يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "حفظ عزت مردم وظيفه چه كسي است؟ "

اوین نامه ی کیها ن 4 شنبه  23 دیماه سال 1394
يادداشت روز  اوین نامه ی کیهان "حفظ عزت مردم وظيفه چه كسي است؟ "
حرکات و اجتماعات مردمي، از نخستين روزهاي شکل گيري انقلاب اسلامي، جزئي از ماهيت و ذات انقلاب بود و در کلام امام راحل عظيم الشان، از جمله رموز پيروزي و بقاء انقلاب قلمداد شده است. درمقابل هميشه جمعي بودند که مردمي بودن امور را مانع نظم و انضباط دانسته و معتقد بودند که مردم بايد به خانه هايشان برگردند! و هنگامي هم که دستشان رسيد، اغلب نهادهاي مردمي را منحل کردند! اما واقعيت اين است که اگر قرار بود انقلاب اسلامي بدون حضور و حمايت مردمي و تنها با تکيه به تدبير سياسيون اداره شود، هرگز به قله هاي سربلندي و افتخار کنوني نمي رسيد. اما اين نعمت الهي - همچون بسياري ديگر از نعم- در کنار برکاتش، آفاتي دارد که ناشي از عدم مراقبت و دورانديشي است. از آن جمله مي توان به برخي حرکات اشاره کرد که زمينه را براي نفوذ بدخواهان و بدانديشان فراهم مي کند. آنچه در ايران و در مقابل سفارت رژيم عقب مانده آل سعود اتفاق افتاد، حضور مردمي حق طلب بود اما حوادث بعدي، صورت مسئله را عوض کرد و زمينه مسائلي ديگر را پديد آورد. تا آنجا که برخي کوشيدند جاي مسئله اصلي را با مسئله فرعي ديگر عوض کنند و از اين رهگذر، دشمن اصلي و نوکرانش را در حاشيه امن قرار دهند و آن را به سرپوشي براي ضعف و کم کاري هاي خود تبديل کنند! در اينکه ورود به سفارت و اقدامات بعدي، ناپسند و نادرست بود و به اعتبار فرمايشات رهبر عزيز انقلاب در ماجراي سفارت دولت خبيث انگليس، مورد نهي صريح قرار گرفته بود، ترديدي نيست. اين موضوع اساسا محل مناقشه نيست. اما درباره اتفاقات بعد از حادثه و ريشه هاي آن، دو نکته را نبايد از نظر دور داشت:
    1
اين حادثه نخستين حادثه تاريخ از اين دست نبود و ما براي مواجهه با آن الگويي روشن در دست داريم. در زمان حيات پيامبر عظيم الشان اسلام،گروهي از مسلمانان، به فرمان ايشان، به ماموريت شناسايي و اطلاعاتي اعزام مي شوند. آنها در محل ماموريت، دشمن را بسيار آسيب پذير مي بينند. همين امر سبب مي شود که برخي از آنها بر خلاف ماموريتشان، فرصت را از دست نداده، طي کارزاري کوتاه، عده اي از کفار و مشرکين را هلاک کنند! اين رخداد در ماه حرام اتفاق مي افتد و حربه تبليغاتي بزرگي بدست مشرکين مي دهد تا مسلمانان را افرادي لاابالي و غيرپايبند به آيين هاي مقدس و محترم معرفي کنند. (حرمت قتال در ماه هاي حرام، منحصر به اسلام نيست و پيش از اسلام نيز در بين اهالي جزيره العرب رايج بود) اين فضاي تبليغاتي مسموم، سبب مراجعه مسلمين به پيامبر و پرسش از درستي يا نادرستي اين کار و اصل جنگ در ماه حرام گرديد. خداوند متعال سفير وحي را به جانب پيامبر روانه کرد و اينگونه فرمود: «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فيهِ قُلْ قِتالٌ فيهِ كَبيرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ وَ كُفْرٌ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِخْراجُ اَهْلِهِ مِنْهُ اَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَ الْفِتْنَة اَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ (اي پيامبر) از تو درباره ماه حرام و قتال در آن مي‏پرسند. بگو قتال در ماه حرام گناهي بزرگ است ولي جلوگيري مشركين از راه خدا و كفر به آن و جلوگيريشان از رفتن شما به مسجدالحرام و بيرون كردن مومنين از آنجا نزد خدا گناه بزرگتري است چون فتنه است و فتنه جرمش از قتل بزرگتر است.» ( سوره بقره آيه 217) مي بينيم که خداوند متعال در آيه فوق، رفتار مسلمانان را صراحتا تقبيح مي فرمايد و آن را مصداق فعل حرام و نافرماني الهي معرفي مي کند، اما بلافاصله با بازگشت به موضوع اصلي يعني عناد و دشمني کفار با مسلمانان در امور مختلف، ضرورت توجه به مسئله مهم و محوري و بالاتر دانستن فتنه انگيزي از قتل را به آنها مي آموزد و اينکه رخدادهاي جانبي هر چند قابل توبيخ و شايسته محکوم کردن هستند ولي اين توبيخ و محکوميت نبايد مسئله اصلي را به حاشيه براند.
