گزیده ها 13 تیر -95
لری پیج، بنیانگذار شرکت گوگل یکی از
پولسازترین و ثروتمندترین شرکتهای تکنولوژی از رازهای موفقیت این شرکت میگوید.
به گزارش میزان، لری پیج که به همراه سرگئی برین در سال 1998 و در یک گاراژ گوگل را پایه گذاشته حالا یکی از برترین برندهای جهان را در اختیار دارد. در یک گفتوگو او پنج راز برتری این برند را فاش کرده، نکتههایی که بهخصوص برای کارآفرینان تکنولوژی میتواند بسیار آموزنده باشد.
1- تلاش همیشگی برای بهترین بودن
گوگل همیشه تلاش کرده برترین باشد و روزبهروز پیشرفت کند. در حقیقت این شرکت عظیم، الگوریتم روزانهای برای پیشرفت و بهروزرسانی دارد. آخرین به روز رسانی که گوگل داشته این بوده که صفحات وب را براساس میزان راحتی استفاده از آنها با تلفن همراه بررسی کند و در ردهبندیهای خود برای صفحات منطبق با نمایش در موبایل جایگاه بهتری قائل میشود. لغت ژاپنی «Kaizen» به معنی «پیشرفت مداوم» است که از مدتها پیش شعار راهنمای شرکتهای ژاپنی بوده است. شاید فکر کنید که کسبوکار و تجارت شما در بهترین حالت ممکن در عالیترین جایگاه است. اما این فقط یک توهم است. مهم نیست که چقدر همه چیز خوب پیش میرود یا عالی به نظر میرسد، شما به پیشرفت و جلو رفتن احتیاج مبرم دارید تا بتوانید در آینده نیز همینگونه برتر بمانید.
2- کم بودن بهتر از زیاد بودن است
آیا گوگل یکسره در حال طراحی و خلق ایده است یا روند ثابتتری دارد؟
شاید ما به اندازهای که باید مدیر و کارمند نداشته باشیم اما ترجیح میدهیم تعداد کم و کیفیت بالا داشته باشیم تا تعداد بالا و کیفیت پایین. شاید باور کردنی نباشد ولی برای من کار کردن در جایی که تعداد آدمهای زیادی وجود دارند بسیار سختتر است. این فلسفه گوگل است: وقتی موضوع مدیریت وسط باشد، «کم» در حقیقت «زیاد» است. حتی در یک رستوران ساده اگر تعداد سرآشپزها بیشتر از تعداد آشپزها باشد مسلماً کیفیت غذای ارائه شده عالی نخواهد بود. این روزها آدمها بهتر میتوانند خودشان را مدیریت کنند، کافی است هدفی برای آنها مشخص کنید و اجازه دهید کارشان را انجام دهند.
3- برای لذت بردن و پیشبرد هدف کار کن، نه پول
واقعاً چه تعداد کارمند احتیاج دارید؟ اگر دلیل اصلی کارکردن ما پول بود، مدتها پیش گوگل را میفروختیم و الان در سواحل هاوایی آفتاب میگرفتیم. یکی از عناصر اصلی داستانهایی که ما از کارآفرینان موفق شنیدهایم این بوده که این افراد همیشه با کمترین انگیزه مالی دست به انجام کاری زدهاند که روزی رویایشان بوده است. مثلا در مورد استیو جابز، که روزهای اولش شباهت بسیار زیادی به روزهای اول موسسان گوگل، لری پیج و سرگئیبرین دارد. پیج میگوید ایده گوگل را برای اولین بار در خواب دید! ایده اصلی که به ذهن وی رسیده بود این بود:
«دانلود کل وب» که خیلی زود موتور جستوجو نام گرفت. نکته اصلی که اینجا وجود دارد این است که بزرگترین کارآفرینان مدرن و موفق دنیا هرگز با این ایده که «من باید پولدار شوم» شروع بهکار نکردهاند. پول برای اینگونه افراد هرگز انگیزه نبوده است. انگیزهای که اکثر مواقع وجود داشت و بسیار هم جواب داده یک تصویر، یک هدف و یک ایده بود که احتمال داشت بتواند به بشریت به هر نحوی کمک کند.
4- تمرکز و دقت به روند پیشرفت
هدف چیست؟ خیلی از شرکتها هستند که با گذر زمان هم موفقیتی کسب نمیکنند. کجای کارشان غلط است؟
آنها آینده و احتیاجاتی را پیشبینی نمیکنند. آنها در مورد عرصه تجارت خود آینده نگری ندارند. بلاک باستر (Blockbuster Video) سال 2000 فرصت خرید شبکه نت فلیکس را به قیمت 50 میلیون دلار داشت، اما مسئولانش حماقت کرده و این پیشنهاد را رد کردند. الان بلاک باستری وجود ندارد. شرکتهای عکاسی مانند Polaroid,Kodak و بسیاری دیگر هرگز عکاسی دیجیتال را جدی نمیگرفتند و بهدلیل این بی اعتنایی بهای سنگینی پرداختند. برنامه MySpace از دنیای مجازی به کل پاک شد چون نتوانست بفهمد آدمها احتیاج دارند به طرق گوناگون به یکدیگر متصل شوند و Hostess سازنده اصلی Twinkie، نخواست حرکتی در جهت غذا خوردن سلامتتر بردارد و مجبور شد درهای شرکت خود را سال 2012 برای همیشه ببندد.
قدرت پیشبینی کردن مسیر حرکت بازاری که به آن وارد شدیم برای یک کارآفرین و رشد و رونق کسبوکار وی مسالهای حیاتی است، بهخصوص در دنیایی که به این سرعت در حال پیشرفت در تکنولوژی و دیگر عرصهها است.
5 - برای جهان و بشریت خوبی بخواه
آیا دقیقاً میدانید چه جریان و روندی به روی کسبوکار شما تاثیر میگذارد؟ خیلی از افراد فکر میکنند که شرکتهای بزرگ حیله گر و مکار هستند و شهرت منفی پیدا میکنند که البته به نظر من تا حدودی درست است. شاید باورتان نشود، شعار غیررسمی گوگل این است: «عمل غیراخلاقی نکن» که البته به تازگی یک شعار جدید هم به آن اضافه شده: «کار درست را انجام بده». پیچ معتقد است بهطور کلی نگاه منفی که بعضی از مردم به برخی از برندها دارند به این دلیل است که این شرکتها هدفشان خدمت به خودشان است و مردم این نیتها را میفهمند.
گوگل اما دلش میخواهد همیشه آدم خوب داستان باقی بماند.
