بدون تردید دو هفته گذشته و مواجهه دیپلماتیک ایران با آمریکا جای کمترین تردیدی باقی نگذاشت که آمریکا قابل اعتماد نیست و جنس اعتماد به او ناشی از برداشتی است که سراب را آب میپندارد یا اسیر عملیاتهای فریبکارانه حریف شده و به جعلیات در قامت واقعیات خوشبین میشود!
آنچه که کمک میکند صحنه را روشن و بدون ابهام و سیاهی دید؛ بیرون از بستر فریب و ترفندها و دسیسهها و عملیاتهای روانی و رسانهای توطئهآمیز است.
این یادداشت تلاش میکند در پرتو تحرکات رسانهای پیرامون سفر هیئت ایرانی به نیویورک به رفتارشناسی رسانههای غربی و طرف آمریکایی در مواجهه به اصطلاح دیپلماتیک با ایران بپردازد. مواجهه و رویارویی نفسگیر و تاریخی که تا همین جای کار گویای خیلی چیزهاست و پیامها و پیامدهای راهبردی برای دو طرف خواهد داشت.
1- رصد آشکار رسانههای غربی به وضوح نشان میدهد طی چند هفته اخیر و بخصوص از زمان سفر هیئت ایرانی به نیویورک و پس از آن، عملیاتهای انتحاری رسانهای بر ضد ایران را در دستور کار داشتهاند.
شواهد و قرائن حاکی است در این عملیاتهای روانی و رسانهای تلاش شده تا با سناریوسازیهای مختلف، فضای فشار علیه کشورمان را به اوج برسانند و با پمپاژ گسترده مطالب ادعایی و اتهامات جدید بر ذهن افکار عمومی و مسئولان اثر بگذارند.
عمده ادعاها و عملیاتهای رسانهای آنها علیه ایران بر چند گزاره نهاده شده است که میتوان به شرح ذیل لیست کرد:
الف- ایران از سر ناچاری و بخاطر اثر کردن تحریمها پای میز مذاکره آمده و خواهان بهبود روابط با غرب است.
ب- این ایران است که نیازمند مذاکره با آمریکا و طرف غربی است.
پ- یک فرصت طلایی برای ایران بوجود آمده است.
ت- توپ در زمین ایران است و این کشور باید اعتمادسازی کند.
ث- ایران از استراتژی مقاومتی خود کوتاه آمده است.
و بالاخره به موازات این ادعاها و فضاسازیها در ترجیعبند تکراری خود بر این مسئله مانور دادند که فشارها و تحریمها علیه ایران تشدید خواهد شد.
درباره ادعاها و فضاسازیهای یاد شده، گزارشها و مقالات رویترز، بیبیسی، واشنگتنپست، گاردین، دویچهوله، بروکینگز و... قابل تامل و ارزیابی است.
2- به موازات فضاسازیها و ادعاهای یاد شده علیه ایران در صحنه مواجهه دیپلماتیک با آمریکا، مقامات و صاحبنظران آمریکایی نیز به میدان آمدند و همان ادعاها و اتهامات را بر ضد کشورمان تکرار کردند.
اظهارات سوزان رایس مشاور امنیت ملی اوباما، جی کارنی سخنگوی کاخسفید، جان کری وزیر امور خارجه، رابرت منندز رئیس کمیته روابط خارجی سنا، لیندسی گراهام و مککین از نمایندگان کنگره و... نیز همگی بر این نقطه متمرکز شده بود که هر چند فضای مذاکرات میتواند مثبت باشد ولی ایران باید اعتمادسازی کند و در عین حال بداند که تشدید تحریمها متوقف نمیشود!
گفتنی است؛ این ادعاها و فضاسازیها در حالی صورت گرفت که اوباما حتی قاعده بازی را هم رعایت نکرد و دو مرتبه پس از تماس تلفنی با رئیس جمهور کشورمان، اصطلاحاً زیر میز زد و عهدشکنی خودش را به نمایش گذاشت.
اوباما در دیدار نتانیاهو صریحاً گفت که «هنوز همه گزینهها روی میز است» و در مصاحبه با آسوشیتدپرس همچون مقامات رژیم صهیونیستی ایران را به ساخت بمب و سلاح هستهای در آینده نزدیک متهم کرد!
3- سؤالی که به میان میآید این است که فضاسازی رسانههای غربی و تهدیدهای مقامات آمریکایی علیه کشورمان چه هدفی را دنبال میکند؟ آنها به کدام نقطه چشم دوخته و چه چیزی را طمع کردهاند؟ آیا این یک پروژه دوسویه از سوی رسانهها و مقامات غربی بوده که در یک تقسیم کار میخواستند امتیازات یکطرفهای را کسب کنند؟ بدون شک واکاوی پاسخ به این سؤالات و نظایر آن، نشان میدهد آنها علیرغم مطالعات گسترده و رصد فضای افکار عمومی و محیط داخلی کشورمان، هنوز شناخت صحیحی از رویکردها، مواضع و اصول نظام جمهوری اسلامی در صحنه سیاسی ندارند.
