گزیده ها قسمت سوم

گزیده ها قسمت سوم 8 خرداد-95
عربستان سعودی متحدان خود در خلیج‌فارس را بسیج می‌کند تا اطمینان حاصل کند بازگشت ایران به اقتصاد جهانی در مسیری هموار قرار نخواهد گرفت. به گزارش بلومبرگ، عربستان نتوانست مانع از امضای توافق هسته‌ای ایران شود. برنامه جایگزین این کشور محدودسازی توانایی ایران در بهره‌مندی از مزایای این توافق است. بیش از چهار ماه پس از لغو تحریم‌ها علیه ایران، عربستان سعودی درحال بسیج کردن متحدان خود در خلیج‌فارس است تا بازگشت ایران به اقتصاد جهانی را در مسیری ناهموار قرار دهد. ماه گذشته عربستان در تثبیت قیمت نفت خام کارشکنی کرد، زیرا این مساله به ایران امکان می‌داد سهم بزرگ‌تری از بازار نفت را به دست آورد. در دبی که زمانی دروازه ورود کسب‌وکارهای ایرانی به جهان بود، اکنون بسیاری از صاحبان کسب‌وکارهای خصوصی ایران از محدودیت‌های فزاینده شکایت دارند.در شرایطی که آمریکا نقش خود را در خاورمیانه بازتعریف می‌کند و سرمایه‌گذاران مجذوب بازار بکر ایران می‌شوند، این اقدام عربستان تلاشی مذبوحانه به نظر می‌رسد. اما مشکلاتی در انجام کسب‌وکار با ایران وجود دارد که در اقدامات عربستان تاثیر دارد: بانک‌های اروپایی به دلیل نگرانی از تحریم‌های احتمالی آمریکا، همچنان تمایلی به انجام کسب‌وکار با ایران ندارند. پل پیلار، استاد دانشگاه جرج‌تاون، می‌گوید: «مناقشه بر سر جایگاه ایران در منطقه، چه در انزوا به سر ببرد و چه به‌عنوان یک بازیگری منطقه‌ای عادی پذیرفته شود، احتمالا طی چند سال آینده ادامه خواهد داشت. عربستان سعودی که حامی انزوای ایران است، در این مناقشه پیروز نخواهد شد اما مقامات سعودی در میان جمهوری‌خواهان آمریکا که مخالف توافق هسته‌ای ایران بودند، متحدانی دارندعربستان و ایران هم‌اکنون درگیر جنگ‌های سوریه و یمن شده‌اند. در ماه ژانویه یعنی زمانی که عربستان نمر باقر النمر، روحانی شیعه را اعدام کرد، روابط ایران و عربستان تیره شد و درپی حمله به سفارت عربستان در ایران، ریاض تمام روابط دیپلماتیک خود را با تهران قطع کرد. از زمان لغو تحریم‌ها در اوایل سال جاری میلادی، اصلی‌ترین نگرانی عربستان این بوده است که ایران از موج سرمایه‌گذاری‌ها برای حضور بیشتر در منطقه‌ استفاده کند. این مساله یکی از دلایلی است که سعودی‌ها تلاش می‌کنند اطمینان حاصل کنند این سرمایه‌‌ها هرگز وارد ایران نخواهد شد. هنری اسمیت، مدیر مرکز«تحلیل ریسک جهانی» در دبی می‌گوید:«آنچه مردم را نگران کرده است، برخی رجزخوانی‌های عربستان درمورد قطع روابط تجاری با ایران و همچنین مکانیزم‌های رسمی و غیررسمی و موانعی است که این کشور به منظور تحت فشار قرار دادن کسب‌وکارها برای ورود به ایران به کار خواهد بردروابط تجاری
دبی شهری است که همواره روابط نزدیکی با ایران داشته است، اما این روزها جوازهای تجاری برای ایرانی‌تبارها به سادگی تمدید نمی‌شود. همچنین اعطای اقامت به ایرانیان ساکن دبی دشوار شده است و به گفته صاحبان کسب‌وکارهای ایرانی، حساب‌های بانکی آنها به شدت مورد موشکافی قرار می‌گیرد. عربستان سعودی همچنین از نفت به‌عنوان سلاحی علیه ایران استفاده می‌کند. ماه گذشته در آستانه نشست دوحه که برنامه فریز نفتی در دستور کار آن قرار داشت، محمد بن سلمان، جانشین ولیعهد عربستان، طی دو مصاحبه با خبرگزاری بلومبرگ گفت عربستان تنها درصورتی این برنامه را اجرا می‌کند که ایران هم به آن بپیوندد. این مساله موجب شد برنامه فریز نفتی ناکام بماند، زیرا ایران که تلاش می‌کند بازارهای از دست رفته خود را پس بگیرد، نپذیرفت تولید نفت را محدود کند.