اندک اندک جمع مستان می رسند (۸)


اندک اندک جمع مستان می رسند (۸)
از آقای علیرضا یعقوبی
9 اردیبهشت -92
در مبحث گذشته به چگونگی تشکیل حزب جمهوری اسلامی اشاره کردیم و اینکه این حزب از تعاریف متعارف درباره یک حزب سیاسی برخوردار نبود. مجمعی بود از علایق و سلایق مختلف باندی که تنها نقطه اشتراک همه آنها در خصیصه سرکوبگری و ضدیت بیمارگونه با هرگونه اپوزیسیون بخاطر درکی مطلق گرایانه از قدرت سیاسی خلاصه می شد و به تبع آن عملکرد این به اصطلاح حزب نه در راستای جلب آرای عمومی از طریق مشارکت در یک رقابت برابر با دیگر سازمانها و گروههای سیاسی و در بستر طبیعی و دمکراتیک بلکه با استفاده از تمامی اهرمهای قانونی و غیرقانونی قرار داشت. این حزب نمایش تمام عیاری از لباس سیاه های حزب فاشیست موسولینی و جوانان نازی در سالهای قبل از جنگ جهانی دوم را با همان اهداف یعنی برقراری یک حکومت فاشیسم مذهبی دنبال می کرد.
تعریف فاشیسم مذهبی:
فاشيسم، بيش از آن كه يك فلسفه يا ايدئولوژي سياسي باشد، يك روش حكومتی است كه بر سه اصل حكومت فردي، قدرت و حاكميت دولت و مذهب بنا شده است. در حكومت فاشيسم مذهبی، فردي كه در رأس حكومت قرار ميگيرد، مافوق قانون و واجب الاطاعه همچون «ولی فقیه» در رژیم کنونی حاکم بر ایران است. در اين حكومتها، سازمان دولت با تكيه بر قدرت نظامي و گروههاي فشار سياسي و وسايل تبليغاتي كه در اختيار دولت است آزاديهاي فردي را محدود مي سازد و هرگونه حركت مخالفي را سركوب ميكند. همچنين فاشيسم مذهبی به طور عام به رژيمهاي استبدادي متمركزي اطلاق ميشود كه با ايدئولوژي تبعيض مذهبی و درکی متحجرانه و بغایت افراط گرایانه از مذهب حكومت ميكنند و با منافق و معاند و ضد مذهب خواندن مخالفین زمینه سركوب آنها را فراهم می آورند و با ايجاد اختناق و سانسور عقايد و افكار مردم، حكومت خود را تداوم مي بخشند.
تفاوت فاشیسم مذهبی و فاشیسم ناسیونالیستی:
اگر فاشیسم مبتنی بر ناسیونالیسم همچون حزب فاشیست موسولینی در ایتالیا و حزب ناسیونال - سویالیست آلمان هیتلری از ابزار «ناسیونالیسم افراطی» برای تحقق حکومت استبدادی استفاده می کردند و عمدتا بر استفاده از خشونت تاکید داشتند، فاشیسم مذهبی در کنار خصلت سرکوبگرانه در پی آن است که از احساسات مذهبی توده های مردم و ارتباط حاکم مستبد با عالم غیب و اولیای الهی و مقدس خواندن فرد دیکتاتور (۱) اهداف خود را محقق سازد و در واقع جامعه ما و نیروهای سیاسی آن، در اواخر قرن بیستم با مقوله ای بسا فراتر از آنچه که ناسیونال-سوسیالیسم هیتلری در آلمان و یا حزب فاشیست موسولینی در ایتالیا در نیمه اول قرن بیستم انجام دادند روبرو بود با این تاکید که جوامع آلمان و ایتالیا با خلع ید از کلیسا و حاکمیت سکولاریسم در آنها و همچنین تحقق انقلاب صنعتی در این کشورها از تجربه روابط سیاسی دمکراتیک برخوردار بوده و افکار عمومی بسادگی می توانست با مقایسه آنچه که پیش و بعد از حاکمیت فاشیسم هیتلری و یا موسولینی در این کشورها اتفاق افتاده بود به سادگی به عمق فجایایی که در پیش روی این جوامع قرار داشت پی برده و لااقل در سطحی به مقاومت علیه حاکمیت توتالیتری برخیزد. و به عبارت ساده تر نیروهای سیاسی اپوزیسیون نیاز زیادی به افشاگری و دریدن پرده فریب این رژیمها نداشتند و توده های مردم در یک قیاس ساده تجربی می توانستند نسبت به ماهیت فاشیسم هیتلری و یا موسولینی اشراف یابند.
