صداقت : 9
اردیبهشت -92
ایمیل دریافتی : جالب وخواندنی وپند آموز
این گزارش مرا به یاد خاطره ای انداخت که در کلاس درس استادی پیرامون تقلید کور کورانه
می گفت یک زمانی آدامو خواننده معروف فرانسوی برای کنسرت به ایران آمده بود و شرکت
کنندگان در کنسرت وی آنجا که آهنگ هایش
غمگین بود می خندیدند و آنجا که آهنگ آدامو شاد بود می گریستند و....
در این که ما ایرانی ها جوگیر هستیم که جای هیچ شکی نیست و دلیل اصلی شکست های گروهی مان در طول تاریخ برمی گردد به همین جوگیر بودن مان. یک روز جوگیر می شویم وزنده باد می گوییم فردایش باز جوگیر می شویم و مرده باد می گوییم. یک روز یکی را می کنیم مراد و پیشوا، فردایش از بردن نامش حال مان بد می شود ولی بعضی وقت ها این جوگیر بودن مان موجب انبساط خاطر می شود. مثلا همین کنسرت اخیر استاد علیزاده و اجرای آثارش توسط ارکستر سمفونی ملی ایران را برای تان تعریف کنم. از شانس خوب مان برای روز آخر اجرا بلیطی در همان جلوهای سن نمایش نصیب مان شد در سالن برج میلاد. قسمت اول کنسرت ارکستر سمفونی بود و قسمت دوم هم ابتدا ارکستر نواخت و در اواسط کار استاد علیزاده به با ستارش به روی سن آمد که بسیار مورد تشویق حضار قرار گرفت. همگان به افتخار استاد از جای برخاستند و شروع به کف زدن کردند. بعد استاد بروی صندلی جای گرفت و شروع به نواختن کرد و ارکستر هم همراهیش می کرد. در همان یکی دو دقیقه اول استاد چهار پنج باری به نقطه ای در سالن نگاه می انداخت. ناگهان دست از ساز زدن کشید و به همان نقطه انتهای سالن خیره ماند و بعد از چند ثانیه سری تکان داد و یک کلمه را با کمی اندوه و ناراحتی گفت:" صداقت". ناگهان غریو سوت و دست زدن بود که درسالن پیچید. استاد با دست جمعیت را دعوت به سکوت کرد و دوباره این بار بلند ترگفت " صداقت". باز جمعیت این بار بلندتر و با شور بیشتری شروع به دست زدن کردند و جمعیت با ریتم دست زدنشان به تکرار کلمه صداقت پرداختند. و به بغل دستی شان لبخندی می زدند و استاد را با چشم به هم نشان میدادند و می گفتند صداقت و سری تکان می دادند که یعنی" ببین استاد چی گفت ها، صداقت". یکی از وسط جمعیت داد زد:" جانا سخن از دل ما می گویی"استاد علیزاده این بار با تعجب باز جمعیت را به سکوت دعوت کرد و به میکروفونجلوی ستارش اشاره کرد و این بار واضح تر کلمه قبلی را گفت که تازه جمعیت ومسئولین سالن فهمیدند استاد چی می گفته. صدا قطعه!!!!!!!!!
در این که ما ایرانی ها جوگیر هستیم که جای هیچ شکی نیست و دلیل اصلی شکست های گروهی مان در طول تاریخ برمی گردد به همین جوگیر بودن مان. یک روز جوگیر می شویم وزنده باد می گوییم فردایش باز جوگیر می شویم و مرده باد می گوییم. یک روز یکی را می کنیم مراد و پیشوا، فردایش از بردن نامش حال مان بد می شود ولی بعضی وقت ها این جوگیر بودن مان موجب انبساط خاطر می شود. مثلا همین کنسرت اخیر استاد علیزاده و اجرای آثارش توسط ارکستر سمفونی ملی ایران را برای تان تعریف کنم. از شانس خوب مان برای روز آخر اجرا بلیطی در همان جلوهای سن نمایش نصیب مان شد در سالن برج میلاد. قسمت اول کنسرت ارکستر سمفونی بود و قسمت دوم هم ابتدا ارکستر نواخت و در اواسط کار استاد علیزاده به با ستارش به روی سن آمد که بسیار مورد تشویق حضار قرار گرفت. همگان به افتخار استاد از جای برخاستند و شروع به کف زدن کردند. بعد استاد بروی صندلی جای گرفت و شروع به نواختن کرد و ارکستر هم همراهیش می کرد. در همان یکی دو دقیقه اول استاد چهار پنج باری به نقطه ای در سالن نگاه می انداخت. ناگهان دست از ساز زدن کشید و به همان نقطه انتهای سالن خیره ماند و بعد از چند ثانیه سری تکان داد و یک کلمه را با کمی اندوه و ناراحتی گفت:" صداقت". ناگهان غریو سوت و دست زدن بود که درسالن پیچید. استاد با دست جمعیت را دعوت به سکوت کرد و دوباره این بار بلند ترگفت " صداقت". باز جمعیت این بار بلندتر و با شور بیشتری شروع به دست زدن کردند و جمعیت با ریتم دست زدنشان به تکرار کلمه صداقت پرداختند. و به بغل دستی شان لبخندی می زدند و استاد را با چشم به هم نشان میدادند و می گفتند صداقت و سری تکان می دادند که یعنی" ببین استاد چی گفت ها، صداقت". یکی از وسط جمعیت داد زد:" جانا سخن از دل ما می گویی"استاد علیزاده این بار با تعجب باز جمعیت را به سکوت دعوت کرد و به میکروفونجلوی ستارش اشاره کرد و این بار واضح تر کلمه قبلی را گفت که تازه جمعیت ومسئولین سالن فهمیدند استاد چی می گفته. صدا قطعه!!!!!!!!!