يادداشت روز اوین نامه ی کیهان " تغيير به نفع مردم"

اوین نامه ی کیهان یکشنبه 10 اردیبهشت ماه سال 1396
يادداشت روز اوین نامه ی کیهان " تغيير به نفع مردم"
مکمل تیتر  صفحه اول  اوین نامه ی کیهان سربازجوشریعت  نداری  یادداشت روزنویس همکار این اوین نامه است  که برگردان تیتر  صفحه اول اوین نامه را  تشریح کرده است . چون باور دارد مردم ایران به جز دوره 4 ساله روحانی هیچگونه تجربه وشناختی  نسبت به باندهاو جناح ها  و عملکرد دولت های قبلی و یا عملکرد رژیم وارونه ولایت فقیه ندارند .همچنین وضع موجود دولت روحانی هیچگونه پیوندی بادولت های قبلی نداشته و بحران های گوناگون ازجمله بحران اقتصادی وهسته ای و فقر وبیکاری و.... را به ارث نبرده  است . بهرحال یادداشت روز نویس  انگاری باجامعه کوران سروکار دارد که محور نامزدان نمایش  انتخابات ریاست جمهوری دوره دوازدهم به دوگرده  سیاه وسفید تقسیم  کرده وپیرامونش چنین قلمزنی کرده است:

 راز اين رفتار را بايد در مباني فکري دولت يازدهم ديد. دو نگاه اساسي در خصوص مردم وجود دارد.
    
نخست نگاهي که مردم را ولي نعمت خود مي داند و خدمت به آنها را اصلي ترين و يگانه وظيفه دولتمردان و مديران کشور. در اين نگاه، اين جناح و آن جناح موضوعيت ندارند و ميزان ارزشمندي آنها، به اندازه وفاداريشان به انقلاب و خدمتشان به مردم است . در اين نگاه ، براي هر مشکل مردم به قدر وسع و توان و بضاعت، طرح و تدبيري وجود دارد و تا رفع مشکلات و سختي ها، استراحت و از پاي نشستن معني ندارد. صاحبان اين نگاه خود را يکي از آحاد مردم مي دانند و مثل آنها زندگي مي کنند، از درد دلشان با خبرند و در غم و شادي آنها شريکند.
    
نگاه دوم نگاهي است که مردم را فرع و طفيلي اصحاب ثروت و اشرافيت مي داند. در اين نگاه، مردم ماشين راي هستند، مردم ابزار رسيدن به قدرت و پله اي براي رشد و ترقي حساب مي شوند.مردم تا آنجا ارزش دارند که بشود از کنار آنها به منفعتي رسيد. در اين نگاه ، به دست آوردن دل اقليت برخوردار و اشرافي ، از به دست آوردن دل توده هاي ميليوني اهميت بيشتر ي دارد! در اين نگاه، ماشين يک مقام رانتي لانه کرده در دولت، به اندازه کل هستي اهالي چند روستا ارزش دارد و تازه او اين مقدار را کم مي داند و سهم خود از سفره انقلاب را بيش از اين مي داند! در اين نگاه است که فلان مقام مسئول و سياستگذار، پيش از آنکه به فکر مردم و برنامه ريزي براي آسايش آنها باشد، به فکر منفعت خود و شرکايش در ده ها شرکت و کارتل رانتي است. نگاهي به ماجراهاي تلخ و تکان دهنده پتروشيمي و مسکن در اين سال ها، نمايشي تمام قد و تمام عيار از اين مدل نگاه به مردم است.

تب و تاب انتخابات اندک اندک بالا مي گيرد و مردم با ديدن مناظره ها ، پا در مسير انتخاب سکاندار اجرايي 4 سال آينده کشور مي گذارند.
    
فارغ از شيوه مناظره پخش شده و محتوايي که مي توانست به مراتب بهتر باشد، اتفاق نادر در اين دوره از انتخابات در همين مناظره اول رقم خورد و آن نمايشي تمام عيار از ناکارآمدي ها و ناتواني هاي 4 ساله اخير مديريت اجرايي کشور بود.
    