هدفش مرتب کردن، در دسترس قرار دادن و مفید کردن اطلاعات کل جهان است. امروزه بسیاری از مشتریها و مصرفکنندهها، شرکتهایی را که مثلاً به کارگران زور میگویند یا محیط زیست را آلوده میکنند مجازات میکنند. کسبوکار دیگر فقط تولید درآمد و سود نیست، بلکه کمک به کل جهان هستی برای بهتر بودن هم هست. مسلماً این چیزی است که گوگل آن را خوب فهمیده و یکی از دلایل موفقیتش هم همین است.
سوال این است آیا میخواهیم تمرکز خود را به روی خوب بودن بگذاریم؟ در دنیای پرآشوب و هرج و مرج امروزی و همینطور دریای اطلاعات تکنولوژیک و مدیریتهای مجازی، مردم بیش از پیش ترجیح میدهند شرکتهایی را ببینند که به سلامت زندگی آنها کمک بیشتری میکند، امن است و با رعایت مسائل اخلاقی به بهتر شدن زندگی آنها کمک میکند.
به گزارش میزان، لری پیج که به همراه سرگئی برین در سال 1998 و در یک گاراژ گوگل را پایه گذاشته حالا یکی از برترین برندهای جهان را در اختیار دارد. در یک گفتوگو او پنج راز برتری این برند را فاش کرده، نکتههایی که بهخصوص برای کارآفرینان تکنولوژی میتواند بسیار آموزنده باشد.
1- تلاش همیشگی برای بهترین بودن
گوگل همیشه تلاش کرده برترین باشد و روزبهروز پیشرفت کند. در حقیقت این شرکت عظیم، الگوریتم روزانهای برای پیشرفت و بهروزرسانی دارد. آخرین به روز رسانی که گوگل داشته این بوده که صفحات وب را براساس میزان راحتی استفاده از آنها با تلفن همراه بررسی کند و در ردهبندیهای خود برای صفحات منطبق با نمایش در موبایل جایگاه بهتری قائل میشود. لغت ژاپنی «Kaizen» به معنی «پیشرفت مداوم» است که از مدتها پیش شعار راهنمای شرکتهای ژاپنی بوده است. شاید فکر کنید که کسبوکار و تجارت شما در بهترین حالت ممکن در عالیترین جایگاه است. اما این فقط یک توهم است. مهم نیست که چقدر همه چیز خوب پیش میرود یا عالی به نظر میرسد، شما به پیشرفت و جلو رفتن احتیاج مبرم دارید تا بتوانید در آینده نیز همینگونه برتر بمانید.
2- کم بودن بهتر از زیاد بودن است
آیا گوگل یکسره در حال طراحی و خلق ایده است یا روند ثابتتری دارد؟
شاید ما به اندازهای که باید مدیر و کارمند نداشته باشیم اما ترجیح میدهیم تعداد کم و کیفیت بالا داشته باشیم تا تعداد بالا و کیفیت پایین. شاید باور کردنی نباشد ولی برای من کار کردن در جایی که تعداد آدمهای زیادی وجود دارند بسیار سختتر است. این فلسفه گوگل است: وقتی موضوع مدیریت وسط باشد، «کم» در حقیقت «زیاد» است. حتی در یک رستوران ساده اگر تعداد سرآشپزها بیشتر از تعداد آشپزها باشد مسلماً کیفیت غذای ارائه شده عالی نخواهد بود. این روزها آدمها بهتر میتوانند خودشان را مدیریت کنند، کافی است هدفی برای آنها مشخص کنید و اجازه دهید کارشان را انجام دهند.
3- برای لذت بردن و پیشبرد هدف کار کن، نه پول
واقعاً چه تعداد کارمند احتیاج دارید؟ اگر دلیل اصلی کارکردن ما پول بود، مدتها پیش گوگل را میفروختیم و الان در سواحل هاوایی آفتاب میگرفتیم. یکی از عناصر اصلی داستانهایی که ما از کارآفرینان موفق شنیدهایم این بوده که این افراد همیشه با کمترین انگیزه مالی دست به انجام کاری زدهاند که روزی رویایشان بوده است. مثلا در مورد استیو جابز، که روزهای اولش شباهت بسیار زیادی به روزهای اول موسسان گوگل، لری پیج و سرگئیبرین دارد. پیج میگوید ایده گوگل را برای اولین بار در خواب دید! ایده اصلی که به ذهن وی رسیده بود این بود:
«دانلود کل وب» که خیلی زود موتور جستوجو نام گرفت. نکته اصلی که اینجا وجود دارد این است که بزرگترین کارآفرینان مدرن و موفق دنیا هرگز با این ایده که «من باید پولدار شوم» شروع بهکار نکردهاند. پول برای اینگونه افراد هرگز انگیزه نبوده است. انگیزهای که اکثر مواقع وجود داشت و بسیار هم جواب داده یک تصویر، یک هدف و یک ایده بود که احتمال داشت بتواند به بشریت به هر نحوی کمک کند.
4- تمرکز و دقت به روند پیشرفت
هدف چیست؟ خیلی از شرکتها هستند که با گذر زمان هم موفقیتی کسب نمیکنند. کجای کارشان غلط است؟
آنها آینده و احتیاجاتی را پیشبینی نمیکنند. آنها در مورد عرصه تجارت خود آینده نگری ندارند. بلاک باستر (Blockbuster Video) سال 2000 فرصت خرید شبکه نت فلیکس را به قیمت 50 میلیون دلار داشت، اما مسئولانش حماقت کرده و این پیشنهاد را رد کردند. الان بلاک باستری وجود ندارد. شرکتهای عکاسی مانند Polaroid,Kodak و بسیاری دیگر هرگز عکاسی دیجیتال را جدی نمیگرفتند و بهدلیل این بی اعتنایی بهای سنگینی پرداختند. برنامه MySpace از دنیای مجازی به کل پاک شد چون نتوانست بفهمد آدمها احتیاج دارند به طرق گوناگون به یکدیگر متصل شوند و Hostess سازنده اصلی Twinkie، نخواست حرکتی در جهت غذا خوردن سلامتتر بردارد و مجبور شد درهای شرکت خود را سال 2012 برای همیشه ببندد.
قدرت پیشبینی کردن مسیر حرکت بازاری که به آن وارد شدیم برای یک کارآفرین و رشد و رونق کسبوکار وی مسالهای حیاتی است، بهخصوص در دنیایی که به این سرعت در حال پیشرفت در تکنولوژی و دیگر عرصهها است.
5 - برای جهان و بشریت خوبی بخواه
آیا دقیقاً میدانید چه جریان و روندی به روی کسبوکار شما تاثیر میگذارد؟ خیلی از افراد فکر میکنند که شرکتهای بزرگ حیله گر و مکار هستند و شهرت منفی پیدا میکنند که البته به نظر من تا حدودی درست است. شاید باورتان نشود، شعار غیررسمی گوگل این است: «عمل غیراخلاقی نکن» که البته به تازگی یک شعار جدید هم به آن اضافه شده: «کار درست را انجام بده». پیچ معتقد است بهطور کلی نگاه منفی که بعضی از مردم به برخی از برندها دارند به این دلیل است که این شرکتها هدفشان خدمت به خودشان است و مردم این نیتها را میفهمند.