همچنین عربستان سعودی در ماه گذشته عبور هواپیمایی ماهان ایر را از حریم هوایی خود ممنوع کرد. از ماه فوریه بیمه‌کنندگان شرکت‌های کشتیرانی و کارگزاران بازارهای سهام به مشتریان خود اعلام کرده‌اند کشتی‌هایی که نفت ایران را حمل می‌کنند اجازه ورود به آب‌های عربستان و بحرین را ندارند. پشت پرده این اقدامات عربستان روابط سردتر با ایالات‌متحده است. روابط عربستان و آمریکا تا حدی به دلیل توافق هسته‌ای با ایران سردتر شده است. باراک اوباما، رئیس‌جمهوری آمریکا، در مصاحبه با نشریه آتلانتیک مگزین گفت: عربستان باید در منطقه با ایران «مشارکت» کند. وی روابط آمریکا با عربستان را «پیچیده» توصیف کرد. بحرین دیگر عضو شورای همکاری خلیج‌فارس است که در قطع روابط دیپلماتیک با ایران از عربستان تبعیت کرده است. کویت در ماه ژانویه سفیر خود را از تهران فراخواند و امارات متحده عربی روابط دیپلماتیک خود را به سطح کاردار تنزل داده است. قطع روابط با ایران برای امارات متحده عربی بیش از عربستان خطرناک است؛ ایران در سال 2015 بعد از هند و چین سومین شریک تجاری این کشور بود.
نگهبان پارک می‌گفت «خانم مگه دخترتان مرغ بوده که رفته باشه توی پمپ؟»، اما گودال بزرگ‌تر از این حرف‌ها بود که فقط مرغ در‌ آن جا شود.
به گزارش ایسنا، «فرهیختگان» در ادامه نوشت: گودال در کف زمین به حدی بزرگ بود که آدم بزرگ هم ممکن بود در آن بیفتد. درپوشی هم نداشت. التماسش کردم که پمپ را خاموش کند، کفش‌های فاطمه را که روی آب آمده بود نشان دادم، گفت ممکن است کفش بچه‌ای دیگر شبیه کفش دخترتان بوده. جیغ می‌زدم و می‌گفتم دخترم همین الان کنارم بود و مطمئنم در پمپ افتاده است. همان لحظه، آبی که در آبشار مصنوعی به پایین می‌ریخت سرعتش کم شد، یک چیزهایی در آب می‌دیدم که به پایین آبشار می‌ریخت و به سمتم می‌آمد. چیزهایی که در آب بود به نظرم آشنا می‌آمد. دیگر صدای نگهبان را خیلی ضعیف می‌شنیدم و چشم به آب دوخته بودم. چیزهایی را که در ‌آب بود می‌شناختم. دخترم را دیگر ندیدم و به جایش در آب چیزهای آشنایی می‌دیدم. موهای دخترم، گل‌سرش، تکه‌ای از پیراهنش و ...
وارد پارک کوهسار در شهرک رضویه تهران بعد از افسریه که می‌شوی تعداد زیاد افرادی که دور آبشار ایستاده‌اند، هر رهگذری را به سمت محل حادثه هدایت می‌کنند. نزدیک‌تر که می‌شوی می‌بینی زن و مرد و کوچک و بزرگ فقط درباره ماجرای سه‌شنبه شب و تکه‌تکه شدن «فاطمه» 5 ساله حرف می‌زنند. درپوش نداشتن گودال به این بزرگی در پارک و بی‌توجهی مامور پارک به حرف‌های مادر کودک نقل حرف‌های مردانی که تجمع کرده‌اند، بود. بیشتر از 30 کودک هم اطراف آبشاری که هنوز نرده‌ای دور آن نیست، دور گودالی که هنوز درپوشی رویش نگذاشته‌اند، می‌دوند و قسمت‌های خونی گودال را به یکدیگر نشان می‌دهند. البته دیگر آبی در حوض نیست. نه خبری از نوارهای خطر دور آبشار است، نه هیچ علائم هشداری که باعث شود کسی به آنجا نزدیک نشود.
