دروغ
نامه ی کیهان شنبه 14 آبان ماه سال 1391
نقد و بررسی : (يادداشت
روز)دروغ نامه ی کیهان " يك نقشه و دو خط "
" اکنون رهبر دچار زنجیره ای از بحران های داخلی و بیرونی شامل بحران عدم مشروعیت و هسته ای و
تحریم ها و اختلافات درونی و منزوی بودن در منطقه وجهان مواجه شده است . از طرف دیگر هم
پشم و ریشش ریخته و تبدیل به شیر بی یال وکوپال شده است . هم با رئیس جمهور نا
فرمان روبرو می باشد که هرروز بیشتر درد ساز تر می شود . بدتر اینکه پروژه ی هسته ای برای رهبر تبدیل به شکسته شدن دو دست وبال گردن
شده است . زیرا که آشکارا شده است که نه تحریم ها مرتبط از غنی سازی اورانیوم می
باشد ، بلکه رئیس جمهور هم خواهان توقف غنی سازی اورانیوم می باشد . آنگونه که با
متهم شدن دولت و رئیس جمهور به عدم مدیریت باید رئیس جمهور بهای شرایط تحمیل شده ورشکستگی
اقتصادی یا خوردن چوب وپیاز را بپردازد . بهمین دلیل بود که رئیس جمهور در سفرش به واشنگتن برای سخن رانی در سازمان ملل پیشنهاد
مذاکره با آمریکا را داد که سریع با واکنش انتقامی حامی ولی فقیه مواجه شد .ولی
دلیلی وجود ندارد که ادامه این پیشنهاد از سوی هر دو مدعی یعنی رئیس جمهور و ولی فقیه دنبال نشود .اما تا
گندش در میاد وخبرش درز پیدا می کند. درجا بازی تکذیب و موضع شدید ضد آمریکایی کی بود کی
بود من نبودم شروع می شود . بهرحال اگر زد وبند های پشت
پرده با گروه 5+1 نشده وتوافقاتی انجام نگرفته باشد .نماینده ی بازار مکاره هر گز
جرأت نمی کند همینطور دیمی والله
بختگی خطاب به گروه 5+1 بگوید که برای
اعتماد سازی غنی سازی 20% متوقف شده است ؛
حال نوبت شماست تا اقدام کنید وتحریم ها را بر دارید؟ حال بماند که خبر گزاری دروغ
پرداز پاسداران فارس بلافاصله به نقل از
یک منبع آگاه بی نام ونشان این خبر نماینده بازار مکاره را تکذیب کرد وتأکید نمود
که خبرر سانی در مورد پروژه ی هسته ای فقط از سوی شورای عالی امنیت اعلام می شود .
بنابراین اکنون هم لهجه وهم قلم وهمکار سربازجو پاسدار شریعتمداری برای منحرف کردن اذهان عمومی از موضع شداد وغلاظ
ضد آمریکایی خبر حامیان نزدیک رهبر با
مقامات آمریکا را تکذیب کرده و زیرآب همه خبر های مربوط به زد وبندهای پشت پرده با آمریکا
زده است"
گفته می
شود تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیز ها . همچنین از اینکه حاکمان عوامفریب ایران
هر گز با مردم ایران صادق و رو راست نبوده شکی در این مورد وجود ندارد . بهمین
دلیل رهبر ولی فقیه مسئولان نظام را تهدید به خیانت نمود که چرا اختلافات پشت پرده
که بین شان وجود دارد را از طریق نامه
نویسی بهمدیگر به میان مردم می کشانند . زیرا مردم نا محرم اند و دانستن حق شان
نمی باشد . همینطور فراموش نشده است که خمینی شیاد تأکید بر جاسوس وخائن بودن
گروگان های سفارت آمریکا در تهران می کرد و چپ و راست مانور تبلیغاتی محاکمه
ومجازات کردن شان می داد . ولی نه اینکه با سلام وصلوات گروگان های آمریکایی را
کرد و موجب پیروزی ریگان رقیب کارتر شد ، بلکه در اوج جنگ ایران وعراق و سر دادن فریاد
های مرگ بر آمریکا در مراسم صبحگاهی مدارس
