گزیده خبرها قسمت – 4 . 15 آبان -94
دبیرکل جبهه پیروان خط امام و رهبری گفت: اصولگرایی رگههای مختلف تندرو و معتدل دارد و طبیعی است که بین اینها اختلاف باشد و وقتی بحث وحدت مطرح میشود؛ بحث ما ائتلاف سیاسی است و وحدت ایدئولوژیک مد نظر ما نیست.محمدرضا باهنر در نشست خبری که عصر امروز در دفتر مرکزی جامعه اسلامی مهندسین برگزار شد، در خصوص تشکیل شورای هماهنگی اصول گرایان، اظهار داشت: جامعه روحانیت مبارز هیئتی را برای تشکیل این شورا انتخاب کرده است و ما با هیئت جلسه داشتهایم و آن هیئت با بخشهای دیگری از جریان اصولگرا رایزنی داشته است.وی افزود: ما منتظر تشکیل شورای هماهنگی فعالان اصولگرا در جریان انتخابات هستیم.نایب رئیس مجلس گفت: علی لاریجانی از ظرفیتهای بزرگ اصولگرایی است و امیداریم حضور فعالی در جریان اصولگرایی داشته باشد، تلاش میکنیم اصولگرایان به ائتلاف انتخاباتی برسند.اهم گفته های باهنر دراین نشست خبری به نقل از خبرگزاری ها به شرح زیر است:**جلسات شورای هماهنگی بهصورت منظم برگزار میشود. جامعه مدرسین حوزه علمیه قم اعلام کرده در انتخابات مجلس وارد مصادیق نخواهد شد و نهایتاً تنها درباره انتخابات قم اظهار نظر خواهد کرد.
** درباره مجلس خبرگان مسائل به خوبی پیش میرود٬ بعد از این اظهارنظر جامعه مدرسین، جامعه روحانیت مسئولیت محوریت انتخابات را برعهده گرفته٬ اما هنوز به جمعبندی نهایی نرسیده ایم. هرچند جلسات عزاداری محرم نیز در این تاخیر تاثیرگذار بود و امیدواریم هرچه زودتر به نتیجه برسیم.
**170 حوزه تکنماینده در کشور وجود دارد. چون در ایران یک حزب تمام عیار سازمان یافته چه در میان اصلاحطلبان و چه در میان اصولگرایان وجود ندارد٬ لذا رسیدن به ائتلاف مشکل است. بحث لیست انتخاباتی درباره ۳۰ نفر تهران و کلانشهرهایی مثل تبریز، اهواز، مشهد و اصفهان است و در این شهرها نیز شوراهایی تشکیل شده است.
** پیشبینی می کنم در تهران هزار نفر ثبتنام کنند و ۱۰۰ نفر از آنها برای اصولگرایان قابل بررسی باشند و در نهایت با رایزنیها لیست ۳۰ نفره از میان این ۱۰۰ نفر از بین افرادی که بیشترین مقبولیت را دارند٬ انتخاب شوند.
**{درباره درباره حضور احمدینژاد در ائتلاف اصولگرایان} احمدینژادیها طیفهای گستردهای هستند و گرایشهای مختلفی دارند.
**با اینکه نزدیکان لاریجانی هنوز نتوانستهاند حزبی تاسیس کنند٬ اما ظرفیت بزرگی برای اصولگرایی هستند و امیدواریم در مجموعه باشند تا بتوانند نقشآفرینی کنند.
** {درباره اظهارات حسینی وزیر ارشاد احمدینژاد} به یاد ندارم آقای حسینی سخنگوی آقای لاریجانی باشد و مسائلی که درباره جدایی لاریجانی از اصولگرایی مطرح میکنند٬ تحلیل و توهم ایشان است. آقای لاریجانی ظرفیت جریان اصولگرایی است و کسی نمیتواند او را در طیف دیگر معرفی کند.
** در نشست وین، ما که خودمان را دعوت نکرده بودیم. کشورهای دیگر بودند که به این نتیجه رسیدند که بدون حضور ایران راهحلی برای سوریه وجود ندارد و کشورهایی که قبلاً برای حضور ایران شرط میگذاشتند٬ ناچار شدند این بار شرایط ایران را بپذیرند و ما نیز شرط گذاشتیم که درباره بشار اسد خود مردم سوریه تصمیم بگیرند و بحث تجزیه سوریه نیز به هیچ عنوان مطرح نشود و جمعبندیها نیز که قرار بود علیه بشار اسد باشد٬ با حضور ایران به چالش کشیده شد و قرار بر این شد که نشستهایی با حضور معترضان غیرمسلح سوری تشکیل شود.
**صداوسیما میبایست در دعوت از نمایندگان محتاطانهتر عمل کند. اعتراض به مقامهای خارجی نباید تبدیل به تهاجم فیزیکی شود. آقای سرافراز اصولگرایی جدی است و صداوسیما نیز در دعوت از نمایندگان باید محتاطانهتر عمل کند.
** { درباره حضور سرافراز در مجلس شورای اسلامی} من در این جلسه نبودم٬ اما حضور مقامها در صداوسیما یک روند معمول است و رایزنیها و گفتوشنودها در این جلسات انجام میشود و این جلسه نیز از این نوع بود. دعوت نمایندهها به شبکههای مختلف استانی و ملی به عنوان کارشناس یک امر معمول است٬ اما در زمان انتخابات باید توجه شود که براساس آییننامه به شکلی نباشد که مصداق تبلیغ برای نامزدهای انتخابات آینده باشد.
** همه ما نمایندههای مجلس نهم هستیم٬ اما هیچکدام نماینده قطعی مجلس دهم نیستم و ۲۹۰ نماینده فعلی باید با ۳ هزار نفر دیگر رقابت کنند و صداوسیما باید عدالت را برای این افراد رعایت کند و دعوت از کارشناسان و نمایندهها در ایام نزدیک به انتخابات محتاطانهتر عمل کند.
** درباره مجلس خبرگان مسائل به خوبی پیش میرود٬ بعد از این اظهارنظر جامعه مدرسین، جامعه روحانیت مسئولیت محوریت انتخابات را برعهده گرفته٬ اما هنوز به جمعبندی نهایی نرسیده ایم. هرچند جلسات عزاداری محرم نیز در این تاخیر تاثیرگذار بود و امیدواریم هرچه زودتر به نتیجه برسیم.
**170 حوزه تکنماینده در کشور وجود دارد. چون در ایران یک حزب تمام عیار سازمان یافته چه در میان اصلاحطلبان و چه در میان اصولگرایان وجود ندارد٬ لذا رسیدن به ائتلاف مشکل است. بحث لیست انتخاباتی درباره ۳۰ نفر تهران و کلانشهرهایی مثل تبریز، اهواز، مشهد و اصفهان است و در این شهرها نیز شوراهایی تشکیل شده است.
** پیشبینی می کنم در تهران هزار نفر ثبتنام کنند و ۱۰۰ نفر از آنها برای اصولگرایان قابل بررسی باشند و در نهایت با رایزنیها لیست ۳۰ نفره از میان این ۱۰۰ نفر از بین افرادی که بیشترین مقبولیت را دارند٬ انتخاب شوند.
**{درباره درباره حضور احمدینژاد در ائتلاف اصولگرایان} احمدینژادیها طیفهای گستردهای هستند و گرایشهای مختلفی دارند.
**با اینکه نزدیکان لاریجانی هنوز نتوانستهاند حزبی تاسیس کنند٬ اما ظرفیت بزرگی برای اصولگرایی هستند و امیدواریم در مجموعه باشند تا بتوانند نقشآفرینی کنند.