عباس 7 ساله در حالی که مدام سعی دارد به همه بزرگ‌تر‌ها بگوید او از ابتدای حادثه آنجا بوده و افتادن فاطمه را به چشم دیده گفت: «من دیدم. اول دمپایی‌اش افتاد و وقتی خواست آن را بردارد خودش هم افتاد. وقتی مامانش برگشت به سمت فاطمه دید او نیست و دمپایی‌هایش روی آب است، بعد هم با نگهبان پارک دعوا کرد
حرف‌های این پسربچه نسبت به صحبت‌های بقیه افرادی که فقط شنیده‌های خود را با یک‌کلاغ چهل‌کلاغ کردن روایت می‌کردند منطقی‌تر به نظر می‌رسید. عباس گفت: «خانه آنها را بلد هستم و می‌توانم آنجا را نشان بدهم
با عباس به سمت خانه‌ای در چند کوچه بالاتر از پارک رفتیم. کوچه‌ای با عرض خیلی باریک که شاید دو آدم چاق نمی‌توانستند همزمان از عرض کوچه رد شوند. کوچه طولانی بالاخره تمام شد و به یک کوچه فرعی رسیدیم که پرچم‌ها و بنرهای تسلیت به خانواده فاطمه، آدرس دقیق منزل آقای امیری را مشخص می‌کرد. مردی حدودا 50 ساله تنها کسی بود که در خانه مانده بود و در انتظار میهمانانی بود که برای تشییع جنازه فاطمه به بهشت‌زهرا رفته بودند. او گفت: «دوست خانوادگی هستیم، بقایای فاطمه را خودم دور از چشم مادر و پدر فاطمه تحویل گرفتم و از درون آبشار جمع کردم. از دیشب تا الان هنوز نتوانسته‌ام بخوابم و به این فکر می‌کنم که چرا گودال به این بزرگی را بدون درپوش رها کرده‌اند
صحبت‌ها هنوز تمام نشده بود که خانواده عزادار هم از راه رسیدند. پدر فاطمه که گویا هنوز در شوک بود گفت: «سر کار بودم که متوجه شدم این اتفاق افتاده است
مادر فاطمه نیز در حالی که صدایش گرفته بود توضیح داد: «داشتیم با دخترم به جشن می‌رفتیم. در کنار من راه می‌آمد و شعر هم می‌خواند. ناگهان حس کردم چند ثانیه صدایش نمی‌آید. وقتی برگشتم دیدم کنارم نیست
مادر فاطمه طوری که انگار این ماجرا را همین الان هم دارد می‌بیند خیره شد و ادامه داد: «یک لحظه دیدم فاطمه نیست ولی کفش‌هایش روی آب است. ترس دنیا در دلم ریخته شد. خیره به کفش‌هایش شده بودم و دور آبشار می‌چرخیدم، نمی‌فهمیدم اگر داخل آب افتاده پس چرا کفش‌هایش هست و خبری از خودش نیست. عمق آب کمتر از نیم متر بود. من فاصله‌ام از دخترم کمتر از یک متر بود. نمی‌توانست جایی رفته باشد
خانم امیری با بیان اینکه همان لحظه یک گودالی کف آب دیده بود، ادامه داد: «گودال برای آبشار بود و پمپ آبشار در آن قرار داشت. به مامور پارک که آن اطراف بود گفتم پمپ را خاموش کن. دخترم در این آبشار افتاده و وارد آن گودال شده است. مامور خندید و گفت دخترت داخل پمپ جا نمی‌شود، مگر مرغ است؟ جیغ می‌زدم و گریه می‌کردم، بار دیگر التماس کردم خاموش کن مطمئن هستم آنجا افتاده است
مادر فاطمه درباره آن لحظات تاسف‌بار گفت: «یک لحظه دیدم آب آبشار گل‌آلود شد. بدنم خشک شده بود و خیره به آب مانده بودم. گفتم ببین آب رنگی شده انگار خون داخلش است. پمپ از کار افتاد. در یک لحظه دیدم یک چیزهایی در آب است و همه اینها با آب به پایین می‌ریخت و به سمتم می‌آمد. صدای نگهبان را می‌شنیدم که می‌گفت مردم آشغال در آب می‌ریزند و اینها در پمپ می‌چرخد و هر چند وقت یک‌بار آب را کثیف می‌کند. صدای نگهبان انگار کمتر و دورتر می‌شد و چیزهایی که در آب به سمتم می‌آمدند برایم آشنا و آشناتر می‌شدند. گل‌سرش ...»
