دستاورد (گفت و شنود)

دستاورد (گفت و شنود)
گفتم : چرا سربازجوی دراز گوش ، از دست بداده عقل وهوش
چرا برده از یاد؟ چگونه رفسنجانی زد فریاد؟
 برای عبور از بجران ،  در خطبه نماز جمعه تهران
آشکارا داد به بوش پیام ،  گفت همکاری کرد نظام
در اشغال نظامی افغاستان ، چرا وارونه شده داستان؟
گفت : معلمی با آه و سوز ، پرسید از دانش آموز
بزرگ شدی میخواهی بشی چکاره؟ جواب داد دانش آموز بیچاره
آقا میخوام  بکنم عروسی ، معلم گفت نکن چاپلوسی
 منظورم اینکه دست میزنی به چکار؟ گفت آقا طرح دارم و ابتکار
چون می  بشم داماد  ، معلم شاکی شد ، زد داد
برای پدرت  چه میدی انجام ؟ گفت کار با نوه میکنم تمام
گفت: برخی از مدعیان اصلاحات یک جوری درباره آمریکا حرف می‌زنند که انگار نه انگار همین آمریکا این همه جنایت و آدم‌کشی و غارتگری علیه مردم مظلوم ایران مرتکب شده است.
گفتم: بدجوری هم ذوق‌زده می‌شوند و آب از لب و لوچه‌شان سرازیر می‌شود.
گفت: تعجب می‌کنم که با این بینش و منش چطوری در نظام اسلامی ایران مسئولیت هم گرفته‌اند؟ در حالی که انگار غیر از قربون صدقه رفتن آمریکا هیچ وظیفه‌ای ندارند.
گفتم: چه عرض کنم؟! معلمی از دانش‌آموزش پرسید؛ بزرگ شدی می‌خواهی چه‌کار کنی؟ گفت؛ عروسی می‌کنم. معلم پرسید؛ منظورم این است که چه می‌شوی؟ گفت؛ داماد. پرسید؛ منظورم این است که چه به دست می‌آوری؟ گفت؛ همسر! پرسید؛ منظورم این است که برای جامعه چه می‌کنی؟ گفت؛ عروسی می‌گیرم. معلم که عصبانی شده بود گفت؛ فلان‌فلان‌شده، برای پدر و مادرت چه خواهی آورد؟ گفت؛ نوه!
گفت : سربازجوی منفور ، چرندگوی جور وار جور
مرده شوی قبرکن گور ،  ژست گرفته  با فیگور
مثل همیشه زده زور ،  تا بگه نه خنگ، هست فکور
 ندیده  زیر ابروی بور ،  چشم  کرده  کور
گفتم : برای چه سربازجو ؟ کرده  چنین این پررو؟
گفت : با ترفند ژست ضد آمریکایی ، برای رقیب کرده خود نمایی
گفته انگار نه انکار ، آمریکاست جنایتکار
یک جوری در موردش میزنن حرف ،که در سرما ذوب میشه برف
 بد جوری کردند فراموش  ، چگونه آمریکا پر جنب وجوش
 علیه ی رژیم هست پر خروش ، برایش گذاشته تله موش
گفتم : چرا سربازجوی دراز گوش ، از دست بداده عقل وهوش
چرا برده از یاد؟ چگونه رفسنجانی زد فریاد؟
 برای عبور از بجران ،  در خطبه نماز جمعه تهران
آشکارا داد به بوش پیام ،  گفت همکاری کرد نظام
در اشغال نظامی افغاستان ، چرا وارونه شده داستان؟
گفت : معلمی با آه و سوز ، پرسید از دانش آموز
بزرگ شدی میخواهی بشی چکاره؟ جواب داد دانش آموز بیچاره
آقا میخوام  بکنم عروسی ، معلم گفت نکن چاپلوسی
 منظورم اینکه دست میزنی به چکار؟ گفت آقا طرح دارم و ابتکار
چون می  بشم داماد  ، معلم شاکی شد ، زد داد
برای  پدرت  چه میدی انجام ؟ گفت کار با نوه میکنم تمام