اوین
نامه ی کیهان 3 شنبه 3 شهریور ماه سال
1394
يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "بزنگاه هاي نفوذ دشمن "
همکار وهم قلم یادداشت روزنویس
اوین نامه کیهان سربازجو شریعت
نداری که خبره درپیگیری مسایل یا مداخله گری درامور داخلی کشور های عربی و کشورهای
همسایه است وکمتر به بررسی موضوعات داخل اشاره نطر دارد . امااکنون به دلیل اینکه
اختلافات باندها محور توافق هسته ای بسیار حاد شده است . بنابراین برای اینکه
روحانی ورفسنجانی را متهم به پیگیری سیاست نفوذ دشمن کرده باشد . بنابراین بدون
آنکه کوچکترین اشاره ای به آثار تحریم ها
وکاهش قیمت نفت وخالی بودن خزانه ی و کسری
بودجه به ارث رسیده ازدوران احمدی نژاد داشته باشد، ولی خطاب به روحانی گفته است :دو سال اخير شاهد بوديم که سخن از خالي بودن خزانه مملکت و در خطر بودن آب
آشاميدني مردم به واسطه تحريم ها به ميان آمد. اين يک ترفند شناخته شده است که
ريشه در القاء دشمن دارد. اين در حالي است که دشمن متقابلاتوانايي خود را در حل
مشکلات برجسته سازي مي کند و نتيجه آن اين مي شود که بعضي بگويند 70 درصد مشکلات
کشور به واسطه تحريم هاست و کليد حل اين مشکلات در توافق با کساني است که اين
مشکلات را پديد آورده اند. يکي ديگر از مراتب نفوذ در قوه ادراک سياسي حريف،
سوءتفاهم درباره اولويت ها و جابجايي مسايل مبنايي کشور است.
در ادامه برای اینکه
رفسنجانی هم درازکرده باشد که وی نیز خط نفوذی دشمن می کند . این چنین مثال زده
است:
در سال 1385 يک مقاله در سايت يک مرکز مهم
کارشناسي نظام قرار گرفته بود و از آنجا که چندين مورد مشابه آن نيز ديده مي شد،
مي توان حدس زد که اصل محتواي آن مقاله در جلسات کارشناسي آن مرکز مهم در محدوده
زماني که آن مقاله روي خروجي سايت مجمع تشخيص مصلحت رفته، مورد بحث قرار گرفته
است. کما اينکه اينجانب خود نيز شاهد طرح مباحث مشابهي در جلسات کارشناسي اين مرکز
بوده ام. در اين مقاله- بطور خلاصه- و بعد از حدود 20 صفحه طرح مسايل مختلف و
ارائه چارچوبي که به مقاله ظاهري علمي مي داد، آمده بود: «انطباق با جامعه جهاني و
حل اختلافات با آمريکا، شرط اساسي به دست آوردن نفوذ و تاثير در محيط پيراموني
است. جمهوري اسلامي تا زماني که قدرت هژمون (آمريکا) را به رسميت نشناسد و نخواهد
اختلافات خود را با آن حل کند، نمي تواند در معادلات منطقه اي اثرگذار باشد». اين
مقاله، سپس فهرستي از موضوعات مورد اختلاف و تنازع بين ايران و آمريکا که بايد با
ابتکار عمل ايران يعني پذيرش شرايط آمريکا حل شوند، ارائه کرده بود. يکي از اين
موارد اين بود که ايران بايد رابطه با گروه هاي غير دولتي که آمريکا آنها را گروه
هاي تروريستي مي داند، قطع کند! يکي از اين موارد اين بود که ايران بايد از هر
اقدام شک برانگيز که جامعه جهاني را درباره اهداف نظامي ايران نگران مي کند، پرهيز
نمايد! و يکي ديگر اين بود که ايران بايد روند اداره حکومت را به گونه اي که با
معيارهاي حقوق بشر سازگار باشد، تنظيم کند!
