند»!انگلیس هم هر چند در بحران برگزیت و انحلال مجلس توسط جانسون دست و پا می‌زند، اما پیش از این با توقیف نفتکش ایرانی و ایجاد اختلال در فروش نفت ایران و متعاقب آن، پیوستن به ائتلاف آمریکایی در خلیج فارس نشان داده که در کدام زمین بازی می‌کند.این رویکرد و موضع گیری رهبران سه کشور برتر اروپایی در شرایطی صورت می‌گیرد که فدریکا موگرینی، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز روز جمعه اعلام کرد فرآیند تکمیل اینستکس و اجرایی شدن آن بسیار زمان بر است و پیشرفت آن به کندی انجام می‌شود.همه این سخنان در کنار هم تنها یک پیام را مخابره می‌کند و آن این است که اروپا در حفظ توافق برجام، ایستادگی مقابل تحریمهای یکجانبه و غیرقانونی آمریکا و نشان دادن استقلال خود در مقابل این کشور شکست خورده و حال به تکاپو افتاده تا بحران برجام را از طریق بازی دادن مجدد آمریکا و کشاندن ایران و آمریکا پای میز مذاکره حل و فصل کند. هر چند سه کشور اروپایی آلمان، انگلیس و فرانسه جزو ده قدرت اقتصادی برتر جهان هستند و با وجود بحرانهای متعدد همچنان رشد اقتصادی قابل ملاحظه‌ای را تجربه می‌کنند، اما به نظر می‌رسد برخی عوامل سبب شده است تا این کشورها در قالب اتحادیه اروپا از ایفای نقش ابرقدرت در عرصه مسائل جهانی باز بمانند. نخستین و مهمترین نکته تشتت موجود بین کشورهای اروپایی علی‌رغم حضور آنها در اتحادیه اروپا است؛ هر چند این تشتت با خروج انگلیس از اتحادیه اروپا افزایش یافته، اما حتی پیش از این اتفاق نیز کشورهای اروپایی قادر به تقویت جنبه‌های سیاسی و نظامی اتحادیه نبودند و با وجود پیشرفتهایی که در حوزه اقتصادی داشتند، تلاشهای آنها برای کاهش وابستگی امنیتی و سیاسی به آمریکا همواره با شکست مواجه شده است. در واقع هر چند اتحادیه اروپا توانسته در بیش از نیم قرن اخیر کشورهای از هم گسسته اروپایی با مدلها و سطوح اقتصادی متفاوت و مختلف را گرد هم آورد و خود را به عنوان یک مجموعه واحد اقتصادی قدرتمند به جهان معرفی کند، اما زمانی که پای مسائل سیاسی و امنیتی پیش می‌آید، پایه‌های این اتحادیه بسیار لرزان است. هر یک از سه قدرت اروپایی به نوعی خواهان رهبری اروپا و تثبیت برتری خود در سطح قاره‌ای هستند و می‌کوشند با روشهای مخصوص به خود، ابتکار عمل در این حوزه را به دست بگیرند. سایر کشورهای اروپایی نیز در سالهای اخیر چاره را در نوعی ائتلاف دوجانبه با آمریکا و تقویت سیاستهای ملی گرایانه دیده‌اند. در این راستا اختلافهای درونی در کنار «فقدان اعتماد به نفس تاریخی» که ناشی از خاطرات دو جنگ جهانی و متعاقب آن نقش حمایت‌گر آمریکا است، سبب شده تا کشورهای اروپایی خود را در حد و اندازه‌ای ندانند که بتوانند مسیر مسائل جهانی را بر خلاف خواست آمریکا تغییر دهند و طرحی نو در اداره سیاست جهانی درافکنند.البته از این نکته نیز نباید غافل شد که قدرت و سیطره آمریکا در اقتصاد جهانی و تسلط دلار نیز نقشی اساسی در هراس رهبران اروپا از ایجاد رنجش برای آمریکا دارد و این امر به فقدان اراده سیاسی این کشورها برای حمایت از ایران و برجام ختم شده است. بنابراین حال هر چند شاهد هستیم که رهبران اروپایی به ویژه امانوئل مکرون تلاشهایی برای میانجیگری و حل بحران برجام انجام داده‌اند و گمان می‌کنند چنین ابتکار عملهایی می‌تواند برای آنها اعتبار آفرینی کند، اما نخستین نکته‌ای که از این تلاشها آشکار می‌شود، «اعتراف به شکست» است؛ شکست اروپا در استقلال از آمریکا، شکست در ایفای نقش به عنوان یک بازیگر مستقل و شکست در حمایت از یک توافق بین‌المللی در برابر ابرقدرت قانون شکن.نقض برجام ازسوی دولت دونالد ترامپ هر چند برای ملت ایران بسیار پرهزینه و دردسرساز شده است، اما به نظر می‌رسد این مساله برای بلوک‌های غیر آمریکایی قدرت در عرصه بین‌المللی از جمله اتحادیه اروپا، روسیه و چین نیز حاوی پیامهای مهمی بود؛ در شرایطی که همه این بازیگران در برجام باقی مانده و ضمن غیرقانونی دانستن خروج آمریکا از آن اعلام کرده‌اند از این توافق حمایت می‌کنند، حال سکوت و انفعال روسیه و چین و بازگشت اروپا به این نقطه که بحران کنونی راه حلی جز مذاکره مجدد ایران و آمریکا ندارد تاکیدی است بر این مساله که این مدعیان قدرت تا چه حد غیرمستقل و وابسته‌اند و اینکه تا چه اندازه برای حل بحران‌های بین‌المللی و ایستادگی در مقابل بلوک‌های قانون شکن ناتوان و عاجزند و این وضعیتی است که آنها را به رده قدرتهای تک بعدی تنزل می‌دهد.