داستان طلبه جوان و دختر فراری

ایمیل دریافتی :  داستان طلبه جوان و دختر فراری به همراه  نکات آموزنده کنکوری! 5 اردیبهشت -92   
این روایت خود سوزی وخود آزاری با شکنجه گری برای  اعتراف گیری زندان اوینی است بازسازی و تکرار شده تا ثابت شود طلبه  ای چگونه  برای  مبارزه  کردن با نفس اماره اش  تا منحرف نشود و  به جهنم نرود و الگویی  همچون  نو جوانان دانش آموزان دوران جنگ شده باشد که کلید پلاستکی بهشت ساخت  تایوان برگردن خود آویزان داشتند و بعنوان یکبار مصرفان داوطلبانه به برروی میادین  مین  می رفتند تا بطور مستقیم  رهسپار بهشت شوند  و دچار آتش دوزخ نشود و اثبات گردد طلبه ها هم این چنین اند. حال داشته باشید وقتی طلبه های این چنین اند مرشدان شان در حوزه ها ورهبر ولی فقیه چگونه است؟ البته اگر چند همسر داشتن و صیغه بازی و زنان تن فروشان خیابانی که هر رویز صف شان کش می آید در نظر گرفته نشود که عامل اصلی رهبر ولی فقیه و آخوندهای حوزوی حامی وی می باشد .عجیب است اینگونه داستان سرایی  ها که مبتکرش باید آخوند دلقک قرائتی باشد که طلبه ها ی دوران شاه عباس چگونه بودند . ولی بیچاره چرا زن نگرفته بود تا همچون طلبه قهرمانی ملی 30 ساله ای باشد که دارای 8فرزند  در دوران خلافت کنونی ولی فقیه می باشد!
شب هنگام محمد باقر - طلبه جوان- در اتاق خود مشغول مطالعه بود كه به ناگاه دختري وارد اتاق او شد. در را بست و با انگشت به طلبه بيچاره اشارهکرد که سكوت كند و هيچ نگويد. دختر پرسيد: شام چه داري ؟؟ طلبه آنچه راکه حاضر کرده بود آورد و سپس دختر كه شاهزاده بود و به خاطر اختلاف بازنان حرمسرا خارج شده بود در گوشه‌اي از اتاق خوابيد.صبح که دختر از خواب بيدار شد و از اتاق خارج شد ماموران،شاهزاده خانم راهمراه طلبه جوان نزد شاه بردند. شاه عصباني پرسيد چرا شب به ما اطلاع ندادي و .... محمد باقر گفت : شاهزاده تهديد کرد که اگر به کسي خبر دهم مرا به دستجلاد خواهد داد. شاه دستور داد که تحقيق شود که آيا اين جوان خطائي کردهيا نه؟ و بعد از تحقيق از محمد باقر پرسيد چطور توانستي در برابر نفست مقاومت نمائي؟ محمد باقر 10 انگشت خود را نشان داد و شاه ديد که تمام انگشتانش سوخته و ... علت را پرسيد. طلبه گفت : چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه مي نمود. هر بار که نفسم وسوسه مي کرد يکي از انگشتان رابر روي شعله سوزان شمع مي‌گذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره ازسر شب تا صبح بدين وسيله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا ، شيطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ايمانم را بسوزاند. شاه عباس از تقوا و پرهيز کاري او خوشش آمد و دستور داد همين شاهزاده رابه عقد مير محمد باقر در آوردند و به او لقب ميرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وي به عظمت و نيکي ياد کرده و نام و يادش را گراميميدارند. از مهمترين شاگردان وي مي توان به ملا صدرا اشاره نمود.
 نكته درسياگر شب در حال درس يا مطالعه بوديد حتما درب را باز بگذاريد ودر اطاقتان هم حتما شمع داشته باشيد چون برق با كسي شوخي ندارد
  نکته اخلاقی: چرا یک آخوند یا طلبه نمی تواند در اتاقی که یک خانم هم حضور دارد مثل آدم کپه مرگش را بگذارد و بخوابد تا با 10 تا انگشت سوخته صبح نکند؟؟!؟!؟
 نکته کنکوری: اگر  پس از سوزاندن 10 تا انگشت هنوز صبح نشده بود، چه جای دیگری را باید می سوزاند؟