بالاخره یادداشت روزنویس همکار سربازجو شریعت نداری چنین نتیجه کرده است: خب
اين يک مقاله ظاهرا کارشناسي است ولي شما مي توانيد تمام تار و پود و منطق اين
مقاله را در سياست هاي آمريکا در قبال جمهوري اسلامي ملاحظه کنيد. پس کاملاواضح
است که در اين بين يک اتفاق ناميمون در پوشش کار کارشناسي صورت گرفته است. اما اين
مرکز تنها مرکزي نيست که طعمه نفوذ قرار گرفته است ما متاسفانه مي توانيم به
دستگاه هاي عريض و طويل ديگري هم اشاره کنيم و با استناد به بعضي افرادي که به
عنوان کارشناس دعوت به کار شده اند اما به آساني مي توان فهميد که به جاي حرف
کارشناسي، انتقال دهنده هدف دشمن به حوزه کارشناسي هستند، بگوييم در معرض نفوذ
قرار گرفته ايم کما اينکه با بررسي متن ها مي توانيم موارد نفوذ را بشناسيم .
يک وجه ديگر نفود در متوليان امور يک کشور است که نوعا به دو صورت اتفاق مي
افتد. يکي تلاش دشمن براي به قدرت رساندن عناصر همگرا با خود از طريق تبليغات
مستقيم و غيرمستقيم است که در مواردي اتفاق مي افتد و يکي ديگر از راه هاي نفوذ در
متوليان مديريت آنان است که در بسياري از موارد اتفاق مي افتد. ما در کشور خود و
طي اين روزها شاهد هر دو مورد بوده ايم.
اگر به متن مصاحبه
روساي جمهوري ايران از زمان هاشمي تا زمان روحاني نظر بياندازيد درمي يابيد که
خطرناک بودن برنامه هاي نظامي ايران از يک سو و نامطلوب بودن وضع حقوق بشر در
ايران از سوي ديگر مورد تمرکز قرار گرفته و در نهايت مقام ايراني بعد از چند
مصاحبه کم کم به اين فکر افتاده است که بله براي کاهش نگراني دشمن و مطلوب تر کردن
وضع حقوق بشر در ايران بايد فکري کرد!
يکي ديگر از جنبه هاي نفوذ روي متوليان مديريت اختلافات آنان است. يک رئيس جمهور در ايران بايد بطور طبيعي از يک سو با گروه هاي ناهمخوان با اهداف نظام، مرز داشته و از سوي ديگر با نيروهاي خودي نظام در وحدت نظري و عملي باشد. يکي از شگردهاي دشمن اين است که با تمرکز روي مواضع يک مقام حريف، خطوط مرزي آن را بهم بريزد و جاي دوست و دشمن را براي او عوض کند. اين بحث نياز به تفصيل بيشتري دارد که از حوصله اين يادداشت خارج است.
يکي ديگر از جنبه هاي نفوذ روي متوليان مديريت اختلافات آنان است. يک رئيس جمهور در ايران بايد بطور طبيعي از يک سو با گروه هاي ناهمخوان با اهداف نظام، مرز داشته و از سوي ديگر با نيروهاي خودي نظام در وحدت نظري و عملي باشد. يکي از شگردهاي دشمن اين است که با تمرکز روي مواضع يک مقام حريف، خطوط مرزي آن را بهم بريزد و جاي دوست و دشمن را براي او عوض کند. اين بحث نياز به تفصيل بيشتري دارد که از حوصله اين يادداشت خارج است.
«نفوذ» در عرف سياسي به معناي ورود و تخريب است در اين ميان ممکن
است، تخريب بخشي از هدف نفوذ باشد و يا نتيجه قطعي نفوذ، بنابراين «تخريب» با
مقوله نفوذ پيوستگي قطعي دارد. نفوذ و رخنه داراي وجوه مختلف سياسي، فرهنگي،
اقتصادي، علمي و... مي باشد. در اين ميان رسوخ و نفوذ سياسي نوعا داراي تاثيراتي
سريعتر است و حال آنکه در وجوه فرهنگي، اقتصادي و ...، نفوذ نوعا بصورت بطئي و در
طول زمان صورت مي گيرد. البته هر دو نفوذ در نهايت با هدف «تغيير» دنبال مي شود.
