اوین نامه کیهان دوشنبه 8 شهریورماه سال 1400
یادداشت
روز اوین نامه کیهان "کاخ سفید و بادیه
مس؟!"
ازبدوشکل گیری رژیم ولایت فقیه برای
اینکه ساختارش ارتجاعی وقرون
وسطایی بود بنابراین برای بقای خود نیاز به بهانه وابراز تبلیغاتی ودستآویز درپوشش
اسلام و... داشت .برای همین خمینی شیاد
سیاست صدور تروریسم وبحران وارتجاع به برون مرز باپوشش صدورانقلاب داد و تبدیل به دیپلماسی خارجی شد. همچنین بسترساز
جنگ ۸ ساله خانمانسوز ایران وعراق موسوم به موهبتا لهی گردید که سایه اش از
طریق جنگ برون مرزی سپاه تروریست قدس تاحال
دنبال شده است . ازسوی دیگر برای مصادره وانحصاری کردن همبستگی و حمایت از ملت فلسطین سناریوی شعار مبارزه ونابودی
اسراییل را عَلَم کرد که تاریخچه
۴۲ ساله دارد . موازی آن حمله و اشغال سفارت
آمریکا درتهران در۱۳ آبان ۵۸ درتهران
طراحی شد که تبدیل به جنگ تبلیغاتی ضدآمریکایی تاحال شده است .ناگفته نماند
آمریکا وغرب برای حضور نظامی درمنطقه و مقابله جویی باشوروی سابق وعدم
جایگزینی حکومت دمکراتیک
درایران سیاست مماشات مقابل رژیم
ولایت فقیه را درپیش گرفتند . برای همین
آمریکا به جای حمله به رژیم ولایت فقیه افغانستان وعراق را اشغال نظامی کرد وموازی آن همگام بااروپا اقدام جدی مسئولانه برای مهارکردن
برنامه های هسته ای وموشکی رژیم
ولایت فقیه نکردند.سرانجام این سیاست
تبدیل به یک دست شدن رژیم ولایت فقیه برای
تلاش مضاعف دست یابی به سلاح هسته ای وتهدید
منطقه وجدی غرب و اسراییل شده است. طوری که نخست وزیر اسراییل سفربه آمریکا کرد
تادیداربابایدن پیرامون این تهدید داشته باشد که باید اقدام مشترک بازدارنده علیه
اهداف برنامه هسته ای رژیم ولایت فقیه
شود . برای همین است که همکار
سربازجوشریعت نداری دریادداشت خود چنین تحلیل خصمانه
وتهدیدآمیز علیه آمریکا واسراییل
داده است :
زوج
شرور بایدن-بنت به خوبی میدانند برای فشار بر ایران چند راهکار عملیاتی بیشتر پیش
رو ندارند که عبارتند از؛ تحریم، خرابکاری علیه تاسیسات هستهای، حمله مخفیانه به
منافع اقتصادی ایران(مانند نفتکشها و کشتیهای تجاری)، اقدام علیه متحدان منطقهای
و بازوهای امنیتی ایران در منطقه و بالاخره ترور. آنها تاکنون از همه این گزینهها
استفاده کردهاند و واقفاند که این اقدامات نمیتواند مانع از حرکت ایران شده و
تهران را به تسلیم و زانو زدن وادارد و دست ایران نیز برای پاسخگویی متقابل به این
شرارتها بسته نیست. با این حال احتمال میرود آنان در ماههای پیش رو هماهنگی و
همکاری بیشتری برای ضربه زدن به منافع ایران را در دستور کار خود قرار دهند. با
روی کار آمدن دولت سیزدهم در کشور، بازبینی در سازوکارهای امنیتی و پیدا کردن و
بستن رخنهها و منافذ امنیتی باید یکی از اولویتهای پیش رو باشد. سادهاندیشی،
سهلانگاری و اعتمادهای بیجا در مسائل حساس و امنیتی از جمله اشتباهاتی است که
هدیهای ارزان و البته ارزشمند برای این زوج شرور محسوب میشود.
روز
جمعه «نفتالی بنت» در اولین سفر خود در مقام نخستوزیر رژیم صهیونیستی به آمریکا
در کاخ سفید با
«جو بایدن» دیدار و گفتوگو کرد. دیداری که طبق اخبار از پیش اعلام شده، «ایران»
محور آن بوده و به دلیل حوادث خونبار در فرودگاه کابل یک روز به تاخیر افتاده بود.
