سازندهی مستند «ف - الف» مطرح کرد:
چگونه یک راننده ۵ میلیون دلار دولتی گرفت و هرگز بازنگرداند! / فاسدان اقتصادی در آزادی کامل زندگی میکنند!۸-شهریور-۱۴۰۰
فرشاد اکتسابی فیلمساز شناخته شده و مطرح عرصه مستند درباره فیلم مستندش با عنوان «ف - الف» که درباره موضوع دلار ۴۲۰۰ تومانی و آسیبهای بزرگی است که اجرای این طرح به بدنه اقتصاد کشور زد، توضیح داد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، سال ۹۷ بدترین و فاجعهبارترین سال اقتصادی ایران بوده است. سالی که به یکباره تورم زندگی مردم را درنوردید و بلایی بر سر پول ملی آمد که شاید تا سالها نتوان آن را جبران کرد. فیلم «ف - الف» به کارگردانی فرشاد اکتسابی به موضوع دلار ۴۲۰۰ تومانی و اینکه چه کسانی از نوسانات بهای دلار سودهای کلان بردهاند، پرداخته است. با این کارگردان درباره مستند تازهاش گفتگویی کردهایم که میخوانید.
چرا نام «ف - الف» را برای این مستند انتخاب کردید؟
تقریبا دو سال پیش مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی با من تماس گرفت. من آن زمان تجربه همکاری با مرکز را نداشتم و برای اولین بار بود که چنین اتفاقی میافتاد که با مرکز گسترش کار کنم. به من گفتند یک جلسهای قرار است برگزار شود، من به آن جلسه رفتم و برایم توضیح دادند که اتاق بازرگانی تهران متولی ۱۰ فیلم مستند بلند بالای ۶۰ دقیقه شده که یک تعدادی از این ۱۰ فیلم در ارتباط با معضلات اقتصادی و تعدادی دیگر در ارتباط با کارآفرینان برتر است و میخواهند این ۱۰ فیلم را به ۱۰ کارگردان مستند بدهند و به من پیشنهاد دادند که از بین موضوعات در نظر گرفته شده یکی را انتخاب کنم و بسازم. ابتدا نظرم روی موضوع مسکن بود که چرا مقولهای به اسم مسکن در ایران شرایطش به این صورت است و این قدر ملک گران است، ساخت و ساز گران است، اجاره خانه بالا است و… قصد داشتم به عنوان یک معضل اقتصادی برای جامعه ایران به آن بپردازم و قرار هم شد موضوع را ریشهیابی کنیم که ببینیم ریشه این مشکل چیست و چرا اینقدر ملک گران است و مشکل اقتصادی دارد.
بعد از آن به من گفتند که شما در مورد دلار ۴۲۰۰ تومانی فیلم بساز. من هیچ ذهنیتی در مورد موضوع دلار ۴۲۰۰ تومانی نداشتم، در اخبار زیاد شنیده بودم ولی اطلاعات زیادی در مورد این موضوع نداشتم. با این حال پذیرفتم و یک پژوهش اولیه انجام دادم تا متوجه شوم داستان این دلار چیست که بزرگترین ضرر اقتصادی در تاریخ کل این مرز و بوم بوده است. پیگیریهایی انجام دادم و پژوهش را شروع کردم و مقداری اطلاعات جمعآوری کردم که خیلی جالب بود، در مورد اینکه در شرایطی که تازه ترامپ رئیس جمهور شده بود و گفته بود میخواهم تحریمها را برگردانم، به واسطه این قضیه یک هول و ولایی در دل دولت افتاده بود که اگر ترامپ تحریمها را برگرداند، قیمت دلار بالا میرود و در نتیجه قیمت کالاها به صورت ناگهانی افزایش پیدا میکند. دولت در آن مقطع تصمیم گرفته بود برای حل این مشکل قیمت دلار را روی یک رقم مشخصی تثبیت کند، به این دلیل که تا زمانی که قیمت دلار در حال تغییر است و دو نرخی است، همین موضوع باعث میشود مردم بروند دلار بخرند به امید اینکه یک ماه بعد دلار گرانتر شود و همین افزایش تقاضاها باعث میشود دلار گران شود. بنابراین دولت تصمیم گرفته بود قیمت دلار را تثبیت کند تا کسی نرود دلار بخرد و اصلا چیزی به نام کاسبی دلار از بین برود و همین کار منجر به این شود که قیمت دلار بالا نرود، زیرا یک بخشی از علت گران شدن دلار همین خرید و فروش است، زیرا وقتی مردم دلار میخرند، حجم دلار موجود در بازار کم میشود و قیمتش بالا میرود.