در همه 4 سال گذشته کمتر امکاني براي بيان انتقاد از دولت در رسانه ملي وجود داشت و بخش مهمي از جامعه از حقايق مهم و تعيين کننده کارنامه دولت بي اطلاع ماندند. خارج از رسانه ملي هم هرگاه کسي نقد و نظري مشفقانه بيان کرد، با انواع برچسب ها و ناسزاها نواخته شد. دولتمردان به اين شيوه خو گرفتند و انتظار نداشتند کسي روي اشکالات فراوان دولت انگشت سوال بگذارد و در مقابل چشم مردم از آنها بپرسد«رسيدگي به حال محرومان خوب است ، اما چرا فقط در همين ماه هاي آخر»!
    
اما فضاي مناظره، فضاي يکطرفه صحبت کردن نيست و اينگونه شد که کارنامه خالي بعد از چهار سال رو شد!
    
افزون بر انکار بديهي ترين وعده رئيس جمهور مبني بر ايجاد 4 ميليون اشتغال در مناظره روز جمعه که موجب بهت و حيرت مردم و اصحاب رسانه شد، نکته بسيار مهم ديگري هم در آن مناظره مشهود بود. نکته اي که نبايد به سادگي از کنار آن گذشت و چشم ها را به روي آن بست.
    آن نکته مهم اين بود که دو کانديداي اصلي و پوششي دولت، در برابر همه پرسش هاي مختلف از جمله فاصله طبقاتي، تبعيض ، بي عدالتي، اشتغال و ...، ضمن آنکه ناچار به پذيرش مشکلات متعدد کنوني و اقرار به خوب نبودن اوضاع بودند، هيچ برنامه و راهکار و چشم اندازي ارائه نمي کردند!
    
از جمله اين قول ها مي توان به اقرار رئيس جمهور محترم پس از 4 سال به بيکاري و تاثير آن در بحران هاي اجتماعي اشاره کرد، آنجا که گفت : «ريشه حاشيه نشيني، بيکاري است ، مردم براي پيدا کردن شغل به حاشيه شهرها مي آيند» يا آنجا که معاون اول رئيس جمهور صراحتا بر وجود تبعيض و نابرابري در دسترسي به تسهيلات صحه گذاشت.
    
اينها، همان حرف هايي بود که مردم سالها مي گفتند و دولت در پاسخشان ناسزا مي گفت!
    
اما چرا اين بار اين سخنان را از دهان مقامات ارشد دولت شنيديم!؟
    
پاسخ روشن است، آنها هم به اين نکته پي برده اند که مردم از بي عدالتي ها و تبعيض هاي نا روا خسته و گلايه مندند و حالا تصور مي کنند مي توانند بر موج اين نارضايتي سوار شوند! غافل از اينکه خود، عامل همين وضعيت تاسف بارند و هرچه در مقام همراهي برآيند، بيش از پيش از چشم مردم مي افتند. اول به خاطر وضعي که به سر مردم آورده اند و سپس به خاطر تلاش براي فرافکني و انکار نقش خود در اين وضعيت نابسامان.
    
اين همان نکته مهم و تلخ مناظره اخير است.همگان ديدند که دو کانديداي اصلي و پوششي دولتي، در عين پذيرش وضع موجود و تلخکامي ها و ناکامي هاي مردم ، کمترين برنامه و ايده اي براي برون رفت از اين شرايط ارائه نمي کنند! يعني آنها بازهم دلشان مي خواهد رئيس دولت بشوند اما بي مسئوليت و بي برنامه! کوچکترين چشم اندازي ، کمترين نقطه اميدبخش و سر سوزني نويد در سخنان دکتر روحاني و مهندس جهانگيري وجود نداشت! هيچ برنامه کوتاه مدت و بلندمدتي براي رفع اين همه مشکل از سوي آنها ارائه نشد!
    
نمي شود انکار کرد که اکنون ميليون ها بيکار داريم بيکاراني که برخي بيکار بودند و کاري برايشان درست نشد و بيکاراني که کار داشتند و در اين دولت شغلشان را از دست دادند. رئيس جمهور و معاون اول او اينها را قبول دارند اما نمي گويند براي آنها چه خواهند کرد! آنها مدام مشکل مسکن مردم را همراه و همزبان با ديگر نامزدها تکرار کردند تا نشان دهند ياد فقرا و محرومان افتاده اند! اما يک خط برنامه عملي براي خانه دار شدن مردم ندارند! طنز هاي تلخي مثل« مسکن اجتماعي» را 4 سال است از دولتمردان مي شنويم و در اين فاصله، حتي يک آجر با اين اسم براي محرومان و بي خانه ها روي آجر گذاشته نشده است!
    
