اوین نامه ی کیهان 2 شنبه 11 آبان ماه سال 1394
يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "گزاره هاي آمريكا ادبيات شرخرهاست "
1-
اهل شرارت آنجا که صريح باشند، تعدّي و خصومت نشان مي دهند. هرجا
هم که تيغ دشمني شان نبرد، سياست خود را در لفافه مي برند و دعوت به شراکت و
معامله از نوعي مي کنند که در عرف نام «شرخري» بر آن نهاده اند. اولين «شرخر» خود
شيطان است. او با صراحت نسبت به حضرت آدم(ع) تکبر و تحقير و بُغض نشان داد اما آن
هنگام که منکوب و مغضوب پروردگار شد، گارد خود را عوض کرد و به شيوه وسوسه و فريب
با حضرت آدم و همسرش روبرو شد. امير مومنان علي عليه السلام در اولين خطبه نهج
البلاغه از اين مواجهه به عنوان معامله ياد مي کند و مي فرمايد حضرت آدم در جنت
الهي ساکن و از نعمت ها بهره مند بود اما شيطان او را وسوسه کرد «فباع اليقين
بشکّه والعزيمه بوهنه. پس آدم يقين را به ترديد، و عزم و اراده را در ازاي سستي
فروخت». ديگر شرورهاي شرخر عالم از آن پس به شيطان اقتدا کردند.
2- آمريکا و انگليس و برخي همنوعان آنها در طول چند دهه گذشته با ملت ايران از موضع دوگانه «شرارت» و «شرخري» برخورد کرده اند. مقامات اين رژيم در طول چند ماه اخير با بسامد بيشتري اين ترجيع بند را اظهار مي کنند که ملت و حاکميت ايران دست از انقلابيگري بردارند و تغيير رفتار دهند تا بتوانند از انزوا خارج شوند و از مواهب جامعه جهاني استفاده کنند. فيليپ هاموند وزير خارجه انگليس ديروز همين مضمون را در مصاحبه با اسکاي نيوز گفته است «من اميدوارم تغيير رفتار ايران را در منطقه و جهان ببينم، چيزي که اين امکان را مي دهد تا بار ديگر به صف جامعه بين الملل بازگردند و از انزوا خارج شوند».
رهبر معظم انقلاب 22 فروردين 82 در ديدار جمعي از دانشجويان زنجان فرمودند «يکي از کارهاي دشمن اين است که آنچه را داريم، تحقير کند؛ درست مثل بعضي از شرخرها و کهنه دلال ها که اگر جنسي را بخواهند، توي سر جنس مي زنند و آن را بي اهميت مي کنند تا دارنده آن جنس، راحت آن را از دست بدهد. نظام اسلامي شما بسيار مهم، ارزشمند و بزرگ است. استعداد ملت ايران هم بسيار درخشان است اما دشمن دائم توي سر جنس ارزشمند ما مي زند. امام صادق عليه الصلاهًْ والسلام به صحابي خود فرمود اگر تو گوهر درخشاني در دست داشته باشي که قدر آن را بشناسي، همه دنيا هم که جمع شوند و بگويند اين ريگ است، باور نمي کني؛ اگر يک ريگ هم در دست بگيري و همه دنيا هم شهادت بدهد که الماس است، باز هم باور نمي کني مهم اين است که بداني چه در دست داري. تلاش من اين است که ملت ايران بداند چه سرمايه عظيمي در اختيار دارد و بداند چه استعداد با ارزشي در دنياي اسلام دارد». (اي هشام! اگر در دست تو گردو باشد و مردم بگويند در دست تو مرواريد است، تو را سودي ندهد در حالي که مي داني گردو است. و چون در دست تو مرواريد باشد و مردم گويند گردو است، تو را زياني نرساند حال آن که مي داني مرواريد است).