اوایل فروردین ماه ۹۷ تیم اقتصاد دولت روحانی به تصمیم نهایی رسید. فکر میکنم جلسه بعد از تعطیلات عید ۹۷ تشکیل شد که یک تصمیم عجولانه در این رابطه گرفته شد. هیئت دولت و تعداد زیادی از افراد در آن جلسه حضور داشتند که خیلی هم جلسه پر چالشی بود و تصمیم گرفتند دلار را روی نرخ ۴۲۰۰ تومان تثبیت کنند تا تک نرخی باشد، اصلا چیزی به عنوان دلار آزاد و دلار دولتی وجود نداشته باشد و خرید و فروش هم قاچاق محسوب شود و هرکس بخواهد خرید و فروش کند، مجرم شناخته شود.
درست است که این یک تصمیمی بود که یک کنترلی روی قیمتها ایجاد میکرد اما وقتی اجرا شد، دیدند که برعکس عمل کرد و به جای اینکه قیمتها پایین بیاید، بالا رفت و همه چیز گرانتر شد. دلیلش هم این بود که این کار منجر به این شد که یک رانتهایی ایجاد شود. در واقع میتوان گفت که یک لقمه چرب و نرمی بود که هیچ نظارتی روی آن انجام نشد و در نتیجه فساد ایجاد شد. به این نکته توجه نکردند که وقتی یک تسهیلاتی ایجاد میشود، در یک بخشی از آن ایجاد فساد میکند یعنی باید ظرفیتهای فسادخیز جامعه هم در نظر گرفته شود.
وقتی قرار است یک کار مثبتی انجام شود باید به گونهای باشد که تبدیل به رانت نشود، اما چنین اتفاقی افتاد و منجر به این شد که یک رقم خیلی بزرگی شود و طبق محاسباتی که انجام دادیم در سال ۹۷ با میزان ضرر اقتصادی که به واسطه دلار ۴۲۰۰ تومانی به اقتصاد ایران وارد شد، به اندازه ساخت ۲۳ تا برج میلاد بود.
اگر پوستر فیلم را نگاه کنید یک دورنمایی از شهر تهران است با ۲۳ برج میلاد که سورئال است اما یک بیانی دارد. این اتفاق فقط در سال ۹۷ افتاد، اما بزرگترین ضرر اقتصادی بود که به واسطه یک فساد ایجاد شد. ما روی این موضوع شروع به کار کردیم. من یک عادتی دارم که وقتی میخواهم فیلمی بسازم برایش یک فیلمنامه مینویسم. اولا خیلی به پژوهش در ساخت فیلم مستند اهمیت میدهم چون اعتقادم این است که پژوهش برای فیلم مستند مثل فشنگ برای تفنگ است. شما بهترین جنگافزار را هم داشته باشید اگر فشنگ نداشته باشید یک چماق محسوب میشود. دوم اینکه وقتی میخواهم فیلم بسازم باید دقیق فیلمنامه بنویسم و درست مثل یک فیلم داستانی با تمام جزئیات پیش بروم، البته کمی کار سختی است، اما سعی میکنم برنامهریزی شده جلو بروم و میدانم پایان فیلم چطور است. معمولا در مستندها کمی سخت است که برای پایان فیلم برنامهریزی شود ولی سعی من بر این است که یک چشماندازی برای فیلمم داشته باشم، به همین دلیل فیلمنامه مینویسم. ما یک فیلمنامهای نوشتیم و نامش را هم گذاشتیم «4200» که البته تمام نشده بود و در اواسط کار متوجه شدیم یکی از همکاران یک فیلم مستندی با همین عنوان «۴۲۰۰» و با همین موضوع ساخته که رویکردش کمی با فیلم من فرق میکرد. این موضوع باعث شد که نگرش من کمی تغییر کند. فکر کردم که اگر من بخواهم چنین فیلمی بسازم، وقتی شخص دیگری قبل از من شبیه آن را ساخته و روی سایتهای نمایش فیلم هم قرار گرفته، پس کار بیهودهای است و بسیار ناامید شدم. با آقای حسین حقگو و آقای مهرداد زاهدیان که مشاورین من در پروژه بودند و خیلی در ساخت فیلم به ما کمک کردند، صحبت کردم و آنها به من گفتند که حیف است اگر بخواهی موضوع و نگاهت را تغییر دهی. گفتم شبیه آن ساخته شده است، شاید رویکرد من با آن فیلم فرق داشته باشد چون که من از ابتدا گفته بودم که نمیخواهم یک فیلم ژورنالیستی بسازم و هدفم این نیست که بگویم چه کسی چقدر خورده و برده است. من میخواهم یک نگاه علمی و ریشهای داشته باشم که چرا چنین اتفاقی افتاده و چه عواملی منجر به این ماجرا شده، نه اینکه از این ماجرا چه کسانی سود بردند؛ میخواستم یک فیلم علمی بسازم تا یک فیلم خبری با نگاه ژورنالیستی.