گوگل اما دلش میخواهد همیشه آدم خوب داستان باقی بماند.
هدفش مرتب کردن، در دسترس قرار دادن و مفید کردن اطلاعات کل جهان است. امروزه بسیاری از مشتریها و مصرفکنندهها، شرکتهایی را که مثلاً به کارگران زور میگویند یا محیط زیست را آلوده میکنند مجازات میکنند. کسبوکار دیگر فقط تولید درآمد و سود نیست، بلکه کمک به کل جهان هستی برای بهتر بودن هم هست. مسلماً این چیزی است که گوگل آن را خوب فهمیده و یکی از دلایل موفقیتش هم همین است.
سوال این است آیا میخواهیم تمرکز خود را به روی خوب بودن بگذاریم؟ در دنیای پرآشوب و هرج و مرج امروزی و همینطور دریای اطلاعات تکنولوژیک و مدیریتهای مجازی، مردم بیش از پیش ترجیح میدهند شرکتهایی را ببینند که به سلامت زندگی آنها کمک بیشتری میکند، امن است و با رعایت مسائل اخلاقی به بهتر شدن زندگی آنها کمک میکند.
بعد از سپردهگذاریهای خارج از چارچوب
بانکها نزد یکدیگر که خود عاملی برای بلوکه شدن سپردههای مردمی به منظور سودآوری
آنها شده بود، این بار بانکها رسما از هرگونه سپردهگذاری خارج از بازار بین
بانکی منع شدند.
به گزارش ایسنا، سپردهگذاری بانکها نزد یکدیگر و دریافت سودهای بالاتر از آنچه که به مشتریان خود پرداخت میکنند از معضلات شبکه بانکی به شمار می رود به طوری که بانکها بخشی از منابع خود را که عمده آن همان سپردههای دریافتی از مردم است را با سودی بالاتر از نرخ پرداختی به مشتری، نزد یکدیگر سرمایهگذاری میکنند. این روند گرچه به نفع بانکهاست اما تشدید آن موجب دور شدن شبکه بانکی از وظیفه اصلی خود یعنی واسطهگری وجوه و قفل شدن بخشی از نقدینگی برای تسهیلات دهی به اقتصاد می شود.
در خردادماه سال ۱۳۹۳ بود که بانک مرکزی در بخشنامهای به بانکها از آنها خواست تا سپردهگذاریهای خود را در چارچوب بازار بین بانکی انجام دهند. بازاری که بانکها برای تامین کمبود نقدینگی خود، برای کوتاه مدت منابعی را در قالب سپرده به یکدیگر قرض میدهند.
اما ظاهرا بانکها در این مدت چندان به این دستورالعمل بانک مرکزی پایبند نبودند و به سپردهگذاریهای خارج از چارچوب خود ادامه دادند. به طوری که حتی برخی به طور گسترده به سپرده گذاری در موسسات غیرمجاز رو آورده و در جریان انحلال و فروپاشی این موسسات با مشکل مواجه شدند. این در حالی است که اخیرا دادستان تهران در تشریح برخی ابعاد پرونده موسسه غیرمجاز ثامن الحجج اعلام کرد که حتی برخی بانـکها در این مـؤسسه سپردهگذاری کرده و تبادل و تهاتر وجوه با رقمهای کلان داشتند.
بر این اساس اخیرا و در خردادماه امسال، شورای پول و اعتبار در مصوبه ای دیگر تنها محل سپرده گذاری بانک ها نزد هم را بازار بین بانکی تعیین کرده و این بار بانک ها نه از روی اختیار بلکه موظف هستند که صرفا در این چارچوب سپرده را تودیع کنند. در عین حال تاکید شده که سپرده هایی که بانک ها در بازار بین بانکی نزد یکدیگر قرار می دهند مشمول تودیع سپرده قانونی نزد بانک مرکزی نیستند. همچنین بانک ها و موسسات اعتباری غیر بانکی به هیچ وجه مجاز به سپرده گذاری خارج از چارچوب بازار بین بانکی نیستند.
اما اینکه چرا چنین بخشنامه ای برای تکمیل دستورالعمل قبلی صادر و به بانک ها ابلاغ و آنها نیز این بار موظف به اجرای آن هستند، موضوعی است که مدیر اداره مطالعات و مقررات بانکی بانک مرکزی درباره آن به ایسنا توضیحاتی ارائه کرد.
بر اساس توضیحات غنی آبادی، این مصوبه شورای پول و اعتبار حاوی دو پیام است؛ اول اینکه بانک مقصد یعنی بانکی که سپرده را به عنوان قرض از بانکی دیگر دریافت میکند نیازی به تودیع سپرده قانونی نزد بانک مرکزی از محل این سپردهگذاری ندارد چرا که پیشتر سپرده قانونی آن از بانک مبدا اخذ شده است، که این خود یک امتیاز برای بانک مقصد محسوب می شود.
وی با اشاره به ماهیت بازار بین بانکی به محلی برای تامین نیازهای کوتاه مدت نقدینگی بانکها گفت: وقتی که سپردهگذاریها در این بازار انجام شود با توجه به نظارتی که بانک مرکزی بر آن دارد، از کنترل بیشتری برخوردار بوده و تخلفاتی که ممکن است در خارج از این چارچوب انجام شود به حداقل خواهد رسید.
غنی آبادی با بیان اینکه تاکنون برخی بانکها خارج از چارچوب بازار بین بانکی نزد یکدیگر سپردهگذاری کردهاند، ادامه داد: در این حالت بانکها به جای اینکه با سپرده های مردم به آنها و یا بخشهای اقتصادی تسهیلات پرداخت کنند، به محلی برای سود آوری بانک ها تبدیل شده بود، به گونهای که سپردههای دریافتی از مردم را با سود بالاتر از آنچه که به مشتری پرداخت میکنند در اختیار بانک دیگری قرار داده و سودی تضمین شده و بدون ریسک بدست میآوردند که در مجموع بانکها را از وظیفه اصلی خود یعنی واسطه گری وجوه دور می کند.
مدیر کل اداره مطالعات و مقررات بانکی بانک مرکزی همچنین اعلام کرد که بانک مرکزی برای اجرای این دستورالعمل تدابیر ویژهای در نظر داشته و از ابزار های لازم به منظور اجرای آن استفاده خواهد کرد.