** {درباره اظهارات حسینی وزیر ارشاد احمدینژاد} به یاد ندارم آقای حسینی سخنگوی آقای لاریجانی باشد و مسائلی که درباره جدایی لاریجانی از اصولگرایی مطرح میکنند٬ تحلیل و توهم ایشان است. آقای لاریجانی ظرفیت جریان اصولگرایی است و کسی نمیتواند او را در طیف دیگر معرفی کند.
** در نشست وین، ما که خودمان را دعوت نکرده بودیم. کشورهای دیگر بودند که به این نتیجه رسیدند که بدون حضور ایران راهحلی برای سوریه وجود ندارد و کشورهایی که قبلاً برای حضور ایران شرط میگذاشتند٬ ناچار شدند این بار شرایط ایران را بپذیرند و ما نیز شرط گذاشتیم که درباره بشار اسد خود مردم سوریه تصمیم بگیرند و بحث تجزیه سوریه نیز به هیچ عنوان مطرح نشود و جمعبندیها نیز که قرار بود علیه بشار اسد باشد٬ با حضور ایران به چالش کشیده شد و قرار بر این شد که نشستهایی با حضور معترضان غیرمسلح سوری تشکیل شود.
**صداوسیما میبایست در دعوت از نمایندگان محتاطانهتر عمل کند. اعتراض به مقامهای خارجی نباید تبدیل به تهاجم فیزیکی شود. آقای سرافراز اصولگرایی جدی است و صداوسیما نیز در دعوت از نمایندگان باید محتاطانهتر عمل کند.
** { درباره حضور سرافراز در مجلس شورای اسلامی} من در این جلسه نبودم٬ اما حضور مقامها در صداوسیما یک روند معمول است و رایزنیها و گفتوشنودها در این جلسات انجام میشود و این جلسه نیز از این نوع بود. دعوت نمایندهها به شبکههای مختلف استانی و ملی به عنوان کارشناس یک امر معمول است٬ اما در زمان انتخابات باید توجه شود که براساس آییننامه به شکلی نباشد که مصداق تبلیغ برای نامزدهای انتخابات آینده باشد.
** همه ما نمایندههای مجلس نهم هستیم٬ اما هیچکدام نماینده قطعی مجلس دهم نیستم و ۲۹۰ نماینده فعلی باید با ۳ هزار نفر دیگر رقابت کنند و صداوسیما باید عدالت را برای این افراد رعایت کند و دعوت از کارشناسان و نمایندهها در ایام نزدیک به انتخابات محتاطانهتر عمل کند.
رییس دستگاه قضا با سیاسی خواندن عمده هجمه های حقوق بشری علیه ایران گفت: هیچ گاه تسلیم حقوق بشری که آن را برای ما تفسیر می کنند، نمی شویم.به گزارش ایرنا ، آیت الله صادق آملی لاریجانی در مراسم افتتاحیه همایش روسای نمایندگی های جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور در مرکز مطالعات وزارت امور خارجه خطاب به غربی ها افزود: کرامت انسانی به تفسیر شما نیاز ندارد و ما در چارچوب ایمانی و قرآنی خود آن را فهم می کنیم.رییس قوه قضائیه مطالبش را با نحوه حیات مدرنیته و ایمانی آغاز کرد و گفت: نحوه حیات مساله مهمی است که با وجود فنی و فلسفی بودن آن، یک حقیقت قرآنی و ایمانی است.آیت الله آملی لاریجانی با بیان این که غربی ها دو اصطلاح فرمال لایف و لایف استایل در زندگی خود دارند، گفت: لایف استایل همان نحوه زندگی و فرمال لایف لایه های عمیق تر وجود انسان است.وی اضافه کرد: وسایل و ابزار جدید، نرم افزارها، رایانه ها، جنگ افزارها، موشک ها و همه پیشرفت ها ظواهر تجدد و مدرنیته است در حالی که بنیاد تجدد، بنیان های نظری است.به گفته رییس دستگاه قضا، ریشه عقلانیت مدرنیته سه مولفه مهم فردگرایی لیبرالی، نسبی گرایی در باب اهداف و عقلانیت ابزاری دارد که فردگرایی لیبرالی یعنی انسان یک خود واحد با اندیشه ها و اهداف خود است و نسبی گرایی در باب اهداف یعنی انسان هدفش را خود تعیین می کند.رییس قوه قضائیه در باب عقلانیت ابزاری نیز اظهار داشت: در دوره تجدد، عقلانیت وسیله ای برای اهداف است؛ به عنوان مثال تمام تلاش و تکاپوی یک جامعه این است که تولیدات آن بیشتر شود و فکر نمی کنند که این تولیدات چه آثاری می تواند بر جوامع بشری و محیط زیست داشته باشد.آیت الله آملی لاریجانی خاطرنشان کرد: اگرچه در این مسیر پیشرفت شگرفی هم می کنند اما مشکل اینجاست که عقلانیت در این جامعه به عقلانیت ابزاری محصور می شود.رییس دستگاه قضا با بیان این که در مقابل این نقص حیات، حیات قرآنی و ایمانی نیز وجود دارد، گفت: نمی گویم کل عقلانیت انسانی و ایمانی، تعبدی است.وی اضافه کرد: خدا به انسان عقل داد تا چیزهایی را که باید کشف کند اما مهم این است که انسان با عقل خود چه چیز را عرضه می کند و مغرب زمین نحوه حیات خود را با تمام قوا و تحمیل صادر می کند؛ مغرب زمین راه هایی را طی می کند که انسان با پای خود ناخودآگاه آن را بپذیرد که به عنوان نمونه می توان به بازی های رایانه ای، فیلم ها و مجموعه رسانه ها اشاره کرد.آیت الله آملی لاریجانی با استناد به آیات قرآن گفت: در مقابل این هجمه های تبلیغاتی و رسانه ای، در آیات قرآن آمده است که حیات واقعی در آخرت است و این دنیا لهو و لعبی بیش نیست.رییس قوه قضائیه با بیان این که نگاه توحیدی لوازمی را نیاز دارد، گفت: لازمه این نگاه این است که عزت برای خدا و به تبع آن برای رسول خدا و مومنینی است که در این مسیر سیر می کنند.رییس دستگاه قضا با اشاره به مواد دوم و سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی اظهار داشت: جمهوری اسلامی ایران نظامی است بر پایه ایمان به خدا که در اصل سوم حکومت جمهوری اسلامی را موظف کرده برای نیل به اهداف مذکور در اصل دو همه امکانات 16 گانه خود را به کار ببرد.آیت الله آملی لاریجانی لوازم دیگر نگاه توحیدی را عدم خوف از سلطه های استبدادی عنوان کرد و ادامه داد: در عالمی که فرد خدا را قدرت مطلق می داند، چرا باید از نظام سلطه خوف داشته باشد و این در حقیقت همان عبارت آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند از امام راحل است و این عبارت یعنی مومن تسلیم نمی شود و خوفی ندارد.آیت الله آملی لاریجانی در ادامه صحبت هایش با گریزی به نحوه زندگی اباعبدالله(ع) گفت: حضرت اباعبدالله(ع) گفته بودند من اهل تسلیم نیستم و خودم را با دست خودم تسلیم و مثل بنده ها فرار نمی کنم.رییس قوه قضائیه خاطرنشان کرد: در روابط خارجی و چالش هایی که غرب با دنیا دارد، باید به عزت و استقلال ایمانی و عدم خوف از استکبار در همه مجاری توجه کنیم و این همان حیات قرآنی است و امام(ره) نیز با اتکای به این روحیه و حیات طیبه قرآنی فرمودند که آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند.رییس قوه قضائیه هجمه های حقوق بشری علیه ایران را برخاسته از نگاه دوگانه، مغرضانه و سیاسی خواند و گفت: در کنار گوش ما در کشور عربستان هیچ انتخاباتی صورت نمی گیرد و رآیی در این کشور انجام نمی شود و آیا این نقض حقوق بشر نیست؟