آنچه طي سال هاي اخير زمزمه آن در کشور شنيده مي شود عمدتا نفوذ از نوع سياسي است اگرچه در حوزه هاي فرهنگي، اقتصادي نيز تلاش هر روزه دشمن وجود دارد. در بخش سياسي، نفوذ عمدتا در سه موضوع دنبال مي شود؛ نفوذ در ادراک سياسي، نفوذ در متوليان امور و نفوذ در شبکه تصميم گيري سياسي کشور.
تلاش دشمن براي نفوذ در قوه ادراک سياسي بدين منظور صورت مي گيرد که نوعي باور نسبت به آن دسته از مقولات اساسي کشور که به نوعي جبهه انقلاب و نظام جمهوري اسلامي به حساب مي آيد شکل بگيرد که تسهيل کننده سلطه غرب بر ايران باشد. در اين ميان دشمن تلاش مي کند تا درباره درستي باورهاي اصيل ترديدافکني کرده و سوءتفاهم به وجود آورد. بعنوان مثال دشمن تلاش مي کند تا توانايي ملي را در مواجهه با مشکلات ناچيز معرفي کرده و انجام تصميمات سخت براي عبور از مشکلات توهمي را منطقي جلوه دهد. دشمن از طريق تبليغات فراوان توانايي ايران در مقابله با تحريم را پايان يافته معرفي مي کرد و حال آنکه بطور واقعي نشانه اي از فقدان کالاهايي که وجود آنان براي يک زندگي پيشرفته لازم است، وجود نداشت. اما دشمن با ارائه تصويري از يک اقتصاد به شدت فقير، از آينده اي وحشتناک خبر مي داد.
خداوند متعال در آيه 268 سوره مبارکه بقره به اين ترفند اشاره کرده است (الشيطان يعدکم الفقر و يامرکم بالفحشاء والله يعدکم مغفرهًْ منه و فضلاوالله واسع عليم) بعضي از مترجمين قرآن کريم از جمله مرحوم آيت الله مشکيني در ترجمه يامرکم بالفحشاء نوشته اند (شما را وادار مي کند تا از انجام خير بازمانيد و بخل ورزيد). در همين يکي- دو سال اخير شاهد بوديم که سخن از خالي بودن خزانه مملکت و در خطر بودن آب آشاميدني مردم به واسطه تحريم ها به ميان آمد. اين يک ترفند شناخته شده است که ريشه در القاء دشمن دارد. اين در حالي است که دشمن متقابلاتوانايي خود را در حل مشکلات برجسته سازي مي کند و نتيجه آن اين مي شود که بعضي بگويند 70 درصد مشکلات کشور به واسطه تحريم هاست و کليد حل اين مشکلات در توافق با کساني است که اين مشکلات را پديد آورده اند. يکي ديگر از مراتب نفوذ در قوه ادراک سياسي حريف، سوءتفاهم درباره اولويت ها و جابجايي مسايل مبنايي کشور است.
«استقلال» يک کشور از اهميت درجه اول برخوردار است. دشمن در اين ميان وانمود مي کند که استقلال، يک کشور را از بقيه جدا مي کند و اين براي آن ضرر دارد و کشورها براي دور شدن از اين ضرر بايد در سيستم بهم پيوسته جهاني ادغام شوند اين در حالي است که کشوري نظير آمريکا که از «جامعه جهاني» و «ادغام فرهنگي و...» سخن مي گويد اجازه نمي دهد که در يک متن مکتوب قبل از واژه آمريکا، واژگان «ايالات متحده» نوشته نشود!