ایندر حالی است که تاکید بر تودیع سپردههای سرمایهگذاری مدت دار توسط بانکها و مؤسسات اعتباری نزد یکدیگر در چارچوب بازار بین بانکی چند هدف را دنبال میکند؛ ضابطه مند شدن تعاملات بین بانکها و مؤسسات اعتباری وکنترل مناسب سپرده، کاهش ابهامات و مشکلات احتمالی بروز پدیده ریسک سیستمی و همچنین شفاف تر شدن حساب ها و محاسبات مربوط به مواردی همچون نقدینگی را در پی داشته و باعث تحقق سایر اهداف کنترلی و نظارتی خواهد شد.
به گزارش ایسنا، سپردهگذاری بانکها نزد یکدیگر و دریافت سودهای بالاتر از آنچه که به مشتریان خود پرداخت میکنند از معضلات شبکه بانکی به شمار می رود به طوری که بانکها بخشی از منابع خود را که عمده آن همان سپردههای دریافتی از مردم است را با سودی بالاتر از نرخ پرداختی به مشتری، نزد یکدیگر سرمایهگذاری میکنند. این روند گرچه به نفع بانکهاست اما تشدید آن موجب دور شدن شبکه بانکی از وظیفه اصلی خود یعنی واسطهگری وجوه و قفل شدن بخشی از نقدینگی برای تسهیلات دهی به اقتصاد می شود.
در خردادماه سال ۱۳۹۳ بود که بانک مرکزی در بخشنامهای به بانکها از آنها خواست تا سپردهگذاریهای خود را در چارچوب بازار بین بانکی انجام دهند. بازاری که بانکها برای تامین کمبود نقدینگی خود، برای کوتاه مدت منابعی را در قالب سپرده به یکدیگر قرض میدهند.
اما ظاهرا بانکها در این مدت چندان به این دستورالعمل بانک مرکزی پایبند نبودند و به سپردهگذاریهای خارج از چارچوب خود ادامه دادند. به طوری که حتی برخی به طور گسترده به سپرده گذاری در موسسات غیرمجاز رو آورده و در جریان انحلال و فروپاشی این موسسات با مشکل مواجه شدند. این در حالی است که اخیرا دادستان تهران در تشریح برخی ابعاد پرونده موسسه غیرمجاز ثامن الحجج اعلام کرد که حتی برخی بانـکها در این مـؤسسه سپردهگذاری کرده و تبادل و تهاتر وجوه با رقمهای کلان داشتند.
بر این اساس اخیرا و در خردادماه امسال، شورای پول و اعتبار در مصوبه ای دیگر تنها محل سپرده گذاری بانک ها نزد هم را بازار بین بانکی تعیین کرده و این بار بانک ها نه از روی اختیار بلکه موظف هستند که صرفا در این چارچوب سپرده را تودیع کنند. در عین حال تاکید شده که سپرده هایی که بانک ها در بازار بین بانکی نزد یکدیگر قرار می دهند مشمول تودیع سپرده قانونی نزد بانک مرکزی نیستند. همچنین بانک ها و موسسات اعتباری غیر بانکی به هیچ وجه مجاز به سپرده گذاری خارج از چارچوب بازار بین بانکی نیستند.
اما اینکه چرا چنین بخشنامه ای برای تکمیل دستورالعمل قبلی صادر و به بانک ها ابلاغ و آنها نیز این بار موظف به اجرای آن هستند، موضوعی است که مدیر اداره مطالعات و مقررات بانکی بانک مرکزی درباره آن به ایسنا توضیحاتی ارائه کرد.
بر اساس توضیحات غنی آبادی، این مصوبه شورای پول و اعتبار حاوی دو پیام است؛ اول اینکه بانک مقصد یعنی بانکی که سپرده را به عنوان قرض از بانکی دیگر دریافت میکند نیازی به تودیع سپرده قانونی نزد بانک مرکزی از محل این سپردهگذاری ندارد چرا که پیشتر سپرده قانونی آن از بانک مبدا اخذ شده است، که این خود یک امتیاز برای بانک مقصد محسوب می شود.
وی با اشاره به ماهیت بازار بین بانکی به محلی برای تامین نیازهای کوتاه مدت نقدینگی بانکها گفت: وقتی که سپردهگذاریها در این بازار انجام شود با توجه به نظارتی که بانک مرکزی بر آن دارد، از کنترل بیشتری برخوردار بوده و تخلفاتی که ممکن است در خارج از این چارچوب انجام شود به حداقل خواهد رسید.
غنی آبادی با بیان اینکه تاکنون برخی بانکها خارج از چارچوب بازار بین بانکی نزد یکدیگر سپردهگذاری کردهاند، ادامه داد: در این حالت بانکها به جای اینکه با سپرده های مردم به آنها و یا بخشهای اقتصادی تسهیلات پرداخت کنند، به محلی برای سود آوری بانک ها تبدیل شده بود، به گونهای که سپردههای دریافتی از مردم را با سود بالاتر از آنچه که به مشتری پرداخت میکنند در اختیار بانک دیگری قرار داده و سودی تضمین شده و بدون ریسک بدست میآوردند که در مجموع بانکها را از وظیفه اصلی خود یعنی واسطه گری وجوه دور می کند.
مدیر کل اداره مطالعات و مقررات بانکی بانک مرکزی همچنین اعلام کرد که بانک مرکزی برای اجرای این دستورالعمل تدابیر ویژهای در نظر داشته و از ابزار های لازم به منظور اجرای آن استفاده خواهد کرد.
ایندر حالی است که تاکید بر تودیع سپردههای سرمایهگذاری مدت دار توسط بانکها و مؤسسات اعتباری نزد یکدیگر در چارچوب بازار بین بانکی چند هدف را دنبال میکند؛ ضابطه مند شدن تعاملات بین بانکها و مؤسسات اعتباری وکنترل مناسب سپرده، کاهش ابهامات و مشکلات احتمالی بروز پدیده ریسک سیستمی و همچنین شفاف تر شدن حساب ها و محاسبات مربوط به مواردی همچون نقدینگی را در پی داشته و باعث تحقق سایر اهداف کنترلی و نظارتی خواهد شد.