وی اضافه کرد: آیا کشتار بیرحمانه در یمن توسط عربستان سعودی، مساله حقوق بشری نیست؟ در حالی که کشورهای غربی از عربستان در این حمله حتی دفاع نیز می کنند.رییس قوه قضائیه با مهم خواندن مساله فاجعه منا ادامه داد: فاجعه منا نیز مساله مهمی است که اگر اصل عمدی بودن آن را نادیده بگیریم، عدم همکاری در یافتن حجاج مساله قابل توجهی است.به گفته رییس قوه قضائیه، کمک به تروریسم در منطقه یعنی داعش و القاعده با پشتیبانی عربستان انجام می شود؛ همان داعشی که وحشیانه ترین جنایت را انجام می دهد و آن وقت ما ناقض حقوق بشر معرفی می شویم.آیت الله آملی لاریجانی با اشاره به بازداشت شیخ نمر در عربستان گفت: عربستان سعودی یک روحانی آزاده را بازداشت و شکنجه کرده و الان نیز به حکم اعدام او اصرار دارد و کسی نسبت به این قضیه اعتراض کند در حالی که اگر در کشور ما منافقانه بمب گذاری کنند و افراد را بکشند؛ با صدور حکم اعدام این منافقان هجمه های حقوق بشری راه می اندازند و می گویند حقوق بشر در ایران رعایت نمی شود.آیت الله آملی لاریجانی برخی هجمه ها به ایران را نشان از همان نوع نگاه مدرنیته خواند و گفت: قصاص یکی از این موضوعات است که البته این نیز یک موضوع سیاسی است چون در عربستان هم قصاص انجام می شود اما هیچ اعتراض حقوق بشری به همراه ندارد.رییس دستگاه قضا افزود: قصاص حقی برای حیات انسان ها است که برای اولیای دم منظور شده است؛ و این حقوقی که آنها در خصوص قصاص بیان می کنند ریشه اش از کجاست که آن را به مثابه واقعیتی می چسبانند و به تمام دنیا اعلام می کنند.آیت الله آملی لاریجانی اظهارداشت: ما معتقدیم نحوه حیات از حقاق بشر در چارچوب ایمانی با نگاه مدرنیته متفاوت است و مبنای حقوق بشری که در آن ادعا می کنند ازدواج با همجنس جایز است چیست؟
رییس قوه قضاییه افزود: ما با افتخار بر نحوه حیات ایمانی ایستادگی و حقوق بشری را دنبال می کنیم که در اسلام ترسیم شده است و هیچگاه نیز تسلیم حقوق بشری نمی شویم که غربی ها برای ما تفسیر می کنند.وی اضافه کرد: کرامت انسانی به تفسیر شما نیاز ندارد و ما در چارچوب ایمانی خود آن را فهم می کنیم و این مساله در روابط خارجی تاثیر بسیار دارد.آیت الله آملی لاریجانی افزود: براین اساس با مظلومان پیوند انسانی داریم و باید نسبت به دیگر کشورهای مستضعف رابطه ایمانی داشته باشیم.آملی لاریجانی خاطرنشان کرد: هرگاه در هر کشوری مانند سوریه، لبنان، عراق، افغانستان، یمن و فلسطین صدای یامسلم بلند می شود باید به آن صدا پاسخ داد و کمک کرد و چارچوب حیات طیبه نیز همین است.رییس دستگاه قضا عزتمند زندگی کردن را پیام اصلی حیات قرآنی برشمرد و گفت: انسان در عالم یله و رها نیست و این موضوع هیچ منافاتی با تعامل با دنیای غرب ندارد.
وی اضافه کرد: آیا کشتار بیرحمانه در یمن توسط عربستان سعودی، مساله حقوق بشری نیست؟ در حالی که کشورهای غربی از عربستان در این حمله حتی دفاع نیز می کنند.رییس قوه قضائیه با مهم خواندن مساله فاجعه منا ادامه داد: فاجعه منا نیز مساله مهمی است که اگر اصل عمدی بودن آن را نادیده بگیریم، عدم همکاری در یافتن حجاج مساله قابل توجهی است.به گفته رییس قوه قضائیه، کمک به تروریسم در منطقه یعنی داعش و القاعده با پشتیبانی عربستان انجام می شود؛ همان داعشی که وحشیانه ترین جنایت را انجام می دهد و آن وقت ما ناقض حقوق بشر معرفی می شویم.آیت الله آملی لاریجانی با اشاره به بازداشت شیخ نمر در عربستان گفت: عربستان سعودی یک روحانی آزاده را بازداشت و شکنجه کرده و الان نیز به حکم اعدام او اصرار دارد و کسی نسبت به این قضیه اعتراض کند در حالی که اگر در کشور ما منافقانه بمب گذاری کنند و افراد را بکشند؛ با صدور حکم اعدام این منافقان هجمه های حقوق بشری راه می اندازند و می گویند حقوق بشر در ایران رعایت نمی شود.آیت الله آملی لاریجانی برخی هجمه ها به ایران را نشان از همان نوع نگاه مدرنیته خواند و گفت: قصاص یکی از این موضوعات است که البته این نیز یک موضوع سیاسی است چون در عربستان هم قصاص انجام می شود اما هیچ اعتراض حقوق بشری به همراه ندارد.رییس دستگاه قضا افزود: قصاص حقی برای حیات انسان ها است که برای اولیای دم منظور شده است؛ و این حقوقی که آنها در خصوص قصاص بیان می کنند ریشه اش از کجاست که آن را به مثابه واقعیتی می چسبانند و به تمام دنیا اعلام می کنند.آیت الله آملی لاریجانی اظهارداشت: ما معتقدیم نحوه حیات از حقاق بشر در چارچوب ایمانی با نگاه مدرنیته متفاوت است و مبنای حقوق بشری که در آن ادعا می کنند ازدواج با همجنس جایز است چیست؟
رییس قوه قضاییه افزود: ما با افتخار بر نحوه حیات ایمانی ایستادگی و حقوق بشری را دنبال می کنیم که در اسلام ترسیم شده است و هیچگاه نیز تسلیم حقوق بشری نمی شویم که غربی ها برای ما تفسیر می کنند.وی اضافه کرد: کرامت انسانی به تفسیر شما نیاز ندارد و ما در چارچوب ایمانی خود آن را فهم می کنیم و این مساله در روابط خارجی تاثیر بسیار دارد.آیت الله آملی لاریجانی افزود: براین اساس با مظلومان پیوند انسانی داریم و باید نسبت به دیگر کشورهای مستضعف رابطه ایمانی داشته باشیم.آملی لاریجانی خاطرنشان کرد: هرگاه در هر کشوری مانند سوریه، لبنان، عراق، افغانستان، یمن و فلسطین صدای یامسلم بلند می شود باید به آن صدا پاسخ داد و کمک کرد و چارچوب حیات طیبه نیز همین است.رییس دستگاه قضا عزتمند زندگی کردن را پیام اصلی حیات قرآنی برشمرد و گفت: انسان در عالم یله و رها نیست و این موضوع هیچ منافاتی با تعامل با دنیای غرب ندارد.