صحبت کردیم و من گفتم که تصمیم دارم در مورد فساد اقتصادی بسازم. گفتند اتفاقا مقوله فساد اقتصادی جزو سیاستهای ماست که در این مجموعه میخواستیم بسازیم اما چون تو در مورد موضوع دلار ۴۲۰۰ تومانی تحقیق کردهای حیف است، بنابراین به فساد اقتصادی بپرداز ولی از طریق دلار ۴۲۰۰ تومانی. یعنی فیلم با دلار ۴۲۰۰ تومانی یعنی بزرگترین فسادی که در تاریخ ایران در حوزه اقتصاد اتفاق افتاده، شروع شود و بعد به سراغ این موضوع برود که چرا اقتصاد ما بستر مناسبی برای شکلگیری فساد است و ریشههای آن را پیدا کنیم. یعنی پیدا کنیم که از نظام ساختار اقتصادی ما چرا اختلاسگر و فساد و زد و بند و فساد اداری بیرون میآید.
محور ما بر اساس فساد اقتصادی گذاشته شد با این رویکرد که نگاه علمی داشته باشیم و زوایا و خلل و فرج نظام حاکمیت اقتصادی ایران را مورد تحقیق و واکاوی قرار دهیم و ببینیم که چه ایرادهایی وجود دارد که حاکمیت اقتصادی ایران تا این حد فسادخیز است، در حالی که در یک سیستمی به نام جمهوری اسلامی است که اصل آن مبارزه با فساد است، نظامی که بر اساس اخلاق اسلامی است و نظام لیبرال نیست که ما چنین توقعی نداشته باشیم، بنابراین باید ریشهای به آن نگاه میکردیم. وقتی شروع کردیم فهمیدیم که ماجرا خیلی گسترده است و من فقط از نگاه و زاویه اقتصادی نمیتوانم به این قضیه نگاه کنم. از منظر سیاسی، فرهنگی و تاریخی هم باید به این مقوله بپردازم. مثلا یکی از مواردی که در پژوهشها به دنبال آن بودیم که چرا فساد ایجاد میشود؟ برمیگشت به روحیه قانونگریزی. اصلا چرا کشورهای جهان سوم مثل ایران، افغانستان، سومالی و... که حکومتهایشان در حوزه نظام ساختار اقتصادی قدری ضعیف است، فساد اتفاق میافتد؟ بعد از آن یک نگاه کلیتر کردم و فهمیدم که یک بخشی از آن شاید برگردد به فرهنگ قانونگریزی ما ایرانیها که مثلا ما از طرح ترافیک راحت رد میشویم و اگر به هر شیوهای از طرح ترافیک رد شویم، در واقع خیلی هم احساس خوبی داریم و احساس زرنگ بودن میکنیم و مثل یک موفقیت به آن نگاه میکنیم اما در ژاپن یک ژاپنی شاید چنین تخلفی نکند؛ یک تخلف خیلی ساده و پیش پا افتاده. مثلا اگر یک ژاپنی میخواست وارد طرح ترافیک شود میگفت با زیر پا گذاشتن این قانون درست است که کارم راه میافتد ولی هوا را آلوده میکنم و ضررش به خودم و خانوادهام و شهروندان دیگر برمیگردد.
