دو گزیده

دو گزیده  15 آبان -94
«شهرام هستم، خدمتگزار پرخور جلسه و به همه پرخورهایی که امروز اینجا جمع شده‌اند خوشامد می‌گویم.» با این جمله شهرام گرداننده جلسه، یکی از جلسات انجمن پرخوران آغازمی‌شود؛ پرخورهایی که دورهم جمع شده‌اند تا با کمک هم‌ دست از پرخوری بردارند.
 
روزنامه «ایران» در گزارشی با این مقدمه نوشت: اعضای انجمن پرخوران در جلسه این هفته‌شان در یک سالن با دیوارهای سیاه‌رنگ جمع شده‌اند. امروز من هم با آنها همراه شده‌ام و پا به‌ پایشان تا پایان جلسه پیش می‌روم. باهم دعای روزانه را می‌خوانیم؛ دعایی که مضمون کلی‌اش کمک از خداوند برای داشتن اراده‌ای مستحکم و رهایی از اسارت نفس است. بعد پرخورها از تجربه‌هایشان می‌گویند و همین‌طور جلسه تا انتها پیش می‌رود.شهرام می‌گوید: با نام خدا جلسه را برای پرخورانی که در این مکان و خارج از اینجا در عذاب هستند شروع می‌کنیم.در یک‌ طرف سالن، خانم‌ها نشسته‌اند و در سوی دیگر، آقایان. سالن نسبتا بزرگ پر از جمعیت است. برخی اضافه‌وزن دارند، شکمشان جلو آمده و دکمه‌های لباسشان را فشار می‌دهد یعنی به‌ طور واضحی تپل هستند اما این‌طور هم نیست که همه چاق باشند. تعدادی از شرکت‌کنندگان، وزن معمولی دارند. تعداد کمی هم باریک و لاغرند اما همه برای یک هدف اینجا جمع شده‌اند. از پرخوری خسته شده‌اند و تمایل به قطع خوردن غیرارادی دارند.هر کس بعد از معرفی خودش با نام کوچک، فوری اضافه می‌کند یک پرخور است و بعد هم از تجربه‌هایش می‌گوید؛ تجربه‌های موفق و ناموفق در ترک غداخوردن غیرارادی یا همان پرخوری خودمان.از پرخوری سرطان گرفتم
آن طور که اعضای انجمن پرخوران می‌گویند، این انجمن بر پایه رابطه دوستی و همدردی شکل‌ گرفته است؛ کسانی که با کمک هم و تجربه‌های مشترکشان قصد دارند از پرخوری بی‌اختیار رها شوند. این انجمن آن‌طور که اعضایش تأکید می‌کنند باشگاه لاغری، رژیم غذایی یا داروهای جادویی نیست و تنها شرط عضویت در آن تمایل به توقف خوردن بی‌اختیار است. انجمن با کمک‌های داوطلبانه اعضا اداره می‌شود.شهرام کمی اضافه‌وزن دارد. به قول خودمانی، کمی تپل است و شکم برآمده‌ای دارد. با لحنی آرام و صورتی پر از خنده حرف می‌زند. لحنش پر از آرامش است: وقتی سیر بودم می‌خوردم، وقتی دل‌درد داشتم می‌خوردم، دندان‌درد داشتم می‌خوردم. خوشحال بودم می‌خوردم. ناراحت بودم غذا می‌خوردم. خلاصه یک پرخور تمام‌عیار بودم. به ‌سختی اینجا را پیدا کردم. زمانی که اینجا رسیدم حتی قدرت تکلم هم نداشتم. با تمام بیماری‌ام اینجا آمدم، با یأس و ناامیدی شدید اما خوشحالم به همه اعلام کنم 5 سال و دو ماه است پاکی دارم. به‌تدریج بیماری‌هایم هم رفت. چربی و قندم تنظیم شد و قدرت تکلمم برگشت. هرچند هنوز اضافه‌وزن دارم اما توانستم 30 کیلو وزن کم کنم. در پروسه پرخوری‌ام سرطان گرفتم اما با همین برنامه توانستم آن را هم رد کنم.