يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "صحنه آرايي خاص براي انتخابات ايران "

اوین نامه ی کیهان 2 شنبه 28 دیماه سال 1394

يادداشت روز  اوین نامه ی کیهان "صحنه آرايي خاص براي انتخابات ايران "
این روزها  برای موافقان ومخالفان دلواپس نگران ترجیح بند کاکل همه خبر های روز  خبر برجام و لغو تحریم ها شده است و از دو منظر مخالف وموافق به آن نگریسته می شود . برای همین قلمزن یادداشت روز اوین نامه ی کیهان وهمکار سربازجو شریعت نداری همچون سایر  همکارانش دردفاع ازبرنامه هسته ای مخالفت با برجام شده است . اکنون برای ادامه ی مخالفت با برجام و لغو تحریم ها این خبر  ازموضع هیجان مثبت ومنفی مورد بررسی قرار گرفته است. به دون شک به مرور هیجان ایجادشد کاهش می یابد .چون گذشته از حادشدن جنگ قدرت وثروت باندها نه مشکل آنچنانی از مسایل اقتصاد بحرانی ودرحال رکود حل نمی کند که موجب افزایش حجم نقدینگی بازار ورشد تورم وگرانی وفقر وبیکاری خواهدشد.
فرا رسيدن روز اجراي برجام پس از 6 ماه را مي توان از دو چشم انداز هيجاني و عقلاني مورد قضاوت قرار داد. طبيعتا مسائل مهمي که بر سرنوشت يک کشور اثر مي گذارد توليد هيجان مثبت يا منفي مي کند اما قبل و بعد از هر هيجاني بايد سنجيد که اين واکنش چه قدر واقعي و چه قدر مجازي و خيالي است. اگر زماني درباره درستي اين گزاره که «حتي مشکل آب خوردن مردم و آلودگي هوا به تحريم ها و برجام مربوط است» ترديد وجود داشت، اکنون بخشي از اين ترديد مرتفع شده است. تعجب نکنيد. همين که ضمن دعوت به جشن، مدارس هم تعطيل مي شوند تا مشکل آلودگي هوا حل شود، نشان مي دهد ميان برجام و تحريم و آلودگي ها ربطي - ولو بسيار بعيد- برقرار بوده است وگرنه دليلي نداشت در حالي که در شرايط آلودگي شديدتر هوا با تعطيلي مدارس مخالفت شد، در شرايط آب و هوايي بالنسبه بهتر، مدارس 2 روز تعطيل شوند.
    روزنامه هايي که ديروز تيترهايي به بزرگي «شاه رفت» و «امام آمد» زدند و نوشتند «تحريم رفت - صبح بدون تحريم- خلاص شديم- تحريم خاک شد - فروپاشي تحريم و...»، هر چند 28 ماه است که هر چندوقت يک بار جشن مي گيرند و مردم را به جشن آشتي با آمريکا فرا مي خوانند اما پيش و بيش از همه از سرانجام اين مسير هراسانند. يکي از همين روزنامه ها دو روز پيش تصريح کرده بود «تزريق شادي پسابرجام به مثابه چاقوي دو لبه است و نارضايتي حاصل از بي ثمر بودن شادي ممکن است گريبان خود دولت را بگيرد». يکي ديگر از همين روزنامه ها (هفت صبح) 27 مرداد درباره جشن و هيجان هاي پس از توافق وين هشدار داد «واقعيت اين است که 34 روز پس از توافق، جز اخبار نويدبخش براي آينده هيچ اتفاق مهمي در اقتصاد رخ نداده است. اخبار مربوط به ورود و خروج هيئت هاي بازرگاني کم کم فروکش مي کند و همه ديگر مي دانند نبايد منتظر اتفاق خاصي باشند... بخشي از طبقه متوسط هنوز با خبرهاي خروج از انزواي بين المللي و شايعات پروازهاي مستقيم به دنياي غرب و خريدن هواپيماهاي مسافربري و کنسرت گروه هاي خارجي در ايران در حال معاشقه هستند اما