اوین
نامه ی کیهان یک شنبه 10 مرداد ماه سال 1395
يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "كار پژمردگي يك گُل نيست... "
يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "كار پژمردگي يك گُل نيست... "
آنچنان
سربازجو شریعت نداری پاسدار اطلاعاتی پاسداران در یادداشت روز خوددراوین نامه اش
توفان در فنجان بر پا کرده است و مانور تبلیغاتی محور فیش های حقوقی مدیران دولت
روحانی داده است که گویا در تاریخچه 38 ساله عملکرد ننگین رژیم وارونه ی ولایت
فقیه که از صدرتاذیل آن آلوده به فساد است
.هیچ موردی نبوده است که سردمداران رژیم وارونه ی ولایت فقیه از مزایای فیش های
حقوق های نجومی برخوردار بوده باشند و فقط دردولت روحانی به وقوع پیوسته است .
در حالیکه
فساد اقتصادی وغارتگری وکلان دزدی واختلاس .... ازا بتدای شکل گیری این رژیم سراسر
فاسد وآلوده وجودداشته وتارو پودش در همه زمینه ها آلوده است .
برای همین
بدون استثناهمه سردمداران و آقازاده های شان صاحب ثروت های نجومی بسیار کلان شده
اند .تا آنجا که در سال 92از سوی رویترز فاش شد که خامنه ای ثروتمندترین شهروند
ایرانی است . مهمتر اینکه فرماندهان سپاه پاسداران جنگ افروز همگی به دلیل به چاپ
وبه چاپ دارای ثروت های بس کلان بادآورده شده و فیش های حقوقی بالای 500 میلیون
تومانی دارند .ازجمله پاسدار شریعت نداری پاسدار اطلاعاتی سپاه هم جزو همین دریافت
کنندگان فیش های نجومی فرماندهان پاسداران است .
ولی چون
به مرکزاصلی قدرت وصل است نه خطری متوجه اش نیست که مختاراست از موضع بازجویی
وتجربه ای که دراین مورد دارد آزادانه هراتهامی که می خواهد به رقیب بزند وبرایش
پرونده سازی کند .چون ربط به جنگ قدرت وثروت باندی وجناحی وانتخابات ریاست جمهوری
96 دارد .
برای همین
از موضع فرار به جلو آویزان به خمینی شیاد شده و درراستای اهداف خاص از وی نقل
کرده است که خمینی شیاد چنین گفته بود :
«تنها
آنهايي تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محروميت را چشيده باشند. فقرا و
متدينين بي بضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعي انقلاب ها هستند، ما بايد تمام
تلاشمان را بنماييم تا به هر صورت که ممکن است خط اصولي دفاع از مستضعفين را حفظ
کنيم».
در ادامه بدون آنکه
گفته شود کدامیک از جامیان خمینی وجانشین وی و پیروانش از جمله سربازجو شریعت نداری
چگونه درد وفقر ومحرومیت را می
چشند و لمس می کنندبازهم به نقل از خمینی شیاد عوامفریب افزوده است :
آنهايي که
در خانه هاي مجلل، راحت و بي درد آرميده اند و فارغ از همه رنج ها و مصيبت هاي
جانفرساي ستون محکم انقلاب و پابرهنه هاي محروم، تنها ناظر حوادث بوده اند و حتي
از دور هم دستي بر آتش نگرفته اند، نبايد به مسئوليت هاي کليدي تکيه کنند که اگر
به آنجا راه پيدا کنند، چه بسا انقلاب را يکشبه بفروشند و حاصل همه زحمات ملت
ايران را بر باد دهند. چرا که اينها هرگز عمق راه طي شده را نديده اند و فرق و
سينه شکافته نظام و ملت را به دست از خدا بي خبران مشاهده نکرده اند
نويسنده:
حسين شريعتمداري
مي گويند ماجراي فيش هاي نجومي را رها کنيد و ادامه کار را به مسئولان ذيربط در دولت و دستگاه قضايي بسپاريد و توضيح مي دهند که مجموعه دريافت هاي کلان برخي از مديران دولتي در مقايسه با بودجه سالانه کشور و آنچه بايد براي بهبود معيشت مردم و عمران و آبادي و تامين امنيت هزينه شود، رقم چنداني نيست و از اين روي بازگرداندن مبالغ هنگفتي که به ناحق از بيت المال گرفته اند اگرچه ضروري است و حق پايمال شده تمامي مردم است ولي در گشايش اقتصادي و حل مشکلات فراواني که در اين عرصه با آن روبرو هستيم، نمي تواند نقش موثر و چنداني داشته باشد و تاکيد مي کنند که اين ماجرا نبايد به يکي از مسائل اصلي کشور تبديل شود!