مقامات اين کشور به هيچ وجه حاضر نيستند از واژه آمريکا بدون ايالات متحده استفاده کنند چه رسد به اينکه يک کشور بخواهد بدون پذيرش مفهومي بنام ايالات متحده آمريکا با يکي از ايالات اين کشور رابطه برقرار نمايد. اما در ايران، بعضي از شخصيت هاي سياسي با صراحت از حل و فصل مسايل با جامعه جهاني و قرار گرفتن ايران بعنوان يکي از اجزاي اين جامعه جهاني حرف مي زنند و استقلال را موضوعي متحول يافته معرفي مي کنند. کما اينکه دستيابي به علم را يک منفعت مي دانند اما منفعتي که بايد در هماهنگي با کشورهايي که در دنيا صاحب عناوين علمي هستند، دنبال شود از اين منظر علم يک ارزش درجه دو و ثانويه است. از نظر آنان يک کشور بدون دستيابي مستقيم به علم، از طريق متصل شدن به کشورهايي که به علم آراسته اند، مي تواند از آن بهره مند باشد پس چه ضرري دارد که ما پايه ها و شاخه ها و ميوه هاي علمي خود را ويران کنيم؟
يکي ديگر از جنبه هاي نفوذ سياسي، نفوذ در حوزه تصميم گيري سياسي کشور است. کاملاواضح است که تصميمات کلان سياسي که داراي ارزش و اثر درازمدت هستند، در حلقه هاي کارشناسي مورد بحث قرار گرفته و به شکل ايده، بايدها و نبايدها، فوايد و ضررها و اموري از اين قبيل به متوليان امر تصميم گيري سياسي منتقل مي شوند و در واقع در نهايت مسئولان ارشد يک دستگاه خاص، تصميمي را اتخاذ مي کنند که پيش از آن در حلقه هاي کارشناسي مورد بحث قرار گرفته و اصطلاحا پخت و پز شده است. خيلي طبيعي است که دشمن تلاش کند در چنين حلقه هاي کارشناسي نفوذ کند. مسلما اين نفوذ در زمان هايي که درجه تعهد دست اندرکاران دستگاه خاص نسبت به اصول، مباني، منافع و مصالح نظام سياسي بالاباشد، دشوار خواهد بود و زماني که با وام گرفتن از عبارت هايي روشنفکر مابانه، خدشه به اصول و مباني تحمل شود، به آساني صورت مي گيرد. اجازه بدهيد يک مثال بزنم. در سال 1385 يک مقاله در سايت يک مرکز مهم کارشناسي نظام قرار گرفته بود و از آنجا که چندين مورد مشابه آن نيز ديده مي شد، مي توان حدس زد که اصل محتواي آن مقاله در جلسات کارشناسي آن مرکز مهم در محدوده زماني که آن مقاله روي خروجي سايت مجمع تشخيص مصلحت رفته، مورد بحث قرار گرفته است. کما اينکه اينجانب خود نيز شاهد طرح مباحث مشابهي در جلسات کارشناسي اين مرکز بوده ام. در اين مقاله- بطور خلاصه- و بعد از حدود 20 صفحه طرح مسايل مختلف و ارائه چارچوبي که به مقاله ظاهري علمي مي داد، آمده بود: «انطباق با جامعه جهاني و حل اختلافات با آمريکا، شرط اساسي به دست آوردن نفوذ و تاثير در محيط پيراموني است. جمهوري اسلامي تا زماني که قدرت هژمون (آمريکا) را به رسميت نشناسد و نخواهد اختلافات خود را با آن حل کند، نمي تواند در معادلات منطقه اي اثرگذار باشد». اين مقاله، سپس فهرستي از موضوعات مورد اختلاف و تنازع بين ايران و آمريکا که بايد با ابتکار عمل ايران يعني پذيرش شرايط آمريکا حل شوند، ارائه کرده بود. يکي از اين موارد اين بود که ايران بايد رابطه با گروه هاي غير دولتي که آمريکا آنها را گروه هاي تروريستي مي داند، قطع کند! يکي از اين موارد اين بود که ايران بايد از هر اقدام شک برانگيز که جامعه جهاني را درباره اهداف نظامي ايران نگران مي کند، پرهيز نمايد! و يکي ديگر اين بود که ايران بايد روند اداره حکومت را به گونه اي که با معيارهاي حقوق بشر سازگار باشد، تنظيم کند!