یادداشت
دریافتی- علی امیری؛ در چند هفته اخیر، همزمان، شاهد
خبرهای اغلب منفی اقتصادی از عدم رفع تحریمها تا عقب افتادن قرار دادهای خارجی
مانند ایرباس و تا رکود سنگین اقتصادی و تلاش دولت برای کاهش نرخ سود و شاید
گشایشی در شکستن رکود که در واقع در شکستن سیاست دستوری تثبیت نرخ ارز و تکانههای
اخیر نرخ ارز تجلی پیدا کرده و تا مبحث بسیار تاسف انگیز برخی مدیران (که در
ادامه با اشاره ضمنی فقط به صنعت بانکداری ایران، توضیح داده خواهد شد که
متاسفانه این دست مدیران کم هم نیستند و البته دلیل به وجود آمدن آنها، مسائل
اعتقادی و خوب و بد بودن اشخاص نیست بلکه بیشتر نقص سیستمی مانند عدم به روز شدن
قوانین و رویهها است) هستیم. ولی به هر صورت با نهایت تاسف، شاهد هیچ برنامه و
مدیریت دانش بنیاد و منسجم برای اقتصاد ایران که هر روز به مرز جدیدی از عدم
کارایی میرسد، نیستیم.
البته بیش از اینکه ادامه دهیم، همینجا پیشاپیش، از لحن بدبینانه این یادداشت لازم است عذر خواهی شود، ولی از قدیم گفتند، حرف باید زده شود تا خوب و بد آن به عیار سنجیده شود. خواهشی که هست این است که به این یادداشت از دید بدبینانه بودن یا خوشبینانه بودن نگریسته نشود بلکه از دید آسیب شناسی و واقع گرایی دیده شود و قضاوت کنیم چه اندازه به واقعیت نزدیک یا دور است.
مثلا در مورد همین سیاست ارزی کشور، قطعی به نظر میرسد دولت هرگز دلار را گران نخواهد کرد، ولی اتفاقی که خواهد افتاد این خواهد بود که واقعیت اقتصادی خود را به این دولت هم مانند دولت قبل تحمیل خواهد کرد و دیگر کارد تیز هو و جنجال رسانه یی، مانند بر قراری خط مستقیم تهران، نیو یورک در چند ماه، رفع کلیه تحریمها بعد از برجام، سیل ورود شرکتهای معظم دنیا برای سرمایه گذاری چند ده میلیارد دلاری (مثل اینکه فقط ایران است که جای خوبی برای سرمایه گذاری در دنیا است!!)، خرید ۱۰۰ فروند ۱۰۰ فروند هواپیما بر روی کاغذ، سیل آمار و خبرها نادرست در مورد ورود جهانگردان آمریکایی و اروپایی، مانور کاهش تورم به زیر ۱۰ درصد، نرخ بیکاری تک رقمی، گذشتن از رکود، نرخ خیالی رشد اقتصادی ۳ درصدی در سال ۹۳ و رشد اقتصادی یک درصدی در ۹۴ (سالی که درآمد نفتی ایران نصف شد!) و... دیگر کند شده و کارای ندارد.
مصیبت بزرگ کشور این است که مسئولان اقتصادی این دولت نیز تفاوت اساسی با مسئولان اقتصادی دولت مدیریت جهانی ندارند الا مودبتر صحبت میکنند، ولی وقتی به راه حل و اتخاذ روندهای جدید و سیاستهای اساسی برای نجات اقتصاد کشور میرسد، حتی اندازه مدیران دولت مدیر جهانی که از روی عدم آشنای با اصول اقتصاد، گاهی اتفاقی اقدامات آنها مثبت هم بود نیز، کارایی ندارند و همه کاری که میکنند این است که امروز را به فردا برسانند با رشد اقتصادی صفر و منفی، و همش بگویند از مدیر جهانی بهتر هستیم. مثل اینکه در دنیای علمی و دانش محور امروز، کارکرد دولتهای مدیر جهانی یا چاوز و یا حتی روسیه، معیار موفقیت مدیریت اقتصادی است!
هر روز که این دولت در اجرای اصلاحات اساسی اقتصاد، مانند همین مورد تعیین قیمت دلار تاخیر کند، تکرار فاجعه سال ۹۱ و ۹۲ عظیمتر خواهد بود. همین حالا با دلار ۳۵۰۰ تومانی قیمتهای داخل ایران، از تمام کشورهای جهان حتی ژاپن، فرانسه و... گرانتر و از آمریکا حداقل دو برابر گرانتر است... این یعنی تمام تولید داخلی به فنا خواهد رفت، و سیل قاچاق کالا هر روز بیشتر خواهد شد و از آنجا که بالاخره فواره نمیتواند تا آخر بالا رود، زمانی که فنر در برود، باید انتظار دلار تا ۸ و یا ۱۰ هزار تومن و تکانههای شدید اقتصادی آنکه میتواند حتی به بدی ونزوئلا باشد را هم داشته باشیم
مسئولین دلسوز وطن، نه آنها که به دنبال فیشهای چند ده میلیون تومانی، تحت عنوان مدیریت مجموعههای چند ده هزار نفری با این راندمان هستند، باید به هوش باشند، که کشور به سرعت دارد تبدیل به ونزوئلا و شوروی میشود. به دلیل این ضعف دانش و مدیریت اقتصادی و عدم شجاعت در آسیب شناسی و اعلام مشکلات واقعی اقتصاد و مدیریت کشورنزد مسئولین اقتصادی کشور، تمام بخشها با این سیاست نفت در برابر غذا، به سرعت دارد معنای اقتصادی خود را از دست میدهد، و به شدت مستهلک میشود.
همین جریان فیشها حقوقی را در نظر بگیرید. اغلب (تاکید میشود اغلب نه همه) مدیران ما بیشتر از بسیاری از مدیران اقتصادی کشورهای پیشرفته دنیا با آن راندمان، درآمد پیدا و امتیازات بسیار بیشتری که اغلب ناپیدا است دارند (مثلا مانند پروسه دادن وامهای چند صد یا هزار میلیاردی به افراد خاص) ولی همچنان در برابر کوچکترین تغییر مثبت و شفاف سازی در مجموعه خود مقاومت میکنند.
اغلب (دوباره تاکید میشود اغلب نه همه) مدیران خودرو، مدیران بانکها، مدیران صنعت و.. چنین هستند و هیچ نیروی نمیتواند آنها را تغییر دهد. زمانی ایران ۸ بانک بیشتر نداشت، ولی این نسل مدیران برای ولنگاری مالی، تعداد بانکها و موسسات مالی را شاید به بیشتر از ۱۰۰ واحد با دهها هزار شعبه جدید رساندند و در دنیائی که بانکها و و واحدها صنعتی و اقتصادی و شرکتهای حمل و نقل و موسسات اقتصادی فقط به فکر تجمیع و مرج شدن برای کاهش هزینهها و افزایش بهره وری هستند، بجای ۸ هیأت مدیره و چند صد مدیر، حالا حداقل ۱۰۰ هیأت مدیره و چندین هزار مدیر میانی و چند ده هزار شعبه بانک غیر ضروری که حقوق و مزایا و امتیازات ناپیدا آنها شاید بیشتر از بسیاری از بانکهای معروف دنیا هست، اگر حمل بر بی ادبی نشود، دارند خون اقتصاد ایران و مردم ایران را حیف میکنند و با سیاست تثبیت دستوی نرخ دلار، تمام ثروت مملکت را دارند کانالیزه به سوی غرب و ویلاها و برج سازی در کشورهای پیشرفته دنیا میکنند (ویلای خاوری و سرمایه گذاری نقد چند ده میلیونی خانواده او، به نیابت از او، در ساخت بلندترین و گرانترین برج کانادا، مگر اینکه خوشبینانه برای اینکه این یادداشت دوستان در هیأت تحریریه را به دردسر نیندازد و فرصت انتشار بیابد باور کنیم، زنجانی، ضراب، خاوری فقط همین سه نفر بودند!)