رئیسجمهور آمریکا در این ملاقات گفت در مسئله هستهای ایران، دولتش اولویت را به
دیپلماسی داده و منتظر است ببیند اوضاع چطور پیش میرود اما اگر دیپلماسی به نتیجه
نرسد «گزینههای دیگر» روی میز است. بنت هنگام ترک واشنگتن و پرواز به سوی خانه
غصبی خود مدعی شد به تمام آنچه از دیدار با بایدن میخواسته و حتی بیش از آن دست
یافته است.
ما اینجا با سه موضوع مواجهیم؛ اول «گزینههای دیگر» بایدن، دوم آنچه بنت میخواسته
و به دست آورده و سوم زوج شرور آمریکا-رژیم اسرائیل که فعلاً در قالب بایدن-بنت
ظاهر شده است.
گزینههای دیگری که بایدن از آن دم زده و با آن ایران را تهدید کرده
است در عمل چیزی جز تهدید نظامی نیست چرا که دولت فعلی و پیشین آمریکا همه کارتهای
خود را تاکنون بازی کردهاند و تنها کارت باقیمانده آنها حمله نظامی به ایران
است. تهدید به حمله نظامی پیش از هر چیز یک موضعگیری غیرقانونی و خلاف قوانین و
هنجارهای بینالمللی است. البته جهان
بیدر و پیکرتر از آن است که به این گستاخیِ مستاجر چرتی کاخ سفید واکنشی درخور
نشان دهد. کافی است فرض کنید رئیسجمهور ایران آمریکا را به حمله نظامی تهدید میکرد.
چه جنجالی در دنیا بپا میشد و چه حملاتی که از سوی کشورها، سازمانهای بینالمللی
و رسانهها علیه ایران نمیشد. اما اگر آمریکاییها دیگران را تهدید کنند مسئله
مهمی نیست و لابد حق دارد!
البته این نخستین بار نیست که آمریکا ایران را اینگونه تهدید میکند. حتی در زمان
اوبامای مودب(!) و در کوران مذاکرات هستهای نیز، رئیسجمهور آمریکا و سایر مقامات
این کشور بارها از روی میز بودن گزینه نظامی سخن گفتند. برای فهم میزان واقعی و
عملی بودن این تهدیدهای کهنه و ادامهدار توجه به دو ماجرا کافی به نظر میرسد.
بعید است مشاوران بایدن به او نگفته باشند توان این کشور برای آمریکا چقدر بوده و
هزینههای چنین تصمیمی چقدر سنگین است اما حتی اگر چنین باشد بایدن میتواند
ملاقاتی کوتاه با یکی از ژنرالهای ارتش کشورش داشته باشد تا تصویر بهتری از ماجرا
در ذهن داشته باشد. آن ژنرال کسی نیست جز «پل ون ریپر» که حالا دیگر 60 ساله است و
احتمالاً نصیحتهای مشفقانهتری برای رئیسجمهور کشورش دارد.
ریپر در رزمایش «چالش هزاره 2002» نقش فرمانده نیروهای ایرانی را در
برابر ارتش مهاجم آمریکا برعهده داشت. رزمایشی که طراحی آن دو سال طول کشیده بود،
250 میلیون دلار هزینه داشت و 13 هزار و 500 نفر در آن شرکت داشتند. آمریکا در این
جنگ شبیهسازی شده به ایران ضربالاجل 24 ساعته برای تسلیم میدهد. نتیجه عملیات
جالب توجه بود. ریپر با سرعتی غافلگیرکننده ناو هواپیمابر آمریکا و چند کشتی جنگی
دیگر را غرق ساخت. فرماندهان ارشد آمریکایی بهشدت خشمگین شدند و ریپر را توبیخ
کردند که او طبق قواعد مشخص شده نجنگیده است! انگار انتظار داشتند در صورت درگیری
واقعی با ایران، سرداران سپاه و امیران ارتش ایران نوع مقابله خود را با ارتش
آمریکا هماهنگ کنند. نتیجه رزمایش افتضاح بود و عملاً تبدیل به یک سیرک نظامی شد.
ریپر از فرط خشم استعفا داد و مشاور رزمایش شد.
ماجرای بعدی که زنده و پیش روی دنیاست وضعیت امروز افغانستان است. دو دهه پس از
تجاوز به این کشور مظلوم و فقیر و اشغال آن که به بهانه مبارزه با تروریسم انجام
شد، آمریکاییها مجبور به فرار شدند و رئیسسیا با مقام ارشد طالبان- همانهایی که
20 سال پیش با حمله آمریکا سرنگون شدند- جلسه مفصل میگذارد تا به آنها برای تکمیل
پرونده فرار کمک کنند. وضعیت امروز افغانستان پیچیده است و وضعیت فردای آن مبهم
اما یک چیز در این میان مسلم و غیرقابل انکار است؛ آمریکاییها در جنگی که بیش از
2 و نیم تریلیون دلار خرج کردند شکستی مفتضحانه خوردند و فراری مفتضحانهتر کردند.
