نقد و بررسی : (یادداشت
روز)دروغ نامه ی کیهان " سایه روشن نرمش قهرمانانه "
"اعتماد سازی جاده دو طرفه است . یعنی اینکه یا سلاح اتمی برای هیچکس نباید باشد و اگر هدف استفاده صلحآمیز از فناوری اتمی است باید
برای همه باشد و تبعیض وجود نداشته باشد و افزوده برای همین پای رژیم جعلی صهیونیستی
با این شعار گیر است همانگونه که برخی رژیمهای غربی. اگر طبق انپیتی، غنیسازی
حق همه اعضای آژانس است، رژیم ضد بشری پای
این حق انرژی حق مسلم ماست میایستد و
اگر ساختن و داشتن بمباتمی ممنوع است، این ممنوعیت باید همه را در بگیرد. یعنی آن روی سکه این است وقتی بقیه بمب اتمی دارند چرا
نباید رژیم فاشیستی مذهبی داشته باشد؟ لذا هم لهجه وقلم شریعتمداری مدعی شده محور چنین
بحث راهبردی است که میتوان وارد جزئیات شد و باید آخر مذاکره، همین اول کار تعریف و ترسیم
شود و مانند 10 سال قبل نباشد که انجام هر عمل اعتمادساز، اولا یکطرفه بود و
ثانیا توقعات جدید را پیش کشید و تازه آخر سر معلوم شد که پروژه فریبکارانه
آمریکا و غرب، تعطیلی تمام برنامه هستهای بوده است. بنابراین اکنون نه غنیسازی
20 درصد، نه تأسیسات فردو، نه پروتکل الحاقی و نه راکتورآب سنگین اراک یا هر
مصداق مشابهی نمیتواند موضوع مذاکره باشد. ابتدا باید آمریکا و غرب بپذیرند که
به حقوق و تعهدات معاهده انپیتی به عنوان تنها مکانیزم توافقساز متعهدند تا
سپس بتوان توافق محتمل را مرحلهبندی کرد و البته این توافق به هیچوجه نمیتواند
به حقوقاساسی ایران لطمه بزند"
|
هم قلم وهم لهجه سربازجو شریعتمداری یادداشت روز نویس بطور مستقیم
نگفته است بدلیل اینکه سایه وروشن هایی که
نرمش قهرمانانه دارد ومی خواهدابهام زادیی کند تامرز سایه وروشن هایش مخدود ش نشود
. بطور نمونه از این ابهام زدایی کردن تجمع اعتراضی ساندیس خوران مرگ بر آمریکا
مسلح به دم پایی با پرتاپ آن بسوی خود روی روحانی است که پس از بازگشت از روحانی
از سفر آمریکا در فرودگاه تهران از
وی پذیرایی شد. در ادامه نهضت پرتاپ کنی دم پایی ابهام زدایی در نماز جمعه روز
گذشته تهران دنبال وتکرار شد .چون ساندیس
خوران با فریاد سر دادن مرگ بر آمریکا و اسراییل وت پاره و لگد کوب کردن و آتش زدن
صاویر خونین شده صورت اویاما را ضمیمه آتش زدن پرچم آمریکا کردند.تا بیشتر از سایه
و روشن کردن های نرمش قهرمانانه ابهام زدایی شود و مشخص گردد نه نوعی عقبنشینی نیست ونه تابو شکسته و نه پایان شعار مرگ بر آمریکا
فرا رسیده است ونه اینکه بقول هم لهجه
شریعتمداری شباهتی با ماجرای پذیرش
قطعنامه 598 در سال 1367 و حوادثی نظیر صلح حدیبیه و صلح امام حسن نمی باشد
تا مقایسه شود؟
در
ادامه هم لهجه وهم سربازجو شریعتمداری ضعف
و وحشت خامنه ای از اجرای طرح مهندسی انتخابات پاسداران یا کودتای مشابه 22 خرداد
88 در 24 خرداد که مجبور شد روی صحنه
بیاید وملتمسانه از مخالفان بخواهد اگر نظام را قبول ندارید ولی بخاطر دفاع از
کشور رأی دهید تا مانع از اجرای کودتای تقلباتی پاسداران در 24 خرداد – 92 شود
وحضور اعتراضات ضد حکومتی مشابه 88 تکرار نگردد.ولی هم لهجه شریعتمداری ردانه و