درباره اين ديدگاه که طي نزديک به دو ماه اخير بارها در برخي از سايت ها و روزنامه ها و يا در تماس مستقيم با کيهان مطرح شده است و شماري از مطرح کنندگان نيز افراد دلسوزي بوده و هستند، ابتدا، بايد گفت که اولاً؛ علي رغم تاکيدهاي پي درپي برخي از مسئولان محترم بر ضرورت برخورد با اين پلشتي ، هنوز اقدام چشمگير و درخور توجهي در اين زمينه صورت نپذيرفته است و ثانياً؛ پرداختن کيهان به ماجراي فيش هاي حقوقي کلان و نجومي مانع از توجه به مسائل و موضوعات ديگر نبوده است، از اين روي، پي گيري ماجرا تا رسيدن به نتيجه مطلوب يک ضرورت اجتناب ناپذير است، اما نکته اصلي در اين ميان، بسيار با اهميت تر از آن است که ظاهر ماجرا نشان مي دهد. بخوانيد!
1- پديده پلشت و ناهنجار حقوق نجومي برخي از مديران دولتي که کيهان همراه با مستندات آن مطرح کرده و در يادداشت ها و گزارش هاي پي درپي به ابعاد فاجعه آفرين اين ضايعه خطرناک پرداخته است، در محدوده ميزان دريافتي آنان و مقايسه آن با نيازهاي کلان نظام قابل ارزيابي نيست، بلکه دريافت هاي نجومي اين دسته از مديران را مي توان و بايد، به بخش بيرون از آب يک کوه عظيم يخ تشبيه کرد که هر چند به تنهايي فقط «بزرگ» به نظر مي رسد ولي از بخش بسيار بزرگتري خبر مي دهد که زير آب پنهان است و بعيد نيست براي برخي از افراد نزديک بين به چشم نيايد و هنگامي از آن با خبر شوند که ديگر خيلي دير شده باشد و به قعر اقيانوس رفته و يا در ميان امواج به دنبال تخته پاره اي براي نجات خويش باشند!
2- ابوموسي اشعري را گفته اند بسيار ساده لوح بود و به همين علت در ماجراي حکميت از عمروعاص فريب خورد و آن فتنه بزرگ درتاريخ اسلام را رقم زد. داستان اما به همين نقطه ختم نمي شود، ابوموسي شخص بسيار ثروتمندي بود تا آنجا که وقتي از شهري به شهر ديگر نقل مکان مي کرد، اموال گرانقيمت او را - که به يقين حصير و زيلو و امثال آن نبود- ده ها شتر به دوش مي کشيدند. آيا کسي با اين ثروت انبوه مي تواند در بزنگاه حادثه، نظير حکميت در صفين به حاکميت علي عليه السلام تن بدهد؟!
همان علي(ع) که در اولين روزهاي خلافت ظاهري خود عهد کرده و بر اين عهد استوار مانده بود که اموال به غارت رفته بيت المال را حتي اگر خشتي شده و در بنايي به کار رفته و يا به کابين همسران درآمده باشد، باز خواهد ستاند.