و دانشگاه ها و نماز جمعه ها و بازار مکاره موسوم به مجلس ودیدار و در د یدار ها و
ملاقات های جماران که با خمینی شیاد انجام می گرفت لحظه ای شعار مرگ بر آمریکا متوقف نمی شد. در صورتیکه زد
وبندهای پشت پرده خبر از قرار داد های ایران کنترا می داد . سپس خبر ورود مک فارلین نماینده و مشاوره امنیتی ریگان
رئیس جمهور وقت آمریکا به تهران ودیدارش با رفسنجانی با در یافت کلت وکتاب و کیک
درز کرد و علنی شد و هزینه اش مهدی هاشمی برادر منتظری با جانش داد. بعلاوه از یاد نرفته است که خمینی
شیاد اذعان نمود هر زمان احساس خطر کنم که اسلام یا نظام در خطر است .دستور تعطیلی
نماز وحج و روزه را صادر می کنم . مهمتر اینکه بر خلاف اصرار بر ادامه جنگ تا
آخرین نفر وخشت خانه که می کرد .ولی از
موضع خفت وخواری وضعف وتسلیم شدگی آتش بس را با چاشنی بکام کشی جام زهر پذیرفت .
بنابرین جانشین وی نیز مشابه همین سیاست خمینی شیاد را دنبال می کند . به ویژه
اینکه اکنون رهبر دچار زنجیره ای از بحران های داخلی و بیرونی شامل بحران عدم مشروعیت و هسته ای و
تحریم ها و اختلافات درونی و منزوی بودن در منطقه وجهان مواجه است . از طرف دیگر هم پشم
و ریشش ریخته و تبدیل به شیر بی یال وکوپال شده است . هم با رئیس جمهور نا فرمان
روبرو می باشد که هرروز بیشتر درد ساز تر می شود . بدتر اینکه اکنون پروژه ی هسته
ای هم برایش تبدیل به شکسته شدن دو دست وبال گردن شده است . زیرا که آشکارا شده
است که نه تحریم ها مرتبط از غنی سازی اورانیوم می باشد ، بلکه رئیس جمهور هم
خواهان توقف غنی سازی اورانیوم می باشد . آنگونه که با متهم کردن دولت و رئیس جمهور به عدم مدیریت باید رئیس جمهور بهای شرایط تحمیل شده ورشکستگی
اقتصادی یا خوردن چوب وپیاز را بپردازد . بهمین دلیل بود که رئیس جمهور در سفرش به واشنگتن برای سخن رانی در سازمان ملل پیشنهاد
مذاکره با آمریکا را داد که سریع با واکنش انتقامی حامی ولی فقیه مواجه شد .ولی
دلیلی وجود ندارد که ادامه این پیشنهاد از سوی هر دو مدعی یعنی رئیس جمهور و ولی فقیه دنبال نشود .اما تا
گندش در میاد وخبرش درز پیدا می کند. درجا بازی تکذیب و موضع شدید ضد آمریکایی کی بود کی
بود من نبودم شروع می شود .
بهرحال
اگر زد وبند های پشت پرده با گروه 5+1 نشده وتوافقاتی انجام نگرفته باشد .نماینده
ی بازار مکاره هر گز جرأت نمی کند همینطور
دیمی والله بختگی خطاب به گروه 5+1 بگوید
که برای اعتماد سازی غنی سازی 20% متوقف
شده است ؛ حال نوبت شماست تا اقدام کنید وتحریم ها را بر دارید؟ حال بماند که خبر
گزاری دروغ پرداز پاسداران فارس بلافاصله
به نقل از یک منبع آگاه بی نام ونشان این
خبر نماینده بازار مکاره را تکذیب کرد وتأکید
نمود که خبرر سانی در مورد پروژه ی هسته ای فقط از سوی شورای عالی امنیت اعلام می
شود . بنابراین اکنون هم لهجه وهم قلم وهمکار سربازجو پاسدار شریعتمداری برای منحرف کردن اذهان عمومی از موضع شداد وغلاظ
ضد آمریکایی خبر حامیان نزدیک رهبر با
مقامات آمریکا را تکذیب کرده و زیرآب همه خبر های مربوط به زد وبندهای پشت پرده با آمریکا
زده است .