اين نکته را بايد مهم ترين و درس آموز ترين نکته مناظره دانست. در حالي که برخي ديگر از نامزدها مشخصا حل مشکل ازدواج، اشتغال و مسکن را در راس برنامه هاي خود معرفي و ايده هاي خود را براي مردم به صورت مشروح بيان مي کنند و نور اميد در دل مردم مي افروزند، مقامات دولت، حتي حوصله و حال بيان آرزوي مردم در حد حرف را هم ندارند، ولي راي مردم را دوست دارند!
    
چرا دولتمردان هيچ برنامه اي ارائه نمي دهند!؟ آيا آنها نمي دانند که مردم براي انتخاب ، به برنامه ها نگاه مي کنند نه به کنايه ها و متلک ها و منازعات سياسي بي حاصل!؟
    
بعيد است که رجال سياسي در حد رئيس جمهور و معاون اول او اين نکته بديهي را ندانند.
    
آنها اصلا يک بار اين راه را تجربه کرده اند و با وعده، اعتماد مردم را جلب کرده اند. همين 4 سال قبل بود که رئيس جمهور محترم وعده داد: «آنچنان مردم را از درآمد سرشار کنم که اصلا اين 45 هزار تومان پول يارانه به چشمشان نيايد» و امروز بعد از 3 سال و چند ماه، قدرت خريد آن يارانه 45 هزار توماني آن قدر کاهش پيدا کرده که تاثير آن حداقلي شده است! مثلا در سال 92 با يارانه 45 هزار تومان، امکان خريد 10 کيلو برنج ايراني وجود داشت اما اکنون حدود سه يا چهار کيلو ! اين معجزه دولت يازدهم است! دکتر روحاني وعده داد 4 ميليون شغل درست مي کند و مردم به او اعتماد کردند، اما اکنون نه تنها فرزندان بي کارند، که پدرها هم به خاطر تعطيلي عظيم و بي سابقه هزاران کارگاه و کارخانه ، بيکار و خانه نشين شده اند! همان روزها هزاران وعده ديگر هم داده شد و مردم به آن حرف ها اعتماد کردند، اما همه آنها يا فراموش شده و يا صراحتا و در روز روشن انکار مي شود!
    
پس با وجود اين تجربه ، چرا بار ديگر آن را به کار نمي گيرند!؟
    
راز اين رفتار را بايد در مباني فکري دولت يازدهم ديد. دو نگاه اساسي در خصوص مردم وجود دارد.
    
نخست نگاهي که مردم را ولي نعمت خود مي داند و خدمت به آنها را اصلي ترين و يگانه وظيفه دولتمردان و مديران کشور. در اين نگاه، اين جناح و آن جناح موضوعيت ندارند و ميزان ارزشمندي آنها، به اندازه وفاداريشان به انقلاب و خدمتشان به مردم است . در اين نگاه ، براي هر مشکل مردم به قدر وسع و توان و بضاعت، طرح و تدبيري وجود دارد و تا رفع مشکلات و سختي ها، استراحت و از پاي نشستن معني ندارد. صاحبان اين نگاه خود را يکي از آحاد مردم مي دانند و مثل آنها زندگي مي کنند، از درد دلشان با خبرند و در غم و شادي آنها شريکند.
    