ضرورت ثبات اکثریت کنونی در مجلس آینده
فرارو-محمد منصوری بروجنی؛ دولت آقای روحانی چه فکری برای استمرار خود کرده است؟ او برای هر دو جناح دولت جنینی به شمار میرود. هیچ یک از دو جناح به کلی از قوه مجریه طرد نشده، در همین حال یکی امید دارد تا با رفع برخی مشکلات معیشتی و اقتصادی، فضای تنفس بهتری برای طبقه متوسط به وجود آمده و طبیعتاً شعارهای اصلی خود را پی بگیرد. یکی دیگر نیز امید دارد به کمک خطاهای دولتی که با نفی بخشی از اصولگرایان حیات یافته، فرصت بازطرح آرمانهای خود را بیابد. یعنی دقیقاً بر خلاف دولت آقای هاشمی، این ترکیب فراجناحی، هیچ سودی به حال وضعیت استمرار نخواهد داشت.
1-اعتدال به مثابه کابینه شراکتیِ جریانهای ذینفوذ
با گذشت دو سال از عمر دولت آقای حسن روحانی، میتوان به فهم دقیقتری از آنچه وی اعتدالگرایی میداند، دست یافت. تعریف وی از اعتدالگرایی ایجاد یک دولت شراکتی، با حضور همه جریانهای سیاسی است. در این کابینه،همه جریانها به غیر از جریان مغضوب[1] حضور دارند. کابینه در زمان آقای روحانی تعریف متفاوتی یافته است؛ در نظر رئیس جمهوری هیئت دولت لزوماً مجموعهای از عالیرتبهترین متخصصان و خبرگان رشتههای شغلی نیست. شاید بعضی از آنها، آن هم به خاطر پیشبرد برنامههای اساسی به این اعتبار انتخاب شده باشند، اما بخش عمدهای از وزرا، در حقیقت نماینده جریان سیاسی متبوع خود به شمار میروند. به همین دلیل است که وقتی از سخنگوی دولت، راجع به نارضایتی آقای عارف از روند امور پرسیده میشود، او اظهار میدارد: «وقتی[آقای] طیبنیا طرحی رادر دولت مطرح می کند ما تصورمان این است که نظرات آقای عارف درحال مطرح شدن است». یا زمانی که یک خبرنگار از آقای سعید حجاریان راجع به جا ماندن حزب مشارکت از ترکیب کابینه میپرسد، وی به نزدیکی آقای حجتی، وزیر کشاورزی، به جریان حزبی اش اشاره میکند. گو این که اهمیتی ندارد دغدغههای مشارکت از زمان تاسیس تا انحلال به حکم دادگاه، عمدتاً بر محور مطالبات سیاسی و فرهنگی میگشت و کسی که باید نگران توزیع ازت و گردآوری غله باشد، ربطی به این مطالبات ندارد. مهم، سخنگویی است که در جلسات کابینه حضور داشته باشد. آیا آقای فرجی دانا، حتی در صورت مصالحه بر سر بورسیهها میتوانست در کابینه بماند؟ و آیا تلاش آقای لاریجانی برای حفظ وی در سمت وزارت علوم، به معنای خرسندی رئیس مجلس از پرونده بورسیهها بود؟ به نظر میرسد حتی اگر جریان مغضوب، تفطنی به نقش آقای فرجیدانا در نمایندگی رئیس جمهور اسبق در کابینه نداشت، اما آقای علی لاریجانی به خوبی از این ساز و کار ترکیبی کابینه آگاه بود. دقیقاً به همین دلیل است که علیرغم اختلافات جدی آقای رحمانی فضلی و آقای روحانی بر سر نصب استانداران و داستان کشدار نصب معاون سیاسی وزیر، او بر سمت خود باقی میمانَد. میتوان پیشبینی کرد حتی پس از انتخابات مجلس و در فرض پیروزی هواداران اصلاحطلب دولت، باز هم آقای رحمانی فضلی در سمت خود باقی بماند؛ چرا که با همه اختلافات، او علاوه بر ارزشهای شخصی، نمایندگی یک جریان سیاسی را بر عهده دارد.در حقیقت آنچه آقای روحانی به عنوان اعتدال از آن اراده میکند، تشکیل همین دولت شراکتی است. اگر قوه مجریه را جریانی مرکب از همه گروههای سیاسی قابل همکاری رهبری کند، دولت بهتر و موثرتر میتواند نقش ملی خود را ایفا کند. چنین کابینهای شاید در تراز اول خود، بروزی از جریان مغضوب نداشته باشد، اما در سمت معاونت وزیر حتی میتواند از حامیان استوار آقای احمدینژاد، نظیر آقای اسماعیل نجار بهره ببرد.
2- سیاستگذاری شخصی و بحران استمرار
دقیقاً همین نقطه کلیدی است که به نقطه ضعف دولت یازدهم تبدیل میَشود. درک آقای روحانی از مفهوم اعتدالگرایی، درکی شخصی و غیر نهادی است. تمام مدعای وی از مفهوم فراجناحی نیز همین است. به باور آقای روحانی، نیازی به بازنگری نهادی نیست، اگر در همین نظم موجود، از حد اکثر ظرفیت نیروهای اجرایی بهره برده شود، با کمترین هزینه (که ناشی از ایستاییها و مقابلهها با تغییر است) بیشترین تغییرات و اصلاحات رقم خواهد خورد. من در این نوشته در صدد ارزیابی چنین مدعایی نیستم که آیا اعتدالگرایی واقعاً چنین دستاوردهایی دارد یا نه؛ حتی در صدد انکار آن بر نمیآیم و پیشبینیهای آقای روحانی را مفروض میگیرم.مشکل آنجاست که سیاستگذاریهای برآمده از یک کابینه شراکتی (که از نظر رئیس جمهوری سیاستهای اعتدالی است) دقیقاً با پایان ریاست جمهوری وی، دود خواهد شد و به هوا خواهد رفت. چرا که این سیاستها متکی به افرادی هستند که آنها را اعمال میکنند. در عین حال ویژگیهای غیرکاریزماتیک آقای روحانی، که او را به جای یک انتخاب احساسی تبدیل به یک انتخاب عقلانی میکند، باعث میشود دوام وی به شدت از سوی یک رقیب کاریزماتیک تهدید شود. این مدعا، بر بازسازی تاریخی رفتار شهروندان در واکنش به تجربه قبلی رئیس جمهور غیر کاریزماتیک استوار است.آقای هاشمی رفسنجانی نیز در زمان خود انتخاب عقلانی و لاجرم مردم به شمار میرفت. وی جدای از این وجه کارکردی خود، دارای هواداران عاطفی و جان برکفان همیشگی نبود. در چنین فضایی است که آقای خاتمی امکان بروز مییابد. چهره کاریزماتیک یک جریان سیاسی و طبقه اجتماعی؛ واکنش جریان سیاسی و طبقه اجتماعی مقابل را در پی دارد و آنها نیز در پی کاریزماتیکترین انتخاب خود میروند و در چنین فضایی آقای احمدینژاد بدل به محبوب اصولگرایان و طبقه محروم [2] میشود. آیا سنگ بناهای اعتدالی آقای روحانی را رئیس جمهوری آتی که احتمالاً یک چهره کاریزماتیک خواهد بود، فرو نمیریزد؟ [3]