چون
وی بدون توجه به زد وبند های پشت پرده با
آمریکا که یک نمونه اش را رفسنجانی پس از اشغال نظامی افغانستان در خطبه نماز جمعه
تهران اعتراف کرد وخطاب به بوش گفت وی می داند اگر چنانچه همکاری ما نبود هنوز هم
طالبان در افغانستان در قدرت بود. پس تلاش کرده با آویزان شدن به این شایعه که ولایتی
و آخوند اصغر حجازی وطلبه حسین طائب به قطر نرفته ودیداری با یک مقام دولت اوباما
نداشته است با توهین وتحقیر کردن قطر ومتهم ومحکوم کردن رقیب مغلوب متهم به فتنه منکر
هر گونه زد وبند بین دو طرف ایران و آمریکا از طریق لابی و واسطه ها شده است و
تأکید کرده اینگونه شایعات نشان از ضعف آمریکا وعوامل داخلی شان است که تبلیغ می
کنند طوری وانمودشو که رژیم بانکدار تروریست جهانی مقابل فشار تحریم ها ناشی از پروژه ی هسته ای دارد زانو می زند وتسلیم می شود ولی اینگونه نیست:
دو هفته پيش روزنامه نيويورك تايمز پروژه اي را كليد زد كه طي
روزهاي بعدي تداوم يافت. اين روزنامه مدعي بود ايران و آمريكا براي اولين بار
توافق كرده اند به صورت مستقيم درباره برنامه هسته اي مذاكره كنند. همين شايعات
بلافاصله مورد استقبال رسانه هاي زرد جريان اپوزيسيون قرار گرفت و به عنوان مثال
خبر مطلقا دروغ نيويورك تايمز، تبديل به تيتر اول يكي از روزنامه هاي زنجيره اي شد
كه انتشار تحليل هاي شبكه دولتي انگليسي (بي بي سي) به نام خويش را در كارنامه خود
دارد. البته ارگان حلقه انحرافي نيز كه به شدت «نفوذ زده» است، به تكميل پروژه
عمليات رواني آمريكا و جريان اپوزيسيون و فتنه پرداخت و در تيتر اصلي صفحه اول روز
سه شنبه گذشته خود نوشت«آيا مك فارلين جديدي در راه است؟... ولايتي اين سفر و
هرگونه مذاكره را تكذيب كرد، اما بايد مراقب هرگونه سناريوسازي مانند ماجراي مك
فارلين بود»(!؟)عمليات رواني آمريكا و غرب و جبهه اپوزيسيون در ماجراي اخير كدام اهداف
را دنبال مي كند؟ آيا اين عمليات از موضع انتخاب است يا اضطرار و ناچاري؟ بخشي از
پاسخ اين پرسش را نيويورك تايمز در همان گزارش دروغ خود لو مي دهد آنجا كه مي
نويسد «در صورت تأييد اين گزارش مي توان تصميم جديد ايران به مذاكره مستقيم با
آمريكا را چرخش آشكار در سياست خارجي دانست. ايران سالها مذاكره با آمريكا را رد
كرده و توافق فعلي، نشانه جنگ قدرت در عرصه سياسي اين كشور است. ايران طي سالها
حاضر نشده با آمريكا كه آن را شيطان بزرگ مي خواند مذاكره كند اما فشارهاي اقتصادي
اخير تأثير خود را گذاشته و اينك مقامات آمريكايي از دريافت پيام ايران مبني بر
اينكه مايل به نشست پشت ميز مذاكرات مستقيم است، خبر مي دهند». همان زمان دويچه
وله ابعاد عمليات رواني رسانه رسمي دولت آمريكا را روشن تر كرده و نوشت «خبر
نيويورك تايمز مي تواند موضع اوباما در تبليغات انتخاباتي را در حوزه سياست خارجه