درست همزمان با اين دلدادگي ها، بخش هاي فرودست با بدبيني به اتفاقات نگاه مي کنند. اگر بهبود اقتصادي در آينده نه چندان دور حاصل نشود، آخرين بارقه هاي اعتماد اين طبقه به دولت و ثمره هاي توافق از بين خواهد رفت. اگر دولت موجي از ثمرات ملموس توافق هسته اي براي اين گروه پرشمار از مردم را تدارک نبيند ممکن است با يک موج سهمگين از افکارعمومي مواجه شود که حتي انتخابات مجلس در اسفند را تهديد کند».    يک غصه بزرگ همين است که برخي طيف هاي سياسي متاسفانه سرنوشت مسائل مهم را به انتخابات گره زده و بخش عمده مسئوليت هاي دولتي را از منظر انتخابات مي بينند. نظير همان سخنان ناپسندي که يک ديپلمات ارشد ما در شوراي روابط خارجي آمريکا عنوان کرد مبني بر اينکه اگر توافق به سرانجام نرسد، مردم در انتخابات آتي مجلس ايران فرصت انتخاب نخواهند داشت يا آن مقام ظاهراً محيط زيستي که به بي بي سي گفت توافق اهرمي را در انتخابات و در مقابل ساير گروه ها در اختيار اصلاح طلبان قرار مي دهد! وقتي اولويت بندي اين گونه شد، توافق به هر قيمت اصل مي شود و سپس اجراي توافق به هر قيمت ولو با وجود نقض عهد هاي طرف توافق در دستور کار قرار مي گيرد و به همين دليل قدرت تامين کف حقوق ملي محدود مي شود. به همين دليل وقتي 150 مورد تحريم جديد ظرف 28 ماه و حدفاصل توافق موقت ژنو تا توافق وين و سپس تا روز اجراي برجام - در بحبوحه انجام تعهدات ايران - عليه کشور ما تصويب يا اجرا مي شود، مجبور مي شوند ماجرا را به خدشه در روح توافق تقليل دهند و خطوط قرمز حداقلي ترسيم شده در سطح نظام را دور بزنند؛ يا گوشمان را بگيرند و نشنويم که طرف اصلي توافق به صراحت مي گويد بلافاصله پس از انجام تعهدات از سوي ايران، تحريم هاي جديد را با بهانه گوناگون به اجرا مي گذاريم. آنها دوست دارند روي ابرها راه بروند و جانب خيال هاي خوش را از دست ندهند و حقيقت ها را نبينند و نشنوند که غير از محافل آمريکايي، حتي محافل اروپايي هم مي گويند چيدمان برجام به گونه اي است که ريسک سرمايه گذاري در ايران را همچنان بالانگه مي دارد و رئيس جمهور آمريکا تنها مي تواند تحريم هاي هسته اي مدنظر را متوقف کند آن هم فقط براي 120 روز و هيچ سرمايه گذاري براي مهلت 4ماهه سرمايه گذاري نمي کند؛ يا اين مصوبه مورد حمايت دولت آمريکا که هزينه سفر اتباع 38 کشور به ايران مساوي است با محروميت از امتيازات ويزايي سفر به آمريکا. يا اينکه تعليق و توقف يا لغو 13 درصد تحريم ها و ابقاي 87 درصد آنها و يا احياي همان 13 درصد تحريم ها با بهانه هاي جديد، هيچ فرصت پايدار اقتصادي ايجاد نمي کند. با همه اينها کساني دوست دارند اين تلقي را به مردم تلقين کنند که مي توان بدون استراتژي اقتصادي - به تعبير رهبر معظم انقلاب اقتصاد مقاومتي- و صرفا با اميد بستن به نظر عنايت غرب رونق اقتصادي ايجاد کرد و کام مردم را پس از 28 ماه حلواحلوا گفتن شيرين کرد؛ اگر کسي توانست دنبال سايه بدود و به سر آن سايه برسد، در آن صورت مي توان دنبال حسن ظن به آمريکا و غرب هم دويد و عاقبت به خير شد.