خب اين يک مقاله ظاهرا کارشناسي است ولي شما مي توانيد تمام تار و پود و منطق اين مقاله را در سياست هاي آمريکا در قبال جمهوري اسلامي ملاحظه کنيد. پس کاملاواضح است که در اين بين يک اتفاق ناميمون در پوشش کار کارشناسي صورت گرفته است. اما اين مرکز تنها مرکزي نيست که طعمه نفوذ قرار گرفته است ما متاسفانه مي توانيم به دستگاه هاي عريض و طويل ديگري هم اشاره کنيم و با استناد به بعضي افرادي که به عنوان کارشناس دعوت به کار شده اند اما به آساني مي توان فهميد که به جاي حرف کارشناسي، انتقال دهنده هدف دشمن به حوزه کارشناسي هستند، بگوييم در معرض نفوذ قرار گرفته ايم کما اينکه با بررسي متن ها مي توانيم موارد نفوذ را بشناسيم البته اين به معناي آن نيست که هر کارشناسي و يا هر اظهارنظر کارشناسي که ممکن است ما آن را قبول نداشته باشيم يا حتي در چارچوب نظام نباشد، اين در معرض نفوذ قرار گرفته است. بحث اين است که وقتي يک متن کارشناسي توانايي خودي را ناچيز و دور معرفي مي کند و توان تهديد دشمن را بزرگ و نزديک مي خواند و خط مي دهد که بايد با دشمن هماهنگ شويم و از آن طرف، همين خط و نشان را در هدف گذاري و ادبيات آمريکا مشاهده مي کنيم، در اينجا قطعا نفوذ اتفاق افتاده و بايد براي آن چاره انديشي کنيم.
يک وجه ديگر نفود در متوليان امور يک کشور است که نوعا به دو صورت اتفاق مي افتد. يکي تلاش دشمن براي به قدرت رساندن عناصر همگرا با خود از طريق تبليغات مستقيم و غيرمستقيم است که در مواردي اتفاق مي افتد و يکي ديگر از راه هاي نفوذ در متوليان مديريت آنان است که در بسياري از موارد اتفاق مي افتد. ما در کشور خود و طي اين روزها شاهد هر دو مورد بوده ايم. اظهارات اخير جوزف بايدن درباره انتخابات آينده ايران از نوع اول بود. اما در اين ميان اهميت نفوذ در متوليان از طريق دوم بيشتر است. يکي از روش هاي شناخته شده دشمن در مديريت مسئولان يک کشور انجام «مصاحبه هاي هدفمند» و کلاسه شده به گونه اي که مصاحبه شونده به صورتي ماهرانه کاناليزه مي شود و روي موضوعاتي که مورد توجه دشمن است، تمرکز مي کند. در اين مصاحبه هاي تلويزيوني ظاهر قضيه اين است که يک فرصت به طرف مقابل داده شده اما باطن قضيه اين است که طرف مقابل را طي چند برنامه به رفتاري مطابق الگوي خود وادار نمايند. در اين مصاحبه ها نوعا روي دو نکته تاکيد مي شود، آنچه مطلوبيت حريف را تشکيل مي دهد مضر و آنچه مطلوبيت خود را دربر مي گيرد، ايده آل معرفي مي شود. اگر به متن مصاحبه روساي جمهوري ايران از زمان هاشمي تا زمان روحاني نظر بياندازيد درمي يابيد که خطرناک بودن برنامه هاي نظامي ايران از يک سو و نامطلوب بودن وضع حقوق بشر در ايران از سوي ديگر مورد تمرکز قرار گرفته و در نهايت مقام ايراني بعد از چند مصاحبه کم کم به اين فکر افتاده است که بله براي کاهش نگراني دشمن و مطلوب تر کردن وضع حقوق بشر در ايران بايد فکري کرد!
يکي ديگر از جنبه هاي نفوذ روي متوليان مديريت اختلافات آنان است. يک رئيس جمهور در ايران بايد بطور طبيعي از يک سو با گروه هاي ناهمخوان با اهداف نظام، مرز داشته و از سوي ديگر با نيروهاي خودي نظام در وحدت نظري و عملي باشد. يکي از شگردهاي دشمن اين است که با تمرکز روي مواضع يک مقام حريف، خطوط مرزي آن را بهم بريزد و جاي دوست و دشمن را براي او عوض کند. اين بحث نياز به تفصيل بيشتري دارد که از حوصله اين يادداشت خارج است. نويسنده: سعدالله زارعي
آنچه طي سال هاي اخير زمزمه آن در کشور شنيده مي شود عمدتا نفوذ از نوع سياسي است اگرچه در حوزه هاي فرهنگي، اقتصادي نيز تلاش هر روزه دشمن وجود دارد. در بخش سياسي، نفوذ عمدتا در سه موضوع دنبال مي شود؛ نفوذ در ادراک سياسي، نفوذ در متوليان امور و نفوذ در شبکه تصميم گيري سياسي کشور.