این نگاه قانونگریزی از کجا آمده است؟ این موضوع ریشه در تاریخ ما دارد چون کشور ایران از گذشتههای دور حکومتهایی داشته که در واقع حکومتهای مردمی نبودند و قوانینی که وضع میکردند نه به دلیل سعادت مردم، بلکه به دلیل تحکیم پایههای آن حکومت بوده یا قوانینی بوده که به واسطه آنها فقط خزانهها پر شوند. در نتیجه نگاه مردم نسبت به چیزی به نام قانون این نیست که در واقع این قوانین دستورالعملهایی هستند که باعث میشوند مدنیت رشد پیدا کند و زندگی برای مردم راحتتر شود، بلکه نگاهشان این بوده که این قانونی که میگذارند صرفا شاه از آن منفعت میبرد، نه ما. در نتیجه یک نگاه بدبینانهای به قانون ایجاد شده است.
البته همه مسئله این نیست و این یک بخش جزئی است. ما در فیلم «ف – الف» به این نتیجه رسیدیم که شاید مثلا نگاه فرهنگی به این قضیه باشد، ولی مشکلات ما خیلی بیشتر و مشکلات مهمتری است که البته این نگاه قانون گریزی روی آن اثر دارد ولی شرط کافی نیست.
به همین دلیل مجموعه فیلم به این سمت رفت که به یک نفر بپردازید یا دلیل دیگری داشت؟
مجموعه فیلم دارای رویکردهای مختلف است. من به رویکرد فرهنگی اشاره کردم ولی مشکل فساد در اقتصاد ایران مسئله فرهنگی نیست. فرهنگ شاید تا حدودی زمینهساز این مسئله باشد اما این مشکل به ساختار نظام حاکمیت ایران برمیگردد و ما شروع به بررسی آن کردیم. اصلا مسئله فرهنگی مسئله چندان اثرگذاری روی این موضوع نیست، کما اینکه این مسئله وجود دارد اما من میخواستم بگویم که ما خیلی ریز و ریشهای و از ابعاد مختلفی به این موضوع نگاه کردیم، حتی از بعد فرهنگی و کاملا ریشهای به قضیه نگاه کردیم.
درباره اسم فیلم، البته «ف - الف» مخفف اسم خودم است، ولی بیانگر مفهومی به نام فساد اقتصادی هم هست. یکی از شخصیتهای فیلم ما که به آن اشاره شده یک آقایی است به نام آقای «ف – الف» که ماجرای جالبی دارد و یکی از افرادی که مصاحبهشونده بود این ماجرا را تعریف کرد، اما چون این آقای «ف – الف» در حال حاضر در جامعه میچرخد و هیچ کس هم چیزی به او نمیگوید نمیتوانستیم اسم او را کامل عنوان کنیم. همانطور که میدانید وقتی میخواهید اسم کسی را بیاورید تا زمانی که آن شخص دادگاهی نشده، اجازه ندارید اسم کامل او را بگویید و باید مخفف استفاده کنید، اما زمانی که حکم صادر شود میتوانید اسم و فامیل کامل را رسانهای کنید.
ما به واسطه اینکه در واقع اصول اخلاقی مستندسازی را زیر پا نگذاریم، مجبور شدیم اسمش را به صورت مخفف بگوییم. آقای «ف – الف» ماجرای جالبی دارد، البته فیلم در مورد او نیست و ماجرای این فرد یک گوشهای از فیلم است.
فیلم به این ساختار پرداخته که چطور دلار ۴۲۰۰ تومانی شکل گرفت و چه کسانی از آن سود بردند و نکته که منافذ این طرح در کجا بود که عدهای توانستند از آن استفاده کنند و چرا چنین اشتباهی صورت گرفت؟ بر اساس تحقیقات شما، آیا مسئولان در جریان اتفاقاتی که افتاده بود قرار داشتند یا خیر؟
بله و در ادامه فیلم به این سمت میرود که چرا نظام حاکمیت کشور ما مستعد چنین فسادهایی است؟ چه دلیلی دارد که مستعد است و مثلا این ماجرای دلار ۴۲۰۰ تومانی یا اختلاس فلان بانک اتفاق میافتد؟ چرا فضا برای افرادی مثل بابک زنجانی ایجاد میشود و ایرادش چیست که این آدمها مثل علف هرز در جامعه میرویند. بحث اصلا دانستن یا ندانستن مسئولان نیست. نظام و ساختار حاکمیت اقتصادی ما به گونهای است که ناخواسته افراد وارد این وادی میشوند. چیزی نیست که کسی بداند، بلکه یک سیستم است که ایراد دارد.