3- بيانات ديروز مقتداي انقلاب در ديدار وزير خارجه و ديپلمات هاي ارشد کشورمان، تبيين «حکمت» سياست خارجي جمهوري اسلامي و راز استقرار و استحکام آن بود. ايشان در اين ديدار از مسئولان ديپلماسي به عنوان «رزمندگان و جنگ آوران خط مقدم عرصه بين الملل» ياد کردند و دقيقاً همان تصوير کلاني را ترسيم کردند که در ديدار سپاه
- 25 شهريور 94- درباره «پاسداري از انقلاب» و «2 گزاره متناقض دشمن» مورد تاکيد قرار داده بودند. «دشمن را بايد شناخت و نقاط ضعف دشمن را به رخ کشيد. دشمنان انقلاب اسلامي همان کساني هستند که 10-15 سال قبل وارد منطقه شدند، شعارشان امنيت و مبارزه با تروريسم بود. امروز شما نگاه کنيد کجاي اين منطقه امنيت دارد؟ ناامني و تروريسم سراسر منطقه را گرفته، آن هم چه تروريسمي! وحشي و خشن... آمده بودند به ادعاي خودشان دموکراسي درست کنند، امروز مرتجع ترين و مستبدترين و ديکتاتورترين رژيم هاي منطقه به کمک آمريکا و متحدانش سرپا مي ايستند و به جنايات ادامه مي دهند. دشمن يک چنين موجودي است... مخالفان و دشمنان ما 2 گزاره متناقض را مي گويند. يک گزاره را مکرر تکرار مي کنند که شما کشور قدرتمند و با نفوذ و اثرگذار در منطقه هستيد... گزاره دوم اين است که مي گويند آقا شما اين کلمه انقلاب و مسئله انقلاب و روحيه انقلابي را اين قدر دنبال نکنيد! خب، اينها با هم متناقض است. اصلاً اين اقتدار و نفوذ به خاطر انقلاب است. اگر انقلاب و روحيه و عملکرد انقلابي نبود، اين نفوذ وجود نداشت. اينکه شما با نفوذ و قدرتمنديد، انقلاب را بگذاريد کنار که بتوانيم با هم زندگي کنيم، معنايش اين است که انقلاب را بگذاريد کنار تا از قدرت بيفتيد تا ما بتوانيم شما را ببلعيم. اين را صريحاً به افرادي از جمهوري اسلامي مي گويند و توجه نمي شود به معنا و مفهوم واقعي اين حرف... معناي اين حرف اين است که اين قدرت تاثيرگذاري و عمق راهبردي را که در ميان ملت ها داريد کنار بگذاريد و از دست بدهيد، يعني ضعيف بشويد تا ما بتوانيم شما را ببلعيم».
4- افراد و جوامع انساني و دولت ها مي توانند طيفي از نسبت ها را با هم داشته باشند؛ «اتحاد و اخوت»، «رفاقت»، «معامله و شراکت»، «معارضه و خصومت». نسبت ما و مستکبران عالم را 3 عنصر«اسلام، عقل و تجربه مداوم تاريخي و رفتار طرف مقابل» معلوم کرده است. آمريکا اگر شيطان بزرگ نبود يا آدم مي شد و دست از «شرارت» در گارد خصومت و شرخري در موضع مذاکره و معامله برمي داشت، مي شد به جاي نگاه دشمن به او، نگاه رقيب مسابقه يا شريک و رفيق داشت اما اولاً جوهر شيطان، شرارت و شيطنت است و ثانياً عملکرد پيوسته و بي انقطاع امثال آمريکا و انگليس شهادت مي دهد که آنها اتفاقاً بسيار متعصب، جازم، بنيادگرا و تغييرناپذير هستند. طي همين هفته هاي اخير از اوباما و جان کري تا جان کربي و آلن اير- سخنگويان وزارت خارجه- به دفعات گفتند «توافق هسته اي، هيچ تغييري در سياست ما نسبت به ايران ايجاد نکرده است». به تصريح «کريس بکماير» معاون جان کري «ايران به خاطر انقلاب 1979 تحريم است». حتي اگر آمريکا و غرب سر عقل آمده بودند و بناي صلح و تنش زدايي و شراکت هم داشتند، شرع و عقل حکم مي کرد احتياط به خرج دهيم و مانند ساده دل هاي افتاده در دام معشوقه نماها، همه دار و ندار خود را پشت قباله آنها نکنيم يا در قبال خصم متظاهر به کنار گذاشتن خصومت، خود را خلع سلاح ننماييم. به تعبير امير مومنان «از دشمنت پس از صلح به تمام معنا برحذر باش چه اينکه بسيار اتفاق مي افتد دشمن نزديک مي شود تا غافلگير کند» (نامه 53 خطاب به مالک اشتر). در شرايطي که مثلاً توافق برجام نه به بار است و نه به دار، دعوت به شراکت با گرگ هاي خونخوار عالم بر سر سرنوشت سوريه و عراق و...، زير پا گذاشتن عقل و دين و تجارب تاريخي است و به تعبير اميرمومنان(ع) در نامه به ابوموسي اشعري «همانا شقي و بدبخت کسي است که از عقل و تجربه اي که به او داده اند، محروم بماند» (نامه 78 نهج البلاغه).
