اخلاق و تقوا در محاق 21 مرداد -94
روش مضحک تخم مرغ همسایه غاز است خیلی وقت است نخ نما شده ورنگ
باخته است .چون مگر می توان انتظارداشت خانه ی خرس و بادیه مس یافت شود؟ مگر
دررژیم قرون و سطایی با کارنامه ی ننگین و سنگین رکوردار محکومیت مستمر جهانی حقوق
بشر که دارد و رتبه دارا ول جهانی اعدام نوجوانان زیر 18 سال است .همچنین قبل ازا عدام
به دختران باکره ی زندانی تجاوز کرده وخون زندانیان کشیده وچشم شان برخی را از حدقه در آورده است .
همینطور قربانیانش ر ا در ملأعام بردار می کشد. یا شلاق می ز ند و سنگسار می کندو
دست و پای شان را قطع می کند.مهمتر اینکه زنان شوهرداررا وادار به تن فروشی می کند و کودکان دانش آموز خانواده های تهی دست ر
ا تبدیل به کودکان کار خیابانی وکارتون خواب ومهتاد کرده است . چنین ريیم ضد بشری می
فهمد که اخلاق وتقوا چیست؟ زیرا که اکنون که ترکش جنگ قدرت و ثروت میان رفسنجانی –
خامنه ای به رفسنجانی اصابت کرده است که چرا فرزندش را روانه اوین کردند و به
رفسنجانی گفته شده باید خانه نشین شود .یا گفته شده چرادر دوران رفسنجانی روستاییان آسیب جدی دیدند
.ادعا شده اخلاق وتقوا درمحاق رفته است؟!
قم. علی مصطفوی
جار و جنجالی که اخیرا به بهانه اهانت آیتالله هاشمی رفسنجانی به روستائیان در رسانههای مجازی و شبکههای اجتماعی بر پا شده است، بیش از هر چیزی نشان دهنده فقدان اخلاق و تقوای سیاسی از یک سو و دشمنی بیحد و حصر از سوی دیگر است. تندروهایی که خود را آئینه تمام نمای اسلام، قرآن و ولایت فقیه میدانند و از جایگاه حقانیت محض، زبان و قلم به تهمت، دروغ و دشنام میچرخانند، هرگز نمیتوانند مدعی دلسوزی برای نظام اسلامی باشند، چرا که افراط و تندروی، بیتقوایی و دشمنی کورکورانه، قربانگاه انقلاب است.
به راستی چگونه است که عدهای حاضرند با عبور از موازین دینی، خود را به هلاکت بیاندازند، تا شاید ضربهای نیز به آقای هاشمی زده باشند. بیان پر رمز و راز مولای متقیان حضرت علی علیهالسلام شرح حال این افراد است. آنجا که شخصی را دید که چنان بر ضد دشمنش میکوشید که به خود زیان میرساند، فرمود: «تو مانند کسی هستی که نیزه در بدن خود فرود برد تا دیگری را که در کنار اوست بکشد.» (نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، حکمت 288)
امام خمینی (ره) آن عبد صالح خدا نیز به بیانی دیگر بر فرمایش مولای متقیان پای میفشرد و خطاب به تندروهای بیتقوای معاصر میگوید: «خدا را در نظر بگیرید، خدا حاضر است همه جا. زبان شما در محضر خداست. چشم شما در محضر خداست. همه قوای شما در محضر خداست. در محضر خدا، خدا را معصیت نکنید. امروز در کشور ما؛ بزرگترین معصیت؛ ایجاد اختلاف است؛ ایجاد نفاق است. بزرگترین رحمت برای ما و تکلیف برای ما ایجاد آرامش است و ایجاد رفاه است.