«استمرار» مهمترین دغدغه هر جریان سیاسی است. بارزترین نمودهای این دغدغه، نگرانی از تاثیرگذاری رئیسجمهور مجری بر روند انتخابات یا گمانهزنی پیرامون کاندیدای مورد حمایت رئیس جمهور هشت ساله است. اما آیا حفظ سمتهای سیاسی اعم از کرسیهای مجلس، یا پست ریاست جمهوری، تنها راه استمرار است؟ با تعریفی که آقای روحانی از اعتدال دارد و راهبرد وی، برای بنای یک کابینه شخصیسازیَشده، رایدهندگان و هواداران او باید بیش از پیش نگران راهبرد کاندیدای منتخب خود برای استمرار باشد. نزدیکان آقای احمدینژاد، در مکالمات غیر رسمی پس از پایان دوران ریاست جمهوری، به این موفقیت رئیس جمهور خود اشاره میکنند. آنها بر این نکته تاکید میکنند که آقای احمدینژاد در دوران ریاست جمهوری خود، برنامههایی را آغاز کرده است که رئیس بعدی جمهوری، به هر طریق نسبت به این برنامهها ملتزم خواهد بود. کلید زدن پروژههای عمرانی متعدد، بدون در نظر گرفتن یک زمانبندی، هزینهنگری و زیرساختسنجی معقول و متعارف که به پدیده «کلنگزنی» مشهور شد، یکی از این برنامهها بود. [4] استخدامهای پرشمار و بیحساب [5] که دامنه آن حتی به نهاد ریاست جمهوری رسید، [6] نحوه دیگری از واکنش آقای احمدینژاد به بحران جانشینی و تلاش برای استمرار بود. مسکن مهر نیز ردیفی دیگر از این سیاهه به شمار میرفت. رئیس جمهور آینده یا باید این طرحها را ادامه میداد یا با متوقف کردن آنها برای خود ناراضیتراشی میکرد.نباید گمان کرد تلاش برای استمرار تنها محدود به آقای احمدینژاد بود. آقای هاشمی رفسنجانی نیز با در اختیار داشتن کارگزارانی متعلق به هر دو جناح چپ و راست و چشمانداز استمرار دوگانه چپ/راست در سالهای پس از ریاست جمهوری، اطمینان کافی از وجود حامیان لازم برای استمرار طرحهای (عمدتاً) اقتصادی خود را کسب کرده بود. به همین طریق حامیان اصلاحات نیز با امیدواری به تغییر فرهنگ سیاسی و مناسبات قدرت-مردم چشم به این امید دوخته بودند که اصلاحات جامعه ایران را به نقطهای رسانده که به دیروز خود باز نخواهد گشت.به هر ترتیب، مشکل کنونی این است، دولت آقای روحانی چه فکری برای استمرار خود کرده است؟ او برای هر دو جناح دولت جنینی به شمار میرود. هیچ یک از دو جناح به کلی از قوه مجریه طرد نشده، در همین حال یکی امید دارد تا با رفع برخی مشکلات معیشتی و اقتصادی، فضای تنفس بهتری برای طبقه متوسط به وجود آمده و طبیعتاً شعارهای اصلی خود را پی بگیرد. یکی دیگر نیز امید دارد به کمک خطاهای دولتی که با نفی بخشی از اصولگرایان حیات یافته، فرصت بازطرح آرمانهای خود را بیابد. یعنی دقیقاً بر خلاف دولت آقای هاشمی، این ترکیب فراجناحی، هیچ سودی به حال وضعیت استمرار نخواهد داشت. فراجناحی در عصر آقای هاشمی به معنای ایجاد هویت جدید برای نیروهایی با سبقه راست یا چپ بود، حال آنکه فراجناحی در دولت آقای روحانی ترجمانی از تشکیل یک دولت شراکتی است که کارگزاران چپ و راست آن از لحاظ هویتی، وامدار این دولت نخواهند شد.
3- به سمت نهادسازی
به نظر میرسد آقای روحانی نیاز مبرمی به نهادینهسازی اعتدال دارد. وی تنها نباید به این دلخوش باشد که به مدد مدیران کارکشته و مجرب، برنامههای خود را اجرا کند. او باید این سیاستها را از طریق اصلاح نهادی، استمرار ببخشد. با گذشت بیش از دو سال از آغاز دولت یازدهم، هیچ عذری راجع به مجموعهای از کارهای نکرده مسموع نیست. عدم مقرراتگذاری کافی در حوزه آزادیهای عمومی (به استثنای آییننامه قانون دسترسی آزاد به اطلاعات)، عدم تقدیم لوایح جدید مربوط به احزاب و مطبوعات؛ مسکوت گذاشتن لایحه تجارت و عدم عزم جدی برای اصلاح قوانین مربوط به فعالیتها و شرکتهای تجاری و مآلاً بهبود فضای کسب و کار؛ بیاعتنایی به وضعیت ناکارآمد، تنبل و فربه دستگاه اداری، عدم بازاصلاح قانون مدیریت خدمات کشوری و انجام ندادن اصلاحات اداری؛ بیاعتنایی به وضعیت کیفی آموزش و پرورش؛ عدم ایجاد نظام پایا و واقعگرا در زمینه قیمتگذاری ارز و عدم ایجاد منع قانونی برای توزیعهای رانتی دولت؛ مجموعهای از کلیدیترین غفلتهای دولت آقای روحانی بوده است. [7]انجام بسیاری از این اصلاحات تنها با اصلاح قوانین ممکن است. دولت آقای روحانی به مدد این قبیل لوایح جدی، هم فرصت نهادینه کردن بسیاری از سیاستهای خود به وسیله قانونها و نهادهای جدید را مییافت؛ هم با تعیین دستور کار برای مجلس، فضای طراحی بازیهای سیاسی را از فراکسیون جبهه پایداری سلب میکرد. وجه سوم آن که در حقیقت طلاییترین فرصت دولت روحانی، برای تصویب چنین قوانینی، دوران بر سر کار بودن مجلسی با ترکیب عمدتاً اصولگراست. چنانچه در مجلس آتی، اکثریت رهروان ولایت، به نفع اعتدالگرایان و اصلاحطلبان یا در فرضی بدتر، به نفع فراکسیون جریان مغضوب دولت تغییر کند، چنین امکانی برای اصلاحات نهادی در دست نخواهد بود.برخی مدعیاند چنانچه شورای نگهبان، به هر دلیلی نسبت به مجلس بیاعتماد شود، کارکرد آن از یک دادگاه قانون اساسی، با رویههای مشخص و قابل پیشبینی به سمت یک مجلس سنا با مصلحتسنجیهای وابسته به اوضاع زمانی گرایش مییابد. این تجربه قبلا در مداقه بیشتر شورای نگهبان در مصوبات مجلس ششم بروز یافته است. در زمان مجلس ششم، گاهی از اوقات مصوباتی توفیق تایید نمییافتند که مشابه آن در زمان مجلس پنجم تصویب شده بود. این ضرر اصلی ناشی از پیروزی اصلاحطلبان [8] در انتخابات مجلس آتی خواهد بود. در عین حال چنانچه اکثریت مجلس در اختیار فراکسیون کنونی اصولگرایان (به رهبری آقای حداد عادل) قرار بگیرد، آنها تن به دستور کارهای طراحی شده از سوی کابینه آقای روحانی نخواهند داد و برنامههای خود را پیش خواهند برد.با این اوصاف و نظر به زمانهای از دست رفته، اولویت آقای روحانی برای آینده، جدیتر اندیشیدن به لوایح فنی، تغییردهنده وضعیت کلان جامعه در بلندمدت و تعیینکننده برای دستور کار مجلس است. دولت باید هر چه زودتر دست به کار نگارش این قبیل لوایح شود. در عین حال اولویت انتخاباتی اعتدالگرایان برای انتخابات آینده، نه تغییر اکثریت مجلس، که حفظ اکثریت و تغییر یا تعدیل اقلیت کنونی آن است.پانویسها