5- آمريکا و «شروران شرخر» مشابه آن اصالتاً مي خواهند سر به تن کشور و ملت ما نباشد. آنها خرداد ماه سال گذشته تروريست هاي داعش را در شمال عراق و تروريست هاي مشابه را در عمق سوريه علم کردند تا اصالتاً به جنگ نيابتي عليه ما عمق و دامنه بيشتري ببخشند. اگر خط دفاعي عراق و سوريه و حزب الله نبود، بي هيچ ترديدي آمريکا و اسرائيل و انگليس آتش ناامني و شرارت و بي ثباتي و جنگ را به داخل مرزهاي ما مي کشاندند، چنان که هر جا توانستند مضايقه نکردند. نه صدام (در جنگ نيابتي غرب عليه ما)، نه اشغالگران آمريکايي عراق و افغانستان، و نه تروريست هاي وحشي در عراق و سوريه، هرگز مضايقه نکردند که با لگد حتي درِ اتاق خواب مردمان مظلوم را در چهارگوشه منطقه بشکنند و به جان و مال و ناموس آنها دست درازي کنند. آيا امروز چيزي عوض شده که آمريکا و هم نوعانش را به جاي دشمن متعدي پنداشتن، شريک و رفيق يا طرف مصالحه و سازش تلقي کنيم؟! ذات رويکرد جبهه استکبار در منطقه 180 درجه با بديهيات انسانيت و اسلام و انقلاب و حتي وطن دوستي ما تفاوت دارد.
سياست خارجي ما به اين معنا بر هندسه و معماري مستحکمي استوار است که با جابه جايي دولت ها قابل تغيير نيست، همچنان که نمي شود به نام تغيير تاکتيک، خلاف اصول مسلم اين کل به هم پيوسته و غيرقابل تفکيک عمل کرد؛ مگر اينکه دشمن از موضع خصومت به موضع دوستي و رفاقت يا حداقل شراکت و تنش زدايي منتقل شود - که نشده- يا ما از حداقل هاي عزت و اقتدار و عقلانيت و شرافت اسلامي و انساني ساقط شويم. مجال ديپلماسي در کشور ما مانند هر کشور ديگري، مجال مانور در حوزه تاکتيک هاست و نه جابجايي اصول راهبردي و زدن ريشه هاي قدرت و بالندگي خويش. تجربه مذاکره با شيطان بزرگ در دولت اصلاحات پيش از اشغال افغانستان- که موجب فراهم شدن مقدمات اشغال شد- تجربه گرانسنگ و تلخي است که موجب جاگير شدن بزرگ ترين دشمنان در همسايگي ما و سپس گسترش گستاخي و تهديد و شرارت شد. به مار فسرده گرما بخشيدند تا احيا شود و اژدهايي بکند. به نام گفت وگوي تمدن ها سر دولت اصلاحات و رئيس آن را شيره ماليدند- اگر همکار و هم پروژه نبوده باشند- و در همان سال گفت وگوي تمدن ها، با شعار علني جنگ تمدن ها همسايگي ما را شخم زدند و سپس دست تعدي به عراق گشودند و پس از آن ما شديم عضو محور شرارت که بايد با حمله اتمي نابود شود! آقاي ابوموسي! مرد مذاکره! «بدبخت کسي است که از عقل و تجربه داده شده به او محروم بماند».