درپوش نداشتن گودال آن هم در پارک، یعنی فضایی که محل بازی بچه‌هاست به حدی غیرمنطقی به نظر می‌رسد که به جز سهل‌انگاری متولیان این امر نمی‌توان دلیلی برای آن پیدا کرد. یکی از ساکنان این محله گفت: «این منطقه شهرداری خیلی ضعیفی دارد. قبلا اینجا درپوش داشت ولی از آنجا که گرمخانه‌ای در پشت این پارک است و معتادان زیاد در اینجا رفت و آمد می‌کنند درپوش را برداشته‌اند
او ادامه داد: «بیش از 10 بار تماس گرفته‌ایم و گفته‌ایم چنین گودالی بدون درپوش اینجا رها شده و هر بار گفته‌اند مامور می‌فرستیم ولی هیچ خبری نشده است. آخرین باری که با متصدیان پارک حرف زدیم گفتند می‌خواهیم دور آبشار را نرده بکشیم ولی این کار را هم هرگز نکردند. فقط بالای آبشار نرده دارد و پایین آن که گودال هم در آنجاست هیچ نرده یا حفاظی ندارد، گودال هم که کلا درپوش ندارد
عصر سه‌شنبه چنین اتفاقی در شهرک رضویه تهران در حالی افتاده که نه‌تنها هنوز درپوشی برای این گودال که باعث مرگ کودک شده نصب نشده است، بلکه حتی با گذاشتن نشانه‌ها و نوارهای رنگی خطر هم محل حادثه از پارک جدا نشده است و کودکان زیادی همچنان دور این آبشار می‌چرخند و درباره حادثه سه‌شنبه شب حرف می‌زنند. شاید برای حفاظ گذاشتن، از دست رفتن جان یک کودک آن هم به این شکل دلخراش هنوز کافی نیست و به نظر می‌رسد مسئولان پارک و شهرداری منطقه 15 در انتظار حادثه‌ای دیگر هستند تا اقدامات ایمنی لازم را انجام بدهند.
عضو شورایعالی سیاستگذاری جبهه اصلاحات گفت: انتخاب قطعی و نهایی شورایعالی سیاستگذاری اصلاح طلبان برای ریاست مجلس، شخص آقای عارف است.
عبدالواحد موسوی لاری افزود: معتقدیم رای مردم تهران به ایشان و رای به لیست امید در سراسر کشور نشان از تمایل اکثریت جامعه به جریانی است که آقای عارف به آن تعلق دارد.
وی ادامه داد: منتخبین مردم قطعا در انتخاب خود، رای و نظر موکلان خود یعنی مردم را مدنظر و تابلوی کار خویش قرار خواهند داد و چنانچه مسیری جز این از سوی آنها اتخاذ شود، انحراف از خواست عمومی جامعه تلقی می شود.
وزیر کشور دولت اصلاحات، رقابت میان محمدرضا عارف و علی لاریجانی بر سر تصدی کرسی ریاست مجلس دهم را امری پسندیده دانست و تصریح کرد: اکنون همان فضای رقابتی که (در دوره انتخابات) در جهت ترقی، تعالی و بهره گیری از ظرفیت های بیشتر شکل گرفته بود به انتخاب رئیس مجلس هم تسری پیدا کرده است. اشکالی ندارد این دو بزرگوار با هم رقابت کنند. بالاخره یکی از آنها رئیس مجلس می شود و دیگری در قامت رئیس یک فراکسیون می تواند به او کمک کند. وی را نقد کند و حامی او نیز باشد. به این ترتیب، راه برای توسعه بیشتر باز می شود اما این فعالیت ها باید در یک فضای سالم و غیرتخریبی شکل گیرد.