تلاش دشمن براي نفوذ در قوه ادراک سياسي بدين منظور صورت مي گيرد که نوعي باور نسبت به آن دسته از مقولات اساسي کشور که به نوعي جبهه انقلاب و نظام جمهوري اسلامي به حساب مي آيد شکل بگيرد که تسهيل کننده سلطه غرب بر ايران باشد. در اين ميان دشمن تلاش مي کند تا درباره درستي باورهاي اصيل ترديدافکني کرده و سوءتفاهم به وجود آورد. بعنوان مثال دشمن تلاش مي کند تا توانايي ملي را در مواجهه با مشکلات ناچيز معرفي کرده و انجام تصميمات سخت براي عبور از مشکلات توهمي را منطقي جلوه دهد. دشمن از طريق تبليغات فراوان توانايي ايران در مقابله با تحريم را پايان يافته معرفي مي کرد و حال آنکه بطور واقعي نشانه اي از فقدان کالاهايي که وجود آنان براي يک زندگي پيشرفته لازم است، وجود نداشت. اما دشمن با ارائه تصويري از يک اقتصاد به شدت فقير، از آينده اي وحشتناک خبر مي داد.
خداوند متعال در آيه 268 سوره مبارکه بقره به اين ترفند اشاره کرده است (الشيطان يعدکم الفقر و يامرکم بالفحشاء والله يعدکم مغفرهًْ منه و فضلاوالله واسع عليم) بعضي از مترجمين قرآن کريم از جمله مرحوم آيت الله مشکيني در ترجمه يامرکم بالفحشاء نوشته اند (شما را وادار مي کند تا از انجام خير بازمانيد و بخل ورزيد). در همين يکي- دو سال اخير شاهد بوديم که سخن از خالي بودن خزانه مملکت و در خطر بودن آب آشاميدني مردم به واسطه تحريم ها به ميان آمد. اين يک ترفند شناخته شده است که ريشه در القاء دشمن دارد. اين در حالي است که دشمن متقابلاتوانايي خود را در حل مشکلات برجسته سازي مي کند و نتيجه آن اين مي شود که بعضي بگويند 70 درصد مشکلات کشور به واسطه تحريم هاست و کليد حل اين مشکلات در توافق با کساني است که اين مشکلات را پديد آورده اند. يکي ديگر از مراتب نفوذ در قوه ادراک سياسي حريف، سوءتفاهم درباره اولويت ها و جابجايي مسايل مبنايي کشور است.
«استقلال» يک کشور از اهميت درجه اول برخوردار است. دشمن در اين ميان وانمود مي کند که استقلال، يک کشور را از بقيه جدا مي کند و اين براي آن ضرر دارد و کشورها براي دور شدن از اين ضرر بايد در سيستم بهم پيوسته جهاني ادغام شوند اين در حالي است که کشوري نظير آمريکا که از «جامعه جهاني» و «ادغام فرهنگي و...» سخن مي گويد اجازه نمي دهد که در يک متن مکتوب قبل از واژه آمريکا، واژگان «ايالات متحده» نوشته نشود!