6- واقعيت اين است که به تصريح واشنگتن تايمز «نفوذ آمريکا در خاورميانه
]غرب آسيا[ به خاطر طراحي و نفوذ ايران رو به نابودي است». راز اين نفوذ موثر جمهوري اسلامي نه در سلاح و قدرت نظامي و پول و امکانات، بلکه در جذابيت راهبرد ما مبتني بر «يکفر بالطاغوت و يومن بالله» و «لاتَظلِمون و لاتُظلَمون» است. در غير اين صورت تبديل به يکي از نوکران دم دستي آمريکا مي شديم که سواري مي دهند و به وقتش زيرپا مي روند و در هر دو صورت تحقير و دوشيده مي شوند. مگر امروز بزرگ ترين نوکران آمريکا در منطقه (عربستان) جز به کار دوشيده شدن و سواري و حتي انتحار در خدمت آمريکا مي آيد؟! راهبرد انقلاب اسلامي و شعارهاي آن، مزيت ممتاز ما در منطقه است و نه آن گونه که القا مي شود، اسباب مزاحمت و دردسر براي منافع ملي. نقطه قوت خود را -به تلقين حريف- نقطه ضعف پنداشتن، هم افق شدن با «شرورهاي شرخر» است. اگر جبهه آمريکا خصم آشکار و قسم خورده ماست، نصيحت ها و وسوسه ها و چرب زباني اين جبهه را بايد به حساب افعال معکوس گذاشت. اگر گزينه اي براي گذاشتن روي ميز داشته ايم، از سوخت 20 درصد تا نفوذ در چهارگوشه منطقه، حاصل جرات و شجاعت و خطرپذيري و استقامت شهيد شهرياري ها و شهيد همداني هاست. در عرصه سياست خارجي هم بايد در تراز آنها رزمندگي کرد. اگر دشمن در دشمني خود شب و روز نمي شناسد، نبايد خداي نکرده خواب يا خيال به خط ديپلماسي ما نفوذ کند. انّ اخاالحرب الارق و من نام لم ينم عنه. مرد جنگي بيدار است و هر جنگاوري بخوابد دشمن بر او چشم نمي بندد. منطق ما از عراق تا سوريه و از بحرين تا يمن منطق استوار و دنياپسندي است و نبايد اين منطق درخشان و پربها را با وعده و وعيدهاي بدلي دشمن معامله کرد. نويسنده: محمد ايماني
2- آمريکا و انگليس و برخي همنوعان آنها در طول چند دهه گذشته با ملت ايران از موضع دوگانه «شرارت» و «شرخري» برخورد کرده اند. مقامات اين رژيم در طول چند ماه اخير با بسامد بيشتري اين ترجيع بند را اظهار مي کنند که ملت و حاکميت ايران دست از انقلابيگري بردارند و تغيير رفتار دهند تا بتوانند از انزوا خارج شوند و از مواهب جامعه جهاني استفاده کنند. فيليپ هاموند وزير خارجه انگليس ديروز همين مضمون را در مصاحبه با اسکاي نيوز گفته است «من اميدوارم تغيير رفتار ايران را در منطقه و جهان ببينم، چيزي که اين امکان را مي دهد تا بار ديگر به صف جامعه بين الملل بازگردند و از انزوا خارج شوند».