جناب ابوموسي را با حاکميت اين نگاه بر جامعه مسلمين چه کار؟!
3- عثمان بن حنيف از ياران حضرت اميرعليه السلام و از جانب ايشان حاکم بصره بود. او به خاطر پذيرش دعوت يکي از ثروتمندان و حضور در ميهماني پر زرق و برق وي به شدت مورد عتاب و ملامت اميرالمومنين عليه السلام قرار گرفت که شرح آن را همگان شنيده اند. «اي پسر حنيف به من خبر رسيده که مردي از بصره تو را به ميهماني فراخوانده و تو نيز اجابت کرده اي. سفره اي رنگين برايت افکنده و کاسه ها پيش رويت نهاده، هرگز نمي پنداشتم تو دعوت کساني را اجابت کني که بينوايان را از در مي رانند و توانگران را بر سفره مي نشانند... بدان که هر کس را امامي است که به او اقتدا مي کند و از نور دانش او فروغ مي گيرد، اينک امام شما از همه دنيايش به پيراهني و دستاري و از همه طعام هايش به دو قرص نان اکتفا کرده است.
البته شما را ياراي آن نيست که چنين کنيد ولي مرا به پارسايي و مجاهدت و پاکدامني و درستي خويش ياري دهيد.»
گفتني است عثمان بن حنيف تا پايان عمر با علي عليه السلام باقي ماند و شکنجه هاي شورشيان جمل را به جان خريد بي آن که از پيمان خويش با امير مومنان(ع) پاي بيرون بکشد.
اکنون سوال اين است که آيا فقط عثمان بن حنيف در آن ميهماني و يا ميهماني هاي مشابه ديگر شرکت کرده بود؟! پاسخ اين پرسش به يقين منفي است. پس چرا مولاي ما، از آن ميان، عثمان بن حنيف را توبيخ کرده بود؟... علت آن است که عثمان والي حضرت بود و از حاکمان، اينگونه بي توجهي به محرومان و نزديکي با مرفهان شايسته نبود.
4 امام راحل ما -رضوان الله تعالي عليه- مي فرمودند «تنها آنهايي تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محروميت را چشيده باشند. فقرا و متدينين بي بضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعي انقلاب ها هستند، ما بايد تمام تلاشمان را بنماييم تا به هر صورت که ممکن است خط اصولي دفاع از مستضعفين را حفظ کنيم» (صحيفه امام(ره)- ج 21 ص86).
باز هم از حضرت امام(ره) است که؛
«آنهايي که در خانه هاي مجلل، راحت و بي درد آرميده اند و فارغ از همه رنج ها و مصيبت هاي جانفرساي ستون محکم انقلاب و پابرهنه هاي محروم، تنها ناظر حوادث بوده اند و حتي از دور هم دستي بر آتش نگرفته اند، نبايد به مسئوليت هاي کليدي تکيه کنند که اگر به آنجا راه پيدا کنند، چه بسا انقلاب را يکشبه بفروشند و حاصل همه زحمات ملت ايران را بر باد دهند. چرا که اينها هرگز عمق راه طي شده را نديده اند و فرق و سينه شکافته نظام و ملت را به دست از خدا بي خبران مشاهده نکرده اند» (صحيفه امام(ره) ج 20 ص 333) و ده ها نمونه ديگر از اين دست که فهرست آن هم به درازا مي کشد.