شهرام تأکید می‌کند که با کمک دکتر تغذیه، این جلسات و کمک راهنمایانش توانسته است بر بیماری پرخوری‌ خود غلبه کند.در ادامه جلسه، بهروز صحبت می‌کند. بلوز قرمزرنگ به تن دارد و چاق هم نیست: یکی از مشکلات من بی‌انضباط غذاخوردن است. تند می‌خورم، با همه غذا می‌خورم. تا وقتی از بیماری‌ام شناختی نداشتم، مدام در برابرش شکست می‌خوردم.بهروز اعلام می‌کند 122 کیلو بوده و توانسته با کمک انجمن و رعایت 12 قدم، 85 کیلو شود.وجود چاق‌ها حالم را خوب می‌کرد
انجمن با قدم‌ها و سنت‌های دوازده‌گانه اداره می‌شود؛ همان برنامه‌ای که معتادان به مواد مخدر هم گاهی از آن برای ترک مصرف مواد استفاده می‌کنند. برای همین هم هست که پرخورها هم به شیوه معتادان اول خود را معرفی می‌کنند و حتی از واژه پاکی برای بیان دوری از پرخوری‌شان استفاده می‌کنند. اینجا پاکی یعنی غذاخوردن به شیوه معمول و سالم. این‌طور نیست که پرخورها از دکتر تغذیه استفاده نکنند، بلکه بیشترشان اعلام می‌کنند که تا قبل از این معمولا دکتر تغذیه نمی‌توانسته کمک چندانی به آنها کند چون آنها خیلی نمی‌توانسته‌اند در رژیم غذایی باقی بمانند.قدم اول در اینجا این است: ما اقرار کردیم که در برابر پرخوری عاجز بودیم و زندگی‌مان غیرقابل اداره شده بود. قدم دوم هم آنکه به این باور رسیدیم نیرویی برتر می‌تواند سلامت عقل را به ما بازگرداند.قدم‌ها و سنت‌ها همین‌جور تا 12 قدم و پله بعدی با کمک جلسات مشترک، نشریات مؤثر و راهنمایان اجرا می‌شود؛ همان راهنمایانی که هر پرخوری برای خود برگزیده تا در زمان وسوسه کمکش کند؛ راهنمایی که در هر ساعت از شبانه‌روز به دوستش کمک می‌کند، حرف‌هایش را می‌شنود و کمک‌حالش می‌شود تا بر وسوسه‌اش غلبه کند.خانم مسنی خود را مادر پرخور معرفی می‌کند: من جزو بیماران خیلی فعال هستم. یعنی دکتر به من هشدار داده ممکن است 150 کیلو را هم رد کنم. رژیم هم می‌گرفتم اما نمی‌توانستم در پرهیز باقی بمانم. معمولا فقط تا سه روز می‌توانستم رژیمم را حفظ کنم اما اینجا به لحاظ روحی آرامش پیدا کردم. همه مثل خودم چاق بودند و همین حال من را خوب می‌کرد. هر وقت حالم بد می‌شود کسی هست که به او زنگ بزنم و درد من را بفهمد اما با این همه ‌کسی هم به من نمی‌گوید چی بخور و چی نخور.آیا ما هم یک پرخوریم؟
آیا وقتی گرسنه هم نیستید غذا می‌خورید؟ آیا بدون هیچ دلیلی تا خرخره‌تان غذا می‌خورید؟ آیا پس از پرخوری احساس گناه و پشیمانی می‌کنید؟ آیا وقت و فکر زیادی را صرف غذا می‌کنید؟ آیا در حضور دیگران به‌ طور معقول غذا می‌خورید ولی بعد در تنهایی جبران مافات می‌کنید؟ آیا برای فرار از نگرانی‌ها و ناراحتی‌هایتان غذا می‌خورید؟
اینها تعدادی از پرسش‌هایی است که به شما کمک می‌کند تا تشخیص دهید آیا شما یک پرخور بی‌اختیار هستید یا نه. آن‌طور که نسترن پرخور با همین سوال‌ها فهمید یک پرخور است: فهمیده‌ام در چنگ نوعی بیماری اسیرم اما دلایل آن مهم نیست بلکه باید یاد بگیریم چگونه از آن رها شویم.