1-اعتدال به مثابه کابینه شراکتیِ جریانهای ذینفوذ
با گذشت دو سال از عمر دولت آقای حسن روحانی، میتوان به فهم دقیقتری از آنچه وی اعتدالگرایی میداند، دست یافت. تعریف وی از اعتدالگرایی ایجاد یک دولت شراکتی، با حضور همه جریانهای سیاسی است. در این کابینه،همه جریانها به غیر از جریان مغضوب[1] حضور دارند. کابینه در زمان آقای روحانی تعریف متفاوتی یافته است؛ در نظر رئیس جمهوری هیئت دولت لزوماً مجموعهای از عالیرتبهترین متخصصان و خبرگان رشتههای شغلی نیست. شاید بعضی از آنها، آن هم به خاطر پیشبرد برنامههای اساسی به این اعتبار انتخاب شده باشند، اما بخش عمدهای از وزرا، در حقیقت نماینده جریان سیاسی متبوع خود به شمار میروند. به همین دلیل است که وقتی از سخنگوی دولت، راجع به نارضایتی آقای عارف از روند امور پرسیده میشود، او اظهار میدارد: «وقتی[آقای] طیبنیا طرحی رادر دولت مطرح می کند ما تصورمان این است که نظرات آقای عارف درحال مطرح شدن است». یا زمانی که یک خبرنگار از آقای سعید حجاریان راجع به جا ماندن حزب مشارکت از ترکیب کابینه میپرسد، وی به نزدیکی آقای حجتی، وزیر کشاورزی، به جریان حزبی اش اشاره میکند. گو این که اهمیتی ندارد دغدغههای مشارکت از زمان تاسیس تا انحلال به حکم دادگاه، عمدتاً بر محور مطالبات سیاسی و فرهنگی میگشت و کسی که باید نگران توزیع ازت و گردآوری غله باشد، ربطی به این مطالبات ندارد. مهم، سخنگویی است که در جلسات کابینه حضور داشته باشد. آیا آقای فرجی دانا، حتی در صورت مصالحه بر سر بورسیهها میتوانست در کابینه بماند؟ و آیا تلاش آقای لاریجانی برای حفظ وی در سمت وزارت علوم، به معنای خرسندی رئیس مجلس از پرونده بورسیهها بود؟ به نظر میرسد حتی اگر جریان مغضوب، تفطنی به نقش آقای فرجیدانا در نمایندگی رئیس جمهور اسبق در کابینه نداشت، اما آقای علی لاریجانی به خوبی از این ساز و کار ترکیبی کابینه آگاه بود. دقیقاً به همین دلیل است که علیرغم اختلافات جدی آقای رحمانی فضلی و آقای روحانی بر سر نصب استانداران و داستان کشدار نصب معاون سیاسی وزیر، او بر سمت خود باقی میمانَد. میتوان پیشبینی کرد حتی پس از انتخابات مجلس و در فرض پیروزی هواداران اصلاحطلب دولت، باز هم آقای رحمانی فضلی در سمت خود باقی بماند؛ چرا که با همه اختلافات، او علاوه بر ارزشهای شخصی، نمایندگی یک جریان سیاسی را بر عهده دارد.در حقیقت آنچه آقای روحانی به عنوان اعتدال از آن اراده میکند، تشکیل همین دولت شراکتی است. اگر قوه مجریه را جریانی مرکب از همه گروههای سیاسی قابل همکاری رهبری کند، دولت بهتر و موثرتر میتواند نقش ملی خود را ایفا کند. چنین کابینهای شاید در تراز اول خود، بروزی از جریان مغضوب نداشته باشد، اما در سمت معاونت وزیر حتی میتواند از حامیان استوار آقای احمدینژاد، نظیر آقای اسماعیل نجار بهره ببرد.
2- سیاستگذاری شخصی و بحران استمرار
دقیقاً همین نقطه کلیدی است که به نقطه ضعف دولت یازدهم تبدیل میَشود. درک آقای روحانی از مفهوم اعتدالگرایی، درکی شخصی و غیر نهادی است. تمام مدعای وی از مفهوم فراجناحی نیز همین است. به باور آقای روحانی، نیازی به بازنگری نهادی نیست، اگر در همین نظم موجود، از حد اکثر ظرفیت نیروهای اجرایی بهره برده شود، با کمترین هزینه (که ناشی از ایستاییها و مقابلهها با تغییر است) بیشترین تغییرات و اصلاحات رقم خواهد خورد. من در این نوشته در صدد ارزیابی چنین مدعایی نیستم که آیا اعتدالگرایی واقعاً چنین دستاوردهایی دارد یا نه؛ حتی در صدد انکار آن بر نمیآیم و پیشبینیهای آقای روحانی را مفروض میگیرم.مشکل آنجاست که سیاستگذاریهای برآمده از یک کابینه شراکتی (که از نظر رئیس جمهوری سیاستهای اعتدالی است) دقیقاً با پایان ریاست جمهوری وی، دود خواهد شد و به هوا خواهد رفت. چرا که این سیاستها متکی به افرادی هستند که آنها را اعمال میکنند. در عین حال ویژگیهای غیرکاریزماتیک آقای روحانی، که او را به جای یک انتخاب احساسی تبدیل به یک انتخاب عقلانی میکند، باعث میشود دوام وی به شدت از سوی یک رقیب کاریزماتیک تهدید شود. این مدعا، بر بازسازی تاریخی رفتار شهروندان در واکنش به تجربه قبلی رئیس جمهور غیر کاریزماتیک استوار است.آقای هاشمی رفسنجانی نیز در زمان خود انتخاب عقلانی و لاجرم مردم به شمار میرفت. وی جدای از این وجه کارکردی خود، دارای هواداران عاطفی و جان برکفان همیشگی نبود. در چنین فضایی است که آقای خاتمی امکان بروز مییابد. چهره کاریزماتیک یک جریان سیاسی و طبقه اجتماعی؛ واکنش جریان سیاسی و طبقه اجتماعی مقابل را در پی دارد و آنها نیز در پی کاریزماتیکترین انتخاب خود میروند و در چنین فضایی آقای احمدینژاد بدل به محبوب اصولگرایان و طبقه محروم [2] میشود. آیا سنگ بناهای اعتدالی آقای روحانی را رئیس جمهوری آتی که احتمالاً یک چهره کاریزماتیک خواهد بود، فرو نمیریزد؟ [3]
«استمرار» مهمترین دغدغه هر جریان سیاسی است. بارزترین نمودهای این دغدغه، نگرانی از تاثیرگذاری رئیسجمهور مجری بر روند انتخابات یا گمانهزنی پیرامون کاندیدای مورد حمایت رئیس جمهور هشت ساله است. اما آیا حفظ سمتهای سیاسی اعم از کرسیهای مجلس، یا پست ریاست جمهوری، تنها راه استمرار است؟ با تعریفی که آقای روحانی از اعتدال دارد و راهبرد وی، برای بنای یک کابینه شخصیسازیَشده، رایدهندگان و هواداران او باید بیش از پیش نگران راهبرد کاندیدای منتخب خود برای استمرار باشد. نزدیکان آقای احمدینژاد، در مکالمات غیر رسمی پس از پایان دوران ریاست جمهوری، به این موفقیت رئیس جمهور خود اشاره میکنند. آنها بر این نکته تاکید میکنند که آقای احمدینژاد در دوران ریاست جمهوری خود، برنامههایی را آغاز کرده است که رئیس بعدی جمهوری، به هر طریق نسبت به این برنامهها ملتزم خواهد بود. کلید زدن پروژههای عمرانی متعدد، بدون در نظر گرفتن یک زمانبندی، هزینهنگری و زیرساختسنجی معقول و متعارف که به پدیده «کلنگزنی» مشهور شد، یکی از این برنامهها بود. [4] استخدامهای پرشمار و بیحساب [5] که دامنه آن حتی به نهاد ریاست جمهوری رسید، [6] نحوه دیگری از واکنش آقای احمدینژاد به بحران جانشینی و تلاش برای استمرار بود. مسکن مهر نیز ردیفی دیگر از این سیاهه به شمار میرفت. رئیس جمهور آینده یا باید این طرحها را ادامه میداد یا با متوقف کردن آنها برای خود ناراضیتراشی میکرد.