به هر حال امروز در این کشور برای تبلیغ میخواهند قرار داد ۲۰۰ فورند هوپیما ببندند و به قول کری برای کارگران بوئینگ و ایرباس کار درست شود، در حالیکه بزرگترین سالن ترانزیت فرودگاه کشور، از پذیرش همزمان دو فروند هواپیما پهن پیکر عاجز است و حداکثر ظرفیت جابجای آن با پایینترین استاندارد در دنیا ۵ میلیون نفر است، در حالیکه برای ۲۰۰ فروند هواپیما نیاز حداقل به فرودگاه مادر با ظرفیت بالای ۵۰ میلیون نفر است که با این مدیریت شاید ۵۰ سال دیگر هم به بهره برداری نرسد.
شرکتهای هوایی ایران همه ور شکسته هستند و نیاز به یک تجدید ساختار بسیار اساسی دارند، که هرگز با این مدیریت و دانش انجام نخواهد شد. مانند زمان شاه، که ناگهان قرار داد ۲۰ نیروگاه اتمی، دهها کارخانه فولاد، کنکورد و... بست ولی هنوز به غیر از همان راه آهن جنوب که در زمان آلمانها ساخته شده بود، حتی یک جاده آسفالت استاندارد و یا یک بندر بزرگ و استاندارد در خلیج فارس نداشت و شعار او هم این بود که ما میتوانیم و البته نتیجه را با از دست رفتن صدها میلیارد دلار و جایگاه خود دید و ملت ایران متاسفانه بسیار بیشتر دید چون همه قبول داریم انقلابها همه ناگزیر هستند ولی هرگز بهترین و کم هزینهترین راه حل نیستند.!
دوستان شاید بگویند بسیار بدبینانه است، ولی آیاحقیقتاً غیر از این است؟!... آمریکا، ژاپن، اروپا و.. به کنار... کارشناسان واقعی و دلسوز کشور، با تمام وجود میدانند وقتی حتی به استانبول، دبی، مالزی، تایلند، ویتنام و چین... و حتی هند میروند، متوجه میشوند، که کشور چه اندازه با آنها فاصله گرفته و به صورت تصاعدی این فاصله دارد بیشتر میشود ولی متاسفانه هیچ کس مسئولیت قبول نمیکند و همه به فکر بازی با واقعیتها و نشان دادن عملکرد خوب از خود هستند و و همینجاست که باید گفته شود انتخابات ۱۳۹۶ برای شروع به خود آمدن شاید خیلی دیر باشد.
البته بیش از اینکه ادامه دهیم، همینجا پیشاپیش، از لحن بدبینانه این یادداشت لازم است عذر خواهی شود، ولی از قدیم گفتند، حرف باید زده شود تا خوب و بد آن به عیار سنجیده شود. خواهشی که هست این است که به این یادداشت از دید بدبینانه بودن یا خوشبینانه بودن نگریسته نشود بلکه از دید آسیب شناسی و واقع گرایی دیده شود و قضاوت کنیم چه اندازه به واقعیت نزدیک یا دور است.
مثلا در مورد همین سیاست ارزی کشور، قطعی به نظر میرسد دولت هرگز دلار را گران نخواهد کرد، ولی اتفاقی که خواهد افتاد این خواهد بود که واقعیت اقتصادی خود را به این دولت هم مانند دولت قبل تحمیل خواهد کرد و دیگر کارد تیز هو و جنجال رسانه یی، مانند بر قراری خط مستقیم تهران، نیو یورک در چند ماه، رفع کلیه تحریمها بعد از برجام، سیل ورود شرکتهای معظم دنیا برای سرمایه گذاری چند ده میلیارد دلاری (مثل اینکه فقط ایران است که جای خوبی برای سرمایه گذاری در دنیا است!!)، خرید ۱۰۰ فروند ۱۰۰ فروند هواپیما بر روی کاغذ، سیل آمار و خبرها نادرست در مورد ورود جهانگردان آمریکایی و اروپایی، مانور کاهش تورم به زیر ۱۰ درصد، نرخ بیکاری تک رقمی، گذشتن از رکود، نرخ خیالی رشد اقتصادی ۳ درصدی در سال ۹۳ و رشد اقتصادی یک درصدی در ۹۴ (سالی که درآمد نفتی ایران نصف شد!) و... دیگر کند شده و کارای ندارد.
مصیبت بزرگ کشور این است که مسئولان اقتصادی این دولت نیز تفاوت اساسی با مسئولان اقتصادی دولت مدیریت جهانی ندارند الا مودبتر صحبت میکنند، ولی وقتی به راه حل و اتخاذ روندهای جدید و سیاستهای اساسی برای نجات اقتصاد کشور میرسد، حتی اندازه مدیران دولت مدیر جهانی که از روی عدم آشنای با اصول اقتصاد، گاهی اتفاقی اقدامات آنها مثبت هم بود نیز، کارایی ندارند و همه کاری که میکنند این است که امروز را به فردا برسانند با رشد اقتصادی صفر و منفی، و همش بگویند از مدیر جهانی بهتر هستیم. مثل اینکه در دنیای علمی و دانش محور امروز، کارکرد دولتهای مدیر جهانی یا چاوز و یا حتی روسیه، معیار موفقیت مدیریت اقتصادی است!