رهبر معظم انقلاب 22 فروردين 82 در ديدار جمعي از دانشجويان زنجان فرمودند «يکي از کارهاي دشمن اين است که آنچه را داريم، تحقير کند؛ درست مثل بعضي از شرخرها و کهنه دلال ها که اگر جنسي را بخواهند، توي سر جنس مي زنند و آن را بي اهميت مي کنند تا دارنده آن جنس، راحت آن را از دست بدهد. نظام اسلامي شما بسيار مهم، ارزشمند و بزرگ است. استعداد ملت ايران هم بسيار درخشان است اما دشمن دائم توي سر جنس ارزشمند ما مي زند. امام صادق عليه الصلاهًْ والسلام به صحابي خود فرمود اگر تو گوهر درخشاني در دست داشته باشي که قدر آن را بشناسي، همه دنيا هم که جمع شوند و بگويند اين ريگ است، باور نمي کني؛ اگر يک ريگ هم در دست بگيري و همه دنيا هم شهادت بدهد که الماس است، باز هم باور نمي کني مهم اين است که بداني چه در دست داري. تلاش من اين است که ملت ايران بداند چه سرمايه عظيمي در اختيار دارد و بداند چه استعداد با ارزشي در دنياي اسلام دارد». (اي هشام! اگر در دست تو گردو باشد و مردم بگويند در دست تو مرواريد است، تو را سودي ندهد در حالي که مي داني گردو است. و چون در دست تو مرواريد باشد و مردم گويند گردو است، تو را زياني نرساند حال آن که مي داني مرواريد است).
3- بيانات ديروز مقتداي انقلاب در ديدار وزير خارجه و ديپلمات هاي ارشد کشورمان، تبيين «حکمت» سياست خارجي جمهوري اسلامي و راز استقرار و استحکام آن بود. ايشان در اين ديدار از مسئولان ديپلماسي به عنوان «رزمندگان و جنگ آوران خط مقدم عرصه بين الملل» ياد کردند و دقيقاً همان تصوير کلاني را ترسيم کردند که در ديدار سپاه
- 25 شهريور 94- درباره «پاسداري از انقلاب» و «2 گزاره متناقض دشمن» مورد تاکيد قرار داده بودند. «دشمن را بايد شناخت و نقاط ضعف دشمن را به رخ کشيد. دشمنان انقلاب اسلامي همان کساني هستند که 10-15 سال قبل وارد منطقه شدند، شعارشان امنيت و مبارزه با تروريسم بود. امروز شما نگاه کنيد کجاي اين منطقه امنيت دارد؟ ناامني و تروريسم سراسر منطقه را گرفته، آن هم چه تروريسمي! وحشي و خشن... آمده بودند به ادعاي خودشان دموکراسي درست کنند، امروز مرتجع ترين و مستبدترين و ديکتاتورترين رژيم هاي منطقه به کمک آمريکا و متحدانش سرپا مي ايستند و به جنايات ادامه مي دهند. دشمن يک چنين موجودي است... مخالفان و دشمنان ما 2 گزاره متناقض را مي گويند. يک گزاره را مکرر تکرار مي کنند که شما کشور قدرتمند و با نفوذ و اثرگذار در منطقه هستيد... گزاره دوم اين است که مي گويند آقا شما اين کلمه انقلاب و مسئله انقلاب و روحيه انقلابي را اين قدر دنبال نکنيد! خب، اينها با هم متناقض است. اصلاً اين اقتدار و نفوذ به خاطر انقلاب است. اگر انقلاب و روحيه و عملکرد انقلابي نبود، اين نفوذ وجود نداشت. اينکه شما با نفوذ و قدرتمنديد، انقلاب را بگذاريد کنار که بتوانيم با هم زندگي کنيم، معنايش اين است که انقلاب را بگذاريد کنار تا از قدرت بيفتيد تا ما بتوانيم شما را ببلعيم. اين را صريحاً به افرادي از جمهوري اسلامي مي گويند و توجه نمي شود به معنا و مفهوم واقعي اين حرف... معناي اين حرف اين است که اين قدرت تاثيرگذاري و عمق راهبردي را که در ميان ملت ها داريد کنار بگذاريد و از دست بدهيد، يعني ضعيف بشويد تا ما بتوانيم شما را ببلعيم».
