گفت و شنود دروغ نامه
ی کیهان 4 اردیبهشت – 92
مجلس
ختم (گفت و شنود)
گفت : سربازجوی زندان اوین ، فعال شده در سایت بالاترین
گفتم :
برای چه این منفور ننگین؟ جای گلاب
بخودمالیده سرگین
تا بوی رهبر دهد و شود وزین ،روضه خوانی با وقار کنه ومتین
برای چه این عوضی حیران ؟ در بالاترین شده
سرگردان
گفت : خودسازی کرده شده شنگول ، گفته رقیب
فکر کرده شده مقبول
از سوی مردم شده اند
قبول ، تا برای شان شوند مسئول
چون
تصور باطل کردند و خیال ، غافل اند از
درک این سئوال
چون رهبر به احمدی زده ضدحال ، پس مردم با این می دهند حال
نمی دانند
اگر احمدی نژاد ، اشکال و انتقاد
داره وایراد
چون ادای رقیب کرده تکرار ، پس رهبر وی میکنه انکار
گفت: يكي از ضد انقلابيون فراري در سايت بالاترين خطاب به مدعيان
اصلاحات نوشته است؛ بايد باور كنيم كه مردم ما را نمي خواهند.
گفتم: خب! حرف حساب زده.
گفت: نوشته است؛ نبايد تصور كنيم كه اعتراض مردم به احمدي نژاد نشانه آن است كه اعتراض سال 88 ما به او را قبول دارند و مثلا با عبور از او به ما روي آورده اند.
گفتم: ديگه چي؟!
گفت: نوشته؛ اين حرف كيهان را قبول دارم كه مي گويد مردم به آن بخش از مواضع احمدي نژاد اعتراض دارند كه شبيه اصلاح طلبان است.
گفتم: اي ول! ديگه چي نوشته؟
گفت: خطاب به اصلاح طلبان نوشته؛ باور كنيد اصلاحات مرده، پس ديگر حالش را نپرسيد.
گفتم: يارو از دوستش پرسيد؛ راستي! حال مادرت چطوره؟ و دوستش گفت؛ مگه نمي دوني مادرم فوت كرده و خودت هم توي مجلس ختمش شركت كرده بودي. و طرف كه بدجوري خيط كاشته بود گفت؛ منظورم اينه كه هنوز توي همون قبرستونه؟!
گفتم: خب! حرف حساب زده.
گفت: نوشته است؛ نبايد تصور كنيم كه اعتراض مردم به احمدي نژاد نشانه آن است كه اعتراض سال 88 ما به او را قبول دارند و مثلا با عبور از او به ما روي آورده اند.
گفتم: ديگه چي؟!
گفت: نوشته؛ اين حرف كيهان را قبول دارم كه مي گويد مردم به آن بخش از مواضع احمدي نژاد اعتراض دارند كه شبيه اصلاح طلبان است.
گفتم: اي ول! ديگه چي نوشته؟
گفت: خطاب به اصلاح طلبان نوشته؛ باور كنيد اصلاحات مرده، پس ديگر حالش را نپرسيد.
گفتم: يارو از دوستش پرسيد؛ راستي! حال مادرت چطوره؟ و دوستش گفت؛ مگه نمي دوني مادرم فوت كرده و خودت هم توي مجلس ختمش شركت كرده بودي. و طرف كه بدجوري خيط كاشته بود گفت؛ منظورم اينه كه هنوز توي همون قبرستونه؟!
گفت : سربازجوی زندان اوین ، فعال شده در سایت بالاترین
گفتم : برای چه
این منفور ننگین؟ جای گلاب بخودمالیده سرگین
تا بوی رهبر دهد و
شود وزین ،روضه خوانی با وقار کنه
ومتین
برای چه این عوضی حیران ؟ در بالاترین شده سرگردان
گفت : خودسازی کرده شده شنگول ، گفته رقیب فکر کرده شده
مقبول
از سوی مردم شده
اند قبول ، تا برای شان شوند مسئول
چون تصور باطل
کردند و خیال ، غافل اند از
درک این سئوال
چون رهبر به احمدی زده ضدحال ، پس مردم با این می دهند حال
نمی دانند اگر
احمدی نژاد ، اشکال و انتقاد داره وایراد
چون ادای رقیب کرده تکرار ، پس رهبر وی میکنه انکار
گفتم : چرا نمی
شود تبلیغات؟ برگزار میشه ازاد انتخابات
تاباز تاب داده بشه در مطبوعات ، در کار نیست حماسه ی
تقلبات
گفت : یارو به دوستش گفت چطوره پدرت؟ چه خبر از حال واحوال
مادرت؟
دوست عزادار به وی داد جواب ، خماری یا نشئه یا بیدار ی یا
خواب؟
خودت در مجلس ختمش داشتی حضور ،یارو گفت منظورم اینه چطوره
در گور؟