گور
پدر (گفت و شنود)
گفت : سرباز جوی منفور ، پس ازخود سازی با
وافور
نشئه شده این مزدور ، علیه اسراییل زده زور
گفتم : برای چه سربازجوی بیشعور؟برای
اسراییل شده مرده شور
گفت : همزمان بامذاکره آلماتی ، سر بازجوی
کرده است قاطی
گفته
با لهجه ی لمپنی کلماتی ، جنبه عربده کشی داره و لاتی
تا مانور تبلیغاتی دهد باحماس ، پوشانده شود
ترس و هراس
گفت: رسانه هاي غربي نوشته اند طي دو سه هفته اخير از آن تهديدهاي
غليظ و شديد و رجزخواني مقامات رژيم صهيونيستي عليه جمهوري اسلامي ايران خبري
نيست.
گفتم: حيوونكي صهيونيست ها براي اين كه خودشان را قاطي آدم حساب كنند، ايران را تهديد مي كردند ولي بدجوري تودهني خوردند.
گفت: وقتي حماس با حمايت ايران ظرف 8 روز پوزه اسرائيل را به خاك مي مالد معلوم است كه اگر عليه ايران غلطي بكنند، چه بلايي بر سرشان خواهد آمد.
گفتم: روباهي مست كرده و عربده مي كشيد و قهقهه مي زد و در جواب خرگوش ها و سنجاب ها كه مي پرسيدند به چي مي خندي؟ مي گفت؛ به ضعف و كوچكي شما. در همين حال شيرقوي هيكلي از راه رسيد و با عصبانيت به روباه گفت؛ فلان فلان شده به چي مي خندي؟ و روباه در حالي كه دمش رو روي كولش گذاشته بود و فرار مي كرد گفت؛ قربان! عرض كردم كه به گور پدرم مي خندم؟
گفتم: حيوونكي صهيونيست ها براي اين كه خودشان را قاطي آدم حساب كنند، ايران را تهديد مي كردند ولي بدجوري تودهني خوردند.
گفت: وقتي حماس با حمايت ايران ظرف 8 روز پوزه اسرائيل را به خاك مي مالد معلوم است كه اگر عليه ايران غلطي بكنند، چه بلايي بر سرشان خواهد آمد.
گفتم: روباهي مست كرده و عربده مي كشيد و قهقهه مي زد و در جواب خرگوش ها و سنجاب ها كه مي پرسيدند به چي مي خندي؟ مي گفت؛ به ضعف و كوچكي شما. در همين حال شيرقوي هيكلي از راه رسيد و با عصبانيت به روباه گفت؛ فلان فلان شده به چي مي خندي؟ و روباه در حالي كه دمش رو روي كولش گذاشته بود و فرار مي كرد گفت؛ قربان! عرض كردم كه به گور پدرم مي خندم؟
گفت : سرباز جوی منفور ، پس ازخود سازی با وافور
نشئه شده این مزدور ، علیه اسراییل زده زور
گفتم : برای چه سربازجوی بیشعور؟برای اسراییل شده مرده شور
گفت : همزمان بامذاکره آلماتی ، سر بازجوی کرده است قاطی
گفته با لهجه ی
لمپنی کلماتی ، جنبه عربده کشی داره و لاتی
تا مانور تبلیغاتی دهد باحماس ، پوشانده شود ترس و هراس
گفتم: چراسربازجوی از انسانیت گریزان؟به حماس فاصله گرفته ،شده آویزان
گفت : سربازجوی تیغ بر دست ، شده مثل آن روباه مست
شده بود بی ترمز و دنده ، عربده می کشید با خنده
خرگوش و سنجاب کردند سئوال ،چه شده شنگولی و خوش حال
گفت می خندم بشما ضعیفید وکوچک ، شیری آمد گفت چرا می خندی
ملیجک؟
روباه دمش گذاشت
رو کولش کرد فرار ،گفت به گور پدرم می خندم چون آنجا دارم قرار