بطور وارونه این ضعف آشکار خامنه ای را اشراف وسیع و افق نگاه گسترده حماسه سیاسی
ساز خامنه ای دانسته است
بالاخره
هم لهجه و هم قلم سربازجو شریعتمداری پس از تبیین یا حاشیه رفتن پیرامون شفاف سازی
سایه و روشن های نرمش قهرمانانه به دفاع
ازپروژه ی هسته ای و اهداف نظامی آن مبادر
کرده است و از سیاست مدار اطلاعاتی رابرت گیتس نقل قول کرده که گفته بود «ایرانی میانهرو و معتدل وجود ندارد. ایرانی
معتدل، ایرانی مرده است»! سپس نتیجه گرفته پس دولت نباید فراموش کند در اجرای تاکتیک نرمش قهرمانانه نگاه آمریکا قبل
از انقلاب به دموکراسی در ایران چه بود- که آن را پیش پای مطامع نامشروع خود
قربانی کرد - و بعد از انقلاب در برابر تحقق مردم سالاری ادعایی خمینی شیاد
وجانشین وی چه دشمنیهای ظاهری- تاکتیکی با رژیم ضد بشری دارد. پس هدف از نرمش قهرمانانه ی خامنه ای ، از یک سوخلع
سلاح تبلیغاتی دشمن در حوزه بهانهجویی و دور زدن تحریم ها و از طرف دیگر گشودن مسیر حرکت به جلو است. برای همین اگر
3 سال پیش سوخت 20درصد رآکتور تهران را به ما میفروختند ما نیازی نمیدیدیم رأسا
به غنیسازی 20درصد و تولید سوخت مربوطه مبادرت کنیم و اگر تهدید به نقض قوانین
بینالمللی و بمباران تاسیسات اتمی ما نمیکردند، ضرورتی نداشت تاسیسات فردو را در
اعماق زمین ایجاد کنیم. اکنون نیز دشمن دچار
تردید میکند که چرا باید غنیسازی 20 درصد را متوقف یا تاسیسات فردو را تعطیل
کند؟نرمش قهرمانانه در حقیقت راستیآزمایی مشخص غرب و آمریکا در حوزه چالش هستهای
است. یعنی اینکه کشک است که خامنه ای عوامفریبانه
مدعیست ما بدنبال سلاح هسته ای نیستیم . وی افزوده اعتماد
سازی جاده دو طرفه است . یعنی اینکه یا سلاح
اتمی برای هیچکس نباید باشد و اگر هدف استفاده صلحآمیز از فناوری اتمی است باید برای
همه باشد و تبعیض وجود نداشته باشد و افزوده برای همین پای رژیم جعلی صهیونیستی
با این شعار گیر است همانگونه که برخی رژیمهای غربی. اگر طبق انپیتی، غنیسازی
حق همه اعضای آژانس است، رژیم ضد بشری پای
این حق انرژی حق مسلم ماست میایستد و اگر
ساختن و داشتن بمباتمی ممنوع است، این ممنوعیت باید همه را در بگیرد. یعنی آن روی سکه این است وقتی بقیه بمب اتمی دارند چرا
نباید رژیم فاشیستی مذهبی داشته باشد؟ لذا هم لهجه وقلم شریعتمداری مدعی شده محور چنین بحث
راهبردی است که میتوان وارد جزئیات شد و باید آخر مذاکره، همین اول کار تعریف و ترسیم
شود و مانند 10 سال قبل نباشد که انجام هر عمل اعتمادساز، اولا یکطرفه بود و ثانیا
توقعات جدید را پیش کشید و تازه آخر سر معلوم شد که پروژه فریبکارانه آمریکا و
غرب، تعطیلی تمام برنامه هستهای بوده است. بنابراین اکنون نه غنیسازی 20 درصد،
نه تأسیسات فردو، نه پروتکل الحاقی و نه راکتورآب سنگین اراک یا هر مصداق مشابهی
نمیتواند موضوع مذاکره باشد. ابتدا باید آمریکا و غرب بپذیرند که به حقوق و
تعهدات معاهده انپیتی به عنوان تنها مکانیزم توافقساز متعهدند تا سپس بتوان
توافق محتمل را مرحلهبندی کرد و البته این توافق به هیچوجه نمیتواند به حقوقاساسی
ایران لطمه بزند.
