طنز مردودین و کاسبین و ساکتین «فیلتر

طنز مردودین و کاسبین و ساکتین «فیلتر»!11 آذر-92

ترسیم آشفته بازار  وجنگ و رقابت  دولت وبازار مکاره و تناقض گویی های وزیر بهداشت و تفتیش عقید ه وسانسور ارشاد ومچ گیری  کمیسیون فرهنگی بازار مکاره  وصد البته تلاش برای حفظ فیلتر فیس بوک ونه رفع آن

آیدین سیارسریع در روزنامه قانون نوشت:ساعت یک و سی دقیقه ظهر است. وزیر بهداشت می گوید: دارو و تجهیزات پزشکی ارزان می شود. رئیس جمهور می گوید: مشکلات ایران و آمریکا‌ پیچیدگی دارد ولی گشایش‌هایی حاصل شده است. آمریکا‌ هم از آن طرف 9 کشور را از قانون تحریم نفت ایران معاف کرده. جا دارد رسما اعتراض خود را به این شرایط به وجود آمده اعلام کنیم. این چه وضعی است که دولت برای کشور درست کرده؟ مسئولان هشیار باشند. فضای یاس و ناامیدی در کشور دارد کمرنگ می شود و هیچکس هم پاسخگو نیست. در حال حاضر چشم امید ما فقط به مجلس است.

ساعت یک و پنجاه و سه دقیقه. مجلس سریعا درخواست ما را اجابت می‌کند. «سخنگوی کمیسیون فرهنگی مجلس با بیان اینکه شنیده‌ایم که دولت در حال بررسی رفع فیلتر فیس‌بوک است، می گوید: نیاز است که دولت در خصوص رفع فیلتر فیس‌بوک در کمیسیون فرهنگی پاسخگو باشد.»

خب همه ما می دانیم این که دولت در کمیسیون فرهنگی باید پاسخگو باشد یعنی ای دولت برو ژاژت را بخوای (ژاژ خاییدن یک نوع سابیدن کشک است!). آدم عزم جزم بعضی دوستان برای جلوگیری از رفع فیلتر فیس بوک را که می بیند استغفرا... فکر می کند توی کار تحویل فوری اکانت وی پی ان هستند. در همین راستا پیش بینی می کنیم در آینده عبارات و اصطلاحات زیر به ادبیات سیاسی-اجتماعی ما وارد شود:

کاسبین فیلتر (آنهایی که از طریق فیلترینگ کسب روزی می کنند.) 

مردودین فیلتر (افرادی مانند جواد ظریف، علی جنتی، معصومه ابتکار و لیدی گاگا که در آزمون فیلترینگ شکست خوردند، مخصوصا لیدی گاگا که صفحه اش 60 میلیون لایک دارد) 

ساکتین فیلتر (آنهایی که وانمود می کنند با فیلترینگ موافقند ولی دلشان غنج می‌روند فیس بوک رفع فیلتر بشود تا آزادمنشانه بگویند ما از اول هم مخالف فیلترینگ بودیم) 

 جریان انحراف (لیبرال‌های فرهنگی که به امید انتخابات آینده دائما با لبخند می پرسند آیا مشکل ما عکس پروفایل جوانان است؟)

 ساعت سه و هیجده دقیقه بعد از ظهر. یک روزنامه کویتی می‌نویسد: اوباما تمایل دارد اواسط سال 2014 به تهران سفر کند. در همین ارتباط یک اظهارنظر گرفتیم که منتشر می کنیم.

 یک تندروی منطقی: آمدن آقای اوباما، این مرد محترم جنایتکار به ایران، بهترین فرصت برای نابودی آمریکا‌ست. ما می توانیم اوباما را توجیه کنیم که آمریکا‌ خوب نیست و جنایتکار است، او هم آدم منطقی ای است، قبول می کند. بعد اوباما می گوید اگر من به شما برای نابودی آمریکا‌ی جهانخوار کمک کنم آنوقت دیگر نمی توانم به آمریکا‌ برگردم و باید با همین کت و شلوار در ایران بمانم، بعد ما می‌گوییم اصلا نگران نباش. ما اینجا لباس راحت داریم، هر وقت خواستی بهت می‌دهیم. اوباما هم با خوشحالی قبول می کند و سپس با مشت‌های گره کرده می‌گوید مرگ بر آمریکا‌ و آماده کمک به ما در جهت نابودی آمریکا‌ می شود.

 یک تندروی غیرمنطقی با شنیدن این صحبت‌ها چیزی نگفت. فقط پرید توی بغل نتانیاهو، بعد از نیم ساعت که با هم گریه کردند با بمب دست ساز توی بغل هم به دیار باقی شتافتند.