۵ - در ماجراي حقوق هاي کلان و نجومي برخي از مديران دولتي، آنچه بارها بيشتر از ميزان دريافتي آنان اهميت دارد، فاجعه هولناکي است که حضور اينگونه افراد در مسئوليت هاي حساس به دنبال خواهد داشت. کساني که علي رغم فقر و تنگدستي محرومان و مستضعفان - بخوانيد ولي نعمت هاي انقلاب- با دريافت حقوق هاي نجومي به بيت المال دست درازي مي کنند بي ترديد افراد شايسته اي براي تصدي مديريت ها و مسئوليت هاي نظام اسلامي نيستند. و در مشکلات پيش روي مردم و نظام نه فقط کمترين انتظار گره گشايي از آنان وجود ندارد، بلکه بيم آن مي رود که براي حفظ موقعيت خود و آنچه به ناحق بر آن چنگ انداخته اند، دست به زد و بندهاي ديگري نيز بزنند. افرادي از اين دست به آساني از سوي دشمنان گوش خوابانيده مردم و نظام قابل خريداري خواهند بود و اين خطر حتي اگر در حد و اندازه يک احتمال نيز باشد- که هست- جاي کمترين درنگي در برکناري و مجازات آنان باقي نمي گذارد. نکته اي که رهبر معظم انقلاب در خطبه هاي نماز عيد فطر بر آن تاکيد ورزيده و فرمودند؛ «دريافت هاي نامشروع بايد برگردانده بشود و اگر کساني بي قانوني کرده اند مجازات بشوند و اگر سوءاستفاده اي از قانون هم شده است، بايستي اينها را از اين کارها برکنار بکنند، اينها کساني نيستند که لياقت اين را داشته باشند که در اين مراکز قرار بگيرند.»
آنچه مورد انتظار است مقابله جدي با گرايش مديران و مسئولان به زندگي اشرافي است و در اين ميان، شمارش مبالغي که به ناحق گرفته و يا هزينه شده است در مرحله بعدي اهميت قرار دارد. چرا که آنچه خطرآفرين است، برداشت فلان مبلغ کلان از سوي فلان مدير دولتي يا ساير مسئولان نيست، بلکه فاجعه اي است که حضور اينگونه مديران در مسئوليت مي تواند به دنبال داشته باشد. به بيان ديگر، «کار پژمردگي يک گل نيست، جنگلي مي سوزد»!
مي گويند ماجراي فيش هاي نجومي را رها کنيد و ادامه کار را به مسئولان ذيربط در دولت و دستگاه قضايي بسپاريد و توضيح مي دهند که مجموعه دريافت هاي کلان برخي از مديران دولتي در مقايسه با بودجه سالانه کشور و آنچه بايد براي بهبود معيشت مردم و عمران و آبادي و تامين امنيت هزينه شود، رقم چنداني نيست و از اين روي بازگرداندن مبالغ هنگفتي که به ناحق از بيت المال گرفته اند اگرچه ضروري است و حق پايمال شده تمامي مردم است ولي در گشايش اقتصادي و حل مشکلات فراواني که در اين عرصه با آن روبرو هستيم، نمي تواند نقش موثر و چنداني داشته باشد و تاکيد مي کنند که اين ماجرا نبايد به يکي از مسائل اصلي کشور تبديل شود!
درباره اين ديدگاه که طي نزديک به دو ماه اخير بارها در برخي از سايت ها و روزنامه ها و يا در تماس مستقيم با کيهان مطرح شده است و شماري از مطرح کنندگان نيز افراد دلسوزي بوده و هستند، ابتدا، بايد گفت که اولاً؛ علي رغم تاکيدهاي پي درپي برخي از مسئولان محترم بر ضرورت برخورد با اين پلشتي ، هنوز اقدام چشمگير و درخور توجهي در اين زمينه صورت نپذيرفته است و ثانياً؛ پرداختن کيهان به ماجراي فيش هاي حقوقي کلان و نجومي مانع از توجه به مسائل و موضوعات ديگر نبوده است، از اين روي، پي گيري ماجرا تا رسيدن به نتيجه مطلوب يک ضرورت اجتناب ناپذير است، اما نکته اصلي در اين ميان، بسيار با اهميت تر از آن است که ظاهر ماجرا نشان مي دهد. بخوانيد!