نباید گمان کرد تلاش برای استمرار تنها محدود به آقای احمدینژاد بود. آقای هاشمی رفسنجانی نیز با در اختیار داشتن کارگزارانی متعلق به هر دو جناح چپ و راست و چشمانداز استمرار دوگانه چپ/راست در سالهای پس از ریاست جمهوری، اطمینان کافی از وجود حامیان لازم برای استمرار طرحهای (عمدتاً) اقتصادی خود را کسب کرده بود. به همین طریق حامیان اصلاحات نیز با امیدواری به تغییر فرهنگ سیاسی و مناسبات قدرت-مردم چشم به این امید دوخته بودند که اصلاحات جامعه ایران را به نقطهای رسانده که به دیروز خود باز نخواهد گشت.به هر ترتیب، مشکل کنونی این است، دولت آقای روحانی چه فکری برای استمرار خود کرده است؟ او برای هر دو جناح دولت جنینی به شمار میرود. هیچ یک از دو جناح به کلی از قوه مجریه طرد نشده، در همین حال یکی امید دارد تا با رفع برخی مشکلات معیشتی و اقتصادی، فضای تنفس بهتری برای طبقه متوسط به وجود آمده و طبیعتاً شعارهای اصلی خود را پی بگیرد. یکی دیگر نیز امید دارد به کمک خطاهای دولتی که با نفی بخشی از اصولگرایان حیات یافته، فرصت بازطرح آرمانهای خود را بیابد. یعنی دقیقاً بر خلاف دولت آقای هاشمی، این ترکیب فراجناحی، هیچ سودی به حال وضعیت استمرار نخواهد داشت. فراجناحی در عصر آقای هاشمی به معنای ایجاد هویت جدید برای نیروهایی با سبقه راست یا چپ بود، حال آنکه فراجناحی در دولت آقای روحانی ترجمانی از تشکیل یک دولت شراکتی است که کارگزاران چپ و راست آن از لحاظ هویتی، وامدار این دولت نخواهند شد.
3- به سمت نهادسازی
به نظر میرسد آقای روحانی نیاز مبرمی به نهادینهسازی اعتدال دارد. وی تنها نباید به این دلخوش باشد که به مدد مدیران کارکشته و مجرب، برنامههای خود را اجرا کند. او باید این سیاستها را از طریق اصلاح نهادی، استمرار ببخشد. با گذشت بیش از دو سال از آغاز دولت یازدهم، هیچ عذری راجع به مجموعهای از کارهای نکرده مسموع نیست. عدم مقرراتگذاری کافی در حوزه آزادیهای عمومی (به استثنای آییننامه قانون دسترسی آزاد به اطلاعات)، عدم تقدیم لوایح جدید مربوط به احزاب و مطبوعات؛ مسکوت گذاشتن لایحه تجارت و عدم عزم جدی برای اصلاح قوانین مربوط به فعالیتها و شرکتهای تجاری و مآلاً بهبود فضای کسب و کار؛ بیاعتنایی به وضعیت ناکارآمد، تنبل و فربه دستگاه اداری، عدم بازاصلاح قانون مدیریت خدمات کشوری و انجام ندادن اصلاحات اداری؛ بیاعتنایی به وضعیت کیفی آموزش و پرورش؛ عدم ایجاد نظام پایا و واقعگرا در زمینه قیمتگذاری ارز و عدم ایجاد منع قانونی برای توزیعهای رانتی دولت؛ مجموعهای از کلیدیترین غفلتهای دولت آقای روحانی بوده است. [7]انجام بسیاری از این اصلاحات تنها با اصلاح قوانین ممکن است. دولت آقای روحانی به مدد این قبیل لوایح جدی، هم فرصت نهادینه کردن بسیاری از سیاستهای خود به وسیله قانونها و نهادهای جدید را مییافت؛ هم با تعیین دستور کار برای مجلس، فضای طراحی بازیهای سیاسی را از فراکسیون جبهه پایداری سلب میکرد. وجه سوم آن که در حقیقت طلاییترین فرصت دولت روحانی، برای تصویب چنین قوانینی، دوران بر سر کار بودن مجلسی با ترکیب عمدتاً اصولگراست. چنانچه در مجلس آتی، اکثریت رهروان ولایت، به نفع اعتدالگرایان و اصلاحطلبان یا در فرضی بدتر، به نفع فراکسیون جریان مغضوب دولت تغییر کند، چنین امکانی برای اصلاحات نهادی در دست نخواهد بود.برخی مدعیاند چنانچه شورای نگهبان، به هر دلیلی نسبت به مجلس بیاعتماد شود، کارکرد آن از یک دادگاه قانون اساسی، با رویههای مشخص و قابل پیشبینی به سمت یک مجلس سنا با مصلحتسنجیهای وابسته به اوضاع زمانی گرایش مییابد. این تجربه قبلا در مداقه بیشتر شورای نگهبان در مصوبات مجلس ششم بروز یافته است. در زمان مجلس ششم، گاهی از اوقات مصوباتی توفیق تایید نمییافتند که مشابه آن در زمان مجلس پنجم تصویب شده بود. این ضرر اصلی ناشی از پیروزی اصلاحطلبان [8] در انتخابات مجلس آتی خواهد بود. در عین حال چنانچه اکثریت مجلس در اختیار فراکسیون کنونی اصولگرایان (به رهبری آقای حداد عادل) قرار بگیرد، آنها تن به دستور کارهای طراحی شده از سوی کابینه آقای روحانی نخواهند داد و برنامههای خود را پیش خواهند برد.با این اوصاف و نظر به زمانهای از دست رفته، اولویت آقای روحانی برای آینده، جدیتر اندیشیدن به لوایح فنی، تغییردهنده وضعیت کلان جامعه در بلندمدت و تعیینکننده برای دستور کار مجلس است. دولت باید هر چه زودتر دست به کار نگارش این قبیل لوایح شود. در عین حال اولویت انتخاباتی اعتدالگرایان برای انتخابات آینده، نه تغییر اکثریت مجلس، که حفظ اکثریت و تغییر یا تعدیل اقلیت کنونی آن است.پانویسها
[1] جریانهای مغضوب را میتوان مجموعهای از احزاب دانست که در فراکسیون اصولگرایان مجلس شورای اسلامی متمرکز شده اند. این جریانها شامل احزاب ایثارگران و رهپویان، جبهه پایداری، حامیان آقای احمدینژاد و چهرههای مستقل نظیر آقای حداد عادل است. نام مغضوب، نه برای کمنمایی ارزش این گروه از مخالفان، که برای نشان دادن تصور کابینه از آنهاست. دولت آقای روحانی، بر پایه مغضوب شدن این جریان شکل گرفته است. استمرار این وضعیت با وضع واژه دلواپس نشان میدهد، این جریان که به شدت ایدئولوژیک و گفتمانی است با حضور و بروز قدرتمند خود تا چه اندازه به یکه و متحد ماندن و تعریف هویتی اردوگاه ناهمگون اطرافیان رئیس جمهوری کمک میکند.
