دو طنز.

پوریا عالمی در روزنامه شرق نوشت:حالا که حسن روحانی دارد همان مسیری را طی می‌کند که محمد خاتمی طی کرد، یعنی اول مردم قهرمانشان کردند، اما چون قهرمان‌بازی بلد نیستند دربیاورند به چهارماه نرسیده، همان مردم مذکور شعار می‌دهند که بیشتر دقت کند، ما بر آن شدیم 11 فرمان برای نجات روحانی صادر کنیم.
اولروحانی قهرمان‌بازی دربیاورد. یعنی رکورد حسین رضازاده را بشکند تا مردم متوجه شوند زور هیشکی در دنیا بیشتر از روحانی نیست.
دومروحانی برای گفت‌وگو با آمریکا شرط بگذارد اگر راست می‌گوید لاتاری را بدهد خودمان قرعه‌کشی کنیم ببینیم اسم ما درمی‌آید یا نه.
سومروحانی قیمت‌ها را بکشد پایین، عمق آب دریاچه ارومیه را بکشد بالا، هر کی توی زندگی عقب مانده را بکشد جلو، آرش برهانی و هادی نوروزی را هم بکشد عقب و اینطوری خیال همه را راحت کند.
چهارمروحانی به‌جای مناظره با احمدی‌نژاد، با حسینی کشتی‌گیر (با حفظ سمت وزیر اقتصاد احمدی‌نژاد) کشتی بگیرد و کار را یکسره کند تا مردم ببینند چطوری یک خمش را می‌گیرد و پشت او را به خاک می‌مالد.
پنجمروحانی جلوی سقوط هواپیما به زمین و بورس به قعر جدول و اتوبوس دانش‌آموزان به دره را بگیرد. به‌جاش توی ورزشگاه آزادی و جلوی چشم عموم هفته‌ای یک‌بار فیل هوا کند.
ششمروحانی با محمدرضا شجریان کنسرت مشترک بدهد تا با یک تیر دو تا نشان بزند.
هفتمروحانی لابی کند تا ایران قهرمان جام‌جهانی فوتبال شود. او می‌تواند برای این‌کار هرچی نفت خواست بفروشد. به‌هرحال پول نفت که به جیب مردم نمی‌رود، دست‌کم اینطوری می‌فهمند محل هزینه‌کرد پول نفت کجاست.
هشتمروحانی جذابیت‌های کشورهای دیگر مثل برج ایفل، آبشار نیاگارا، کافه‌های پراگ، خیابان استقلال ترکیه، جذابیت‌های پنهان مالزی و چیزمیزهای دیگر را از کشورهای دیگر بخرد و همه را در کویر لوت که همین‌طوری خالی و بلااستفاده افتاده قرار دهد. اینطوری علاوه بر اینکه مردم دیگر انگیزه‌ای ندارند بروند خارج مردم خارج، انگیزه پیدا می‌کنند بیایند داخل. پس نانمان می‌افتد توی روغن.
نهمروحانی لابی کند تا در برنامه دنده‌سنگین توانایی‌های پیکان به نمایش دربیاید تا صنعت خودروسازی جهان بفهمد جریان چیست.
دهمروحانی کاری کند وقتی می‌خواهیم غذا را گرم کنیم یکهو ته نگیرد و شام کوفتمان نشود.
یازدهمروحانی اعلام استقلال کند. منتها اگر اعلام استقلال کند، پرسپولیسی‌ها شاکی می‌شوند و داستان می‌شود، به نظر ما روحانی باید اعلام ذوب‌آهن اصفهان یا تراکتورسازی تبریز کند.
روزنامه قانون نوشت:دولت تدبیر و امید با شعار اعتدال روی کار آمد ولی هیچوقت مشخص نکرد که این اعتدال دقیقا یعنی چه. حالِ اعتدال در حال حاضر آنقدر خراب است که آقای کوچک زاده هم یک بار گفت من معتدلم که البته ما فکر می کنیم منظوری نداشته و فقط می خواسته با اعتدال شوخی کند
با این که هنوز شیوه های اعتدال ورزی مشخص نیست ما به‌صورت تجربی فهمیدیم که یکی از راه های معتدل ماندن در شرایط کنونی کشور این است که طوری صحبت کنید تا هر دو طرف راضی باشند. مثل همین آقای جنتی خودمان، وزیر ارشاد که بنده خدا از بس اعتدال ورزیده نیمکره چپ مغزش از نیمکره راست اعلام استقلال کرده به‌طوری که بعضی معتقدند صدای واحدي از مغز ایشان به گوش نمی رسد. امروز بعضی از این صداها را در این ستون منعکس می کنیم:
در مورد فیس بوک
نیمکره چپ (دیروز در حاشیه نخستین نشست فعالان رسانه های دیجیتال) : نه تنها فیس بوک بلکه باید سایر شبکه های اجتماعی نیز قابل دسترسی باشد و قید غیرقانونی برداشته شود.
نیمکره راست (فردا): چه معنی می دهد که شبکه های اجتماعی قابل دسترسی باشند؟ متاسفانه امروز می بینیم بعضی جوانان بدون کنترل و نظارت وارد فضاهای تاریک و مبهمی مثل تله تکست تلویزیون می شوند که باید از آن جلوگیری کرد. در ضمن وزارت ارشاد برنامه های ویژه ای برای نابودی فیس بوک و توئیتر دارد.   
در مورد صدای زنان
نیمکره چپ: با تک خوانی زن ها مخالف نیستم. امروز کشور نیازمند لیدی گاگاهاست!
نیمکره راست: ما معتقدیم صدای زنان باید در جامعه طنین انداز شود، صداهایی نظیر «گلم! خانومم! حجابت رو رعایت کن» یا «مرگ بر امریکا» مگر چه اشکالی دارد؟ چرا بانوان را محدود می کنید؟ (آیکون فیس احمدی نژاد)
در مورد مطبوعات
نیمکره چپ: وزارت ارشاد وظیفه حمایت از مطبوعات را دارد.
نیمکره راست: مطبوعات وظیفه حمایت از وزارت ارشاد را دارند.
در مورد نشر
نیمکره چپ: ممیزی پیش از انتشار را بر می داریم.
نیمکره راست: ممیزی را بر می داریم ولی در مورد زنده ماندن نویسندگان بعد از انتشار هیچ قولی نمی دهیم.
در مورد آزادی
نیمکره چپ: دیدگاه ما در مورد آزادی با دولت گذشته متفاوت است
نیمکره راست: دیدگاه ما در مورد آزادی با دولت گذشته متفاوت است. ما خیلی بی کله تر از دولت گذشته هستیم. (خنده شیطانی)
***
پس از نگارش
البته ما وزیر ارشاد و وزرای دیگر را درک می کنیم. این هم خوب است که آدم طوری حرف بزند که هم روزنامه های نیمکره چپ و هم روزنامه های نیمکره راست بتوانند حرفش را تیتر کنند. ولی خب ... یک روز آدم چشم باز می کند و می بیند جوي گشاد شده، آن موقع دیگر فقط نیمکره ها از هم جدا نمی شوند.

منتظرید بقیه اش را بخوانید و ببینید بعدش چه اتفاقی می افتد؟ نه آقا بفرما. تمام شد.