سئوال از مخاطبان داخلی و خارجی حامیان
چنین رژیم .....؟10 دی - 92
آخر چگونه چنین
رژیمی می تواند مشروعیت داشته باشد که آشکارا ابهامی باقی نمانده که غیر دمکرامیک و
غیر مردمی و سرکوبکر است . آنگونه که نه مسئولان سابق خود همچون کروبی و موسوی را
بر نمی تابد ودر حصر خانگی محصور کرده است که بستر سازی برای محصور کردن دو مسئول دیگرش رفسنجانی و خاتمی دسیسه چینی می کند . زیرا بدلیل واپسگر ا بودنش
از بدو قدرت وشکل گیری اش که در یک شرایط بغایت بحرانی موجب شد تا برای مانع شدن از قدرت گیری نیروهای
انقلابی و تشکیل حکومت دمکراتیک در ایران زد وبندهای پشت پرده شود و در یک فضای حکومت نظامی خمینی با خیال راحت و دریافت تضمین از پاریس راهی
تهران شود تا تلاش برای حکومتی کند که نه در ر استای اهداف و آرمان انقلاب
انقلابیون و خواست مردم ومنافع ملی کشور نبود ، بلکه وارونه ی آن بود که از طریق عوامفریبی ووارونه ودروغ گویی و سوء
استفاده از اعتماد مردم بدون تجربه از پیچیدگی های سیاسی همراه با زد وبند وعدم شناخت ماهیت اهداف خمینی واطرافیانش و صد
البته با ابزاری کردن دین و قبل از تشکیل
مجلس مؤسسان و تدوین قانون اساسی نوین خمینی توانست با عنوان جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیش مدل حکومت مورد نظرش یا دیکته شده را در 12
فرودرین 58 تحمیل نماید .سپس خیلی سریع تعدادی از مهره های دولت زمان شاه اعدام شدند تا
پرونده ی همکاری اطرافیان خمینی با سیستم شاه و ساواک فاش نشود . آنگاه سپاه
وکمیته و بسیج موازی ارتش برای سرکوب و دفع خطر کودتا ازسوی ارتش سازماندهی گردید
.
در ادامه چون خمینی
می دانست نقش معلمین و رهنگیان که از 15
مهر57 تحصن و اعتصاب ومبارزه صنفی و سیاسی فرهنگیان خود را آغاز کردند و تا 22
بهمن 57 در کنار دانش آموزان ادام یافت چگونه درروند انقلاب نقش مؤثر داشت . بنابراین زیر
پوشش پاک سازی در آموزش وپرورش دست به اخراج وپاک سازی فرهنگیان زده شد. آنگاه آیت الله شریعتمداری که رقیب مرجعیت خمینی
در زمان شاه بود بطرز تحقیر آمیزی از سوی آخوند خلخالی از صحنه حذف گردید . تا
اینکه برای حذف نیروهای انقلابی از صحنه و ساقط کردن دولت موقت بازرگان طرح اشغال
سفارت آمریکا در تهران در 13 آبان 57 اجرا شد . سپس خمینی ژست ضد آمریکایی گرفت وگفت آمریکا هیچ
غلطی نمی تواند بکند . اما معجزه اشغال سفارت آمریکا نقش آچار فرانسه وموازی جنگ موهبت الهی ومکمل دین ابرازی
شد و تا کنون این توفند ضدیت با آمریکا اعجازها
داشته است .
از سوی دیگر در
اردیبهشت 59 زیر چتر انقلاب ضد فرهنگی شبیخون سراسری به دانشگاه ها زده و مورد یورش
وحشیانه واقع شد وپس ازبه خاک وخون کشانیدنش برای 3 سال تعطیل شد تا مانع از حضور
نیروهای انقلابی درد انشگاه ها شود .
مهمتر اینکه در
پایان روز شهریور 59 جنگ موهبت الهی خانمانسوز ایران و عراق هم شروع شد و برای 8
سال بر ادامه ی این جنگ موهبت الهی اصرار ورزیده شد تا که باخسارت هزار میلیارد
دلار مالی و اقتصادی وتخریب کشور که همراه با میلیون ها کشته ومجروح و بی خانمان جنگ زده و آواره
و پناهنده بود سرانجام منتهی به شکست سرکشی
جام زهر از سوی خمینی شود .
اما شیوه ی بغایت
ضد انسانی بی بدیل و منحصر به فرد نقض مستمر حقوق بشر با روش های گوناگون لحظه ای توقف نداشته است چون پیگیرانه بیش از 34 سال گذشته ادامه داشته است . چون
خمینی پس از اینکه خرش از پل گذشت وسوار خر مراد شد . برای اینکه توان تحمل هیچ صدای مخالف وانتقادی را نداشت .