1- پديده پلشت و ناهنجار حقوق نجومي برخي از مديران دولتي که کيهان همراه با مستندات آن مطرح کرده و در يادداشت ها و گزارش هاي پي درپي به ابعاد فاجعه آفرين اين ضايعه خطرناک پرداخته است، در محدوده ميزان دريافتي آنان و مقايسه آن با نيازهاي کلان نظام قابل ارزيابي نيست، بلکه دريافت هاي نجومي اين دسته از مديران را مي توان و بايد، به بخش بيرون از آب يک کوه عظيم يخ تشبيه کرد که هر چند به تنهايي فقط «بزرگ» به نظر مي رسد ولي از بخش بسيار بزرگتري خبر مي دهد که زير آب پنهان است و بعيد نيست براي برخي از افراد نزديک بين به چشم نيايد و هنگامي از آن با خبر شوند که ديگر خيلي دير شده باشد و به قعر اقيانوس رفته و يا در ميان امواج به دنبال تخته پاره اي براي نجات خويش باشند!
2- ابوموسي اشعري را گفته اند بسيار ساده لوح بود و به همين علت در ماجراي حکميت از عمروعاص فريب خورد و آن فتنه بزرگ درتاريخ اسلام را رقم زد. داستان اما به همين نقطه ختم نمي شود، ابوموسي شخص بسيار ثروتمندي بود تا آنجا که وقتي از شهري به شهر ديگر نقل مکان مي کرد، اموال گرانقيمت او را - که به يقين حصير و زيلو و امثال آن نبود- ده ها شتر به دوش مي کشيدند. آيا کسي با اين ثروت انبوه مي تواند در بزنگاه حادثه، نظير حکميت در صفين به حاکميت علي عليه السلام تن بدهد؟!
همان علي(ع) که در اولين روزهاي خلافت ظاهري خود عهد کرده و بر اين عهد استوار مانده بود که اموال به غارت رفته بيت المال را حتي اگر خشتي شده و در بنايي به کار رفته و يا به کابين همسران درآمده باشد، باز خواهد ستاند.
جناب ابوموسي را با حاکميت اين نگاه بر جامعه مسلمين چه کار؟!
3- عثمان بن حنيف از ياران حضرت اميرعليه السلام و از جانب ايشان حاکم بصره بود. او به خاطر پذيرش دعوت يکي از ثروتمندان و حضور در ميهماني پر زرق و برق وي به شدت مورد عتاب و ملامت اميرالمومنين عليه السلام قرار گرفت که شرح آن را همگان شنيده اند. «اي پسر حنيف به من خبر رسيده که مردي از بصره تو را به ميهماني فراخوانده و تو نيز اجابت کرده اي. سفره اي رنگين برايت افکنده و کاسه ها پيش رويت نهاده، هرگز نمي پنداشتم تو دعوت کساني را اجابت کني که بينوايان را از در مي رانند و توانگران را بر سفره مي نشانند... بدان که هر کس را امامي است که به او اقتدا مي کند و از نور دانش او فروغ مي گيرد، اينک امام شما از همه دنيايش به پيراهني و دستاري و از همه طعام هايش به دو قرص نان اکتفا کرده است.
البته شما را ياراي آن نيست که چنين کنيد ولي مرا به پارسايي و مجاهدت و پاکدامني و درستي خويش ياري دهيد.»
گفتني است عثمان بن حنيف تا پايان عمر با علي عليه السلام باقي ماند و شکنجه هاي شورشيان جمل را به جان خريد بي آن که از پيمان خويش با امير مومنان(ع) پاي بيرون بکشد.
اکنون سوال اين است که آيا فقط عثمان بن حنيف در آن ميهماني و يا ميهماني هاي مشابه ديگر شرکت کرده بود؟! پاسخ اين پرسش به يقين منفي است. پس چرا مولاي ما، از آن ميان، عثمان بن حنيف را توبيخ کرده بود؟... علت آن است که عثمان والي حضرت بود و از حاکمان، اينگونه بي توجهي به محرومان و نزديکي با مرفهان شايسته نبود.