یعنی فساد سیستماتیک؟
فساد سیستماتیک نیست؛ فساد سیستماتیک به این صورت است که شما سیستم را طوری مدیریت کنید که بتوانید ایجاد فساد کنید و منفعت ببرید. این سیستم مشکل دارد، مثل یک ماشینی که خراب است و بالاخره در یک جایی باید متوقف شود.
آیا به نظر شما نظام اقتصادی ما باید جایی متوقف شود و از نو شروع کند؟
در واقع میتوان گفت یک اصلاحاتی باید صورت بگیرد، یک قدمها و یک مسیرهایی را ما از همان اول اشتباه رفتیم، یک حوادثی اتفاق افتاد که منجر به ایجاد این مشکلات شد که باید رفع شود.
در نتیجه ساخت این فیلم به اعداد و ارقامی رسیدید که میشد معادل ساخت ۲۳ برج میلاد. این مسئله چه ضرری به مردم بهویژه به قشر متوسط و ضعیف جامعه زد؟
در سال ۹۷ ناگهان ما با یک افزایش قیمت در کالاهای اساسی مواجه شدیم و در زمینه مسائل ملک و اجاره هم افزایش قیمت داشتیم. ناگهان در سال ۹۷ با موج بیکاری روبهرو شدیم. وقتی اقتصاد دچار مشکل شود تبعات مختلفی دارد، مثلا بیکاری ایجاد میشود، مثلا وقتی جنس گران شود و ماده اولیه وجود نداشته باشد، بنگاههای اقتصادی و تولیدکنندهها دچار مشکل میشوند.
در فیلم هم اشاره کردهام که شخصی میگوید من تعدیل نیرو کردم؛ شخصی که یک کارگاه خیلی بزرگ مبل داشت و میگفت همین قضیه بالا رفتن دلار منجر به این شد که ما در خرید مواد اولیه دچار مشکل شویم و اجناس گران شوند، مشتری کم شود، مردم به جنسهای چینی رو بیاورند، در نتیجه ما نمیتوانستیم کارگاه را بچرخانیم و اگر در کارگاه مثلا ۲۰ کارگر داشتیم، الان داریم با دو کارگر کارگاه را میچرخانیم. یا مثلا من یک پژو ۲۰۶ قدیمی دارم که سال گذشته ۲ میلیون تومان برای بیمهاش پرداخت کردم ولی امروز ۳ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان پول بیمه دادم. این یعنی ۸۰ درصد افزایش قیمت اتفاق افتاده که ضرر به جیب من است، چون درآمد من و شما همان طور ثابت میماند اما هزینهها بالا میرود. وقتی دلار ۴۲۰۰ تومان شد رانتهای بزرگ اتفاق افتاد؛ یک نفر دلار ۴۲۰۰ تومانی میخرید ولی جنسی که میآورد با دلار ۴۲۰۰ تومان نمیفروخت بلکه با قیمت دلار آزاد میفروخت. مثلا یکی از اتفاقاتی که افتاد این بود که شخصی ثبت سفارش میکرد که مثلا از استرالیا یا رمانی گوشت بیاورد، بعد گوشت را با دلار ۴۲۰۰ تومان خریداری میکرد، ولی آن را به ایران نمیآورد و به عراق صادر میکرد، بعد دلاری که از عراقیها میگرفت را اینجا با نرخ آزاد میفروخت.
اینها چه کسانی بودند؟
نیمی از آنها مردم عادی بودند و نیمی دیگر آدمهایی بودند که با حاکمیت در ارتباط بودند و از رانت استفاده میکردند.