عضو ارشد جبهه اصلاحات در پاسخ به این پرسش که در صورت موفق نشدن لاریجانی برای کسب کرسی ریاست مجلس، آیا وی به سمت افراطیون سوق داده نخواهد شد؟، گفت: اگر چنین شود پس ما در تشخیصمان در مورد ایشان اشتباه کرده ایم. برداشت ما از آقای لاریجانی عنصری معتدل و اصولگرایی خردورز است اما اگر ایشان آن رویکردی را گفتید در پیش گیرد معلوم است ایشان از اساس با افراطی ها بوده و به صورت تاکتیکی، مشی اعتدال را برگزیده بود.
موسوی لاری افزود: اما اگر آقای لاریجانی روش اعتدال را به صورت یک راهبرد صحیح و درست اتخاذ کرده باشد در هر تنگنایی هم که قرار بگیرد به سمت افراطیون نخواهد رفت.
وی تصریح کرد: من معتقدم آقای لاریجانی امروز، لاریجانی 10 سال پیش نیست و اعتدال را واقعا به صورت یک راهبرد و نه یک تاکتیک انتخاب کرده است.
عضو شورایعالی سیاستگذاری جبهه اصلاحات ادامه داد: اکنون برداشت اشتباهی در جامعه وجود دارد که گویی جریان اصلاح طلب و و اصولگرایان، آرمانها و گفتمان و ایده های خود را کنار گذاشته اند و به صورت یک جریان واحد درآمده اند. البته این یکپارچگی در رفتار اصلاح طلبان با اصولگرایان معتدل وجود دارد ولی تلقی جریان اصلاح طلب در پاره ای مسائل با اصولگرایان تفاوت دارد و این دو با هم اختلاف گفتمانی دارند.
وی یادآور شد: شرایط کنونی یک تفاوت با گذشته دارد و آن این است که تفاوت گفتمانی دوجناح در بستری خردورزانه و عاقلانه به یک رقابت نجیبانه تبدیل خواهد شد. یعنی به طور مثال وقتی برای ریاست مجلس می خواهند نامزد معرفی کنند اشخاصی را مطرح می کنند که دنبال ماجراجویی نبوده و خردورز و عاقل هستند.
موسوی لاری خاطرنشان کرد: اختلاف آنها مانند مجلس نهم و از جنس دعوای افراطیون با معتدلین نیست چرا که هر دو جریان، عاقل و منطقی هستند. هر دو گروه می خواهند در یک رقابت منطقی برای اداره مجلس نامزدهای خود را معرفی و به رای نمایندگان بگذارند. هر کدام از آقایان عارف یا لاریجانی که پیروز شوند باید کشور را به سمت آرامش، امید و رونق اقتصادی پیش ببرند و آن دیگری نیز به او کمک کند.
وی گفت: تلقی ما از یک نظام پارلمانی باید واقعی باشد. در جامعه ما مردمی که به نظام علاقمند بوده اند پای صندوق آمده و یکی به حسن و دیگری به حسین رای داده است. یکی فکر می کرده مطالباتش را حسن می تواند برآورده کند، دیگری این قابلیت را در حسین می دیده است و دشمنی و خصومتی هم در کار نبوده و نیست. این روحیه باید ادامه یابد.