4 امام راحل ما -رضوان الله تعالي عليه- مي فرمودند «تنها آنهايي تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محروميت را چشيده باشند. فقرا و متدينين بي بضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعي انقلاب ها هستند، ما بايد تمام تلاشمان را بنماييم تا به هر صورت که ممکن است خط اصولي دفاع از مستضعفين را حفظ کنيم» (صحيفه امام(ره)- ج 21 ص86).
باز هم از حضرت امام(ره) است که؛
«آنهايي که در خانه هاي مجلل، راحت و بي درد آرميده اند و فارغ از همه رنج ها و مصيبت هاي جانفرساي ستون محکم انقلاب و پابرهنه هاي محروم، تنها ناظر حوادث بوده اند و حتي از دور هم دستي بر آتش نگرفته اند، نبايد به مسئوليت هاي کليدي تکيه کنند که اگر به آنجا راه پيدا کنند، چه بسا انقلاب را يکشبه بفروشند و حاصل همه زحمات ملت ايران را بر باد دهند. چرا که اينها هرگز عمق راه طي شده را نديده اند و فرق و سينه شکافته نظام و ملت را به دست از خدا بي خبران مشاهده نکرده اند» (صحيفه امام(ره) ج 20 ص 333) و ده ها نمونه ديگر از اين دست که فهرست آن هم به درازا مي کشد.
۵ - در ماجراي حقوق هاي کلان و نجومي برخي از مديران دولتي، آنچه بارها بيشتر از ميزان دريافتي آنان اهميت دارد، فاجعه هولناکي است که حضور اينگونه افراد در مسئوليت هاي حساس به دنبال خواهد داشت. کساني که علي رغم فقر و تنگدستي محرومان و مستضعفان - بخوانيد ولي نعمت هاي انقلاب- با دريافت حقوق هاي نجومي به بيت المال دست درازي مي کنند بي ترديد افراد شايسته اي براي تصدي مديريت ها و مسئوليت هاي نظام اسلامي نيستند. و در مشکلات پيش روي مردم و نظام نه فقط کمترين انتظار گره گشايي از آنان وجود ندارد، بلکه بيم آن مي رود که براي حفظ موقعيت خود و آنچه به ناحق بر آن چنگ انداخته اند، دست به زد و بندهاي ديگري نيز بزنند. افرادي از اين دست به آساني از سوي دشمنان گوش خوابانيده مردم و نظام قابل خريداري خواهند بود و اين خطر حتي اگر در حد و اندازه يک احتمال نيز باشد- که هست- جاي کمترين درنگي در برکناري و مجازات آنان باقي نمي گذارد. نکته اي که رهبر معظم انقلاب در خطبه هاي نماز عيد فطر بر آن تاکيد ورزيده و فرمودند؛ «دريافت هاي نامشروع بايد برگردانده بشود و اگر کساني بي قانوني کرده اند مجازات بشوند و اگر سوءاستفاده اي از قانون هم شده است، بايستي اينها را از اين کارها برکنار بکنند، اينها کساني نيستند که لياقت اين را داشته باشند که در اين مراکز قرار بگيرند.»
آنچه مورد انتظار است مقابله جدي با گرايش مديران و مسئولان به زندگي اشرافي است و در اين ميان، شمارش مبالغي که به ناحق گرفته و يا هزينه شده است در مرحله بعدي اهميت قرار دارد. چرا که آنچه خطرآفرين است، برداشت فلان مبلغ کلان از سوي فلان مدير دولتي يا ساير مسئولان نيست، بلکه فاجعه اي است که حضور اينگونه مديران در مسئوليت مي تواند به دنبال داشته باشد. به بيان ديگر، «کار پژمردگي يک گل نيست، جنگلي مي سوزد»!