[2] محبوبیت در نزد اصولگرایان با وقایع بهار 90 از بین رفت، اما بیگمان محبوبیت نزد طبقه محروم همچنان باقی است.
[3] به نظر میرسد با توجه به پیری آن دسته از چهرههای اصلاحطلب که استعداد اکتسابی ریاست جمهوری دارند و فقدان کارنامه اجرایی در خور توجه نیروهای جوان این جریان؛ پیروزی کاندیدای نزدیک به اصولگرایان در 96 یا 1400 محتملتر خواهد بود.
در این گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، شمار این طرحها 2906 طرح ملی با هزینهای بالغ بر 400 هزار میلیارد تومان برآورد شده است.
[6] به نحوی که برخی در مشاهدات خود از ماههای اولیه قدرت گرفتن دولت آقای روحانی، خبر از فقدان میز کافی در نهاد ریاست جمهوری برای استقرار این کارمندان و استفاده آنها از صندلی مراجعین برای نشستن میدادند!
[7] نمیتوان این واقعیت را انکار کرد که دولت آقای روحانی نیز گاه از ابزارها و سیاستهای مخرب کنونی به سود خود بهره برده است. توقیف مکرر نشریات مخالف دولت، یا استمرار توزیع نامتوان یارانه مطبوعات به نفع مطبوعات حامی خود، از این دست سیاستهای ناصوابند. هر چند نباید از رویکرد مثبت در قطع یارانه نشریات دولتی چشم پوشید.
[8] این ادعا با مفروض گرفتن این نکته است که اصلاحطلبان عُده و بخت کافی برای پیروزی در انتخابات پیش روی مجلس را دارند. چیزی که تا کنون از رفتارهای آشفته و قائم به فرد (رئیس دولت اصلاحات) این جریان احساس نشده است.
یادداشت دریافتی- حمید احمدینژاد*؛ از زمان حمله اعراب به ایران در سایه اسلام، بدون شک روابط میان این دو هیچگاه، نه آنچنان که باید مطلوب بوده و نه بدون چالش. اما با گذار از بحثهای تاریخی و استقلال نه چندان دور برخی از کشورهای عربی این چالشها بیشتر شد. اوج این تقابل و به عبارت بهتر ایران ستیزی برخی از این کشورها، پس از انقلاب اسلامی در سال۵۷ رقم خورده و از آن زمان تاکنون با فراز و فرودهایی همچنان ادامه دارد. شورای همکاری خلیج فارس، طرحهای شیعی/سنی، عربی/عجمی، هلال شیعی و... همه حاکی از نگاه منفی و بدبینانهِ ریشه دار و ثابت عدهای از سران کشورهای عربی نسبت به ایران است. در واقع اگرچه این نوع نگاه در میان همه اعراب به ویژه افکار عمومی این کشورها وجود ندارد اما بدون شک میتوان گفت برخی از مقامات و رهبران برخی از کشورهای عرب منطقه هیچگاه نتوانستهاند فرضیه تقابل هویتی میان عرب و عجم را کنار بگذارند. تایید این مدعا آنکه وزیر خارجه قطر دیروز در سخنانی مبنای اختلافات با ایران را نه مذهبی که بیشتر هویتی و عربی/عجمی توصیف کرد. طی ماههای گذشته این تقابل هویتی با رهبری عربستان به شدت افزایش پیدا کرده است. در واقع برخی از رهبران جامعه عرب و به ویژه عربستان، ایران را همواره رقیب نژادی، فرقهایو ژئوپلیتیک خود تلقی کردهاند. بعلاوه که تحولات ناشی از بیداری اسلامی در منطقه و نیز پیروزیهای مکرر ایران در حوزههای درگیر با عربستان در کشورهای عراق، لبنان و سوریه و نیز مهمتر از همه توافق هستهای نشانههای تغییر توازن به نفع ایران میباشد. در این بین اقدامات بعضی از کشورهای عربی در جهت همراهی با عربستان و اعتقاد به همان تقابل هویتی جالب توجه است. در ادامه این سیاست در تیر۹۴ خالد مشعل آغازگر روابط نزدیکی با عربستان گشت که بسیاری هدف اصلی آن را، تمایل ریاض برای ایجاد یک «محور سنی» فرقهای در مقابل نفوذ ایران در منطقه عربی ذکر کردند. مثال جالب توجه دیگر بحرین است که علی رغم همه تلاش ایران در ایجاد روابط مطلوب، در اغلب اوقات با مواضع تند مقامات این کشور مواجه شده به گونهای که وزیرخارجه این کشور در اجلاس امنیتی منامه رفتار ایران را به مثابه تهدیدی قلمداد کرد که چیزی از تهدیدات داعش کمتر ندارد. و اما از همه وقیحتر رفتار سودان است. این کشور در طول سالیان گذشته که روابطش با کشورهای عربی به شدت تیره شد و در جامعه عربی و بین المللی منزوی بود و در پی این انزوا وضعیت اقتصادیاش رو به وخامت گذاشت، روابط خود را با ایران گسترش داد تا آنجا که رابطهای مستحکم و قوی ایجاد کرد اما این کشور نیز پس از بهبود نسبی، در اقدامی عجیب اقدام به بستن مراکز فرهنگی ایران در سراسر سودان کرد و از دست اندرکاران فرهنگی ایران خواست که فورا خاک سودان را ترک کنند، و حالا نیز پیوستن این کشور به پیمان عربی در یمن قابل تامل است، اقداماتی که بسیاری از تحلیلگران آنها را چرخشی به سوی کشورهای عربی در جهت کاهش روابط با ایران ارزیابی میکنند. اما این روزها نه تندرویها، بلکه توهینهای وزیر خارجه عربستان -از تهدید گرفته تا متهم کردن ایران به قاچاق سلاح و دخالت در امور داخلی کشورمان- خود سرآمد همه این تقابلها شده است. بنابراین باید گفت از شمال آفریقا تا قلب خلیج فارس هستند برخی مقامات کشورهای عربی که ید طولایی در نمک خوردن و نمکدان شکستن دارند. با وجود آنکه تلاش برای تامین منافع ملی در هر کشوری امری انکارناپذیر است اما روابط کشورهای عربی در خصوص ایران را نمیتوان تنها و صرفا بر اساس این امر تحلیل کرد. بلکه باید گفت برخی مقامات و کشورهای عربی تنها تا جایی که نیاز به رابطه با ایران داشته باشند جانب احتیاط را نگه میدارند و پس از آن همیشه حرف آخر را اول بیان میکنند. به عبارت بهتر از آنجا که اغلب کشورهای عرب منطقه حتی با ایجاد اتحاد و ائتلاف، توانایی ایجاد موازنه با ایران را بر اساس کانونهای قدرت ندارد در نتیجه هرگاه بتوانند و محیط اجازه دهد تلاش میکنند این موازنه را بر اساس کانونهای تهدید از طریق کاهش قدرت و اثر گذاری ایران، توهین، انگ چسباندن و... به دست آورند و این در حالی است که ایران همواره تلاش کرده و تمایل داشته روابط خوبی با اعراب برقرار کند. به هر رو باید گفت؛ این نوع عملکرد بیشتر از همه به نوع نگاه آنها به ایران مربوط میشود. اما سوال اینجاست که دستگاه دیپلماسی کشورمان تا چه هنگامی سیاست مماشت و پاسخ ندادن را راهبرد خوبی در مقابل این تندرویها میداند، کسانی که مبنای روابطشان با ایران با چشم چوشی از همه آداب دیپلماسی، تنها مصداق حرف چرچیل-منافع همیشگی- آن هم با چاشنی توهین است.