برآورد و تحلیل آنها این بوده است که در یک پیچ تاریخی با ایران در کارزار دیپلماتیک قرار گرفته و برنده این رویداد بزرگ خواهند بود ولی به تعبیر فارین پالیسی مشکل و معضل اصلی آنها این است که نمیتوانند ایران را تحلیل کنند.
بنابراین در پاسخ به سؤالات بالا باید گفت؛ تصور آنها نرمش منفعلانه ایران در برابر آمریکا از سر اضطرار بوده و آنها بصورت تدریجی و در بستری که در حال شکلگیری است؛ امتیازات هنگفتی پای میز مذاکرات بدست میآورند ولی این ارزیابی - بخوانید پندار- قابلیت اجرایی ندارد، چرا؟
4- پایه و علتالعلل همه استنادات و تحلیلهای رسانهها و مقامات غربی در مواجهه دیپلماتیک با کشورمان به مقوله «تحریم»ها باز میگردد. اما نکته اینجاست که اشتباه در تحلیل پیرامون تحریمها باعث شده تا اشتباهات مکرر در پروسه جنگ دیپلماسی با ایران رقم بخورد.
گویا مقامات و تحلیلگران آمریکایی که از قضا در اتاقهای فکر و فرمان علیه جمهوری اسلامی ایران عضویت دارند فراموش کردهاند که هدف آنها از تحریمهای ضدایرانی چه بوده است.
آمریکاییها اذعان کردند که هدف از تحریمها، التهابات عمیق اقتصادی و ناآرامیهای فراگیر در سطح جامعه ایران است.
در این باره میتوان سخنان جیمز کلاپر رئیس اطلاعات ملی آمریکا را آدرس داد که بارها این مسئله در جلسه استماع سنا نیز بحث و بررسی شد.
آمریکاییها در دو مقطع یکی برای انتخابات مجلس نهم در اسفند سال 90 و دیگری برای انتخابات اخیر ریاستجمهوری تمام پتانسیل و توانشان را به صحنه آوردند تا هدف از تحریمها را عملی نمایند.
اکنون به راحتی میتوان سخن راند که آنها در تحریمها موفق نبودهاند و دو انتخابات اخیر و درصد بالای مشارکت مردم، توطئهها و نقشههای دشمن را نقش بر آب کرد ولی اذعان واشنگتنپست در پایان سال 91 و پس از انتخابات مجلس و پیش از انتخابات ریاستجمهوری خواندنی و قابل اعتناست: «تحریمها نمیتواند مردم ایران را به خیابان بکشاند و حکومت ایران هیچ اثری از تسلیم نشان نخواهد داد.»
بنابراین فضاسازیها و ادعاهای اخیر رسانههای غربی و مقامات آمریکایی که در پی مواجهه دیپلماتیک ایران و آمریکا و بخصوص از سفر هیئت ایرانی به نیویورک کلید خورد مبتنی بر شناخت غلط در غلط از رفتار احتمالی جمهوری اسلامی است.
آمریکاییها حتی درس عبرت نگرفتند که قبل از این مواجهه دیپلماتیک، بحث سوریه پیش آمد و در آن میدان بزرگ نیز علیرغم همه بلوفها و رجزها برای شروع جنگ علیه سوریه، در نهایت بازنده بودند و به اذعان تحلیلگران غربی، این ایران بود که برنده آن صحنه شد.
از سوی دیگر، تجربه نشان داده که جمهوری اسلامی هیچگاه در شرایط تهدیدها و فشارها، منفعلانه عمل نکرده است و مشکل آنها این است که در این میدان و کارزار اخیر، مفهوم «نرمش قهرمانانه» به عنوان دستور کار ایران در جنگ دیپلماتیک پیش روی را نفهمیدند و درک نکردند.
5- و سرانجام باید گفت رفتار رسانههای غربی و تهدیدات مقامات آمریکایی در مواجهه کنونی با ایران نشان میدهد آنها گرفتار شیوه و مشی صهیونیستها شدهاند که بدون برآوردهای دقیق و عمیق و تنها بر پایه توهمات و بلوفها و جنگ روانی میخواهند حریف را به گوشه رینگ ببرند.
چندی پیش بود که روزنامه صهیونیستی یدیعوت آحارونوت در مطلبی این فرمول را در مواجهه با ایران در حوزه دیپلماتیک و سیاست خارجی پیشنهاد کرده بود که؛ «تفنگ را بین دو چشم قرار دهید ولی شلیک نکنید»!