«
عبدالله هستم یک پرخور. من عاشق کباب بودم. یک‌جور اعتیاد انگار. اصلا اگر یخچالمان خالی بود حالم بد می‌شد. موقع غذا باید تلویزیون خاموش می‌شد. اصلا میهمانی می‌رفتم که غذا بخورم. اگر می‌فهمیدم در مجلسی غذای خوب نیست نمی‌رفتم. محل کارم خارج از تهران است اما این‌ همه راه می‌کوبیدم بیایم تهران خانه و ناهار بخورم و بعد برگردم. چه خسارت‌ها که از این پرخوری ندیدماین روزها عبدالله حال‌ و روز بهتری دارد. به قول خودش اینجا غیر از حل کردن ولعش نسبت به خوردن، گذشت و بخشش را هم آموخته است: اگر همسرم برایم غذای خوشمزه نمی‌پخت سرش داد می‌زدم. اصلا برای غذا به آدم‌ها محبت می‌کردم.
«
اکرم پرخورم. از بچگی این بیماری را داشتم. هر وقت احساس خلاء می‌کردم غذا می‌خوردم. آدم‌ها اگر از زندگی‌ام می‌رفتند من خوردن را جایگزین آنها می‌کردم. خوردن بهترین جایگزین برای همه‌ چیز بود. آنقدر و تا خرخره می‌خوردم که فکر می‌کردم یک روز از پرخوری خفه می‌شوم و می‌میرم. در اینجا نظم را آموختم. چون بی‌نظمی در زندگی من بیداد می‌کرد. اینجا هر کس از احساساتش می‌گوید، از سختی‌ها و تحقیرهایش و همین اساس همدردی است که من را تا حد زیادی نجات داده هرچند هنوز هم اضافه‌وزن دارمترس‌ها و وسوسه‌های پرخوری
نخستین جلسه پرخوران گمنام در سال 1960 در آمریکا تشکیل شد. سه پرخور دور هم جمع شدند و با پیروی از برنامه دوازده‌قدمی، نخستین جلسه پرخوران گمنام را برگزار کردند تا بتوانند به کمک هم مشکلشان را در زمینه غذاخوردن برطرف کنند. امروز هزاران نفر در سراسر دنیا برای مبارزه با پرخوری افراطی از همین روش استفاده می‌کنند.بعد از بیان تجربیات موفق، دیگر شرکت‌کنندگان از شکست‌ها و ناکامی‌هایشان می‌گویند و از دیگران می‌خواهند به آنها کمک کنند تا در کنار هم آنها را پشت سر بگذارند.