هر روز که این دولت در اجرای اصلاحات اساسی اقتصاد، مانند همین مورد تعیین قیمت دلار تاخیر کند، تکرار فاجعه سال ۹۱ و ۹۲ عظیمتر خواهد بود. همین حالا با دلار ۳۵۰۰ تومانی قیمتهای داخل ایران، از تمام کشورهای جهان حتی ژاپن، فرانسه و... گرانتر و از آمریکا حداقل دو برابر گرانتر است... این یعنی تمام تولید داخلی به فنا خواهد رفت، و سیل قاچاق کالا هر روز بیشتر خواهد شد و از آنجا که بالاخره فواره نمیتواند تا آخر بالا رود، زمانی که فنر در برود، باید انتظار دلار تا ۸ و یا ۱۰ هزار تومن و تکانههای شدید اقتصادی آنکه میتواند حتی به بدی ونزوئلا باشد را هم داشته باشیم
مسئولین دلسوز وطن، نه آنها که به دنبال فیشهای چند ده میلیون تومانی، تحت عنوان مدیریت مجموعههای چند ده هزار نفری با این راندمان هستند، باید به هوش باشند، که کشور به سرعت دارد تبدیل به ونزوئلا و شوروی میشود. به دلیل این ضعف دانش و مدیریت اقتصادی و عدم شجاعت در آسیب شناسی و اعلام مشکلات واقعی اقتصاد و مدیریت کشورنزد مسئولین اقتصادی کشور، تمام بخشها با این سیاست نفت در برابر غذا، به سرعت دارد معنای اقتصادی خود را از دست میدهد، و به شدت مستهلک میشود.
همین جریان فیشها حقوقی را در نظر بگیرید. اغلب (تاکید میشود اغلب نه همه) مدیران ما بیشتر از بسیاری از مدیران اقتصادی کشورهای پیشرفته دنیا با آن راندمان، درآمد پیدا و امتیازات بسیار بیشتری که اغلب ناپیدا است دارند (مثلا مانند پروسه دادن وامهای چند صد یا هزار میلیاردی به افراد خاص) ولی همچنان در برابر کوچکترین تغییر مثبت و شفاف سازی در مجموعه خود مقاومت میکنند.
اغلب (دوباره تاکید میشود اغلب نه همه) مدیران خودرو، مدیران بانکها، مدیران صنعت و.. چنین هستند و هیچ نیروی نمیتواند آنها را تغییر دهد. زمانی ایران ۸ بانک بیشتر نداشت، ولی این نسل مدیران برای ولنگاری مالی، تعداد بانکها و موسسات مالی را شاید به بیشتر از ۱۰۰ واحد با دهها هزار شعبه جدید رساندند و در دنیائی که بانکها و و واحدها صنعتی و اقتصادی و شرکتهای حمل و نقل و موسسات اقتصادی فقط به فکر تجمیع و مرج شدن برای کاهش هزینهها و افزایش بهره وری هستند، بجای ۸ هیأت مدیره و چند صد مدیر، حالا حداقل ۱۰۰ هیأت مدیره و چندین هزار مدیر میانی و چند ده هزار شعبه بانک غیر ضروری که حقوق و مزایا و امتیازات ناپیدا آنها شاید بیشتر از بسیاری از بانکهای معروف دنیا هست، اگر حمل بر بی ادبی نشود، دارند خون اقتصاد ایران و مردم ایران را حیف میکنند و با سیاست تثبیت دستوی نرخ دلار، تمام ثروت مملکت را دارند کانالیزه به سوی غرب و ویلاها و برج سازی در کشورهای پیشرفته دنیا میکنند (ویلای خاوری و سرمایه گذاری نقد چند ده میلیونی خانواده او، به نیابت از او، در ساخت بلندترین و گرانترین برج کانادا، مگر اینکه خوشبینانه برای اینکه این یادداشت دوستان در هیأت تحریریه را به دردسر نیندازد و فرصت انتشار بیابد باور کنیم، زنجانی، ضراب، خاوری فقط همین سه نفر بودند!)
به هر حال امروز در این کشور برای تبلیغ میخواهند قرار داد ۲۰۰ فورند هوپیما ببندند و به قول کری برای کارگران بوئینگ و ایرباس کار درست شود، در حالیکه بزرگترین سالن ترانزیت فرودگاه کشور، از پذیرش همزمان دو فروند هواپیما پهن پیکر عاجز است و حداکثر ظرفیت جابجای آن با پایینترین استاندارد در دنیا ۵ میلیون نفر است، در حالیکه برای ۲۰۰ فروند هواپیما نیاز حداقل به فرودگاه مادر با ظرفیت بالای ۵۰ میلیون نفر است که با این مدیریت شاید ۵۰ سال دیگر هم به بهره برداری نرسد.
شرکتهای هوایی ایران همه ور شکسته هستند و نیاز به یک تجدید ساختار بسیار اساسی دارند، که هرگز با این مدیریت و دانش انجام نخواهد شد. مانند زمان شاه، که ناگهان قرار داد ۲۰ نیروگاه اتمی، دهها کارخانه فولاد، کنکورد و... بست ولی هنوز به غیر از همان راه آهن جنوب که در زمان آلمانها ساخته شده بود، حتی یک جاده آسفالت استاندارد و یا یک بندر بزرگ و استاندارد در خلیج فارس نداشت و شعار او هم این بود که ما میتوانیم و البته نتیجه را با از دست رفتن صدها میلیارد دلار و جایگاه خود دید و ملت ایران متاسفانه بسیار بیشتر دید چون همه قبول داریم انقلابها همه ناگزیر هستند ولی هرگز بهترین و کم هزینهترین راه حل نیستند.!
دوستان شاید بگویند بسیار بدبینانه است، ولی آیاحقیقتاً غیر از این است؟!... آمریکا، ژاپن، اروپا و.. به کنار... کارشناسان واقعی و دلسوز کشور، با تمام وجود میدانند وقتی حتی به استانبول، دبی، مالزی، تایلند، ویتنام و چین... و حتی هند میروند، متوجه میشوند، که کشور چه اندازه با آنها فاصله گرفته و به صورت تصاعدی این فاصله دارد بیشتر میشود ولی متاسفانه هیچ کس مسئولیت قبول نمیکند و همه به فکر بازی با واقعیتها و نشان دادن عملکرد خوب از خود هستند و و همینجاست که باید گفته شود انتخابات ۱۳۹۶ برای شروع به خود آمدن شاید خیلی دیر باشد.
روزنامه کیهان نوشت: اسناد موجود نشان
میدهد در فاصله سالهای ۸۹ تا ۹۳، مجموعا ۸۶۵ میلیون تومان پاداش (معادل ۱/۵
میلیارد تومان به ارزش فعلی) میان اعضای هیات مدیره شرکت سیمان تهران - به ریاست
اسحاق جهانگیری - تقسیم شده است.این
روزنامه در ادامه مدعی شد: «شرکت سیمان تهران از کارخانجات پر سود سیمانی کشور است
که سهامدار عمده آن بنیاد مستضعفان است و بانکهای مسکن و ملی، بیمه مرکزی و بیمه
ایران نیز در آن سهامدار هستند. بنا بر این شرکت سیمان تهران وابسته به نهادهای
عمومی کشور است و یک شرکت خصوصی نیست.