بنابراین موشکافی و بررسی سناریوها و عملیاتهای رسانههای غربی و مقامات آمریکایی در مواجهه دیپلماتیک با ایران نشان میدهد آنها هر چند طرفی نبستهاند ولی کماکان غیرقابل اعتماد و عهدشکن هستند و نمیتوان طبق قاعده، بازی را با آنها ادامه داد چون قاعده بازی را رعایت نمیکنند.
حسامالدین برومند
در پی تعطیلی سازمانها و مراکز دولتی در آمریکا، برخی از کارمندان تلویزیون «صدای آمریکا» که منابع مالی آن مستقیما توسط کاخ سفید تامین میشود نیز به ناچار به مرخصی رفتهاند. در این رابطه «حمیده آرمیده» و «سارا دهقان» خبر دادهاند که تا اعلام بازگشایی دولت، برنامهای در صدای آمریکا نخواهند داشت و تا آن موقع به اجبار به مرخصی خواهند رفت!
مرخصی اجباری برخی از کارمندان صدای آمریکا در حالی است که سایت رسمی «صدای آمریکا» اعلام کرده است که این رسانه علیرغم تعطیلی دولت آمریکا همچنان به فعالیت خود ادامه میدهد! ادامه فعالیت تلویزیون صدای آمریکا در حالی است که بر پایه نتایج یک نظرسنجی که در خصوص برخی از رسانههای پارسیزبان برونمرز صورت گرفته، بخش فارسی صدای آمریکا وابسته به دولت ایالات متحده آمریکا با بودجه سالیانه 23 میلیون دلار تنها کمتر از پنج درصد مخاطب را جذب کرده است، همچنین نتایج نظرسنجی دیگری که از سوی موسسه «اینترمدیا» وابسته به شورای سیاستگذاری رسانههای دولتی آمریکا (بی.بی.جی/BBG) در سال 2011 انجام گرفته حکایت از کاهش مخاطبان این رسانه دارد؛ در هر دو نظرسنجی، بینندگان بخش فارسی صدای آمریکا حدود پنج درصد اعلام شده است.
رادیو فردا وابسته به دولت ایالات متحده آمریکا نیز با بودجه 12 میلیون دلاری، تنها یک دهم درصد مخاطبان را به خود اختصاص داده است (یعنی از تعداد کارکنان آن رسانه نیز کمتر). آمارها نشان میدهد که این رسانه نیز در وضعیت شکنندهای قرار دارد.
بخشهای بزرگی از زیرمجموعه دولت فدرال از روز سهشنبه گذشته تعطیل شدهاند. لیستهای بلندبالایی از مراکز و نهادهای تعطیل ارائه شده است. تحقیقات و ارائه مشاوره در مراکز درمانی، ارائه وامهای مسکن، بخش ارائه خدمات مهاجرت، رسیدگی به تعداد زیادی از پروندههای قضایی، صدها موزه و پارک ملی، مراکز نظارتی، نهادهای نظارت مالی، ارائه خدمات صدور ویزا و گذرنامه و مراکز خدمات بازنشستگی تنها برخی از مواردی است که از روز سهشنبه کاملا یا بخشی از آن، متوقف میشود
بسمالله الرحمن الرحيم |
عراق طي سه روز اول هفته جاري شاهد انفجارهاي متعدد و شديدي بود كه به كشته شدن بيش از 120 نفر و زخمي شدن صدها نفر منجر گرديد. اگرچه خشونت و ناآرامي در عراق از زمان اشغال آن توسط غربيها به سركردگي آمريكا به امري معمول و روزمره تبديل شده است ولي حجم و تعداد اقدامات تروريستي و شدت انفجارهاي روزهاي اخير در طول اين سالها كم سابقه بوده است. تروريستها علاوه بر حملات در چند منطقه پرازدحام شهرهاي عراق، زائران بارگاه امام محمدتقي(ع) در شمال بغداد را نيز مورد حمله قرار دادند كه به شهادت 14 زائر منجر شد. عوامل تروريست در ادامه وحشيگريهاي خود، يك كاميون پر از مواد منفجره را در داخل يك مدرسه ابتدايي منفجر كردند كه به كشته شدن دست كم 27 دانشآموز و معلمان و كارمندان اين مدرسه منجر شد و دهها كودك ديگر نيز مصدوم شدند. اوجگيري جنايات تروريستها در عراق پرده از ماهيت ضدانساني اين عناصر و عوامل هدايت كننده آنها بر ميدارد. نوري مالكي نخستوزير عراق، حزب بعث و گروه القاعده را مسئول جنايتهاي جاري در عراق معرفي كرد. مالكي با اعلام اين مطلب افزود بعث و القاعده اگرچه در مرام و ديدگاه تفاوت دارند ولي در جنايت و هدفي كه دنبال ميكنند يعني باز گرداندن بعث به قدرت، همسو و متحد هستند. نوري