«
حمید پرخور هستم. پرخوری تعریف جامعی ندارد. فقط می‌دانم این پرخوری بر روح و روان و معنویتم اثر گذاشته است. من دوستان لاغری هم دارم که پرخورند. هر وقت ترس از آینده و بی‌پولی یا هر ترسی سراغم می‌آید می‌خورم. برایم دعا کنید. این روزها سعی می‌کنم پرخوری نکنم اما خیلی وسوسه دارم چون کارم هم با مواد غذایی است. در این شش ماه اخیر عاجز شده‌ام. فقط به مواد غذایی فکر می‌کنم. این روزها وقتی از سر کار می‌آیم نمی‌توانم مقابل یخچال نایستم و همه اینها من را عاجز کرده است. برایم دعا کنید. از همه شما کمک می‌خواهمغزاله هم از شکستش‌ در این روزها می‌گوید، اینکه ماه‌ها رژیم غذایی‌اش را رعایت کرده ولی در این روزها ناگهان سه پرس عدس‌پلو و یک قابلمه برنج خورده. او اعتراف می‌کند در برابر مواد غذایی عاجز است و از همه کمک می‌خواهد تا دوباره به مسیر درست بازگردد.محمدرضا پرخور دیگر جلسه، اصلا اضافه‌وزن ندارد: فکر می‌کردم ممکن است روزی وزیر شوم اما توی تاکسی که می‌نشستم مجبور بودم جای سه نفر کرایه بدهم. اول از خوردن عاجز شدم. البته باید اینجا و جلوی همه شما اعتراف کنم که هنوز عاشق ویارهایم هستم. یک روز فهمیدم آنقدر برای ویارهای ناگهانی‌ام رانندگی کرده‌ام که دیگر خسته‌ام. فکر کنید هوس غذایی می‌کردم و از اینجا تا بهشهر برایش رانندگی می‌کردم یا در تهران از شمال شهر به جنوب شهر و بالعکس می‌رفتم تا فقط غذا بخورم. من از همه اینها خسته شدم اما هنوز عاشق ویارهایم هستم.خانمی که بغل‌دست من نشسته برایم توضیح می‌دهد که محمدرضا توانسته 50 کیلو وزن کم کند اما این‌طور هم نیست که هر کسی به جلسه می‌آید چاق از در وارد شود و لاغر بیرون برود. خیلی‌ها هم چندان موفق به کم‌کردن وزنشان نمی‌شوند اما عادت‌های غذایی‌شان تنظیم می‌شود، کار گروهی می‌آموزند و از یکدیگر کمک فکری می‌گیرند.در پایان جلسه، تجربه‌هایی از پاکی‌ گفته می‌شود و آنهایی که از یک روز تا شش ماه توانسته‌اند در خوردن افراط نکنند خود را معرفی می‌کنند و به‌عنوان جایزه، کلیدی رنگی از گرداننده جلسه هدیه می‌گیرند. بعد اعضا دور هم جمع می‌شوند، دستانشان را به هم می‌دهند و با هم دعا می‌خوانند؛ دعایی نه‌ فقط برای کمک به رفع پرخوری‌ بلکه برای آرامش و زندگی بهتر.
سیاست خارجی روسیه دو بازتاب در هم تنیده دارد: «اتفاقات بد» زمانی رخ می‌دهد که دیگر به روسیه اجازه داده نمی‌شود تا از شهروندانش حمایت کند و «اتفاقات بدتر» هم زمانی رخ می‌دهد که آن همسایگان برای کسب حمایت به جای دیگری نظر دوخته باشند؛ اما شاید روسیه هم برنامه‌هایی برای این همسایگان ناسپاس و دروغین داشته باشد.مجموعه‌ای از نقشه‌ها- که ابتدا در جولای 2012 از سوی Express Gazeta چاپ مسکو منتشر شد، درست پیش از آغاز بحران فعلی در اوکراین- دوباره منتشر شده و به نظر می‌رسید این نقشه‌ها طرح‌های نهایی مسکو در اوکراین و خارج نزدیک روسیه را نشان می‌دهد. تردیدآمیز است که این نقشه بیانگر طرح بازی واقعی از سوی پوتین باشد. «اکسپرس گازتا» معتقد است که «متخصصان ژئوپلیتیک گمنام» این نقشه را براساس اطلاعات «اوپن سورس» از موسسات تحقیقاتی و آثار استراتژیست‌هایی