گویندگان ما، نویسندگان ما هرچند هم بسیار خوب باشند و بسیار متعهد باشند، لکن گمان نکنند که از آن شرور باطنی پاک شدند؛ از آن شیطان باطن پاک شدند. توجه کنند که شیطان باطنی انسان تا آخر هم همراه انسان هست. گاهی این شیطان کاری میکند که انسان خودش را به هلاکت برساند که رفیقش را به هلاکت برساند. شما این قصه را شنیده اید که یک نفر بندهای داشت و به او بسیار محبت کرد و بسیار تربیت کرد بعد گفت به او: من در مقابل این همه محبت که به تو دارم فقط یک خواهش از تو دارم، آن این است که بیا بالای پشت بام این همسایه من که رقیب من است سرِ من را بِبُر! انسان یک همچو موجودی است که حاضر است سرش را بِبُرد که رقیبش از بین برود. اصطلاح دیرینه ما این است که «خرِ دیزه»، که یک قسم از خرهای فضول است، خودش را به چاه میاندازد که به صاحبش ضرر بزند! انسان یک همچو موجودی است.» (صحیفه امام (ره)، ج 14، ص 149)
بدون هیچ تردیدی فقدان اخلاق و تقوا و سینههایی مالامال از بغض و کینه، علت العلل این تجری سیاسی است، والا کسی که فقط یک بار سخنان آقای هاشمی را خوانده باشد میداند که منظور ایشان از روستایی، چه کسانی هستند، یعنی همین کسانی که در دوران وانفسای نهضت روحانیت خون بر دل امام کردند و در دوران غربت و تنهایی امام، خود را از میدان مبارزه کنار کشیده و یا به روستایشان پناه بردند. اما به راستی چگونه است که مدعیان سینه چاک امروز انقلاب و کاسههای داغتر از آش که مو را از ماست بیرون میکشند، از کنار لاحقه و سابقه این افراد بیاعتنا میگذرند؟ و حتی با ایشان عقد اخوت میبندند.؟
برای این که تراز اخلاق و تقوای این به ظاهر مدعیان انقلاب مشخص شود، به نقل سخنان مورد انتقاد ایشان پرداخته و به این وجیزه پایان میدهیم.
سئوال: «اخیراً برخی گفتند که عدهای به دنبال آن هستند تا امام را آن گونه که میخواهند نشان دهند و این روزها کنایههای متعددی در مورد خاطرات شما از امام از سوی آقای مصباح و جریان منتسب به ایشان ادامه دارد. واکنش شما در این باره چیست؟
جواب آیتالله هاشمی رفسنجانی: اگر بناست کسانی امام را بشناسند، آنهایی هستند که لحظات حساس را خدمت امام بودند. از لحظههایی که امام کارشان را شروع کردند و تا آخرین لحظه که از دنیا رفتند، جزو امنای امام بودند. اعتمادی که امام در تاریخ خودشان به ما داشتند به کمتر کسی داشتند. اینهایی هم که چنین حرفهایی میزنند، یک ادعاست و بیدلیل میگویند. ما میخواهیم امام را همان گونه که هستند، بشناسانیم. اصلاً افتخارمان این است که امام را درک کردیم. آنهایی که درک نکردند و میگفتند که جواب این خونها را چه کسی میدهد و مبارزه حرام است، باید فکری بکنند.
سئوال: آیا شما اینها را انقلابی میدانید؟
جواب آیتالله هاشمی رفسنجانی: فرق میکنند. بعضی هایشان انقلابی بودند و وقتیکه سختگیریهای حکومت زیاد شد، دیگر ادامه ندادند. بعضیها هم اصلاً آن موقعها نبودند و در کوچههای روستاهایشان میگشتند، ولی الآن آمدهاند و انقلابی شدهاند.» (هفته نامه طلوع صبح، سه شنبه 17 مرداد)
جار و جنجالی که اخیرا به بهانه اهانت آیتالله هاشمی رفسنجانی به روستائیان در رسانههای مجازی و شبکههای اجتماعی بر پا شده است، بیش از هر چیزی نشان دهنده فقدان اخلاق و تقوای سیاسی از یک سو و دشمنی بیحد و حصر از سوی دیگر است. تندروهایی که خود را آئینه تمام نمای اسلام، قرآن و ولایت فقیه میدانند و از جایگاه حقانیت محض، زبان و قلم به تهمت، دروغ و دشنام میچرخانند، هرگز نمیتوانند مدعی دلسوزی برای نظام اسلامی باشند، چرا که افراط و تندروی، بیتقوایی و دشمنی کورکورانه، قربانگاه انقلاب است.
به راستی چگونه است که عدهای حاضرند با عبور از موازین دینی، خود را به هلاکت بیاندازند، تا شاید ضربهای نیز به آقای هاشمی زده باشند. بیان پر رمز و راز مولای متقیان حضرت علی علیهالسلام شرح حال این افراد است. آنجا که شخصی را دید که چنان بر ضد دشمنش میکوشید که به خود زیان میرساند، فرمود: «تو مانند کسی هستی که نیزه در بدن خود فرود برد تا دیگری را که در کنار اوست بکشد.» (نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، حکمت 288)
امام خمینی (ره) آن عبد صالح خدا نیز به بیانی دیگر بر فرمایش مولای متقیان پای میفشرد و خطاب به تندروهای بیتقوای معاصر میگوید: «خدا را در نظر بگیرید، خدا حاضر است همه جا. زبان شما در محضر خداست. چشم شما در محضر خداست. همه قوای شما در محضر خداست. در محضر خدا، خدا را معصیت نکنید. امروز در کشور ما؛ بزرگترین معصیت؛ ایجاد اختلاف است؛ ایجاد نفاق است. بزرگترین رحمت برای ما و تکلیف برای ما ایجاد آرامش است و ایجاد رفاه است.