    واقعيت اين است که رويه تنش زدايي يکطرفه با آمريکا و غرب در همين 2 سال و نيم اخير به سوداي سود و افزايش درآمد قيمت نفت را به سقوط انفجاري کشاند و درآمد نفتي ما را حداقل به نصف رساند. اعلام روز اجراي توافق به ويژه اگر با اعلام افزايش فروش نفت ايران کامل شود بنابر پيش بيني ها حتي قيمت نفت را به زير 20 دلار نيز خواهد رساند. پس يکي از دستاوردهاي نقد برجام، سقوط شديد درآمدهاي نفتي ماست! از آن سو آمريکا مصمم است به اعتبار چيدمان آشفته و نامتوازن برجام ريسک سرمايه گذاري خارجي در ايران را شديدا بالاببرد. خروجي اين روند ظرف دو، سه يا 6 ماه آينده چه مي تواند باشد؟ افزايش درآمدها؟ رونق اقتصادي؟ ايجاد فرصت هاي شغلي بيشتر؟ يا حداکثر گشودن بازار مصرف داخلي به سوي اجناس مصرفي و حتي تجملي خارجي و فشار بيشتر بر توليد و سرمايه گذار داخلي؟ آيا جز هدف گيري انتخابات مجلس، راهبرد ديگري هم در ميان است؟! و آيا وضعيت بغرنج موجود را جز برخي مشاوران مغرض براي دولت به ارمغان آورده اند؟ به راستي اکنون کسي پاسخ مي دهد که آيا واقعا قرار است هر روز 170 ميليون دلار (ماهانه 5 ميليارد و سالانه 60 ميليارد دلار) به کشور بيايد؛ رقمي که ادعا مي شد زيان هر روز تاخير در اجراي برجام است؟! ده ها سوال مهم از اين دست چيزي نيست که با پمپاژ هيجان و جشن و پايکوبي و فراخوان طيف الکي خوش بتوان براي آن پاسخ جور کرد. اثر جشن و هيجان چند ساعت يا حداکثر چند روز است و پس از آن، از شهروند عادي تا کاسب و بازاري و صنعتگر و سهامدار و توليدکننده مي پرسند آن وعده هاي رونق و گشايش به کجا ختم شد؟
    اما فراتر از برخي شتابزدگي ها و اشتباهات در دولت، به نظر مي رسد آمريکايي ها هم آهنگ با جريان غربگرا در ايران به پروژه مهم تري مي انديشند و همين، ماجراي برجام را قدري پيچيده کرده است. 13 مرداد 1394 ارنست مونيز وزير انرژي آمريکا فاش کرد «توافق (برجام) بخشي از رويکرد امنيتي بزرگ تر آمريکا براي خاورميانه است». ايران در کانون اين پروژه قرار دارد و بايد اقتدار آن از درون به چالش کشيده شود. قدرت ايران در اسلامي و انقلابي و الهام بخش بودن آن است. متقابلااگر بشود تصميم گيري و تصميم سازي در سطح حاکميت يا تلقي افکار عمومي را سکولاريزه کرد و ميان «سياست» و «انتخابات» ايران با اسلام ناب و روحيات انقلابي جدايي انداخت، مقدمات توقع آمريکا براي بي ثبات يا ضعيف کردن ايران فراهم شده است. رايج است که سکولاريسم را به «عرفي سازي» ترجمه مي کنند. به نظر مي رسد با عنايت به لورفتگي و بدنامي عنوان عرفي سازي که نماد ستيزه جويي با دين يا مرزگذاري با آن شده، غرب و غربگرايان بر سر پيگيري عنوان رقيق تر «متعارف شدن» و «متعارف سازي» سياست و انتخابات ايران (تبديل شدن به راحت الحلقوم و لقمه سهل الهضم) به تفاهم رسيده اند. ردپاي اين خط را در تحريف امام(ره) و اسلام ناب، سفيدسازي شبکه فتنه، ترديدافکني در ماهيت شيطان بزرگ و شعار مرگ بر آمريکا، متهم کردن سياست خارجي جمهوري اسلامي به ماجراجويي و... مي توان مشاهده کرد. اوباما و کري بارها تصريح کرده اند رژيم تحريم ها و ساختار اصلي آن برقرار مي ماند و به تعبير سخنگوي کاخ سفيد، تحريم هاي جديد روي ميز است و بايد رويکرد ايران در حوزه هاي منطقه اي، موشکي و تروريسم (حمايت از محور مقاومت) را با تحريم تحت فشار گذاشت. از درون اين فرآيند، پروژه اصلي تر سر بر مي آورد و آن روي ميز گذاشتن «انقلاب اسلامي» - و شاخه هاي رشد يافته آن در منطقه - و مذاکره و معامله بر سر آن است! احتمالابا معلوم شدن بي سرانجامي وعده لغو تحريم ها، باب بحث و فضاسازي در اين زمينه گشوده خواهد شد تا علت نافرجامي و زيانباري توافق براي ايران را نزد افکارعمومي به حاشيه يا انحراف بکشانند.