مانند الوین تافلر، زبیگنیو برژینسکی و ساموئل هانتینگتون طراحی کرده‌اند. در عوض، این نقشه باید به‌عنوان تصویری کارتوگرافیک از تحقق آرزوی روسی برآورد کرد که بازتاب امیدها و ناامیدی‌های دست‌کم بخش کوچکی از افکار عمومی روسیه است. براساس این نقشه، ظاهرا برخی در روسیه امیدوارند که تا سال 2035 اروپا از هم بپاشد، به شدت اسلامی شود و از ظهور مجدد‌ آلمان رنج ببرد. زیگموند فروید در کتاب «تفسیر یک خواب» در سال 1899 تحقق آرزو را به‌عنوان ارضای امیال سرکوب شده از طریق فرآیند ضمیر ناخودآگاه مانند خواب‌ها، رویاها و توهمات تعریف می‌کند. این نقشه، رویای روسیه‌ای است که از جایگاه کوچک خود در جهان سرخورده شده و از همسایگان اروپایی خود با به اجرا در آوردن توهمات ژئوپلیتیک به زور اطاعت و رضایت می‌طلبد.اروپای غربی
در نگرشی که از دوران کمونیسم به بعد واقعا تغییری نکرده- و شاید با احساس ضدغربی از زمان پایان اتحاد شوروی تقویت شده- روسیه، اروپای غربی را به لحاظ اخلاقی و اقتصادی ورشکسته می‌داند؛ منحط و نزدیک به فروپاشی. از این رو، تجزیه تقریبا تمام دولت‌های مهم اروپایی از بریتانیا آغاز می‌شود. پس از آنکه اسکاتلند همه پرسی برگزار کرد، ایرلند شمالی به سوی جمهوری رفته و خواهان پیوستن به ایرلند متحد است که به‌طور موثری پادشاهی متحده را به انگلستان و ولز تقلیل داده است. به نوشته «اکسپرس گازتا»، بحران اخیر اقتصادی تمرکز زدایی از اسپانیا را تسریع کرده، کاتالونیا و باسک را به سوی استقلال برده و باعث شده سایر نقاط اسپانیا در قالب کنفدرالی همزیستی داشته باشند.فرانسه نیز بخشی از سرزمین‌هایش را به باسک می‌بازد اما مساله مهم «فروپاشی تکثر فرهنگی» به دلیل شکست در وفق دادن «مردمان رنگین پوست» است یعنی مهاجران رسیده از مستعمرات سابق فرانسه. این نقشه نشان می‌دهد که این وضعیت تا جایی بدتر خواهد شد که فرانسه مجبور به دیپورت کردن اقلیت‌های قومی به مناطق جنوب شرقی می‌شود که «عرب‌نشین» نامیده می‌شود؛ منطقه‌ای اسلامی در مارسی و پایتخت آن (به دلایلی، جزیره کورس تنها می‌ماند و آلزاس و لورن بار دیگر به دست آلمان می‌افتد). بلژیک هم رفتنی است و به مناطق قومی- زبانی تقسیم می‌شود. فلاندرزها در شمال به هلند و اتحادیه هلندی می‌پیوندند؛ اما این نقشه به شکل بدی والونیای فرانسه زبان را از دست فرانسه دور می‌سازد.اروپای مرکزی
ایتالیا هم- بر حسب خطوط اقتصادی- به دو بخش تقسیم می‌شود: اتحادیه شمال که کشور را تا حوالی مرز توسکانی- لاتزیو در کنترل دارد. روم بخش جنوبی ایتالیا می‌شود که آنقدر فقیر است که نمی‌تواند مانع جدایی ساردینیا و سیسیل شود. بوسنی و هرزگوین- محصول دیپلماسی آمریکا- پاکسازی شده و میان کرواسی و صربستان تقسیم می‌شود. ترکیه بخش بزرگی از آلبانی (عمدتا مسلمان‌نشین آن) را همراه با کوزوو و بخش‌های قابل توجهی از صربستان و مقدونیه (که آلبانیای بزرگ را تشکیل می‌دهند) به دست می‌آورد. مجارستانِ انتقامجو در نهایت بخشی از سرزمین‌هایی را که پس از فروپاشی امپراتوری اتریش- مجارستان از دست داد،به دست خواهد آورد و «وجوودینا» را از صربستان و بخشی از