4- افراد و جوامع انساني و دولت ها مي توانند طيفي از نسبت ها را با هم داشته باشند؛ «اتحاد و اخوت»، «رفاقت»، «معامله و شراکت»، «معارضه و خصومت». نسبت ما و مستکبران عالم را 3 عنصر«اسلام، عقل و تجربه مداوم تاريخي و رفتار طرف مقابل» معلوم کرده است. آمريکا اگر شيطان بزرگ نبود يا آدم مي شد و دست از «شرارت» در گارد خصومت و شرخري در موضع مذاکره و معامله برمي داشت، مي شد به جاي نگاه دشمن به او، نگاه رقيب مسابقه يا شريک و رفيق داشت اما اولاً جوهر شيطان، شرارت و شيطنت است و ثانياً عملکرد پيوسته و بي انقطاع امثال آمريکا و انگليس شهادت مي دهد که آنها اتفاقاً بسيار متعصب، جازم، بنيادگرا و تغييرناپذير هستند. طي همين هفته هاي اخير از اوباما و جان کري تا جان کربي و آلن اير- سخنگويان وزارت خارجه- به دفعات گفتند «توافق هسته اي، هيچ تغييري در سياست ما نسبت به ايران ايجاد نکرده است». به تصريح «کريس بکماير» معاون جان کري «ايران به خاطر انقلاب 1979 تحريم است». حتي اگر آمريکا و غرب سر عقل آمده بودند و بناي صلح و تنش زدايي و شراکت هم داشتند، شرع و عقل حکم مي کرد احتياط به خرج دهيم و مانند ساده دل هاي افتاده در دام معشوقه نماها، همه دار و ندار خود را پشت قباله آنها نکنيم يا در قبال خصم متظاهر به کنار گذاشتن خصومت، خود را خلع سلاح ننماييم. به تعبير امير مومنان «از دشمنت پس از صلح به تمام معنا برحذر باش چه اينکه بسيار اتفاق مي افتد دشمن نزديک مي شود تا غافلگير کند» (نامه 53 خطاب به مالک اشتر). در شرايطي که مثلاً توافق برجام نه به بار است و نه به دار، دعوت به شراکت با گرگ هاي خونخوار عالم بر سر سرنوشت سوريه و عراق و...، زير پا گذاشتن عقل و دين و تجارب تاريخي است و به تعبير اميرمومنان(ع) در نامه به ابوموسي اشعري «همانا شقي و بدبخت کسي است که از عقل و تجربه اي که به او داده اند، محروم بماند» (نامه 78 نهج البلاغه).
5- آمريکا و «شروران شرخر» مشابه آن اصالتاً مي خواهند سر به تن کشور و ملت ما نباشد. آنها خرداد ماه سال گذشته تروريست هاي داعش را در شمال عراق و تروريست هاي مشابه را در عمق سوريه علم کردند تا اصالتاً به جنگ نيابتي عليه ما عمق و دامنه بيشتري ببخشند. اگر خط دفاعي عراق و سوريه و حزب الله نبود، بي هيچ ترديدي آمريکا و اسرائيل و انگليس آتش ناامني و شرارت و بي ثباتي و جنگ را به داخل مرزهاي ما مي کشاندند، چنان که هر جا توانستند مضايقه نکردند. نه صدام (در جنگ نيابتي غرب عليه ما)، نه اشغالگران آمريکايي عراق و افغانستان، و نه تروريست هاي وحشي در عراق و سوريه، هرگز مضايقه نکردند که با لگد حتي درِ اتاق خواب مردمان مظلوم را در چهارگوشه منطقه بشکنند و به جان و مال و ناموس آنها دست درازي کنند. آيا امروز چيزي عوض شده که آمريکا و هم نوعانش را به جاي دشمن متعدي پنداشتن، شريک و رفيق يا طرف مصالحه و سازش تلقي کنيم؟! ذات رويکرد جبهه استکبار در منطقه 180 درجه با بديهيات انسانيت و اسلام و انقلاب و حتي وطن دوستي ما تفاوت دارد.