مقامات اين کشور به هيچ وجه حاضر نيستند از واژه آمريکا بدون ايالات متحده استفاده کنند چه رسد به اينکه يک کشور بخواهد بدون پذيرش مفهومي بنام ايالات متحده آمريکا با يکي از ايالات اين کشور رابطه برقرار نمايد. اما در ايران، بعضي از شخصيت هاي سياسي با صراحت از حل و فصل مسايل با جامعه جهاني و قرار گرفتن ايران بعنوان يکي از اجزاي اين جامعه جهاني حرف مي زنند و استقلال را موضوعي متحول يافته معرفي مي کنند. کما اينکه دستيابي به علم را يک منفعت مي دانند اما منفعتي که بايد در هماهنگي با کشورهايي که در دنيا صاحب عناوين علمي هستند، دنبال شود از اين منظر علم يک ارزش درجه دو و ثانويه است. از نظر آنان يک کشور بدون دستيابي مستقيم به علم، از طريق متصل شدن به کشورهايي که به علم آراسته اند، مي تواند از آن بهره مند باشد پس چه ضرري دارد که ما پايه ها و شاخه ها و ميوه هاي علمي خود را ويران کنيم؟
يکي ديگر از جنبه هاي نفوذ سياسي، نفوذ در حوزه تصميم گيري سياسي کشور است. کاملاواضح است که تصميمات کلان سياسي که داراي ارزش و اثر درازمدت هستند، در حلقه هاي کارشناسي مورد بحث قرار گرفته و به شکل ايده، بايدها و نبايدها، فوايد و ضررها و اموري از اين قبيل به متوليان امر تصميم گيري سياسي منتقل مي شوند و در واقع در نهايت مسئولان ارشد يک دستگاه خاص، تصميمي را اتخاذ مي کنند که پيش از آن در حلقه هاي کارشناسي مورد بحث قرار گرفته و اصطلاحا پخت و پز شده است. خيلي طبيعي است که دشمن تلاش کند در چنين حلقه هاي کارشناسي نفوذ کند. مسلما اين نفوذ در زمان هايي که درجه تعهد دست اندرکاران دستگاه خاص نسبت به اصول، مباني، منافع و مصالح نظام سياسي بالاباشد، دشوار خواهد بود و زماني که با وام گرفتن از عبارت هايي روشنفکر مابانه، خدشه به اصول و مباني تحمل شود، به آساني صورت مي گيرد. اجازه بدهيد يک مثال بزنم. در سال 1385 يک مقاله در سايت يک مرکز مهم کارشناسي نظام قرار گرفته بود و از آنجا که چندين مورد مشابه آن نيز ديده مي شد، مي توان حدس زد که اصل محتواي آن مقاله در جلسات کارشناسي آن مرکز مهم در محدوده زماني که آن مقاله روي خروجي سايت مجمع تشخيص مصلحت رفته، مورد بحث قرار گرفته است. کما اينکه اينجانب خود نيز شاهد طرح مباحث مشابهي در جلسات کارشناسي اين مرکز بوده ام. در اين مقاله- بطور خلاصه- و بعد از حدود 20 صفحه طرح مسايل مختلف و ارائه چارچوبي که به مقاله ظاهري علمي مي داد، آمده بود: «انطباق با جامعه جهاني و حل اختلافات با آمريکا، شرط اساسي به دست آوردن نفوذ و تاثير در محيط پيراموني است. جمهوري اسلامي تا زماني که قدرت هژمون (آمريکا) را به رسميت نشناسد و نخواهد اختلافات خود را با آن حل کند، نمي تواند در معادلات منطقه اي اثرگذار باشد». اين مقاله، سپس فهرستي از موضوعات مورد اختلاف و تنازع بين ايران و آمريکا که بايد با ابتکار عمل ايران يعني پذيرش شرايط آمريکا حل شوند، ارائه کرده بود. يکي از اين موارد اين بود که ايران بايد رابطه با گروه هاي غير دولتي که آمريکا آنها را گروه هاي تروريستي مي داند، قطع کند! يکي از اين موارد اين بود که ايران بايد از هر اقدام شک برانگيز که جامعه جهاني را درباره اهداف نظامي ايران نگران مي کند، پرهيز نمايد! و يکي ديگر اين بود که ايران بايد روند اداره حکومت را به گونه اي که با معيارهاي حقوق بشر سازگار باشد، تنظيم کند!