ترانسیلوانیا را از رومانی نصیب خود می‌کند. اما لهستان بیچاره. این دوست جدی سابقا اسلاوی، متحد سرسخت کمونیست، که اکنون می‌خواهد غربی شود به دلیل بی‌وفایی به روسیه مادر با تکه تکه شدن مجازات می‌شود. در غرب، آلمان مدعی پومرن ساحلی و سیلسیا می‌شود. برلین حتی پروس شرقی را از نو جذب و روسیه را مجبور می‌کند که از نیمه شمالی سرزمین خود بگذرد. عجیب به نظر می‌رسد که روسیه مایل به دل کندن از منتهی الیه غرب خود باشد؛ اما این مساله مقدم بر تقدس مرزهای روسیه است: حماقت خروج از زیر چتر امنیتی روسیه را به ورشو مورد تاکید قرار می‌دهد. مساله آخر در این قسمت از اروپا این است که بخش کوچکی از غرب اوکراین اعلام استقلال می‌کند.اروپای شرقی
یک اتحادیه اروپای نامتحد و از هم‌گسیخته، روسیه را قادر می‌سازد تا کنترل مناطق روسی‌نشین را از دولت‌های بالتیک به زور غصب کند. استونی منطقه ناروا را از دست می‌دهد، لاتویا منطقه دونیسک را از دست می‌دهد و مسکو هم بلاروس را در قالب منطقه‌ای روسی در می‌آورد. همچون لهستان، اوکراین هم به دلیل گناه غربگرایی خود مجازات می‌شود: نه تنها روسیه شرق و جنوب این کشور را به خود ضمیمه می‌کند بلکه غرب اوکراین هم به‌عنوان «گالیسیای مستقل» از آن جدا می‌شود (که می‌تواند بخش شرقی لهستان را از آن خود کند). رومانی هم برای جبران از دست دادن و واگذار کردن ترانسیلوانیا به مجارستان، مولدوا را می‌گیرد، به جز بخشی که به روسیه تعلق می‌گیرد. بلغارستان هم که از جایگاه سنتی خود به واسطه تسخیر بروکسل از سوی روسیه می‌ترسد از سوی ترکیه مجازات می‌شود و به دلیل اقلیت بلغاری ترک، بندر بورگاس به ترکیه می‌رسد.قفقاز
رویای روسی در قفقاز چیست؟ به راستی، شمال شرق این منطقه شاهد ظهور امیرنشین قفقاز است. شاید این یک عقب نشینی استراتژیک باشد که از دست دادن سرزمینی را به حداقل رسانده و باعث گسترش تجزیه‌طلبی اسلامی به چچن، اینگوش و داغستان شود.گرجستان نیز هزینه ایستادگی در برابر روسیه و نزدیکی به غرب را می‌پردازد: روسیه مستقیما استان تجدیدنظر طلب آبخازیا را ضمیمه می‌کند و این در صورتی است که گرجی‌ها بپذیرند که خوب بازی کنند، زیرا در این نقشه آنها کنترل اوستیای جنوبی - یک تحت‌الحمایه روسی در خاکشان- را دوباره به دست می‌گیرند. اما این پایان مشکلات گرجستان نیست. روسیه، برای برقراری یک راه نجات برای متحد خود ارمنستان، از کریدوری که مستقیم از سرزمین گرجستان می‌گذرد اخاذی می‌کند و در عمل آن را به گرجستان غربی و کاختی تقسیم می‌کند. مقاله اکسپرس گازتا، به این نکته توجه داشت که در نقشه پیشنهادی شان همه چیز به درستی و به دقتی که پیش‌بینی شده ممکن است رخ ندهد. البته این درست است اما اندکی هم ریاکارانه است. انسان‌ها مقید به اعتماد به این نقشه‌ها هستند. این توهم کارتوگرافیک ترسیم سرخوردگی سیاست خارجی روسیه است با پیش‌بینی شکست آینده «دشمنان» و پیروزی‌های آینده برای خودش. اگر دوست دارید بخندید. هرچند ممکن است این نقشه اکنون مضحک به نظر رسد- در مقایسه با گذشته و سال 2012 – اما بی‌تردید به نظر می‌رسد وضعیت روی زمین در این جهت در حال حرکت باشد.