صحبت کردن از گزینههای دیگر از سوی چنین آمریکایی برای تهدید ایران، بیشتر یک
شوخی بیادبانه دیپلماتیک است تا یک تهدید نظامی معتبر.
برویم سراغ بنت. او از آمریکا چه میخواهد و در این سفر چه بدست آورد؟ او در ظاهر
میگوید مخالف توافق با ایران و احیای برجام است اما آیا واقعاً چنین است؟ برای
فهم ماجرا باید به سخنان وزیر دفاع این رژیم که چند روز پیش منتشر شد توجه کرد.
چهارشنبه گذشته، «بنی گانتز» 60 دیپلمات خارجی مقیم سرزمینهای اشغالی را جمع کرد
و به آنها گفت ایران تنها
دو ماه دیگر تا دستیابی با قدرت اتمی شدن، فاصله دارد و اسرائیل اجازه
نمیدهد چنین اتفاقی رخ دهد. نکته اصلی و مهم سخنان او آنجا بود که گفت؛ در پایان،
هدف دستیابی به توافق «طولانیتر، قویتر و گستردهتر» از توافق قبلی (برجام) است.
این دقیقاً همان چیزی است که اسرائیلیها میخواهند وسر و صدای آنها درباره فاصله
دوماهه ایران با سلاح اتمی و فشار به بایدن برای تعجیل در رسیدن به چنین توافقی
است. توافقی که اولاً بند غروب نداشته باشد یعنی مادامالعمر باشد، محدودیتهای
هستهای ایران را بیشتر و شدیدتر کند و در نهایت قدرت موشکی و نفوذ منطقهای
جمهوری اسلامی را نیز زیر چتر خود آورده و مهار سازد. این دقیقاً همان چیزی بود که
ترامپ هم میخواست و آرزو به دل ماند. بنت خوب میداند که آمریکا هرچه در توان
داشته علیه ایران بکار گرفته و توقع تهدید نظامی معتبر علیه ایران از دولتی که با
رسوایی در افغانستان، خاطرات تلخ و تحقیرآمیز جنگ ویتنام و فرار از سایگون را برای
آمریکاییها زنده کرده، رفتن به خانه خرس و خواستن بادیه مس است. اما فشارها و
درخواستهای او در این زمینه برای رژیم صهیونیستی دستکم دو عایدی دارد؛ اول آنکه
میتواند بیشتر آمریکا را در حمایت مالی و تسلیحاتی از این رژیم بدوشد و دوم آنکه
دست این رژیم را در جنایت علیه فلسطینیها – مانند شهرک سازیهای غیرقانونی، الحاق
بخشهایی از کرانه باختری، پروندههایی مانند شیخ جراح و...- بازتر بگذارد و حساب
بیشتری روی حمایتهای سیاسی و دیپلماتیک واشنگتن کند.
زوج شرور بایدن-بنت به خوبی میدانند برای فشار بر ایران چند راهکار عملیاتی بیشتر
پیش رو ندارند که عبارتند از؛ تحریم، خرابکاری علیه تاسیسات هستهای، حمله مخفیانه
به منافع اقتصادی ایران(مانند نفتکشها و کشتیهای تجاری)، اقدام علیه متحدان
منطقهای و بازوهای امنیتی ایران در منطقه و بالاخره ترور. آنها تاکنون از همه این
گزینهها استفاده کردهاند و واقفاند که این اقدامات نمیتواند مانع از حرکت
ایران شده و تهران را به تسلیم و زانو زدن وادارد و دست ایران نیز برای پاسخگویی
متقابل به این شرارتها بسته نیست. با این حال احتمال میرود آنان در ماههای پیش
رو هماهنگی و همکاری بیشتری برای ضربه زدن به منافع ایران را در دستور کار خود
قرار دهند. با روی کار آمدن دولت سیزدهم در کشور، بازبینی در سازوکارهای امنیتی و
پیدا کردن و بستن رخنهها و منافذ امنیتی باید یکی از اولویتهای پیش رو باشد.
سادهاندیشی، سهلانگاری و اعتمادهای بیجا در مسائل حساس و امنیتی از جمله اشتباهاتی
است که هدیهای ارزان و البته ارزشمند برای این زوج شرور محسوب میشود.محمدصرفی