در
تهایت اینکه سرانجام اینکه باید مراقب بود توپی که با تدبیر نرمش قهرمانانه ی خامنه ای در زمین دشمن افتاده، با بدفهمی و
سوءرفتار به زمین رژیم ضد بشری ولایت فقیه
باز گردانده نشود. همچنین باید مراقب
تقسیم کار آمریکا و رژیم صهیونیستی بود و در زمین آنها بازی نکرد. جدایی و اختلاف
میان آمریکا و رژیم صهیونیستی افسانه است و آخرین شاهد، سخنان جوزف بایدن معاون
اوباماست که در نشست هفته گذشته جی استریت تأکید کرد «هیچ یک از روسای جمهور
آمریکا به اندازه اوباما به اسرائیل خدمت نکردهاند. اگر اسرائیل وجود نداشت
آمریکا برای حمایت از منافع خود ناچار به ایجاد آن میشد و ما اسرائیل را باید میساختیم
تا حامی منافع ما در منطقه باشد».
"انعطاف و نرمش در
حوزه دیپلماسی به چه معناست و چه ابعادی را شامل میشود؟ به نظر میرسد این بحث با
سایه روشنهایی مواجه است و باید از آن ابهامزدایی شود. البته اصل موضوع در جای
خود نیازمند تحلیل و تبیین است اما شاخ و برگی که در حوزه عملیات روانی به آن داده
میشود، ضرورت تبیین را دو چندان میکند. پرسش میشود که آیا این نوعی عقبنشینی است؟ آیا تابو شکسته و پایان
شعار مرگ بر آمریکا فرا رسیده است؟ آیا میتوان ماجرای اخیر را با ماجرای پذیرش
قطعنامه 598 در سال 1367 یا با حوادثی نظیر صلح حدیبیه و صلح امام حسن(ع) مقایسه
کرد؟ نقشه و تدبیر مهندسی
شده از سوی رهبر معظم انقلاب کدام است؟ و آیا آنچه در عمل اتفاق میافتد عمل به
اجزاء این تدبیر است؟افق نگاه در تحلیل این بحث مهم، اولویت دارد. به یقین میتوان
گفت شرایط امروز انقلاب و نظام اسلامی ما با شرایط روزگار پذیرش قطعنامه 598 یا
صلح امام حسن(ع) و صلح حدیبیه تفاوتهای مهمی دارد تلقی ملت ما از آمریکا و
مرزبندی با این رژیم استکباری آنگونه که القا میشود صرفا یک تابو - ترس موهوم -
نیست و صرفا هم به 35 سال گذشته برنمیگردد. البته عملکرد آمریکا در این 35 سال پس
از انقلاب، انزجار ملت ایران از رژیم آمریکا را رو به تصاعد برده اما این دروغ
القایی است که گفته شود روابط ایران و آمریکا صرفا به خاطر انقلاب اسلامی در سال
1979 و به ویژه ماجرای گروگانگیری رو به تیرگی نهاد. تاریخ ظلمهای دولت آمریکا
علیه ملت ایران 60 ساله است و نه 35 ساله. 60 سال ستم، توهّم نیست بلکه رنج تاریخی
جاری علیه ملت عزیز و ستمناپذیر ایران است. شعار مرگ بر آمریکا شعار فطری و
انسانی و اسلامی ملتی است که در این 6 دهه جز جنایت، خیانت، گردنکشی و زورگویی از
رژیم آمریکا ندیده است. چنین رنجی فراموششدنی است؟ آیا فریاد مرگ بر آمریکا یک بخشنامه است که امروز
باشد و فردا لغو شود؟ میگویند همانگونه که مرگ بر شوروی نمیگویید مرگ بر آمریکا
هم نگویید و پاسخ این است که شعار مرگ بر شوروی مستجاب و بنابراین سالبه به انتفای
موضوع شد. انشاءالله هر وقت هم استکبار آمریکا فرو پاشید یا به تعبیرحضرت
امام(ره) آمریکا آدم شد، شعار مرگ بر آمریکا نیز سالبه به انتفای موضوع میشود اما
تا استکبار و ستم کاخسفید هست، شعار مرگ بر آمریکا نیز در اقصا نقاط عالم جاری
خواهد شد که این یکی از انسانیترین شعارهای ملل دنیاست.