تقويت كند. اوباما از سوي رقيب جمهوريخواهش متهم به انفعال بيش از حد در برابر
بلندپروازي ها و جاه طلبي هسته اي ايران شده و در تلاش براي خروج از اين اتهام
است». اوباما
البته در اين هدف تنها نبود. حلقه هايي كه آنان را به عنوان جريان هاي فتنه مي شناسيم
و هم پوشاني آنها با جريان برانداز قابل انكار نيست، دوست داشتند به اين عمليات
رواني و رگبار شايعات دامن بزنند و القا كنند كه جمهوري اسلامي كم آورده و به صورت
مخفيانه و از موضع پايين مشغول مذاكره با آمريكاست! به همين
دليل، سايت هاي تابلوداري مانند 2ارگان رسانه اي فرستادگان جريان فتنه به لندن و
پاريس، با بازوهاي رسانه اي ناتوي فرهنگي همداستان شده و براساس دروغ خود ساخته،
زبان به سرزنش گشودند كه بله، حاكميت در خفا به مذاكره رفته و ملت را دور زده و...
مشتي حرف هاي ياوه از اين قبيل. مردان هنرمندي كه اين گونه خود گفته و خود خنديده
بودند، همان كساني هستند - از جمله آقاي «اردشير، الف»- كه پس از فرار از ايران با
كنسولگري آمريكا در اسلامبول ارتباط گرفتند و قرار و مدارهاي بعدي براي اقامت در
اروپا و سرويس دهي به سازمان جاسوسي سيا را گذاشتند. حالا رسانه هاي اين جريان كه
قباله خود را يكجا به نام سازمان سيا و سرويس هاي مشابه زده، درباره قبح مذاكره
مخفيانه با آمريكا سخن مي گفتند و قصه سرتا پا خيالي نوشته شده در سازمان ناتوي
فرهنگي را بلغور مي كردند. آنها همان كساني هستند كه به تصريح مايكل پازنر معاون
وزارت خارجه آمريكا، در مذاكرات انجام گرفته خواستار تشديد تحريم ها عليه ايران
شده بودند!اين عمليات رواني نخ نماتر از آن است كه نياز به ردّيه داشته باشد.
آيا مي شود يك هيئت بلندپايه- آن هم با تركيب آقايان ولايتي، حجازي و طائب- به
مذاكره با چهره هاي شناخته شده آمريكايي نظير اينهورن برود و حتي يك تصوير از
ديدار كذايي موجود نباشد؟! اصلا آيا رژيم منحط و مرتجع قطر در چنان جايگاهي قرار
دارد كه محل اعتماد ايران واقع شود؟ دوم اينكه چگونه مي شود با فرستادگان رئيس
دولتي (اوباما) مذاكره كرد و قرار و مدار گذاشت كه خود وي درباره ماندن در منصب يا
سقوط بلاتكليف است؟ چهارم اينكه جمهوري اسلامي در سياست خارجي نيازي به پنهانكاري
نمي بيند و اگر امري را ضرورت بداند، علنا اعلام مي كند همچنان كه درباره مسائل
عراق و لبنان و سوريه و فلسطين و بحرين اعلام شد. آيا شتري به بزرگي مذاكره را در
صورت وقوع مي توان پنهان كرد؟ طبعا سپري شدن زماني كوتاه روشن مي كند كه آمريكايي
ها و جريان هاي همسو با آنان از سر نياز و احتياج، دروغ بزرگي ساختند. اما مهم اين
است كه رويكردي نشانه شناسانه به عمليات رواني اخير داشته باشيم. در
واقع، اين عمليات هرچند به قصد القاي كم آوردن و ضعف و تسليم ايران طراحي شد اما
