اندک اندک جمع مستان می رسند

اندک اندک جمع مستان می رسند (۷)
چگونگی شکل گیری حزب جمهوری اسلامی:
از آقای علیرضا یعقوبی
پس از پیروزی قیام، در ۲۹ اسفند ۱۳۵۷ «حزب جمهوری اسلامی» اعلام موجودیت کرد. بنیان گذاران آن آخوندها محمد حسینی بهشتی، عبدالکریم موسوی اردبیلی، اکبر هاشمی رفسنجانی، علی خامنه‌ای و محمد جواد باهنر بودند. پنج تن یادشده به همراه حسن آیت، اسدالله بادامچیان، عبدالله جاسبی، میرحسین موسوی، مهدی کروبی، حبیب‌الله عسگراولادی، سید محمود کاشانی (فرزند آخوند ابوالقاسم کاشانی)، مهدی عراقی و علی درخشان از اعضای شورای مرکزی اولیهٔ «حزب جمهوری اسلامی» بودند. دبیرکل این حزب آخوند محمد بهشتی بود که دوران شاه به نوشتن کتابهای تعلیمات دینی از کتب آموزشی آموزش پرورش در دوران رژیم گذشته بود. او مدتی هم در امام جمعه مسجد هامبورگ بود.
بنا به ترکیب اعضای اولیه این حزب می توان بخوبی دریافت که این جریان فاقد تمامی اصول حاکم بر تشکیل «حزب» است. وحدت این مجموعه نه بر اصول و منطق و یک استراتژی و آرمان بلکه در دشمنی با آزادیهای سیاسی و بسط روابط دمکراتیک در جامعه بود.. مجموعه ای بود که از باندهای مختلف که نقطه مشترک همه آنها بنیادگرایی و مطلق بینی و انحصارطلبی و به رسمیت نشناختن هیچ یک از قوانین حاکم بر بازی سیاسی است. این جمع تنها تا تشکیل ارگانهای سرکوبگر رسمی، اهداف خمینی را در جهت انسداد فضای سیاسی جامعه و ایجاد جوی هیستریک و ملتهب نگه داشتن فضای سیاسی و برانگیختن احساسات توده های متوهم علیه جریانات و گروهها و سازمانهای اپوزیسیون و دگر اندیشان سیاسی و اجتماعی و گسیل داشتن چماقداران برای سرکوب آنها با استفاده از شیوه های معمول در نظامهای دیکتاتوری که نمونه آن را در وطن خودمان چه در جریان کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ به سرکردگی شعبان بی مخ و رمضان یخی و طیب حاج رضایی و جمعی از اراذل و اوباش شاهد بودیم. به عبارت ساده تر این کاریکاتورگونه از حزب نقش ارگان سرکوبگری را ایفا می کرد که تا شکل گیری ارگانهای سرکوبگر رسمی همچون سپاه و بسیج و دهها ارگان ریز و درشت دیگر در رژیم خمینیی، وظیفه سرکوب همه جانبه نیروهای دگر اندیش را با بکارگیری تمامی ابزارهای قانونی و غیر قانونی بعهده داشت. این حزب با استفاده وسیع از امکانات دولتی و بدون اینکه بتوان هیچ تمیزی بین این حزب و ارگانهای دولتی داد با استقرار در اماکن دولتی غصب شده عملا این واقعیت را القا می کرد که این جریان بخشی تفکیک ناپذیر از دولت و قسمتی از اجزای آن است.
شیوه عضوگیری در حزب جمهوری اسلامی:
در تهران دفتر این حزب در خیابان امیرکبیر در ساختمان دانشکده الهیات سابق دانشگاه تهران قرار داشت. در حالیکه در همان اوان فشار بر گروههای دیگر برای تخلیه ساختمانهایی که در آن به فعالیت سیاسی مشغول بودند، شروع شده بود و علیرغم آنکه این گروهها و سازمانها حاضر به پرداخت اجاره بهای محل فعالیت خود بودند با ابزارهای غیرقانونی و سپس با احکام دادستانی مجبور به تخلیه محل فعالیت خود شدند اما این حزب در تهران و شهرستانها و شهرهای مختلف کشور در اماکن دولتی همچون شهرداری ها و در کنار نهاد که «کمیته های انقلاب» نام گرفته بود مستقر شده و دست به عضوگیری می زد. نام نویسی در این حزب از نوع خود بسیار جالب بود. هر آنکسی که در اداره ای و یا نهادی کاری و یا شکایتی داشت به دفتر این حزب کشانده می شد و بدون آگاهی از مرامنامه و اساسنامه این حزب به عضویت آن در می آمد تا کارگشایی لازم از مشکلی که با ان درگیر بود صورت گیرد. باید تاکید نمود که اکثریت قریب به اتفاق اعضای این حزب هیچ اطلاعی از کم و کیف برنامه های این حزب و یا اساسنامه و مرامنامه آن نداشتند.