علی دینی ترکمانی در گفتگو با فرارو بررسی کرد
فرارویک استاد دانشگاه با اشاره به پارادوکس افزایش حجم نقدینگی در کنار وجود تنگنای اعتباری در کشور گفت: «مشکل اصلی ما خود نرخ رشد نقدینگی نیست، بلکه مشکل اصلی ما این است که نمی توانیم این نقدینگی را تبدیل به ظرفیت های تولیدی مولد کنیم. یعنی تسهیلات اعطایی بانک ها که موجب افزایش خالص بدهی دولت یا شبکه بانکی به بانک مرکزی می شود در پروژه های سرمایه گذاری ناتمام قفل می شود و ما باید این مشکل را حل کنیمعلی طیب نیا وزیر اقتصاد در همایش پولی و ارزی از «تنگنای اعتباری» و «بدهی دولت» به‌عنوان دو چالش مهم اقتصاد نام برد و گفت: با وجود حجم نقدینگی قابل توجه در سطح کلان در مقایسه با بسیاری از کشورها و رشد فزاینده این متغیر، در سطوح خرد، بنگاه‌های اقتصادی و خانوارها پاسخ کافی از سوی عرضه‌کنندگان منابع دریافت نمی‌کنند و با تنگنا و محدودیت شدید اعتباری مواجه هستند که این شرایط به تعبیری تناقض و معمای نقدینگی در اقتصاد ایران را شکل داده است. به گفته طیب نیا بخشی از این تنگنای اعتباری ریشه در ناکارآمدی‌های محسوس بازارهای مالی کشور دارد.علت اصلی شکل گیری پارادوکس نقدینگی در ایران چیست؟ چرا در حالی که نقدینگی رو به افزایش است بنگاههای تولیدی با کمبود نقدینگی مواجه هستند؟
دکتر علی دینی ترکمانی استادیار موسسه مطالعات و پژوهش های بازرگانی در گفتگو با فراروگفت: «علت اصلی شکل گیری پارادوکس نقدینگی در ایران مربوط به ترکیب توزیع نقدینگی است. یعنی اینکه بخش عمده ای از این نقدینگی در بازارهای دارایی های نقدپذیر ارز و طلا و بخشی دیگر در بازار مستغلات جذب می شودوی ادامه داد: «اگر بر مبنای مانده تسهیلات اعطایی بانک ها به بخش های مختلف اقتصادی نگاه کنیم می بینیم در سال های گذشته بخشی از این نقدینگی در بخش های صنعت و کشاورزی ارائه شده اما در قالب پروژه های سرمایه گذاری ناتمام گرفتار شده و منابع بانک ها برگشت پیدا نکرده استوی افزود: «این موضوع باعث می شود امکان اعتباردهی مجدد شبکه بانکی محدود شود. لذا اصل بحث درباره نرخ رشد نقدینگی نیست؛ بلکه درباره دو موضوع است که در واقع دو مشکل اصلی شبکه بانکی کشور می باشداین استاد دانشگاه درباره مشکل اول اظهار کرد: «اول اینکه به دلیل مشکلاتی که در پیشبرد فرایند انباشت سرمایه وجود دارد و پروژه های سرمایه گذاری متعدد و بدون حساب و کتاب تعریف شده و کلنگ خوردند و نیمه تمام رها ماندند، تسهیلات اعطایی در قالب جریان درآمدی که فعال شود و اقساط را برگرداند صورت نگرفته است. لذا این مشکل به صورت مطالبات معوقه ظاهر می شود و باعث می شود شبکه بانکی در ارائه تسهیلات جدید با احتیاط بیشتری عمل کندوی ادامه داد: «اما مشکل دوم اینکه ترکیب نقدینگی که در تسهیلات اعطایی هم دیده می شود خیلی در جهت توسعه گرایی نیست و بخش تجارت و مستغلات سهم قابل توجهی از مانده تسهیلات اعطایی شبکه بانکی را جذب می کنند و چون در این بخش ها مشکل عدم بازپرداخت خیلی جدی نیست، درصد وام های بازگشت نشده نسبت به بخش های صنعت و کشاورزی خیلی کمتر استوی افزود: «به عبارت دیگر میزان مطالبات معوق در بخش های مستغلات و تجارت نسبت به صنعت و کشاورزی کمتر است و این موضوع باعث می شود شبکه بانکی تمایل بیشتری برای اعطای تسهیلات به این بخش ها پیدا کنداین کارشناس مسائل اقتصادی تصریح کرد:«بنابراین بخشی از حجم نقدینگی در دل پروژه های سرمایه گذاری، هزینه شده و تبدیل به ظرفیت های تولیدی مولد نمی شود که جریان درآمدی ایجاد کند و اقساط را بازگرداند و دوباره بتواند وام بگیرد و لذا آن پارادوکس رشد نقدینگی از سویی و تنگنای اعتباری یا عدم تمایل شبکه بانکی به ارائه اعتبارات را از سوی دیگر ایجاد می کنددینی در پاسخ به این سوال که آیا افزایش نقدینگی در اقتصاد جریان دارد یا در جایی حبس شده است؟