بر اساس اسناد موجود، اسحاق جهانگیری، معاون اول دولت یازدهم، از ۲۸ تیرماه ۱۳۸۹ از طرف بنیاد مستضعفان به عنوان رئیس هیات مدیره سیمان تهران مشغول به کار شده است و ریاست وی بر هیات مدیره سیمان تهران تا سال ۱۳۹۳ ادامه داشته است اما نکته مهم در دوره ریاست جهانگیری بر سیمان تهران پاداشهایی است که در این دوره میان اعضای هیات مدیره توزیع شده است.
بر اساس تصمیم مجمع سالانه سیمان تهران که در تاریخ ۳۱ خرداد ۱۳۹۰ تشکیل شد، پاداش هیات مدیره شرکت سیمان تهران (که جهانگیری رئیس آن بود) برای سال مالی منتهی به اسفند ۱۳۸۹ مبلغ ۱۷۵ میلیون تومان (معادل ۴۶۰ میلیون تومان ارزش پول در حال حاضر) تعیین شد.
همچنین بر اساس مصوبه مجمع در سال ۹۱، پاداش هیات مدیره برای سال مالی منتهی به اسفند ۹۰ هم ۲۰۰ میلیون تومان (معادل ۴۳۶ میلیون تومان امروز) تعیین شد.
پاداش هیات مدیره سیمان تهران به ریاست جهانگیری برای سال مالی منتهی به اسفند ۹۱ هم از سوی مجمع ۲۴۰ میلیون تومان (معادل ۳۷۱ میلیون تومان امروز) تصویب شد.
نهایتا بر اساس تصمیمات مجمع عمومی عادی سالیانه صاحبان سهام برای سال مالی منتهی به اسفند ۱۳۹۲، پاداش اعضای هیات مدیره شرکت سیمان تهران، ۲۵۰ میلیون تومان (معادل ۳۲۳ میلیون تومان امروز) تعیین شد.
مطابق اسناد موجود مجمع عمومی شرکت سیمان تهران برای سال منتهی به اسفند ۱۳۹۲ در تاریخ ۱۰ تیرماه ۱۳۹۳ (یک سال پس از شروع به کار دولت یازدهم) تشکیل شد. یعنی در مقطعی پاداش ۲۵۰ میلیون تومانی برای اعضای هیات مدیره (از جمله اسحاق جهانگیری) تصویب شد که از معاون اول شدن وی در دولت یازدهم حدود یک سال میگذشت!
بحث درباره این که حضور معاون اول رئیسجمهور در هیات مدیره یک شرکت بورسی، قانونی یا غیرقانونی است و اگر از این پاداش دریافت کرده، تخلف بوده یا خیر بر عهده نهادهای نظارتی است. بر اساس اسناد موجود، اسحاق جهانگیری بیش از یک سال بعد از معاونت اولی در دولت یازدهم، از ریاست هیات مدیره شرکت سیمان تهران کنار کشیده است.
حال که جهانگیری از سوی رئیسجمهور به عنوان مسئول رسیدگی به وضعیت دریافتیهای نجومی مدیران دولتی تعیین شده، ضروری است معاون اول روحانی توضیح دهد از ۸۶۵ میلیون تومان پاداش تقسیم شده در دوره ریاستش بر هیات مدیره سیمان تهران شخص او چه سهمی دریافت کرده است و نیز درباره حضور در مقام ریاست هیات مدیره همزمان با معاونت اولی رئیس جمهور هم توضیح بدهد.»
بر اساس اسناد موجود، اسحاق جهانگیری، معاون اول دولت یازدهم، از ۲۸ تیرماه ۱۳۸۹ از طرف بنیاد مستضعفان به عنوان رئیس هیات مدیره سیمان تهران مشغول به کار شده است و ریاست وی بر هیات مدیره سیمان تهران تا سال ۱۳۹۳ ادامه داشته است اما نکته مهم در دوره ریاست جهانگیری بر سیمان تهران پاداشهایی است که در این دوره میان اعضای هیات مدیره توزیع شده است.
بر اساس تصمیم مجمع سالانه سیمان تهران که در تاریخ ۳۱ خرداد ۱۳۹۰ تشکیل شد، پاداش هیات مدیره شرکت سیمان تهران (که جهانگیری رئیس آن بود) برای سال مالی منتهی به اسفند ۱۳۸۹ مبلغ ۱۷۵ میلیون تومان (معادل ۴۶۰ میلیون تومان ارزش پول در حال حاضر) تعیین شد.
همچنین بر اساس مصوبه مجمع در سال ۹۱، پاداش هیات مدیره برای سال مالی منتهی به اسفند ۹۰ هم ۲۰۰ میلیون تومان (معادل ۴۳۶ میلیون تومان امروز) تعیین شد.
پاداش هیات مدیره سیمان تهران به ریاست جهانگیری برای سال مالی منتهی به اسفند ۹۱ هم از سوی مجمع ۲۴۰ میلیون تومان (معادل ۳۷۱ میلیون تومان امروز) تصویب شد.
نهایتا بر اساس تصمیمات مجمع عمومی عادی سالیانه صاحبان سهام برای سال مالی منتهی به اسفند ۱۳۹۲، پاداش اعضای هیات مدیره شرکت سیمان تهران، ۲۵۰ میلیون تومان (معادل ۳۲۳ میلیون تومان امروز) تعیین شد.
مطابق اسناد موجود مجمع عمومی شرکت سیمان تهران برای سال منتهی به اسفند ۱۳۹۲ در تاریخ ۱۰ تیرماه ۱۳۹۳ (یک سال پس از شروع به کار دولت یازدهم) تشکیل شد. یعنی در مقطعی پاداش ۲۵۰ میلیون تومانی برای اعضای هیات مدیره (از جمله اسحاق جهانگیری) تصویب شد که از معاون اول شدن وی در دولت یازدهم حدود یک سال میگذشت!
بحث درباره این که حضور معاون اول رئیسجمهور در هیات مدیره یک شرکت بورسی، قانونی یا غیرقانونی است و اگر از این پاداش دریافت کرده، تخلف بوده یا خیر بر عهده نهادهای نظارتی است. بر اساس اسناد موجود، اسحاق جهانگیری بیش از یک سال بعد از معاونت اولی در دولت یازدهم، از ریاست هیات مدیره شرکت سیمان تهران کنار کشیده است.
حال که جهانگیری از سوی رئیسجمهور به عنوان مسئول رسیدگی به وضعیت دریافتیهای نجومی مدیران دولتی تعیین شده، ضروری است معاون اول روحانی توضیح دهد از ۸۶۵ میلیون تومان پاداش تقسیم شده در دوره ریاستش بر هیات مدیره سیمان تهران شخص او چه سهمی دریافت کرده است و نیز درباره حضور در مقام ریاست هیات مدیره همزمان با معاونت اولی رئیس جمهور هم توضیح بدهد.»