چون احساس خطر از دست دادن قدرتش را داشت . بنابراین گفت هرگز عقد اخوت با کسی
نبسته ام . پس از آن صادق قطب زاده قربانی شد . در دنباله ترکش این فتوای خمینی به
ابوالحسن بنی صدر اصابت نمود که اولین رئیس جمهورش بود .در صورتی که گفته بود بیش
از 20 اینان را می شناسد . ناگفته نماند که ابراهیم یزدی قِسِر در رفت و به سرنوشت قطب زاده بنی صدر دچار نشد. سپس نوبت سرکوب بی رحمانه ی سازمان های سیاسی
مخالف رسید. طوریکه نه بطور فردی که گروهی و جمعی بازداشت و شکنجه می شدند .سپس واعتراف
گیری وتواب سازی وپخش شوی تلویزیونی شروع
شد. آنهم با شیوه ی گروگان گیری اعضای خانواده ها و وادار کردن شان علیه ی متهمان قربانی دستگیر شدگان تا تن به اعتراف
دیکته شده علیه ی اعضای خانواده وهم سنگر وهم رزمان ورهبران شان بدهند. یعنی شکنجه
و تحقیر و دروغ و اعتراف به آن با ابراز
ندامت و پشیمانی وتقاضای عفو وبخشش از رهبر که اساس فلسفه وجودی ماندگاری رژیم ضد
بشر قرون وسطایی حاکم بر ایران شده است .
آخر کجای جهان دیده شده است که اعضای خانواده ها
با تهدید سیستماتیک به گروگان گرفته شوند . سپس آموزش ببینند که چگونه اتهام به
اعضای خانواده های مخالف خود بزنند .آنگاه سازمان دهی وبسیج واعزام به برون
مرزشوند تا جلوی درب ورودی کمپ مخالفان از جمله اعضای خانواده های خودشان تجمع
اعتراضی برپا دارند و فریاد دژخیمان بازجو در سیاه چال ها را فریاد بزنند که باید
کمپ ویران گرد واعضایش بر دار کشیده شوند . تا این جنگ روانی تبلیغاتی پیش مقدمه ی
تهاجم مسلحانه ی علیه ی بشریت به کمپ شود تا ساکنین بی دفاع و سلاح آن قتل عام
شوند وبرخی اعضایش ربوده وبه گروگان گرفته شوند تاا ز اینان ازتجربیات گذشته ی
شکنجه ووادار به اعراف وندامت وتوبه درون
زندان علیه ی ایستادگان مقاوم وتسلیم
ناپذیر استفاده شوند و در صورت عدم موفقیت سر به نیست شوند .
بدتر اینکه از بین
بریده وجدا شدگان وجذب ارگان های اطلاعاتی
- امنیتی شده علیه ی مخالفان استفاده سپس
حذف فیزیکی می شوند . نمونه در حمله ی مسلحانه ی علیه ی بشریت
در دهم شهریور در اشرف اتفاق افتاد
که پس از قتل عام مجاهدین اشرف آدم کشان حرفه ای هنگام عقب نشینی مزدور خائن به خدمت گرفته شده را نه کشتند که
صورتش را سوزاندند تا شناسایی نشود وادعا شود که مأمور حفاظت عراقی بوده که از سوی مجاهدین اشرف
کشته شده است . در صورتی که این سناریوی دقیقاً باز سازی شده ی ربودن ومثله کردن 3
رهبر مسیحی وانفجار حرم امام رضا است که به مجاهدین نسبت داده شد . ولی در زمان
خاتمی وقتی سرنخ قتل های زنجیره ای فاش شد که جنایات قتل های زنجیره ای وبه قتل رسانیدن
رهبران مسیحی کار مأموران اطلاعاتی خود سر بوده است .
ناگفته نماند این شیوه پس از 30 خرداد 60 شروع شد . چون گفته می شود علی خطایی دانش آموز هوادار و
فرمانده ی ملیشا در شهر اراک بود که فرزند یک لحاف دوز بود. پس از روی آوری به خانه های
تیمی از سوی برادر یک هوادار که گویا اکثریتی بود توجیه می شود تا خودش را
معرفی کند . پس ازمعرفی همکاری را شروع می کند و نزدیک 180 نفر هواداران دانش
آموزان ومعلمان و دبیران و و کیل ... را لو می دهد. حتی موقع بازجویی متهمان چشم
بسته وی حضور می یابد که بداند متهم
اطلاعات درست یا غلط نمی دهد . آنگونه که آخوند
مشکینی در زندان با وی و اعضای گروهش ملاقات
می کند وقول آزادی به اینان می دهد
ولی به وی رحم نشد و همراه با ابوالفضل
طاهری وچند نفر دیگر تیرباران شدند ولی محسن برادرش زنده ماند. یا با حسین روحانی یکی از رهبران سازمان پیکار
در زندان اوین لاجوردی قصاب زندان اوین با همین شیوه رفتار شد .فقط کسانی که
گریختند و منفعل شدند. یا مزدورانی که
تبدیل به مأموران برون مرز برای ادامه ی
همکاری علیه ی مخالفین به خصوص مجاهدین شده اند تا حال اینان تحمل شده اند تا نوبت حذف فیزیکی شان فرا
برسد.
بهرحال سئوال است از مخاطبان داخلی و خارجی که حامیان داخلی
چنین رژیم ضد بشری چه دلیل وتوجیهی برای ادامه ی همکاری وحمایت شان دارند؟ همینطور
مماشات گران غربی چه دلیل قانع کننده برای ادامه ی سیاست مماشات خود زیر پوشش
مذاکره ی هسته ای با رژیم آدمکشان حاکم بر ایران دارند وتلاش می کنندبانادیده
گرفتن نقض مستمر حقوق بشر در ایران که هرروز بدتر می شود بخاطر تجارت نفت وخون شریک
جرم قربانیان به مسلخ برده در ایران باشند؟