ارگان رسمی حزب:
ارگان رسمی این حزب «روزنامه جمهوری اسلامی» به صاحب امتیازی علی خامنه ای و سردبیری میرحسین موسوی بود. میرحسین موسوی در به اصطلاح مبارزات انتخابی سال ۸۸ در مواجهه با دروغگویی های احمدی نژاد اعلام نمود که در ابتدای انقلاب دروغ در نزد مقامات بالای رژیم وجود نداشته است. در حالیکه روزنامه ای که او سردبیری آن را بعهده داشت مرکز انتشار دروغ علیه نیروهای سیاسی و در رأس همه علیه مجاهدین خلق ایران بود. بعنوان یک شاهد باید به اطلاع برسانم که شخصا در سال ۵۲ از طریق دوستی با میرحسین موسوی آشنا شدم که در آن زمان از مریدان دکتر شریعنی و حامیان سازمان مجاهدین بود. از سال ۵۴ تا ۵۷ از او خبری نداشتم تا اینکه بطور اتفاقی بعد از قیام در اردیبهشت سال ۵۸ با دوست مشترک در روبروی دانشگاه تهران برخورد کرده و این همزمان با انتشار روزنامه جمهوری اسلامی بود. توسط این دوست به دفتر روزنامه این حزب واقع در خیابان فردوسی رفتم. کارکنان روزنامه در حال نقل و انتقال وسایل دفتر از میز و صندلی و … بودند و در حین انتقال وسائل شعار الله اکبر و درود بر خمینی و مرگ بر منافقین می دادند. با پیشنیه ای که از میرحسین موسوی در ذهن داشتم، از طرح این شعارها آنهم در همان اوان انقلاب متعجب شدم. در دیدار با او بر روی میزش فرمی را دیدم که گویا برای کسانیکه قصد همکاری با این روزنامه را داشتند، تهیه شده بود. یک سوال از این فرم برایم جالب بود که نوشته بود اگر خبری کاملا درست باشد اما انتشار آن موجب وهن نظام شود آیا درج ان در روزنامه درست است یا خیر؟ یعنی رواج دروغ و پوشاندن واقعیات از سیاستهای رایج این روزنامه بود و اصولا دروغ در این رژیم خلق الساعه نبوده بلکه قانونمند و دیالیتکی توسط بالاترین اجزا و افراد این رژیم و در رأس همه خمینی و بهشتی و خامنه ای و روزنامه جمهوری اسلامی در به انزوا کشاندن نیروهای سیاسی دگراندیش و اپوزیسیون و فراهم آوردن سرکوب همه جانبه آنها بسط داده شده و گسترش یافته و در شکل تکاملی و دقیقا قانونمند در شرایط و فاز کنونی، یقه نزدیکترین وابستگان این رژیم را در تنگ شدن «حلقه خودی» در این رژیم، گرفته است چرا که در هیچ کتاب و رساله و یا منطقی قید نشده که می شود با دروغ فقط مخالفین را از صحنه خارج ساخت و از بسط آن جلوگیری بعمل آورد. رژیمی که از روز اول بنیان خود را نه بر «بسط و رشد» بلکه بر «عدم و انسداد» گذاشته باشد و باد سرکوب کاشته باشد توفانی اینچنینی نیز درو خواهد کرد.
روزنامه جمهوری اسلامی از همان اوان انتشار، بحق «ارگان چماقداران» نام گرفته بود. شماره ای از این روزنامه نبود که در آن مطلبی در تحریک نیروها و افراد متوهم و ناآگاه علیه گروههای سیاسی دگراندیش و در رأس همه علیه مجاهدین خلق ایران نداشته باشد. اخبار حملات چماقداران با نام «تظاهرات خودجوش مردم» علیه فتنه گری «منافقین» و «معاندین» بطور گسترده انتشار داده می شد. در بخش بعدی درباره نحوه عملکردهای این حزب به تفصیل گفتگو خواهیم کرد.