، گفت: «وقتی پول از محل پایه پولی بانک مرکزی افزایش می یابد و ضرب در ضریب فزاینده می شود در اقتصاد گردش می کندوی ادامه داد: «اصل بحث این است که مثلا وقتی بانک ها از منابع بانک مرکزی برداشت می کنند و خالص بدهی شبکه بانکی به بانک مرکزی افزایش پیدا می کند و یا وقتی دولت از بانک مرکزی استقراض و صرف پروژه های مختلف می کند، نقدینگی در اینجا افزایش پیدا می کند و این سوال مطرح می شود که آیا این منابع می تواند به بانک مرکزی باز گردد یا خیر؟ لذا وقتی پایه پولی و در نتیجه نقدینگی افزایش پیدا می کند و بازگشت پول صورت نمی گیرد پاردوکس نقدینگی روی می دهددینی درباره نقش ناکارآمدی بازارهای مالی کشور در شکل گیری پارادوکس نقدینگی گفت: «من معتقدم مسئله بر سر بازار مالی نیست. کشورهایی مانند ژاپن و آلمان نیز بانک محور هستند و 70 تا 75 درصد تامین منابع مالی پروژه های سرمایه گذاری آنها توسط شبکه بانکی تامین اعتبار می شودوی ادامه داد: «لذا مشکل اصلی ما خود نرخ رشد نقدینگی نیست، بلکه مشکل اصلی ما این است که نمی توانیم این نقدینگی را تبدیل به ظرفیت های تولیدی مولد کنیم. یعنی تسهیلات اعطایی بانک ها که موجب افزایش خالص بدهی دولت یا شبکه بانکی به بانک مرکزی می شود در پروژه های سرمایه گذاری ناتمام قفل می شود و ما باید این مشکل را حل کنیمدینی با بیان اینکه افزایش نرخ رشد نقدینگی به خودی خود امری مذموم نیست گفت: «اتفاقا نرخ رشد نقدینگی ایران در سال های اخیر نسبت به مثلا سال های قبل از انقلاب تغییری نکرده است و حول و حوش 23 درصد است. منتهی تفاوت در این است که بخشی از تسهیلات اعطایی به بنگاههای تولیدی و پروژه های سرمایه گذاری در آن مقطع سریع تبدیل به ظرفیت های تولیدی مولد می شد، اما اکنون نمی شود؛ چنانکه در حال حاضر چند هزار پروژه سرمایه گذاری ناتمام داریم که روی دست دولت مانده استدینی در پاسخ به این سوال که این مشکل (عدم تبدیل تسهیلات اعطایی به ظرفیت های تولیدی مولد) ناشی از چیست؟، گفت: «این مشکل یک مشکل مدیریتی است و مربوط به این موضوع است که ظرفیت جذب ما ضعیف است. یعنی مهارت های مدیریتی و سازمانی ما در سطح بالایی نیستوی ادامه داد: «ما آینده نگری لازم را نداریم و برنامه ریزی راهبردی در عرصه سرمایه گذاری و انباشت سرمایه نداریم و سیاست صنعتی مشخصی هم نداریم که در چارچوب آن پروژه های سرمایه گذاری را تعریف کنیم و در این شرایط اتفاقی که می افتد این است که به طور مثال در صنعت سلولزی 650 کارخانه می سازیم که خیلی از آنها ورشکست و نیمه فعال می شوند و لذا وام هایی هم که دریافت کردند نمی توانند باز گردانند و بدین ترتیب خیلی از پروژه های سرمایه گذاری به صورت نیمه تمام روی دست دولت باقی می مانندوی افزود: «اینها در واقع نشانه هایی از فقدان برنامه ریزی راهبردی و مهارت های سازمانی و مدیریتی و همینطور وجود مسئله «تو در تویی نهادی» است که به این معنا است که در کشور لابی های قدرتمندی وجود دارند که در فقدان سیاست صنعتی و برنامه ریزی راهبردی این توانایی را پیدا می کنند که بدون توجیه اقتصادی، پروژه های سرمایه گذاری را تصویب کنند و به شبکه بانکی هم فشار بیاورند که منابع بگیرند و سپس در وسط راه پروژه های سرمایه گذاری قفل شده و این منابع باز نمی گردند