    آمريکا اکنون با يک چالش مواجه است. از يک سو از بن دندان به بي ثبات سازي و امتياز ندادن به ايران معتقد است و از طرف ديگر اين نگراني را دارد که تشديد سوءظن به توافق با آمريکا موجب آسيب استراتژيک براي جريان غربگرا در فاصله 40 روز تا انتخابات پارلماني و خبرگان شود. بنابراين آمريکا مجبور است شيب فشار و سخت گيري را فعلاپايين نگه دارد و با اغماض به برخي فضاسازي ها و آمد و شدهاي تبليغاتي بنگرد يا حتي در اين صحنه سازي و صحنه آرايي نقش ايفا کند، نظير دستوري که اوباما به عنوان مجوز فروش هواپيماي مسافربري به ايران صادر کرد. تغذيه پفکي و آدامسي بهترين عنواني است که مي توان براي بسته (پکيج) فراهم شده از سوي طرفين غربي و غربگرا اطلاق کرد؛ حجيم و پرطمطراق، بدون ارزش غذايي واقعي و دهان پرکن يا دهان شيرين کن اما با تاثير کوتاه مدت! تاکتيک موازي، الصاق اين «شيريني خيالين» به سرنوشت جريان تجديدنظر طلب در بررسي صلاحيت نامزدها و انتخابات 7 اسفند است. غربگراها چه پيروز شوند نظير انتخابات رياست جمهوري 76 و مجلس 78 و چه ناکام بمانند مانند سال 88، چه درون حاکميت ريشه هاي اقتدار ملي را سست و نابود کنند و چه عليه آن برآشوبند، در هر صورت اسباب ايجاد بي ثباتي و ناامن سازي در ايران هستند و به همين دليل نشان شده آمريکايي ها به ويژه در 20 سال اخير بوده اند. مفهوم عنوان ميانه رو که در اين زمينه ترويج مي شود، ارتجاع نسبت به اصول پيشرو و مترقي انقلاب است. به تعبير «سارتر» «روشنفکران غربزده» هرگز کوچک ترين حرفي براي زدن جز آنچه ما در دهانشان مي گذاشتيم ندارند بلکه حتي حق حرف زدن را از مردم خودشان هم گرفته اند».
    يک واقعيت تلخ و تا حدي مبهم در اين ميان وجود دارد و آن نسبت رئيس جمهور و دولت با جريان سرشکسته اي است که فتنه هاي 78 و 88 را تدارک کرد و از جمله در سخنراني 23 تير 1378 آقاي روحاني به عنوان مزدور آمريکا و سرويس هاي جاسوسي غرب معرفي شد. سخنگوي حزب اعتدال و توسعه - که دبيرکل آن سخنگوي دولت است - 19 دي در مصاحبه با خبر آن لاين خبر قابل تامل و نگران کننده اي را بازگو کرده است. «برخي اصلاح طلب ها در دوران اصلاحات تندروي هايي کردند... اينکه اشاره کرديد ما به اصلاحات نزديک شديم واقعيت اين است که آنها به ما نزديک شدند.اکنون آنها دارند حرف هاي ما را مي زنند و من خبر دارم که در جلسات خصوصي به ما پيغام مي دهند که به آقاي روحاني بگوييد اين قدر تند نرود. آنها اکنون از ما معتدل تر حرکت مي کنند. مي گويند که دولت تجربه ما را تکرار نکند»! اين پيغام خيلي هشدار آميز است که تندرو هاي پيشاني سياه و مورد مذمت آقاي روحاني درگذشته، به رئيس جمهور پيغام بدهند اين قدر تند نرو و تجربه ما را در دولت تکرار نکن! مصاديق اين هشدار را در سياست خارجي، سياست داخلي، سياست فرهنگي و اقتصادي دولت مي توان به وفور پيدا کرد. بايد نگران برخي مشورت هاي غلط و آدرس هاي انحرافي بود که مي تواند به آسيب هاي بزرگ براي منافع ملي و امنيت ملي منجر شود و مانع از نام نيک در تاريخ شود. نبايد براي مصارف کوتاه مدت سياسي يا انتخاباتي، در هيجان هاي فاقد محتوايي که به نااميدي و سردرگمي و نارضايتي ختم مي شود، دميد.نويسنده: محمد ايماني