در حقيقت نشانه «عجز و استيصال آمريكا» از يك سو و «نياز استراتژيك و گدايي آنها»
از طرف ديگر است. كدام نشانه براي عجز و استيصال و نياز از اين بالاتر كه رسانه
هاي يك رژيم مدعي ابرقدرتي در دنيا، به خيال و آرزوي ناكام خود جامه دروغين خبر
بپوشانند؟!چرا آمريكا و جبهه اپوزيسيون و جريان فتنه نيازمند عمليات رواني از
اين دست هستند؟ براساس اخبار و شواهد و اسناد موجود آمريكا و متحدانش همزمان روي 3
محور متمركز شده اند. 1-برجسته سازي اختلاف در حاكميت و جبهه اصولگرايي 2-تشديد
فشار تحريم هاي اقتصادي 3- نمايش ضعف و به زانو درآمدن جمهوري اسلامي و مذاكره از
سرتسليم طلبي در برابر غرب. اين 3 محور قرار است يكديگر را پوشش داده و تقويت
كنند. به عنوان مثال تمركز روي اختلاف ها و تعميق آن در داخل در عمل مي تواند
جمهوري اسلامي را در حوزه سياست خارجي ضعيف و منفعل كند. همچنين فشار تحريم ها
قرار بوده به اختلاف در حاكميت يا ميان مردم و حاكميت منجر شود، جمهوري اسلامي را
به زانو درآورد و از موضع اضطرار پاي ميز مذاكره بكشاند. اما اكنون كه اين اتفاق
ها نيفتاده و موضع جمهوري اسلامي قاطع تر شده، چيدمان نقشه آمريكا به هم خورده
است. بنابراين محافل اطلاعاتي آمريكا خيز برداشته اند تا فاصله ايجاد شده ميان
آرزو و واقعيت را با پل شايعه و خيالات پر كنند چرا كه اگر اين چند محور به يكديگر
ملحق نشود، عمليات رواني چند لايه نيز بر ضد خود عمل خواهد كرد؛ يعني هم ملت و
حاكميت ايران به روئين تن تازه اي دست پيدا خواهد كرد، هم وحدت و اتفاق ملي وارد
مرحله سرنوشت ساز خواهد شد و هم ملت هاي كنجكاو و ناظران بين المللي درس تازه اي
با ويژگي ضعف فزاينده آمريكا خواهند آموخت. در واقع آمريكا ناچار است كم آوردن خود
در حوزه فشار اقتصادي و تسليم ناپذيري ايران را با شايعه و شبهه مذاكره مخفيانه
جمهوري اسلامي بپوشاند غافل از اينكه نمي توان با دروغ و مجاز و آرزو پل ساخت.عمليات
رواني جديد آمريكا در آستانه سالگرد تسخير لانه جاسوسي شيطان بزرگ در تهران و
مقارن با چند ماه اعتراض توفنده ملت هاي مسلمان عليه سفارتخانه هاي ايالات متحده
در سراسر جهان كليد خورده است.بعد از اين به تفصيل بايد نوشت
كه جريان هاي فتنه گر و منحرف در تقلاي خائنانه خود، گشودن عقده ناكام آمريكا را
پي مي گيرند و به موازات فشار براي سازش در حوزه سياست خارجي، خط فرسايش و اختلاف
و تعارض و تنش در حوزه سياست داخلي را دنبال مي كنند چرا كه معتقدند اين دو رويكرد
تناقض نما، لازم و ملزوم و مكمل يكديگر هستند. مي شود پيش بيني كرد همين دو خط تا
انتخابات رياست جمهوري سال آينده پي گرفته شود، هر چند كه برخلاف ميل آنان ثمر
خواهد داد و به وحدت بيشتر در داخل و مقاومت فزونتر در جبهه خارجي خواهد انجاميد"
هوشنگ بهداد
دروغ نامه ی کیهان شنبه 14
آبان ماه سال 1391
يك نقشه و دو
خط (يادداشت روز)