اما درباره تاکتیک نرمش قهرمانانه باید گفت در جریان اجرای آن قرار نیست از حقوق و اصول ملت ایران عقبنشینی شود. البته «نرمش قهرمانانه» یک نقشه راه و یک مدل کلان است که میتواند عالی، ضعیف یا بد به اجرا درآید، مانند نقشه مهندسی یک بنای بلند که ممکن است درست یا آمیخته با اشتباه اجرا شود. دشمن هنوز نمیداند در عمق فکر و تدبیر رهبر حکیم انقلاب چه میگذرد؟ به همین دلیل در برابر مهندسی حضرت آیتاله خامنهای منفعل شده است.اعتراف به ابزاری کردن دین درراستای اهداف مشخص از سوی خامنه ای تا نه قابل فهم ودرک باشد و پاسخگوی هیچ سئوال ومطالباتی باشد. اواخر فروردین سال 1391 روزنامه نیویورکتایمز به درماندگی سازمان سیا در این زمینه اذعان کرد و نوشت «سازمان سیا دائما بیانات رهبر عالی ایران را رصد میکند اما مشکلی در این میان وجود دارد. او همواره با زبان دین سخن میگوید و تحلیل این مطالب برای تحلیلگران سرویس جاسوسی آمریکا دشوار است». انتشار این تحلیل مقارن با همان ایامی بود که هفتهنامه فرانسوی نوول ابزرواتور در گزارشی تصریح کرد «سرنوشت خاورمیانه در دستان رهبرایران قرار دارد؛ مردی که براساس سنت شیعی و به نشانه سیادت، عمامه مشکی بر سر دارد». مسئله اتاق فکرهای اطلاعاتی آمریکا، تدبیر مردی الهی است که تیرماه 1390 نشریه نشنال ریویو درباره هنرنمایی و ابتکارات وی اذعان کرد «آمریکا در چند جبهه از جمله لبنان و عراق و افغانستان در حال باختن به ایران است... و بهار انقلابهای عربی، بهار آیت الله خامنهای است.».اشراف وسیع و افق نگاه گسترده همان ویژگیای بود که باعث شد نقشه مهندسی شده دشمن برای انتخابات خرداد 92 ایران - که از میانه سال 1390 به اجرا گذشته شده بود و میخواست ملت ایران را فلج کند تا به تعبیر هیلاری کلینتون در برابر آمریکا زانو بزنند - به سرانجام نرسد و «حماسه سیاسی» با مشارکت 73 درصدی مردم رقم بخورد. در 8-7 ماه منتهی به انتخابات این رهبر حکیم انقلاب بود که فراتر از رقابتهای تند و تیز احزاب و گروهها، به مهندسی حماسه سیاسی پرداخت تا یک ملت بزرگ در روز 24 خرداد سیلی جانانه به صورت دشمن بزند. پس از سیاهنمایی زنجیرهای معاون و وزیر خارجه آمریکا علیه انتخابات ایران، «شورای امنیت ملی آمریکا» نیز احساس وظیفه کرده بود 22 خرداد به میدان بیاید و اعلام کند «آمریکا انتخابات ایران را آزاد نمیداند و به رسمیت نمیشناسد». در آن فضای تبلیغاتی سنگین، مقتدای انقلاب به تقویت انسجام در جبهه داخلی در برابر جبهه دشمنان و بیگانگان اهتمام داشتند و از همه دعوت کردند پای صندوقهای رأی بیایند و حتی فرمودند «ممکن است بعضیها حالا به هر دلیلی نخواهند از نظام جمهوری اسلامی حمایت بکنند اما از کشورشان که میخواهند حمایت کنند آنها هم باید بیایند پای صندوق رأی ... کشور ما دشمن دارد، معارض دارد. در عرصه بینالمللی، دشمن