مردم عادی چطور میتوانستند آن دلار را بگیرند؟
مردم عادی مثلا آدمهایی بودند که ثبت سفارش میکردند. با بوجود آوردن شرایطی مثل دادن دلار ۴۲۰۰ تومنی یک رانتی ایجاد میشود که خیلی چرب و نرم است و قدرت نظارت بر آن هم وجود ندارد و از همه بدتر اینکه خود دستگاه نظارتی هم آلوده میشود. مثلا من ثبت سفارش میکنم و میگویم من میخواهم اتو وارد کنم. اتو به این مبلغ است و به ازای آن دلار ۴۲۰۰ تومانی میگیرم. همان دلار ۴۲۰۰ با نرخ آزاد ۱۰ هزار تومان است. بعد میبینم میتوانم به راحتی سود خیلی بالایی به دست آوردم. نصف این سود را به مامور گمرک و آدمی که از بانک مرکزی روی این قضیه نظارت دارد میدهم و با این اتفاق رانت ایجاد میشود. یا مثلا یک نفر ۳هزار تا کارت ملی اجاره میکرد و روزی ۵۰ هزار تومان به صاحب کارت میداد، بعد با این کارت ملیها دلار میگرفت. مثلا دلار مسافرتی میدادند میگفت به سفر میروم دلار مسافرتی را میگرفت ولی نمیرفت. یا چای را با دلار ۴۲۰۰ تومانی به ایران وارد کرده بودند بعد همان چای را به کشورهای دیگر صادر کرده بودند. وقتی شما رانت ایجاد میکنی و پول خوبی در این رانت است، طبیعتا آن شخصی که این رانت را در اختیار دارد با سود سرشاری که در میان هست، میتواند دستگاه نظارتی را بخرد.
به این ترتیب خیلی از مردم عادی که بلد بودند چطور ثبت سفارش کنند هم توانستند این کار را انجام دهند و از این دلار استفاده کردند.
بله حدود ۷۰هزار نفر دلار گرفته بودند. مثلا همین آقای «ف – الف» پنج میلیون دلار گرفت و برنگرداند. پنج میلیون دلار ۴۲۰۰ تومانی گرفت، در صورتی که آن زمان دلار آزاد ۱۱ هزار تومان بود. یعنی بیش از دو برابر! حالا هم بدون اینکه هیچ مشکل قانونی برایش پیش بیاید زندگیاش را میکند. آدم حاکمیتی هم نیست، یک راننده است، راننده فلان بانکدار. این فیلم داستانهای زیادی دارد که باید آن را ببینید.
در دولت قبل طرحی تصویب شد که از این پس پروژهای مستندسازی دولت و ادارات و نهادها و سازمانها به مستندسازان سپرده شود. به نظرتان آیا چنین چیزی امکانپذیر است؟
نه چنین چیزی ممکن نیست که بازار را در واقع دستوری کنند. شرکتها و سازمانها نمیتوانند دستوری کار کنند. شما فرض کنید مثلا شرکت نفت که با فیلمساز قرارداد نمیبندد. اگر شرکت نفت بخواهد سفارش فیلم بدهد، میرود با شرکتهایی قرارداد میبندد که مجوز فیلمسازی دارند. کاری هم به این ندارد که کارگردانش آیا عضو انجمن مستندسازی هست یا خیر.
یک چیزهایی روی کاغذ خوب است، ولی من بعید میدانم در این آشفته بازار بشود چنین قوانینی اجرا شود. به عنوان مثال یک زمانی یک سازمان دولتی یک فیلمی به ما سفارش داد و ما رفتیم آن فیلم را با موضوعی که خواستند و با مبلغ مشخص ساختیم. یک شرکتی وجود داشت که زیر نظر همان سازمان بود و آن شرکت تعیین میکرد که چه کسی فیلم را بسازد. آن سازمان یک سال بعد گفته بود میخواهد دوباره فیلمی با همان موضوع فیلم من بسازد و باید آن شخصی که خودش مشخص میکند آن فیلم را بسازد و قیمتی هم که اعلام کرده بودند حدود ۳ تا ۴ برابر آن قیمتی بود که من گرفته بودم. آن شرکتی که زیرمجموعه بود و متولی کارهای فرهنگی و تبلیغاتی بود گفته بود سال گذشته فیلمی عینا با همین موضوع ساخته شده ولی سازمان مربوطه که در مقام بالادستی قرار داشت گفته بود باید همین آدمی که ما میگوییم دوباره بسازد.