سياست خارجي ما به اين معنا بر هندسه و معماري مستحکمي استوار است که با جابه جايي دولت ها قابل تغيير نيست، همچنان که نمي شود به نام تغيير تاکتيک، خلاف اصول مسلم اين کل به هم پيوسته و غيرقابل تفکيک عمل کرد؛ مگر اينکه دشمن از موضع خصومت به موضع دوستي و رفاقت يا حداقل شراکت و تنش زدايي منتقل شود - که نشده- يا ما از حداقل هاي عزت و اقتدار و عقلانيت و شرافت اسلامي و انساني ساقط شويم. مجال ديپلماسي در کشور ما مانند هر کشور ديگري، مجال مانور در حوزه تاکتيک هاست و نه جابجايي اصول راهبردي و زدن ريشه هاي قدرت و بالندگي خويش. تجربه مذاکره با شيطان بزرگ در دولت اصلاحات پيش از اشغال افغانستان- که موجب فراهم شدن مقدمات اشغال شد- تجربه گرانسنگ و تلخي است که موجب جاگير شدن بزرگ ترين دشمنان در همسايگي ما و سپس گسترش گستاخي و تهديد و شرارت شد. به مار فسرده گرما بخشيدند تا احيا شود و اژدهايي بکند. به نام گفت وگوي تمدن ها سر دولت اصلاحات و رئيس آن را شيره ماليدند- اگر همکار و هم پروژه نبوده باشند- و در همان سال گفت وگوي تمدن ها، با شعار علني جنگ تمدن ها همسايگي ما را شخم زدند و سپس دست تعدي به عراق گشودند و پس از آن ما شديم عضو محور شرارت که بايد با حمله اتمي نابود شود! آقاي ابوموسي! مرد مذاکره! «بدبخت کسي است که از عقل و تجربه داده شده به او محروم بماند».
6- واقعيت اين است که به تصريح واشنگتن تايمز «نفوذ آمريکا در خاورميانه
]غرب آسيا[ به خاطر طراحي و نفوذ ايران رو به نابودي است». راز اين نفوذ موثر جمهوري اسلامي نه در سلاح و قدرت نظامي و پول و امکانات، بلکه در جذابيت راهبرد ما مبتني بر «يکفر بالطاغوت و يومن بالله» و «لاتَظلِمون و لاتُظلَمون» است. در غير اين صورت تبديل به يکي از نوکران دم دستي آمريکا مي شديم که سواري مي دهند و به وقتش زيرپا مي روند و در هر دو صورت تحقير و دوشيده مي شوند. مگر امروز بزرگ ترين نوکران آمريکا در منطقه (عربستان) جز به کار دوشيده شدن و سواري و حتي انتحار در خدمت آمريکا مي آيد؟! راهبرد انقلاب اسلامي و شعارهاي آن، مزيت ممتاز ما در منطقه است و نه آن گونه که القا مي شود، اسباب مزاحمت و دردسر براي منافع ملي. نقطه قوت خود را -به تلقين حريف- نقطه ضعف پنداشتن، هم افق شدن با «شرورهاي شرخر» است. اگر جبهه آمريکا خصم آشکار و قسم خورده ماست، نصيحت ها و وسوسه ها و چرب زباني اين جبهه را بايد به حساب افعال معکوس گذاشت. اگر گزينه اي براي گذاشتن روي ميز داشته ايم، از سوخت 20 درصد تا نفوذ در چهارگوشه منطقه، حاصل جرات و شجاعت و خطرپذيري و استقامت شهيد شهرياري ها و شهيد همداني هاست. در عرصه سياست خارجي هم بايد در تراز آنها رزمندگي کرد. اگر دشمن در دشمني خود شب و روز نمي شناسد، نبايد خداي نکرده خواب يا خيال به خط ديپلماسي ما نفوذ کند. انّ اخاالحرب الارق و من نام لم ينم عنه. مرد جنگي بيدار است و هر جنگاوري بخوابد دشمن بر او چشم نمي بندد. منطق ما از عراق تا سوريه و از بحرين تا يمن منطق استوار و دنياپسندي است و نبايد اين منطق درخشان و پربها را با وعده و وعيدهاي بدلي دشمن معامله کرد. نويسنده: محمد ايماني