مالكي عقبه اين جريانها را كشورهاي كينه توزي معرفي كرد كه از انسانيت بويي نبردهاند و تنها به منافع غيرقانوني و نامشروع خود در عراق ميانديشند. مالكي تأكيد كرد دولت عراق مصمم است با تروريستها مبارزه كند. آنچه عراق را آماج توطئهها قرار داده، ساختار مردمي حكومت اين كشور است. هدف اينست كه ملت عراق كه بعد از چندين دهه تحمل رژيمهاي ديكتاتوري، توانسته دولت منتخبي را از طريق آراء مردم برگزيند از كرده خود پشيمان شود و شرايطي به وجود بيايد تا عراقيها به برگشت به دوره سابق و بازگشت بعثيها و مسلط شدن گروههاي اقليت ولي زيادهطلب بر مقدرات عراق تن دهند. حوادث اخير دنباله طرحي است كه از همان ابتداي مشخص شدن نتيجه نخستين انتخابات و شكلگيري اولين دولت منتخب در عراق در زمان اشغالگري آمريكاييها در اوايل دهه 1380 به جريان افتاد. اشغالگران غربي پيشبيني ميكردند با چنين اقداماتي دولت عراق توان مقاومت در برابر آن توطئهها را نخواهد داشت و اگر سقوط هم نكند به شرايط آنها در تقسيم قدرت با بعثيها و اقليت زياده طلب موافقت خواهد كرد. هدف اصلي از اين توطئهها اين بود كه دولت مالكي و جناح اكثريت، ناكارآمد جلوه داده شود و مردم، وجود آن را عامل ناامني و بحران در عراق بدانند. اين نقشه شوم دو سال قبل با به راه انداختن تظاهرات در استانهاي سنينشين پيگيري شد تا در عراق، يك شورش اجتماعي گسترده ايجاد كنند و چنين وانمود نمايند كه اعتراضات عمومي در كشورهاي عربي منطقه به عراق نيز سرايت كرده است. ولي دولت عراق تاكنون در برابر اين توطئهها مقاومت كرده و روشن است كه پشتوانه مردمي، عامل اين مقاومت و پابرجايي بوده است. اين، همان چيزي است كه عوامل پشت پرده ترورها و انفجارها را به خشم آورده و اوجگيري جنايات و اقدامات تروريستي در اين كشور نشانه عصبانيت و خشم آنهاست. همانگونه كه نوري مالكي گفته است بعث و القاعده در واقع دو روي يك سكه هستند. اين گروهها، قطعاً اگر حمايت دستهايي از خارج كه داراي نفوذ و امكانات مالي فراوان ميباشند نبود، قادر به ادامه شرارت نبودند. همانگونه كه برخي دولتمردان عراقي نيز اشاره كردهاند قدرتهاي استعمارگر غربي با همدستي چند دولت عرب حاشيه خليج فارس پشت حوادث عراق قرار دارند. اين دولتها با مديريت گروههاي تروريستي در انجام حملات خونين در عراق، ثابت كردهاند كه به هيچ معيار انساني پايبند نيستند و براي دستيابي به اهداف پليد خود، حاضر به هر جنايتي هستند. پرونده و سابقه حكام عرب مداخلهگر در عراق روشن است. از اين دولتها كه با ديكتاتوري و اتكا بر حمايت قدرتهاي بينالمللي بر سر قدرت ماندهاند اينگونه تحركات و رفتارها غيرمنتظره نيست. اين دولتها كه براي حفظ حكومت در داخل كشورهاي خود به هر جنايتي دست ميزنند طبيعي است كه هرگز دلشان براي ملت عراق نميسوزد. دولتهاي غربي نيز كه تظاهر به دفاع از دموكراسي و حقوق بشر ميكنند در قبال حوادث عراق به گونهاي رفتار كردهاند كه پوچ بودن ادعاهاي آنها آشكارتر شده است. دولتهاي غربي، فشار بر دولت مالكي را استراتژي خود در عراق قرار دادهاند با اينكه آگاه هستند اين دولت با راي اكثريت مردم به قدرت رسيده است. مردم عراق اكنون قرباني جنگ قدرت كثيفي شدهاند كه در آن، جان، مال و امنيت آنها در خطر است. براي مقابله با اين توطئهها، همفكري و همدلي نخبگان و شخصيتهاي تاثيرگذار در عراق براي مهار اوضاع و نجات مردم اين كشور از رنج و فلاكتي كه دچار آن هستند بيش از هر زمان ديگري مورد نياز است. اين شخصيتها ميتوانند با ارائه طرحهاي مورد قبول اكثريت مردم عراق، ابتكار عمل را از تروريستها و حاميان آنها بگيرند و به پايان يافتن روزهاي پرحادثه عراق كمك نمايند. |