جامعه ایران بخاطر حاکمیت دیکتاتوری در قرن های متمادی در آن از هیچگونه تجربه دمکراتیک برخوردار نبود و تغییر بافت اقتصادی در آن بعلت اینکه راه به تغییر در روابط سیاسی و حاکمیت روند دمکراتیک در آن نبرده بود و اصولا نیروهای مولد هم هیچ درک روشنی از منافع طبقاتی خود نداشتند. جامعه با استبداد بنوعی به سازش رسیده بود. حائل در این میان همان گسست کوتاهی بود که بین سرنگونی رژیم گذشته و انتقال حکومت به رژیم جدید بوجود آمده بود و این فاصله را می شد با ایجاد فضای هستریک و جو بدبینی نسبت به اهداف گروههای سیاسی اپوزیسیون و تاکید بر اشتباهات گاها انکارناپذیر و غیرقابل اجتناب آنها پرنمود (۲). دقیقا از همین منظر است که در حال حاضر جریانات اصلاح طلب برای پوشاندن ماهیت جنایتکارانه خود با پوشاندن ماهیت بغایت ضد مردمی خمینی تلاش دارند درگیریهای نظامی ابتدای انقلاب و یا ترورهای گروه فرقان را مبنای حاکمیت استبدادی قلمداد نموده و خمینی را شخصی رقیق القلب و عاطفی به نسل سوم انقلاب معرفی نمایند. این جماعت شیادانه و عامدا بر ماهیت جنایتکار خمینی که برخاسته از تفکر و اندیشه مادون تاریخی او بود، سرپوش می گذارند.
باید به صراحت اعلام نمود که علیرغم تمامی افراط و تفریط های اولیه و اجتناب ناپذیر گروههای سیاسی اپوزیسیون، خمینی و عمله او از هیچگونه درکی از آزادی های سیاسی و گردن گذاشتن به قواعد روابط دمکراتیک در رقابت سیاسی نداشتند و از همان ابتدا در پی برقراری حاکمیت توتالیتری و استبدادی بودند. حتی معدود افرادی وابسته به جریان خمینی که در زندانهای شاه بودند به تبعیت از این اندیشه متحجرانه، از برقراری هرگونه رابطه بر اساس احترام متقابل و برگرفته از قانونمندیهای عصر نوین بر علم روابط اجتماعی اجتناب داشتند و مسلم بود که این اندیشه در صورت قرار گرفتن در حاکمیت چه فجایعی را بهمراه خواهد آورد.
ابزارهای فاشیسم مذهبی در تحقق اهدافش:
بزرگترین ابزار فاشیسم مذهبی در تحقق اهدافش همانا استفاده از فریب افکار عمومی بود. آخوندهای پیاده نظام رژیم اگر در هر چیزی از تبحر برخوردار نباشند بعلت سطح نازل آگاهی های عمومی از این توان برخودار بودند که چگونه افکار عمومی را با القائات و افسانه سازیها و نقل حدث، تحت تأثیر قرار دهند. خمینی در پاریس بخاطر دوری ۱۵ ساله از ایران بر این نظر بود که با استفاده از ابزارهای نوین همچون بحث سیاسی و استفاده از چهره های سیاسی - مذهبی، بتواند حاکمیت سیاه خود را برقرار سازد. برای پیشبرد این اهداف. وعده های لازم را افرادی همچون بنی صدر به او داده بودند که می توانند با مناظرات و بحث های سیاسی و ایدئولوژیک گروههای سیاسی را خلع سلاح سازند. قرار و مدارهای لازم هم در پاریس گذاشته شده بود و خمینی حتی اعلام نمود که کمونیستها هم در بیان عقاید خود آزادند. این کلام نه برخاسته از ماهیت دمکراتیک او بلکه حاکی از یک ماجراجوئی و توطئه و دام گذاری برای جریانات و سازمانهای اپوزیسیون بود. مسلم است که در چنین بحث هایی بخاطر سطح نازل آگاهی های سیاسی عمومی آنچه که معیار قضاوت قرار می گیرد نه از میان بحث ها و مناظرات سیاسی بلکه تعیین شده از قبل و برخاسته از توهم و ذهنیت مردم خواهد بود. خمینی بعد از حضور در ایران و دیدن آن استقبال باشکوه از خود پی برد که بدون استفاده از ابزارهای روشنفکری و با لشگر آخوندهای گندگاو چاله دهان هم می تواند نظرش را تأمین کند. اینجا بود که ابزارهای روشنفکری رنگ باخت و روی دست خمینی ماند. تأکید و دعوت بنی صدر از خمینی در سال ۶۳ در بازگشت به «کلام پاریس» هم یادآوری همان توافقات پاریس با خمینی و تقسیم کار اولیه ای بود.
ابزار دیگر فاشیسم مذهبی همانا سرکوب عریان و تمام عیار است. البته ناگفته نماند که ابزار سرکوب به موازات، دجالگری و فریب افکار عمومی هم جریان داشت اما خط اصلی رژیم تا ۳۰ خرداد سال ۶۰ با توجه به پایگاه اجتماعی نسبی رژیم بر فریب قرار داشت و مستقیما مسئولیت سرکوب را نه تنها نمی پذیرفت بلکه آن را به خود نیروهای سیاسی و بالاخص به خود مجاهدین نسبت می داد. بعنوان مثال شکنجه در زندانهای سیاسی که هیئت تحقیق خمینی به سرپرستی محمد بشارتی آن را نفی نمود و خمینی آن را به خود مجاهدین نسبت داد.
در قسمت بعدی به شیوه پیشبرد اهداف خمینی توسط حزب جمهوری اسلامی به بحث خواهیم نشست.
پاورقی ها:
۱- نشست خصوصی خمینی با امام زمان و یا سرکشی امام زمان به جبهه های جنگ برخاسته از همین تفکر عوامفریبانه بود.
۲ - اصولا جامعه ایران و نیروهای سیاسی آن هیچ تجربه ای از شرایط بعد از سقوط رژیم گذشته نداشتند و در تعیین مواضع خود با توجه به فضای احساسی آن زمان دچار افراط و تفریط هایی شدند.