چگونه رژیم ضد بشری می تواند مشروعیت
داشته ومردمی ومدافع منافع ملی کشور باشد که 33 سال است با سیاست چوب تاراج زدن بر منابع وذخایر کشور وسر مایه های طیعی وملی نا
بود کردن آنگونه اقدامات مخرب و کشور بر باد ده مرتکب شده است که هم پیوسته جنگل سوزان بر پا کرده است.هم مراتع سبز
به کویر تبدیل نموده است .هم رود خانه وتالاب ومرداب ودریاچه ها را خشکانیده است .
آنچنان که در زاینده رود نصف جهان اصفهان نه آبش را خشکانیده که شب گذشته
جشن آتش سوزی در زاینده نه رود که آتش
برپاکرده است . هنوز هم باید از چنین رژیم ویرانگر ودشمن انسان وطبیعت وسر
سبزی و .... حمایت نمود یا نه اینکه بی شکاف ودرن مبارزه جانانه خستگی نا پذیر
برای تغییرات دمکراتیک نمود؟
حوالی غروب پنجشنبه بخش هایی از بقایای گیاهان باقیمانده بربستر خشک
زاینده رود و در فاصله ای نزدیک با سی و سه پل در شهر اصفهان آتش گرفت.به گزارش خبرنگار مهر، این آتش سوزی نسبتاً کوچک
که احتمالاً به دلیل شیطنت و آتش افروزی چند شهروند ناآگاه نسبت به عواقب این کار
ایجاد شده بود، با توجه به خشک شدن بقایای گیاهان و لجن ها در بستر خشک رودخانه می
رفت که به یک اتفاق دلخراش تبدیل شود که آگاهی و حضور به موقع آتش نشانی اصفهان،
از سرایت این آتش به سایر بخش ها و سوختن سایر بقایای گیاهان خشک در بستر رودخانه
جلوگیری کرد.این آتش سوزی درنگاه اول آتشی کوچک بود که به گمان عابران شاید
تا ساعاتی بعد خود به خود خاموش می شد، ولی همین آتش به ظاهر کوچک دودی ایجاد کرد
که تا دقایقی پس از مهار آتش نیز پل تاریخی سی و سه پل و میدان انقلاب در کنار این
پل تاریخی را در بر گرفته بود.آتش سوزی به رنجهای زاینده رود اضافه شد.مردم اصفهان، چند سالی است که از جریان دائمی
زاینده رود در شهرشان محروم شده اند. خشکی زاینده رود خسارت های زیادی برای شهر
تاریخ اصفهان به بار آورده که هر روز به حجم آن اضافه می شود.خشکسالی از نظر اقتصادی، زندگی بخشی از مردم استان
اصفهان به خصوص کشاورزان شرق و غرب اصفهان را تحت تاثیر قرار داده است. از سوی
دیگر، بخشی از توان واحدهای مادر صنعتی اصفهان نیز به دلیل خشکسالی و کمبود آب
کاهش یافته و قسمتی از خط تولید آنها از مدار خارج شده است.از سوی دیگر، خشکی رودخانه باعث شده گردشگران نیز
از انتخاب اصفهان به عنوان مقصد گردشگری خود پرهیز کنند که این مساله نیز اثرات سو
اقتصادی به همراه داشته است.خشکی رودخانه، اثرات منفی بر آثار تاریخی اصفهان
نیز دارد. تعدادی از پل های تاریخی اصفهان پایه هایی از جنس ساروج دارند که خشک
شدن ساروج ها در اثر خشکی رودخانه، موجب ریزش و سست شدن پی ساروجی این پل ها از
جمله سی و سه پل می شود. دیگر آثار تاریخی اصفهان نیز با پدیده هوازدگی مواجه شده
اند. آن طور که دکتر عبدالعظیم شاکرمی، استاد سازه و مرمت گر آثار تاریخی در خصوص
این پدیده گفته است: " این موضوع باعث کم شدن رطوبت هوا و بهدنبال آن، تبخیر
بالا میشود، سپس نمکزایی در ملات ایجاد میشود". به این شکل، خشک شدن
زاینده رود متهم ردیف اول در آسیب رسیدن به آثار تاریخی لقب می گیرد.مهمتر از همه، خشکی زاینده رود نشاط را از نصف
جهان و مردمانش گرفته است. افزایش افسردگی و سایر شاخص های منفی اجتماعی، گواه این
واقعیت تلخ است.حالا با اتفاق دیشب، باید خطر آتش سوزی را نیز به رنج ها و مصائب
زاینده رود و دردهای اصفهان اضافه کنیم. حالا میراث بانان اصفهان، یک دلهره جدید
دارند و آن احتمال سوختن بخشی از میراث اصفهان در آتش است.پارادوکس تلخ رودخانه و آتش / وقتی قلب زاینده رود
سوخت.آتش سوزی دیشب، پیش از آن
که به مرز بحران و هشدار برسد، به موقع مهار شده و پیش از آن که مردم نگران شوند،
نگرانی را از آنان گرفت.ولی آن چه پس از پایان آتش سوزی، تلخی را در کام
مان نگه داشت، پارادوکس تلخ نهفته در دل خبر است.آب در فرهنگ ایرانیان نماد حیات و زندگی است
و زاینده رود، به خاطر زندگی و حیات بخشی به این نام معروف گشته زیرا زندگی
بخش کشتزارها و دشت های در مسیر خود بوده است.حال آن که "آتش سوزی" در خاطره ایرانیان
جلوه ای برای خرابی و ویرانی است و این پارادوکس تلخ امروز زاینده رود ماست.نقش بستن آتش ویران گر در بستر خشک رود زندگی بخش،
اصل اتفاق نهان شده در پس قضیه بود که دیدنش اشک را از چشم جاری کرده و دل را می
لرزاند. تلخی آتش گرفتن بستر رودخانه ای که سال های سال برای ما و پدرانمان برکت و
زندگی را به ارمغان آورده، بی شباهت نبودن به شکسته شدن کسوت و ابهت فردی که همه
او را بزرگ می دانند و می خوانند.دیشب پرده دیگری به رنج نامه زنده رود اضافه شد و
باز همه را به فکر فروبرد که مبادا این پرده آخر باشد. مبادا زنده رود دیگر برای
مردمانش، زنده نشود.