وسط خال (گفت و شنود)

وسط خال (گفت و شنود)
گفتم : اگر  سربازجو مخالفه با مذاکرات؟ چرا علیه ی رفسنجانی میکنه تبلیغات؟
 چرا این  زنجیز پاره کرده  ی دیونه؟  اسراییل علیه دولت کرده بهونه
گفت : عده ای حمله کردند به یه قلعه ، نگهبان سنگی پرتاب کرد یه دفعه
خوردتو سر مهاجم زد فریاد،  بر پا کرد سر و صدا وداد
گفت چرا ندیدی سپر بزرگ نا مهربان؟ تا سنگ نزنی بر سرمن ای نگهبان
گفت: اصحاب فتنه و سایت‌های اجاره‌ای از نظر کیهان درباره این که ابراز نگرانی نتانیاهو از روند مذاکرات نیویورک دروغ است بدجوری عصبانی شده‌اند.
گفتم: آیا هیئت اعزامی ایران، در سفر نیویورک، علیه اسرائیل موضع جدیدی گرفته بود که تاکنون سابقه نداشته باشد؟!
گفت: معلوم است که نه!
گفتم: مگر تائید هولوکاست و اشاره تلویحی به موجودیت اسرائیل در سفر نیویورک و این ادعا از سوی یکی از حامیان اصلی دولت که با اسرائیل سر جنگ نداریم! به نفع اسرائیل نبود؟
گفت: البته که بود!
گفتم: خب! با این حساب نتانیاهو بایستی از خوشحالی با دُمش گردو بشکند نه این که به قول آقایان، عصبانی باشد!
گفت: ایول! پس تیتر کیهان دقیقا به خال خورده که آنها به جای اینکه برای نفی نظر کیهان دلیل بیاورند، فقط فحش و ناسزا نثار می‌کنند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! عده‌ای به یک قلعه‌ حمله کرده بودند. سنگی که یکی از نگهبانان قلعه پرتاب کرده بود، به سر یکی از مهاجمان اصابت کرد و یارو با عصبانیت فریاد زد؛ مرد حسابی! مگر سپر به این بزرگی را نمی‌بینی که سنگ را به سر من می‌زنی؟!
گفت : سربازجو در اوین نامه کیهانی ، میگه ازگفته وی رقیبست عصبانی
گفتم : مگر گفته  ی سربازجو چه بود؟  ادامه اش کشیده به گفت و شنود
گفت : میگه قبلاً با خوشحالی و هیجانی ، به نفع اسراییل گفت رفسنجانی
ما  سرجنگ نداریم با اسراییل ،   بعد محورش داده شد  تحلیل
 روحانی ام در سخنرانی سازمان ملل؟ چیزی نگفت علیه اسراییل که مشتی مچل
تبلیغ میکنن سخنرانی روحانی ،  نخست وزیر اسراییل کرد عصبانی
در صورتی که نتانیاهو از خوشالی ،  با دمش گردو شکست و کردحالی
افشاگری کیهان خورد وسط خال ، حامیان دولت فحش میدن تاگیرن حال
گفتم : اگر  سربازجو مخالفه با مذاکرات؟ چرا علیه ی رفسنجانی میکنه تبلیغات؟
 چرا این  زنجیز پاره کرده  ی دیونه؟  اسراییل علیه دولت کرده بهونه
گفت : عده ای حمله کردند به یه قلعه ، نگهبان سنگی پرتاب کرد یه دفعه
خوردتو سر مهاجم زد فریاد،  بر پا کرد سر و صدا وداد
گفت چرا ندیدی سپر بزرگ نا مهربان؟ تا سنگ نزنی بر سرمن ای نگهبان