بینالمللی دشمنی نیست که با رودربایستی و با من بمیرم تو بمیری کنار بکشد، در دنیای سیاست این جوری نیست که با رودربایستی بگوییم، طرف را خجالت زده کنیم مثلا عقب بکشد. نه خیر، هر چه شما ضعف نشان بدهید، او میآید جلو، هر چه شما عقب بکشید او جریتر میشود. این را ما تجربه کردیم، یک جاهایی عقب کشیدیم دشمن ما جریتر شد. یک چیزی او گفت، ما به خیال مصلحتی حرف او را قبول کردیم، دیدیم پایش را گذاشت روی آن حرف؛ یک قدم آمد جلو؛ دشمن این جوری است. در مقابل دشمن بینالمللی با اراده خود، با احساس عزت، با اعتماد به این ملت و با توکل به خدای بزرگ و با حسن خلق به وعده الهی بایستی راه را انتخاب کرد...».آن مشارکت 73 درصدی اولین سیلی به دشمنان 60 ساله - و بعضا 150 ساله - ملت ایران بود. البته کینه چنین ملتی از دل دشمنان او بیرون نمیرود، همانگونه که سیاستمدار اطلاعاتی در قواره رابرت گیتس سالها پیش گفت «ایرانی میانهرو و معتدل وجود ندارد. ایرانی معتدل، ایرانی مرده است»! بنابراین دولت- ملت ایران در اجرای تاکتیک نرمش قهرمانانه فراموش نمیکند که نگاه آمریکا قبل از انقلاب به دموکراسی در ایران چه بود- که آن را پیش پای مطامع نامشروع خود قربانی کرد - و بعد از انقلاب در برابر تحقق مردم سالاری چه دشمنیهایی با اصل این حاکمیت ملی (فارغ از گرایش سیاسی صاحبمنصبان در ادوار مختلف) نشان داد. هدف از نرمش قهرمانانه، از یک سو خلع سلاح تبلیغاتی دشمن در حوزه بهانهجویی و از سوی دیگر گشودن مسیر حرکت به جلو (پیشرفت) است. معلوم است که اگر 3 سال پیش سوخت 20درصد رآکتور تهران را به ما میفروختند ما نیازی نمیدیدیم رأسا به غنیسازی 20درصد و تولید سوخت مربوطه مبادرت کنیم و اگر تهدید به نقض قوانین بینالمللی و بمباران تاسیسات اتمی ما نمیکردند، ضرورتی نداشت تاسیسات فردو را در اعماق زمین ایجاد کنیم. در واقع بد ذاتی و بدعهدیهای غرب به ویژه رژیم آمریکا بود که باعث شد طیفی از توافقات در تهران (سعدآباد)، بروکسل، ژنو و اسلامبول به سرانجام نرسد اکنون نیز همین امر طرف ایرانی را دچار تردید میکند که چرا باید غنیسازی 20 درصد را متوقف یا تاسیسات فردو را تعطیل کند؟نرمش قهرمانانه در حقیقت راستیآزمایی مشخص غرب و آمریکا در حوزه چالش هستهای است. ما با اعتمادسازی مشکلی نداریم اما این اعتمادسازی جاده دو طرفه است. «سلاح اتمی برای هیچکس، استفاده صلحآمیز از فناوری اتمی برای همه» شعار بیتبعیض جمهوری اسلامی است. پای رژیم جعلی صهیونیستی با این شعار گیر است همانگونه که برخی رژیمهای غربی. اگر طبق انپیتی، غنیسازی حق همه اعضای آژانس است، جمهوری اسلامی پای این حق خود میایستد و اگر ساختن و داشتن بمباتمی ممنوع است، این ممنوعیت باید همه را در بگیرد. در ذیل چنین بحث راهبردی است که میتوان وارد جزئیات شد اما باید آخر مذاکره، همین اول کار تعریف و ترسیم شود و مانند 10 سال قبل نباشد که انجام هر عمل اعتمادساز، اولا یکطرفه بود و ثانیا توقعات جدید را پیش کشید و تازه آخر سر معلوم شد که پروژه فریبکارانه آمریکا و غرب، تعطیلی تمام برنامه هستهای ایران بوده است. بنابراین اکنون نه غنیسازی 20 درصد، نه تأسیسات فردو، نه پروتکل الحاقی و نه راکتورآب سنگین اراک یا هر مصداق مشابهی نمیتواند موضوع مذاکره باشد. ابتدا باید آمریکا و غرب بپذیرند که به حقوق و تعهدات معاهده انپیتی به عنوان تنها مکانیزم توافقساز متعهدند تا سپس بتوان توافق محتمل را مرحلهبندی کرد و البته این توافق به هیچوجه نمیتواند به حقوقاساسی ایران لطمه بزند.
و سرانجام اینکه مراقب باشیم توپی که با تدبیر حکیمانه رهبر انقلاب در زمین دشمن افتاده، با بدفهمی و سوءرفتار به زمین ملت ایران باز گردانده نشود. همچنین باید مراقب تقسیم کار آمریکا و رژیم صهیونیستی بود و در زمین آنها بازی نکرد. جدایی و اختلاف میان آمریکا و رژیم صهیونیستی افسانه است و آخرین شاهد، سخنان جوزف بایدن معاون اوباماست که در نشست هفته گذشته جی استریت تأکید کرد «هیچ یک از روسای جمهور آمریکا به اندازه اوباما به اسرائیل خدمت نکردهاند. اگر اسرائیل وجود نداشت آمریکا برای حمایت از منافع خود ناچار به ایجاد آن میشد و ما اسرائیل را باید میساختیم تا حامی منافع ما در منطقه باشد»"
اما درباره تاکتیک نرمش قهرمانانه باید گفت در جریان اجرای آن قرار نیست از حقوق و اصول ملت ایران عقبنشینی شود. البته «نرمش قهرمانانه» یک نقشه راه و یک مدل کلان است که میتواند عالی، ضعیف یا بد به اجرا درآید، مانند نقشه مهندسی یک بنای بلند که ممکن است درست یا آمیخته با اشتباه اجرا شود. دشمن هنوز نمیداند در عمق فکر و تدبیر رهبر حکیم انقلاب چه میگذرد؟ به همین دلیل در برابر مهندسی حضرت آیتاله خامنهای منفعل شده است.اعتراف به ابزاری کردن دین درراستای اهداف مشخص از سوی خامنه ای تا نه قابل فهم ودرک باشد و پاسخگوی هیچ سئوال ومطالباتی باشد. اواخر فروردین سال 1391 روزنامه نیویورکتایمز به درماندگی سازمان سیا در این زمینه اذعان کرد و نوشت «سازمان سیا دائما بیانات رهبر عالی ایران را رصد میکند اما مشکلی در این میان وجود دارد. او همواره با زبان دین سخن میگوید و تحلیل این مطالب برای تحلیلگران سرویس جاسوسی آمریکا دشوار است». انتشار این تحلیل مقارن با همان ایامی بود که هفتهنامه فرانسوی نوول ابزرواتور در گزارشی تصریح کرد «سرنوشت خاورمیانه در دستان رهبرایران قرار دارد؛ مردی که براساس سنت شیعی و به نشانه سیادت، عمامه مشکی بر سر دارد». مسئله اتاق فکرهای اطلاعاتی آمریکا، تدبیر مردی الهی است که تیرماه 1390 نشریه نشنال ریویو درباره هنرنمایی و ابتکارات وی اذعان کرد «آمریکا در چند جبهه از جمله لبنان و عراق و افغانستان در حال باختن به ایران است... و بهار انقلابهای عربی، بهار آیت الله خامنهای است.».اشراف وسیع و افق نگاه گسترده همان ویژگیای بود که باعث شد نقشه مهندسی شده دشمن برای انتخابات خرداد 92 ایران - که از میانه سال 1390 به اجرا گذشته شده بود و میخواست ملت ایران را فلج کند تا به تعبیر هیلاری کلینتون در برابر آمریکا زانو بزنند - به سرانجام نرسد و «حماسه سیاسی» با مشارکت 73 درصدی مردم رقم بخورد. در 8-7 ماه منتهی به انتخابات این رهبر حکیم انقلاب بود که فراتر از رقابتهای تند و تیز احزاب و گروهها، به مهندسی حماسه سیاسی پرداخت تا یک ملت بزرگ در روز 24 خرداد سیلی جانانه به صورت دشمن بزند. پس از سیاهنمایی زنجیرهای معاون و وزیر خارجه آمریکا علیه انتخابات ایران، «شورای امنیت ملی آمریکا» نیز احساس وظیفه کرده بود 22 خرداد به میدان بیاید و اعلام کند «آمریکا انتخابات ایران را آزاد نمیداند و به رسمیت نمیشناسد». در آن فضای تبلیغاتی سنگین، مقتدای انقلاب به تقویت انسجام در جبهه داخلی در برابر جبهه دشمنان و بیگانگان اهتمام داشتند و از همه دعوت کردند پای صندوقهای رأی بیایند و حتی فرمودند «ممکن است بعضیها حالا به هر دلیلی نخواهند از نظام جمهوری اسلامی حمایت بکنند اما از کشورشان که میخواهند حمایت کنند آنها هم باید بیایند پای صندوق رأی ... کشور ما دشمن دارد، معارض دارد. در عرصه بینالمللی، دشمن بینالمللی دشمنی نیست که با رودربایستی و با من بمیرم تو بمیری کنار بکشد، در دنیای سیاست این جوری نیست که با رودربایستی بگوییم، طرف را خجالت زده کنیم مثلا عقب بکشد. نه خیر، هر چه شما ضعف نشان بدهید، او میآید جلو، هر چه شما عقب بکشید او جریتر میشود. این را ما تجربه کردیم، یک جاهایی عقب کشیدیم دشمن ما جریتر شد. یک چیزی او گفت، ما به خیال مصلحتی حرف او را قبول کردیم، دیدیم پایش را گذاشت روی آن حرف؛ یک قدم آمد جلو؛ دشمن این جوری است. در مقابل دشمن بینالمللی با اراده خود، با احساس عزت، با اعتماد به این ملت و با توکل به خدای بزرگ و با حسن خلق به وعده الهی بایستی راه را انتخاب کرد...».آن مشارکت 73 درصدی اولین سیلی به دشمنان 60 ساله - و بعضا 150 ساله - ملت ایران بود. البته کینه چنین ملتی از دل دشمنان او بیرون نمیرود، همانگونه که سیاستمدار اطلاعاتی در قواره رابرت گیتس سالها پیش گفت «ایرانی میانهرو و معتدل وجود ندارد. ایرانی معتدل، ایرانی مرده است»! بنابراین دولت- ملت ایران در اجرای تاکتیک نرمش قهرمانانه فراموش نمیکند که نگاه آمریکا قبل از انقلاب به دموکراسی در ایران چه بود- که آن را پیش پای مطامع نامشروع خود قربانی کرد - و بعد از انقلاب در برابر تحقق مردم سالاری چه دشمنیهایی با اصل این حاکمیت ملی (فارغ از گرایش سیاسی صاحبمنصبان در ادوار مختلف) نشان داد. هدف از نرمش قهرمانانه، از یک سو خلع سلاح تبلیغاتی دشمن در حوزه بهانهجویی و از سوی دیگر گشودن مسیر حرکت به جلو (پیشرفت) است. معلوم است که اگر 3 سال پیش سوخت 20درصد رآکتور تهران را به ما میفروختند ما نیازی نمیدیدیم رأسا به غنیسازی 20درصد و تولید سوخت مربوطه مبادرت کنیم و اگر تهدید به نقض قوانین بینالمللی و بمباران تاسیسات اتمی ما نمیکردند، ضرورتی نداشت تاسیسات فردو را در اعماق زمین ایجاد کنیم. در واقع بد ذاتی و بدعهدیهای غرب به ویژه رژیم آمریکا بود که باعث شد طیفی از توافقات در تهران (سعدآباد)، بروکسل، ژنو و اسلامبول به سرانجام نرسد اکنون نیز همین امر طرف ایرانی را دچار تردید میکند که چرا باید غنیسازی 20 درصد را متوقف یا تاسیسات فردو را تعطیل کند؟نرمش قهرمانانه در حقیقت راستیآزمایی مشخص غرب و آمریکا در حوزه چالش هستهای است. ما با اعتمادسازی مشکلی نداریم اما این اعتمادسازی جاده دو طرفه است. «سلاح اتمی برای هیچکس، استفاده صلحآمیز از فناوری اتمی برای همه» شعار بیتبعیض جمهوری اسلامی است. پای رژیم جعلی صهیونیستی با این شعار گیر است همانگونه که برخی رژیمهای غربی. اگر طبق انپیتی، غنیسازی حق همه اعضای آژانس است، جمهوری اسلامی پای این حق خود میایستد و اگر ساختن و داشتن بمباتمی ممنوع است، این ممنوعیت باید همه را در بگیرد. در ذیل چنین بحث راهبردی است که میتوان وارد جزئیات شد اما باید آخر مذاکره، همین اول کار تعریف و ترسیم شود و مانند 10 سال قبل نباشد که انجام هر عمل اعتمادساز، اولا یکطرفه بود و ثانیا توقعات جدید را پیش کشید و تازه آخر سر معلوم شد که پروژه فریبکارانه آمریکا و غرب، تعطیلی تمام برنامه هستهای ایران بوده است. بنابراین اکنون نه غنیسازی 20 درصد، نه تأسیسات فردو، نه پروتکل الحاقی و نه راکتورآب سنگین اراک یا هر مصداق مشابهی نمیتواند موضوع مذاکره باشد. ابتدا باید آمریکا و غرب بپذیرند که به حقوق و تعهدات معاهده انپیتی به عنوان تنها مکانیزم توافقساز متعهدند تا سپس بتوان توافق محتمل را مرحلهبندی کرد و البته این توافق به هیچوجه نمیتواند به حقوقاساسی ایران لطمه بزند.
و سرانجام اینکه مراقب باشیم توپی که با تدبیر حکیمانه رهبر انقلاب در زمین دشمن افتاده، با بدفهمی و سوءرفتار به زمین ملت ایران باز گردانده نشود. همچنین باید مراقب تقسیم کار آمریکا و رژیم صهیونیستی بود و در زمین آنها بازی نکرد. جدایی و اختلاف میان آمریکا و رژیم صهیونیستی افسانه است و آخرین شاهد، سخنان جوزف بایدن معاون اوباماست که در نشست هفته گذشته جی استریت تأکید کرد «هیچ یک از روسای جمهور آمریکا به اندازه اوباما به اسرائیل خدمت نکردهاند. اگر اسرائیل وجود نداشت آمریکا برای حمایت از منافع خود ناچار به ایجاد آن میشد و ما اسرائیل را باید میساختیم تا حامی منافع ما در منطقه باشد»"
هوشنگ بهداد
دروغ نامه ی کیهان شنبه 13 مهر ماه سال 1392
سایه
روشن نرمش قهرمانانه (یادداشت روز)