گفت و شنود دروغ نامه ی کیهان 10 تیر 91

شانس ! (گفت و شنود)

گفت : سربازجوی روسیاه ، این مأمور امنینی سپاه

گفته روزی در استادیوم ورزشی ،راه می رفته با حرکات نرمشی

باخود می گفته عجیبه ،  عجیب !ازش پرسیدند چی عجیبه نا نجیب؟

گفت آخه  بین 100 نفر تماشاچی،  با22 بازیکن وداور وگزمه وداروغه چی

از بدشانسی یه کبوتر سرم انداخت فضله ،گفتند، ازبس اظهار فضله می کنی ای نفله

گفت: تازه چه خبر؟!
گفتم: عجب دنياي عبرت انگيزي است! آمريكا و اروپا براي مقابله با ايران اسلامي دست به هر كاري مي زنند عليه خودشان تمام مي شود.
گفت: اي ول! فتنه 88 را راه انداختند، با جنبش وال استريت روبرو شدند. تحريم اقتصادي كردند، خودشان در بحران شديد اقتصادي فرو رفتند. دنبال براندازي جمهوري اسلامي بودند، ديكتاتورهاي دست نشانده آنها يكي پس از ديگري سقوط كردند و...
گفتم: حالا هم كه مي خواستند براي جبران تحريم نفتي ايران، صادرات نفت عربستان را افزايش بدهند، نسل آل سعود دارد از صفحه روزگار محو مي شود.
گفت: يكي از روزنامه هاي عرب زبان با اشاره به مرگ پي در پي دو وليعهد سعودي و شايعه مرگ ملك عبدالله نوشته است؛ آيا فروپاشي سلسله پادشاهي آل سعود را بايد به حساب بدشانسي آمريكا و خوش شانسي ايران گذاشت؟!
گفتم: يارو در استاديوم 100هزار نفري راه مي رفت و مي گفت؛ خيلي عجيبه! خيلي عجيبه! پرسيدند چي عجيبه؟ گفت؛ 100هزار تماشاچي، 22 بازيكن، آنهمه داور و توپ جمع كن و... كبوتره درست وسط سر من فضله انداخته! بهش گفتند؛ واسه اينه كه الكي اظهار فضل مي كردي!

گفت : سر بازجوی پلید ،بازهم رو کرده کشف جدید

گفتم : مگر باز این سربازجو؟چه کشف کرده این بی آبرو؟

گفت : مدعیست این بی سر وپا ، هر کاری کرده است آمریکا و اروپا

تا مقابله کنند با رژیم ضدبشری ایران ، علیه خودشان شده،گشته اند حیران

فتنه 88 راه انداتند با تحریم اقتصادی ، وال ستریت شرع شدندبا بحران زیادی

با تحریم نفت  و افزایش نفت عربستان ، مرگ حاکمان عربستان  شده  چیستان

در ادامه مدعی شده سربازجوی نسناس ،رژیم خوش شانسه   وآمریکا بدشانس

گفتم :چگونه رشد تورم و گرانی؟،مردم ناراضی  اند و درحال نگرانی

شرایط جامعه هست در حال انفجاری ، ولی فقیه  داده آماده باش انتحاری

تا جامعه کنترل شود با  سرکوب ، شده شانس برای رژیم مرعوب

گفت : سربازجوی روسیاه ، این مأمور امنینی سپاه

گفته روزی در استادیوم ورزشی ،راه می رفته با حرکات نرمشی

باخود می گفته عجیبه ،  عجیب !ازش پرسیدند چی عجیبه نا نجیب؟

گفت آخه  بین 100 نفر تماشاچی،  با22 بازیکن وداور وگزمه وداروغه چی

از بدشانسی یه کبوتر سرم انداخت فضله ،گفتند، ازبس اظهار فضله می کنی ای نفله