نظرتان درباره اکران آنلاین چیست؟ فکر میکنید به دیده شدن فیلمها کمک میکند؟
من به عنوان یک فیلمساز وقتی اثری میسازم دوست دارم فیلمم در سالن سینما نمایش داده شود. چون وقتی در سالن نمایش داده میشود، خودم هم در آن سالن حضور دارم و آن شور و هیجانی که در اکران عمومی هست میبینم، مخاطبم را میبینم و در لحظه عکسالعملها را رصد میکنم و وقتی که فیلم تمام میشود بیرون از سالن با من صحبت میکنند و این حس خوبی است، اما طبیعتا با این وضعیت کرونا تنها راه که اجتنابناپذیر هم هست اکران آنلاین است که تنها کار درستی است که در این شرایط میتوان انجام داد.
در ابتدا اکران آنلاین برای من اصلا جذاب نبود و میگفتم من فیلمم را برای نمایش روی پرده سینما ساختهام، اما بعد از مدتی اتفاق خیلی جالبی افتاد، در اکرانهای جشنواره سینما حقیقت تعداد محدودی میآیند و فیلمها را میبینند که اکثرا هم تهران هستند، اما اکران آنلاین طیف گستردهای از مردم را دربرمیگیرد. اگر من فیلم «ف – الف» را فقط در اکران سینما حقیقت به نمایش میگذاشتم این قدر مخاطب نداشت درحالیکه در اکران آنلاین استقبال خیلی خوبی از این فیلم شده و افراد زیادی آن را دیدهاند. بازخوردهای زیادی در فضای مجازی دریافت کردم و میبینم مثلا افرادی از سراسر کشور فیلم را دیدهاند که به من پیام میدادند و با هم در فضای مجازی صحبت میکردیم که خیلی خوب بود. پیشنهاد من این است که اگر به لطف خدا تا سال آینده کرونا تمام شود و فیلمها در جشنواره سینماحقیقت یا به صورت محدود در برخی سالنها روی پرده اکران شوند، اکران آنلاین هم در کارش وجود داشته باشد و ادامهدار باشد، زیرا کسانی که در شهرستانها هستند نمیتوانند به تهران بیایند و این فیلمها را ببینند اما اکران آنلاین شرایطی را برای آنها مهیا کرده که آنها هم بتوانند فیلمها را ببیند و این اتفاق خیلی خوبی است.
مستند بعدی که میخواهید بسازید درباره چیست؟
چند طرح دارم که میخواهم بسازم و منتظرم ببینم شرایط ساخت کدامیک از آنها مهیا میشود. یکی از آنها که با چند نفر از دوستانم میخواهیم با بودجه شخصی بسازیم درباره شرایط اجتماعی خانمهایی است که از همسرانشان جدا شدهاند. میخواهیم به این بپردازیم که خانمی که از همسرش جدا شده و اصطلاحا به او مطلقه میگویند با چه مسائل و مشکلاتی در جامعه مواجه است؛ مسائلی مثل اشتغال و مسکن و نگاه جامعه نسبت به آنها، فضای فرهنگی جامعه، نگاه خانوادهها،جایگاهشان در فامیل و...
یک طرح دیگر دارم که درباره یک فرد شکارچی است که الان فیلمساز حیات وحش شده است. این آقا دستگیر میشود و قاضی حکم میدهد که به جای رفتن به زندان باید بروی درباره حیات وحش فیلم بسازی و او به این مقوله علاقهمند شده و در حال حاضر مشغول ساخت دومین فیلمش درباره حیات وحش است.
طرح دیگری که آماده کردهام و ارائه دادهام و منتظرم مورد بررسی قرار بگیرد که اگر بشود، بسازم درباره این موضوع است که چه عواملی منجر به جنگ هشت ساله ایران و عراق شد؟ چه اتفاقی افتاد که جنگ شروع شد زیرا یک ریشه تاریخی داشت از دوران صفوی تا آن زمانی که جنگ شروع شد. به صورت تاریخی و ریشهای به این موضوع خواهیم پرداخت.
این طرحها را آماده دارم اما مشکل اصلی این است که پول نیست. شرایط اقتصادی کشور به قدری خراب است که اولویتهای مهمتری برتری دارد نسبت به حرکتهای فرهنگی. سوژه هر چقدر که بخواهید وجود دارد ولی پولی برای ساخت آنها وجود ندارد و به همین دلیل بسیاری از فیلمسازهای این حوزه در حال حاضر بیکار هستند و با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکنند.