روزی
نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی 4 شنبه 7 تیر ماه سال 1391
نقد
وبررسی : سرمقاله ی روزی نامه ی حکومتی جمهوری " ظلم مضاعف به بهشتي مظلوم
"
سزمقاله
نویس چرا حاضر نیست تا بگوید قبل از 30
خرداد 60 با هواداران دانش آموزی مجاهدین توی خیابان های شهرهای ایران چگونه رفتار وحشیانه شد؟
یا چه تعدادشان از سوی تهاجم چماقداران سازمان یافته جان باختند؟ یا در روز
تظاهرات مسالمت آمیز 30 خرداد سال 60 در تهران چگونه برخورد وپس از آن چه جنایات
ضد انسانی در سیاه چال ها اتفاق افتاد؟ یا اینکه بگوید اسامی مجرمان دست اندر
جنایات علیه ی بشریت فرمان قتل عام زندانیان سیاسی 67 کیستند؟ یا با این فرمان ضد بشری چه تعداد درون سیاه چال ها
اعدام شدند؟ چرا هنور گور بخشی از این جان باختگان فاجعه جنایت علیه ی بشریت سال
67 فاش نشده است و اعضای خانواده های داغدار نمی توانند بر سر مزار عزیزان
جانباختگان شان حضور یابد؟ بدتر اینکه چرا آمران وعاملان واقعی قتل های زنجیره ای
پنهان مانده است؟ همانگونه دلیل سربه نیست کردن احمد خمینی وسعید امامی تا کنون بازگو نشده است..."
سرمقاله نویس که مشاور رفسنجانی می باشد.
زیر چتر سال مرگ بهشتی در 7تیر سال 60 بهانه ی مناسب بدست آورده است تا دست به
عقده گشایی و کینه ورزی علیه ی مجاهدین بزند و همان اتهامات ساختگی وزارت بد نام
اطلاعات در مدت 33 ساله علیه گذشته را رله ونشخوار نماید . البته هدف دفاع از
آخوندهای حکومتی چه مرده وزنده به خصوص رفسنجانی می باشد . بنابراین به حساب خودش کالبد شکافی یا روشنگری
به سبک خودش کرده است که آری رسانه های
برون مرزی و همسویان داخلی شان همچون
مجاهدین که اوایل انقلاب می گفتند بهشتی
انحصار طلب است. اینان هم همین پیام را می دهند. در صورتیکه اینان یا در متن واقعیات وصحنه آن زمان نبودند. یا سکوت و
یا در بیان واقعی تاریخ تحریف گری می کنند
. البته سر مقاله نویس ادعای وارونه کرده است تا نشان دهد که گویا رژیم فاشیستی مذهبی کودتایی
نا متعارف با وجود ولی فقیه همکاره انحصار
طلب نیست و از طریق کودتای پاسداران رقبا از صحنه حذف نشدند و اکنون فضا آنگونه نیست که گذشته از اینکه 2
رهبر رقیب که جزو پیروان ویاران نزدیک ومسئولین زمان خمینی شیاد بودند بیش از یک
سال است که در حصر خانگی بسر می برند .همچنانکه
سایر یاران وهمکاران نزدیک این دورهبر
ان رقیب در زندان بسر می برند . همینطور این مدعی متهم کننده دیگران به ویژه
مجاهدین مدعی شده وقایع تاریخی به خصوص
محور انفجار حزب چماقداران اسلامی در 7 تیر سال 60 را تحریف کرده اند چونکه خودشان
در صحنه نبودند .ولی عجیب است که این رطب خورده ی منع رطب کرده و خودش در این مورد نمی گوید که چرا بیش ازصد
کشته شدگان دفتر حزب چماقداران جمهوری اسلامی به 72 تن کاهش داده شد تا همچون دین
ابزار قدرت وثروت و سرکوب و سانسور شده این رقم 72 تن هم قرینه سازی با شهدای 72
تن روز عاشورا شود؟ همچنین چرا حاضر نیست تا بگوید قبل از 30 خرداد 60 با هواداران دانش آموزی
مجاهدین توی خیابان های شهرهای ایران چگونه
وحشیانه رفتار شد و چه تعدادشان از سوی
تهاجم چماقداران سازمان یافته جان باختند؟
یا در روز تظاهرات مسالمت آمیز 30 خرداد سال 60 در تهران چگونه برخورد وپس از آن
چه جنایات ضد انسانی در سیاه چال ها اتفاق افتاد؟ یا اینکه بگوید اسامی مجرمان دست
اندر جنایات علیه ی بشریت فرمان قتل عام زندانیان سیاسی 67 کیستند؟ یا با این فرمان ضد بشری چه تعداد درون سیاه چال ها
اعدام شدند؟ چرا هنور گور بخشی از این جان باختگان فاجعه جنایت علیه ی بشریت سال
67 فاش نشده است و اعضای خانواده های داغدار نمی توانند بر سر مزار عزیزان
جانباختگان شان حضور یابد؟ بدتر اینکه چرا آمران وعاملان واقعی قتل های زنجیره ای
پنهان مانده است؟ همانگونه دلیل سربه نیست کردن احمد خمینی وسعید امامی تا کنون بازگو نشده است . بنابراین وقتی در 33
سال گذشته از ر هبر بنیانگذارش گرفته تا جانشین و ومسئولان حکومتی دیگر دروغ گفته و همگی شان دست
به عوامفریبی و دین فروشی و وارونه گویی زده اند .مشخص نیست که برای چه سر مقاله نویس با وارونه گویی
وکتمان کردن طلبکاری و انتقاد از رسانه های خبری وفعالین سیاسی به خصوص مجاهدین حتی منسوبین بهشتی و برخی مسئولین و نشریات داخلی بقول وی دین روش کرده است که چرا
همچون وی این چنین هذیان و وارونه گویی نمی کنند :
"سي و يكسال پس از فاجعه هفتم تير
و شهادت مظلومانه آيتالله بهشتي و 72 تن از ياران وفادار انقلاب اسلامي، هنوز هم
اين فاجعه و اين شهدا مظلوم و ناشناخته ماندهاند و عدهاي تلاش ميكنند واقعيتهاي
تاريخي مربوط به اين واقعه و اين شهدا را تحريف كنند. تاريخنويسان اگر با فاصله چند نسل بخواهند
درباره وقايعي بنويسند كه نه خود آن وقايع را ديدهاند و نه از زبان شاهدان عيني
درباره آنها چيزي شنيده اند، ميتوان احتمال داد كه در آنچه مينويسند اشتباهاتي وجود
داشته باشد. اما اينكه افرادي از نسلي كه خود در زمان روي دادن يك واقعه تاريخي
حضور داشتهاند و منابع دست اول را نيز در اختيار دارند درباره آن واقعه مرتكب
تحريف و دروغ پردازي شوند و يا به تحريف گران و دروغ پردازان مجال بدهند هر طور كه
ميخواهند آن واقعه را برخلاف آنچه بود ترسيم كنند، چيزي است كه براي هيچ وجدان
سالمي قابل قبول نيست. متأسفانه
در آستانه سالگرد هفتم تير امسال بعضي از رسانههاي مجازي كه گردانندگان آنها در
خارج از كشور مستقر هستند و تلاش ميكنند براي خود چهرهاي آزادانديش دست و پا
نمايند، فضاي رسانهاي خود را به عرصهاي براي تحريف وقايع سالهاي منتهي به فاجعه
انفجار دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي تبديل كردند و به تكرار همان حرفهائي
پرداختند كه منافقين در آن سالها ميزدند. تلاش منافقين، گروه فرقان و ساير
منحرفين در سالهاي 58 و 59 و 60 اين بود كه حزب جمهوري اسلامي و رهبران آن از
جمله آيتالله بهشتي را انحصارطلب معرفي كنند و با ترور شخصيت آنها زمينه را براي
ترور خود اين اشخاص فراهم نمايند. ترور آيتالله هاشمي رفسنجاني در پنجم خرداد سال
1358، ترور آيتالله خامنهاي در ششم تيرماه 1360 و سرانجام انفجار دفتر مركزي حزب
جمهوري اسلامي و به شهادت رساندن جمعي از اعضاي شوراي مركزي و مسئولان ارشد حزب
جمهوري اسلامي و 27 نماينده مجلس شوراي اسلامي و 4 وزير و تعدادي از فعالان سياسي
در همين چارچوب قرار داشت. اين ترورها
و جنايات كه در سرتاسر سالهاي 58 تا 60 ادامه داشت، نشان داد گروهك تروريستي
منافقين و تمام كساني كه در انجام تبليغات عليه رهبران حزب جمهوري اسلامي و شخص
آيتالله بهشتي فعال بودند، خودشان داراي همان ويژگيهائي بودند كه به رهبران حزب
جمهوري اسلامي به ويژه آيتالله بهشتي نسبت ميدادند. آنها بعد از آنكه از توسل به
تهمت و دروغ و شايعه پراكني طرفي نبستند و نتوانستند به اهداف شوم خود، كه منزوي
ساختن آيتالله بهشتي و ساير ياران امام خميني بود، برسند به وحشيانهترين ابزارها
يعني ترور و انفجار متوسل شدند. منافقين حتي به خانوادههائي كه در ماه مبارك
رمضان در خانه خود بر سر سفره افطار نشسته بودند رحم نكردند و اعضاي خانواده را در
همان حال به شهادت رساندند. صحنههاي دلخراش از قبيل سربريدن جوانان مذهبي به جرم
نپذيرفتن دستورات سازمان تروريستي منافقين و ابراز علاقه به امام خميني و انقلاب
اسلامي كه از جمله جنايات منافقين در همان سال هاست هنوز از ذهن نسل اول انقلاب
محو نشده و در سينه تاريخ مضبوط است. اينكه
افرادي از همان نسل اول انقلاب، اين واقعيتها را ناديده بگيرند و به عناصر منحرف
و معاند ميدان بدهند در فضاي مجازي ايجاد شده توسط آنها همان حرفهاي منافقين را
تكرار كنند، از رويدادهاي بشدت پندآموز تاريخ است. جالب است كه اين افراد با اين
توجيه غيرمنطقي به چنين تحريفهائي ميدان ميدهند كه رسانهها بايد عرصه اظهارنظرهاي
گوناگون باشند تا در نتيجه تضارب آراء، مردم بتوانند از كليه نقطه نظرها مطلع شوند
و امكان بيشتري براي انتخاب داشته باشند. اين توجيه، با مغالطه روشني همراه
است كه قطعاً خود صاحبان اين رسانهها نيز از آن اطلاع دارند ولي به مصلحت نميدانند
به روي خودشان بياورند. آنها اظهار نظر را ماهرانه اما ناشيانه به جاي بيان وقايع
تاريخي قرار دادهاند و با اين ترفند زمينه را براي تحريف تاريخ فراهم ساختهاندآنچه مايه
نگراني است و اين افراد را به سقوط ميكشاند اينست كه اين روند انحرافي به تدريج
از عرصههاي سياسي به عرصههاي ديني و اعتقادي كشيده شده و دست اندركاران اين
رسانهها دچار انحراف شديدي در اين عرصه گرديدهاند. آنها تمام انحرافاتي كه در
بخش اعتقادات ديني دچار شدهاند را نيز با دستاويزهاي غيرمنطقي توجيه ميكنند ولي
خود نيز ميدانند كه اين قبيل توجيهات حتي براي خودشان نيز پذيرفتني نيست و صرفاً
سرپوشي است كه بر استحاله فكري خود ميگذارند. از اين افراد كه در بازار سياست به
سوداگري مشغولند و براي به دست آوردن لقمه ناني ناچارند در بازار غيرت زدائي راه
اندازي شده توسط سياست بازان غربي به دين فروشي روي بياورند، چنين انحرافاتي قابل
تصور است. آنچه بهيچوجه قابل قبول نيست و براي شهيد مظلوم آيتالله بهشتي موجب
مظلوميت مضاعف است، اينست كه بعضي از منسوبين ايشان با توسل به توجيهات شبه
روشنفكرانه تلاش كنند اين اسوه غيرت ديني و عالم روشن ضمير روشن بين و ژرف نگر را به
تمايلات ملي گرايانه و حتي همراهي با گروههاي منحرفي همچون جبهه ملي متهم
نمايند. تأسف بالاتر در اينست كه اين افراد به جاي آنكه همت خود را مصروف مقابله
با اتهاماتي كه معاندان وارد ميكنند نموده و ساحت شهيد مظلوم آيتالله بهشتي را
از هر آنچه غير از واقعيتهاي وجودي وي بود منزه بدانند، تلاش ميكنند از زبان
بزرگاني كه با اين متفكر بزرگ همراهي و همفكري داشتند سخناني بگيرند كه تأييدي
باشد براي تهمتهاي نارواي دشمنان و معاندان، بزرگاني كه هوشمندانه در اين دام نميافتند
و با استدلالهاي منطقي و تكيه بر شواهد تاريخي اين تهمتها را رد ميكنند. . انتظار از انسانهاي منصف به ويژه منسوبين شهيد بهشتي اينست كه اگر
به مقابله با معاندان و كساني كه درصدد تحريف واقعيتها هستند نميپردازند لااقل
با آنها به شكلهاي مستقيم يا غيرمستقيم همراهي نكنند.
هوشنگ بهداد
روزی
نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی 4 شنبه 7 تیر ماه سال 1391
ظلم مضاعف به بهشتي مظلوم