گویندگان ما، نویسندگان ما هرچند هم بسیار خوب باشند و بسیار متعهد باشند، لکن گمان نکنند که از آن شرور باطنی پاک شدند؛ از آن شیطان باطن پاک شدند. توجه کنند که شیطان باطنی انسان تا آخر هم همراه انسان هست. گاهی این شیطان کاری میکند که انسان خودش را به هلاکت برساند که رفیقش را به هلاکت برساند. شما این قصه را شنیده اید که یک نفر بندهای داشت و به او بسیار محبت کرد و بسیار تربیت کرد بعد گفت به او: من در مقابل این همه محبت که به تو دارم فقط یک خواهش از تو دارم، آن این است که بیا بالای پشت بام این همسایه من که رقیب من است سرِ من را بِبُر! انسان یک همچو موجودی است که حاضر است سرش را بِبُرد که رقیبش از بین برود. اصطلاح دیرینه ما این است که «خرِ دیزه»، که یک قسم از خرهای فضول است، خودش را به چاه میاندازد که به صاحبش ضرر بزند! انسان یک همچو موجودی است.» (صحیفه امام (ره)، ج 14، ص 149)
بدون هیچ تردیدی فقدان اخلاق و تقوا و سینههایی مالامال از بغض و کینه، علت العلل این تجری سیاسی است، والا کسی که فقط یک بار سخنان آقای هاشمی را خوانده باشد میداند که منظور ایشان از روستایی، چه کسانی هستند، یعنی همین کسانی که در دوران وانفسای نهضت روحانیت خون بر دل امام کردند و در دوران غربت و تنهایی امام، خود را از میدان مبارزه کنار کشیده و یا به روستایشان پناه بردند. اما به راستی چگونه است که مدعیان سینه چاک امروز انقلاب و کاسههای داغتر از آش که مو را از ماست بیرون میکشند، از کنار لاحقه و سابقه این افراد بیاعتنا میگذرند؟ و حتی با ایشان عقد اخوت میبندند.؟
برای این که تراز اخلاق و تقوای این به ظاهر مدعیان انقلاب مشخص شود، به نقل سخنان مورد انتقاد ایشان پرداخته و به این وجیزه پایان میدهیم.
سئوال: «اخیراً برخی گفتند که عدهای به دنبال آن هستند تا امام را آن گونه که میخواهند نشان دهند و این روزها کنایههای متعددی در مورد خاطرات شما از امام از سوی آقای مصباح و جریان منتسب به ایشان ادامه دارد. واکنش شما در این باره چیست؟
جواب آیتالله هاشمی رفسنجانی: اگر بناست کسانی امام را بشناسند، آنهایی هستند که لحظات حساس را خدمت امام بودند. از لحظههایی که امام کارشان را شروع کردند و تا آخرین لحظه که از دنیا رفتند، جزو امنای امام بودند. اعتمادی که امام در تاریخ خودشان به ما داشتند به کمتر کسی داشتند. اینهایی هم که چنین حرفهایی میزنند، یک ادعاست و بیدلیل میگویند. ما میخواهیم امام را همان گونه که هستند، بشناسانیم. اصلاً افتخارمان این است که امام را درک کردیم. آنهایی که درک نکردند و میگفتند که جواب این خونها را چه کسی میدهد و مبارزه حرام است، باید فکری بکنند.
سئوال: آیا شما اینها را انقلابی میدانید؟
جواب آیتالله هاشمی رفسنجانی: فرق میکنند. بعضی هایشان انقلابی بودند و وقتیکه سختگیریهای حکومت زیاد شد، دیگر ادامه ندادند. بعضیها هم اصلاً آن موقعها نبودند و در کوچههای روستاهایشان میگشتند، ولی الآن آمدهاند و انقلابی شدهاند.» (هفته نامه طلوع صبح، سه شنبه 17 مرداد)