نگاه دوم نگاهي است که مردم را فرع و طفيلي اصحاب ثروت و اشرافيت مي داند. در اين نگاه، مردم ماشين راي هستند، مردم ابزار رسيدن به قدرت و پله اي براي رشد و ترقي حساب مي شوند.مردم تا آنجا ارزش دارند که بشود از کنار آنها به منفعتي رسيد. در اين نگاه ، به دست آوردن دل اقليت برخوردار و اشرافي ، از به دست آوردن دل توده هاي ميليوني اهميت بيشتر ي دارد! در اين نگاه، ماشين يک مقام رانتي لانه کرده در دولت، به اندازه کل هستي اهالي چند روستا ارزش دارد و تازه او اين مقدار را کم مي داند و سهم خود از سفره انقلاب را بيش از اين مي داند! در اين نگاه است که فلان مقام مسئول و سياستگذار، پيش از آنکه به فکر مردم و برنامه ريزي براي آسايش آنها باشد، به فکر منفعت خود و شرکايش در ده ها شرکت و کارتل رانتي است. نگاهي به ماجراهاي تلخ و تکان دهنده پتروشيمي و مسکن در اين سال ها، نمايشي تمام قد و تمام عيار از اين مدل نگاه به مردم است.
    
اين نگاه در نقطه مقابل ديدگاه امام علي عليه السلام است آنجا که به مالک اشتر مي فرمايند: « بايد كه محبوب ترين كارها در نزد تو، كارهايي باشد كه با ميانه روي سازگارتر و با عدالت دمسازتر بوده و خشنودي رعيت را در پي داشته باشد زيرا خشم توده هاي مردم، خشنودي نزديكان را زير پاي گذارد و حال آنكه اگر توده هاي مردم از تو خشنود باشند، خشم نزديكان ناچيز است. خواص و نزديكان كساني هستند كه به هنگام فراخي و آسايش بر دوش حاکم باري گران اند و چون حادثه اي پيش آيد كمتر از هر كس به ياري اش برخيزند و خوش ندارند در باره آنان به انصاف قضاوت شود. اينان همه چيز را به اصرار از حاکم مي طلبند و اگر عطايي يابند، كمتر از همه سپاس مي گويند و اگر به آنان ندهند، ديرتر از ديگران پوزش مي پذيرند و در برابر سختي هاي روزگار، شكيباييشان بس اندك است. اما ستون دين و انبوهي مسلمانان و ساز و برگ در برابر دشمنان، عامه مردم هستند، پس، بايد توجه تو به آنان بيشتر و ميل تو به ايشان افزون تر باشد
    شايد حالا بهتر بتوان فهميد که چرا دولتمردان کنوني، حتي حاضر به وعده دادن هم نيستند! آنها از يک سو در چهار سال اخير نشان داده اند که کمترين اراده و تواني براي پويايي و تحرک اقتصادي ندارند و از ديگر سو ثابت کرده اند که همدستي و هم داستاني با برخي اصحاب ثروت و قدرت را بر همدلي با محرومان و مستضعفان ترجيح مي دهند. لذا حاضر نيستند حتي در مقام حرف، تن آنها را بلرزانند و تشويشي به روح و جانشان وارد کنند! وقتي 25 ميليارد دلار کالاي قاچاق به کشور وارد مي شود، قطعا شبکه و زنجيره اي مهم و مستحکم در اصلي ترين کانون هاي دستگاه اجرايي اين حجم عظيم و ويرانگر را هدايت مي کند و کيست که بتواند از اين ثروت افسانه اي به نفع مردم چشم بپوشد و شعاري بر خلاف راي و نظر قاچاقچيان بدهد!؟ وقتي پولي که بايد در مسکن هزينه شود، در هزار توي شرکت ها و بانک هاي آلوده و ربوي تبديل به سپرده و سرمايه مي شود و منفعت نارواي آن به جيب عده اي خاص مي رود، وقتي ده ها هزار ميليارد تومان پول مردم در بانک ها بين نور چشمي ها و سفارش شده ها پخش مي شود، و مردم براي يک وام جزئي پشت در مي مانند، کيست که بتواند بر اين راه باطل و ناميمون مهر پايان بزند و ثروت مردم را به خودشان بازگرداند!؟
    
چنين تحولي نيازمند دولتي انقلابي و بانشاط و البته پاکدست است و راهي جز اين نيست. اگر در گذشته، مسير ثروت ملي به نفع عده اي خاص و سرمايه دار تغيير کرد و صاحبان بنگاه هاي رانتي در مصدر امور اجرايي و سياسي نشستند، اکنون بايد آن مسير را عوض کرد و همه چيز را به نفع مردم تغيير داد. تنها در سايه تغيير به نفع مردم است که اميد به ايران باز مي گردد. نويسنده: حسين شمسيان