خب اين يک مقاله ظاهرا کارشناسي است ولي شما مي توانيد تمام تار و پود و منطق اين مقاله را در سياست هاي آمريکا در قبال جمهوري اسلامي ملاحظه کنيد. پس کاملاواضح است که در اين بين يک اتفاق ناميمون در پوشش کار کارشناسي صورت گرفته است. اما اين مرکز تنها مرکزي نيست که طعمه نفوذ قرار گرفته است ما متاسفانه مي توانيم به دستگاه هاي عريض و طويل ديگري هم اشاره کنيم و با استناد به بعضي افرادي که به عنوان کارشناس دعوت به کار شده اند اما به آساني مي توان فهميد که به جاي حرف کارشناسي، انتقال دهنده هدف دشمن به حوزه کارشناسي هستند، بگوييم در معرض نفوذ قرار گرفته ايم کما اينکه با بررسي متن ها مي توانيم موارد نفوذ را بشناسيم البته اين به معناي آن نيست که هر کارشناسي و يا هر اظهارنظر کارشناسي که ممکن است ما آن را قبول نداشته باشيم يا حتي در چارچوب نظام نباشد، اين در معرض نفوذ قرار گرفته است. بحث اين است که وقتي يک متن کارشناسي توانايي خودي را ناچيز و دور معرفي مي کند و توان تهديد دشمن را بزرگ و نزديک مي خواند و خط مي دهد که بايد با دشمن هماهنگ شويم و از آن طرف، همين خط و نشان را در هدف گذاري و ادبيات آمريکا مشاهده مي کنيم، در اينجا قطعا نفوذ اتفاق افتاده و بايد براي آن چاره انديشي کنيم.
يک وجه ديگر نفود در متوليان امور يک کشور است که نوعا به دو صورت اتفاق مي افتد. يکي تلاش دشمن براي به قدرت رساندن عناصر همگرا با خود از طريق تبليغات مستقيم و غيرمستقيم است که در مواردي اتفاق مي افتد و يکي ديگر از راه هاي نفوذ در متوليان مديريت آنان است که در بسياري از موارد اتفاق مي افتد. ما در کشور خود و طي اين روزها شاهد هر دو مورد بوده ايم. اظهارات اخير جوزف بايدن درباره انتخابات آينده ايران از نوع اول بود. اما در اين ميان اهميت نفوذ در متوليان از طريق دوم بيشتر است. يکي از روش هاي شناخته شده دشمن در مديريت مسئولان يک کشور انجام «مصاحبه هاي هدفمند» و کلاسه شده به گونه اي که مصاحبه شونده به صورتي ماهرانه کاناليزه مي شود و روي موضوعاتي که مورد توجه دشمن است، تمرکز مي کند. در اين مصاحبه هاي تلويزيوني ظاهر قضيه اين است که يک فرصت به طرف مقابل داده شده اما باطن قضيه اين است که طرف مقابل را طي چند برنامه به رفتاري مطابق الگوي خود وادار نمايند. در اين مصاحبه ها نوعا روي دو نکته تاکيد مي شود، آنچه مطلوبيت حريف را تشکيل مي دهد مضر و آنچه مطلوبيت خود را دربر مي گيرد، ايده آل معرفي مي شود. اگر به متن مصاحبه روساي جمهوري ايران از زمان هاشمي تا زمان روحاني نظر بياندازيد درمي يابيد که خطرناک بودن برنامه هاي نظامي ايران از يک سو و نامطلوب بودن وضع حقوق بشر در ايران از سوي ديگر مورد تمرکز قرار گرفته و در نهايت مقام ايراني بعد از چند مصاحبه کم کم به اين فکر افتاده است که بله براي کاهش نگراني دشمن و مطلوب تر کردن وضع حقوق بشر در ايران بايد فکري کرد!
يکي ديگر از جنبه هاي نفوذ روي متوليان مديريت اختلافات آنان است. يک رئيس جمهور در ايران بايد بطور طبيعي از يک سو با گروه هاي ناهمخوان با اهداف نظام، مرز داشته و از سوي ديگر با نيروهاي خودي نظام در وحدت نظري و عملي باشد. يکي از شگردهاي دشمن اين است که با تمرکز روي مواضع يک مقام حريف، خطوط مرزي آن را بهم بريزد و جاي دوست و دشمن را براي او عوض کند. اين بحث نياز به تفصيل بيشتري دارد که از حوصله اين يادداشت خارج است. نويسنده: سعدالله زارعي