    2- اما فارغ از آنچه شد و آنچه بايد انجام بشود، ريشه يابي ماجرا و چرايي اين رخداد و موارد مشابه بسيار مهم و حائز اهميت است. حفظ اقتدار سياسي و عزت مردم يک کشور، از بديهي ترين و ابتدايي ترين وظايف يک دولت است و در اين موضوع تفاوتي بين يک کشور قدرتمند و غيرقدرتمند، مسلمان و غيرمسلمان و ... وجود ندارد. در اصل مردم يک کشور، با انتخاب حاکمان و مسئولان اجرايي، آنها را به عنوان وکيل براي انجام امور مختلف انتخاب مي کنند و اينکه لفظ «خدمتگزار» براي مسئولان مورد استفاده قرار مي گيرد، حقيقتي از اين جنس است. حال اگر مديران اجرايي، در عمل به وظايف خود کوتاهي کنند چه اتفاقي مي افتد؟ مثلااگر در تامين امنيت غفلت شود، بديهي است که مردم خود به مبارزه با راهزنان و گردنه گيران بر مي خيزند و در اين مسير ممکن است نسبت به آنچه که بايد، زياده روي صورت بگيرد. اينجا نبايد و نمي توان تنها به سراغ شخص خاطي رفت و او را مواخذه کرد که چرا چنين و چنان کردي!؟ بلکه علاوه بر او و پيش از او، آن که با اهمال و کوتاهي سبب فراهم آمدن چنين وضعيتي شده، مستحق ملامت و سرزنش و مواخذه است. حال بايد پرسيد آيا در ماجراهاي بين ايران و رژيم آل سعود، مسئولان ما به وظايف خود عمل کردند و عزت و حيثيت مردم را حفظ کردند يا نه و با رفتار خود سبب سرشکستگي و پديد آمدن حس خشمي فروخورده در مردم شدند!؟ پاسخ اين پرسش ابدا دشوار نيست! بدون کمترين ترديدي و با مروري بسيار کوتاه بر کارنامه مناسبات مشترک، در مي يابيم که انفعال ديپلماتيک، سبب وضع موجود شده است. آيا جز اين است که حمله به سفارت ايران در لبنان و انفجار تروريستي در برابر آن که منجر به شهادت تني چند از بهترين فرزندان ايران و ياران حزب الله شد، به اذعان و اعلام منابع اطلاعاتي، به اشاره و دستورمستقيم رژيم آل سعود انجام شده بود؟ آيا وقتي شاه ماهي اطلاعاتي آل سعود و عامل ويژه بندر بن سلطان - شاهزاده خبيث و ضد ايراني آل سعود- در بيروت به دام افتاد، اين حکام وهابي آل سعود نبودند که بلافاصله وي را در زندان به قتل رساندند تا راز جنايات و خباثت هايشان بر ملانشود!؟ در مقابل اين رفتار آل سعود، ما چه کرديم!؟ آيا سفارت ايران در بيروت، حريم ديپلماتيک ما نبود و تنها سفارت آنها واجد وصف مذکور است!؟ در جريان حادثه تلخ فرودگاه جده، جز قطع عمره (که در اصل بريدن پاي عمره گزاران ايراني از کانون اجتماع مسلمين بود) کدام اقدام ديپلماتيک و قانوني دولتمردان، از خشم مردم کاست؟ اعاده حيثيت مخدوش دو فرزند کشورمان به کجا انجاميد؟ در واقعه هولناک و جانکاه منا، مسئولان دولتي و مدافعان ديپلماسي لبخند و تنش زدايي چه کردند!؟ آيا جز اين بود که حتي براي رفتن به حجاز هم مشکل داشتند و آيا جز اين بود که تمنا و واسطه تراشي آنها براي جلب نظر مساعد جنايتکاران آل سعود ثمري نداشت و وزير بچه سال سعودي، رفتاري زننده با مسئولان طراز اول ما داشت!؟ آيا جز اين بود که رئيس جمهور حاضر نشد سفر به نيويورک را رها کند و به کشور برگردد و تنها بعد از بالاگرفتن فشار افکار عمومي و چالش ناکارآمدي ديپلماسي دولت، چند ساعت زودتر از برنامه،به ايران بازگشت!؟آيا اگر خروش حيدرگونه رهبر عزيز انقلاب نبود،تمناهاي ديپلماسي دولت يازدهم آلام مردم را درمان مي کرد و خشم و بغض مردم را درماني بود؟واقعيت اين است که در آن ماجراي تلخ، رژيم آل سعود اوج رذالت و پستي خود را با مرگ هزاران نفر از حجاج بيت الله الحرام نشان داد و در کشورمان هم دستگاه ديپلماسي، اوج ضعف و ناتواني را! و تنها فرياد الهي و تهديد و صولت رهبر انقلاب بود که کارگر افتاد و جانيان وهابي را به جاي خود نشاند. و بالاخره آيا جز اين است که - حسب چنديدن اظهار نظر صريح رئيس جمهور محترم و معاون اول ايشان- توطئه آل سعود و همدستي آنها با شيطان بزرگ، نفت 120 دلاري را به زير 30 دلار رسانده است؟ اما واکنش دولت در عرصه ديپلماسي و ديپلماسي انرژي چه بود!؟ جز آنکه وزارت نفت ما صراحتا بر افزايش توليد ايران و تامين امنيت انرژي جهاني(!) تاکيد کرد، چه واکنشي را شاهد بوديم!؟ آيا جز اين بود که در همان ايام و در حالي که کوتاه زماني از فاجعه منا گذشته بود، دولت از گشودن «فصل نويني از مناسبات با عربستان» سخن گفت و خشم و حيرت همگان را موجب شد!؟ چندين و چند فقره ديگر از اين موارد را مي توان برشمرد و نشان داد که دولت در عرصه ديپلماسي تا آنجا عقب نشسته که حتي سودان و جيبوتي و ... ما را با قطع رابطه، مورد حمله قرار مي دهند! آيا بهتر نبود با يکي از اين حوادث، دولت ما پيش دستي مي کرد و سفير رژيم آل سعود را اخراج مي کرد!؟ مثلاجان بيش از 500 ايراني، به اندازه پرده هاي آتش گرفته سفارت وهابي هاي ضد اسلام ارزش نداشت!؟
    اکنون ضمن آن که به عنوان يک اقدام ضروري بايستي با عوامل حادثه برخورد شود و چنانچه دست هاي آلوده اي در کار بوده است، شناسايي و مجازات شوند، نبايد علت ها را در حاشيه امن پنهان کرد!؟ آيا معاون استاندار يا فلان مقام انتظامي بيشتر مستحق شماتت و مواخذه اند يا کساني که با تساهل غيرقابل توجيه در مقابل حرمت شکني هاي بيگانگان، به جاي حس عزت، طعم تلخ بي احترامي به مردم در برابر دون پايگان و فرومايگان آل سعود را برايشان رقم زده اند؟! متاسفانه همين حالاهم شاهد آنيم که رفتار عجيب و غيرقابل قبول دولتمردان ما ادامه دارد. اين روزها وزيران آل سعود به دريوزگي از اين کشور به آن کشور مي روند و با پول هاي باد آورده نفتي، دولت ها را مجاب به قطع يا کم کردن رابطه با ما تحريک مي کنند. ثمر آن را هم مي بينيم و شاهديم. در آخرين نمونه دولت تاجيکستان، اعزام دانشجويانش را به ايران، به بهانه «عدم وجود امنيت» متوقف مي کند! و متاسفانه نمايندگان مجلس تنها چند ساعت پس از اقدام گستاخانه و بي شرمانه تاجيکستان، موافقت نامه همکاري امنيتي و انتظامي ميان دولت ايران و جمهوري تاجيکستان را تصويب کردند! و نمي انديشند که براي احترام به عزت مردم ايران چند روز دست نگه دارند! واقعا آن همه وعده براي حفظ عزت ايران و ايراني همين ها بود!؟ نويسنده: حسين شمسيان