اوین
نامه ی کیهان یکشنبه 3 مرداد ماه سال 1395
يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "با افتخار آدم مي
كشيم!"
انگاری که رژیم وارونه ولایت فقیه و جنگ
افروز با اشغالگران نظامی عراق همکاری نکرد و نقشی در ویرانی و جنگ ویرانی و قتل
عام مردم عراق وناامن وبی ثبات شدنش ندارد وحمایت از نوری مالکی مزدور و دست نشانده
و سایر مزدوران عراقی نکرد تا باا قدامات تروریستی وتهدید منجر به ا خراج نظامیان
آمریکایی شود تا عراق دربست جولانگاه سپاه قدس و کانون صدور تروریسم به منطقه شود
. مهم اینکه موجب پیدایش داعش شد کع ا کنوت مهمان یادداشت نویس ازمادلین برایت
سفیر آمریکا در سازمان ملل نقل کرده است که کشته شدن 500 هزارنفر عراقی ارزش نظامی
این کشوررا داشت . یااینکه گویا پاسداران بیش از دود هه بطور مخفی ا هداف دست یابی به سلاح هسته ای رادنبال نکردند
تاکه از سوی مخالفین فاش شد وتحریم ها موجب برجام شد که اکنون از موضع انتقادی از نخست
وزير تازه به قدرت رسيده بريتانيا نقل کرده
ذست که در پاسخ به سوال جورج کروان
نماينده پارلماني حزب ملي اسکاتلند که پرسيد: «آيا شما حاضريد دکمه شليک سلاح هسته
اي را که مي تواند صد هزار زن و مرد و کودک بي گناه را به قتل برساند، فشار دهيد؟»
بي درنگ گفت: «بله.» .....
عصر روز
سه شنبه نخست وزير تازه به قدرت رسيده بريتانيا در پاسخ به سوال جورج کروان
نماينده پارلماني حزب ملي اسکاتلند که پرسيد: «آيا شما حاضريد دکمه شليک سلاح هسته
اي را که مي تواند صد هزار زن و مرد و کودک بي گناه را به قتل برساند، فشار دهيد؟»
بي درنگ گفت: «بله.» اين پاسخ مشمئز کننده دست کم يادآور خاطره ديگري از
سياستمداران دنياي غرب است وقتي سال 1996 در برنامه «60 دقيقه» تلويزيون آمريکا از
مادلين آلبرايت سفير وقت ايالات متحده در سازمان ملل سوال شد: «نيم ميليون کودک در
عراق [بر اثر تحريم هاي آمريکا] جان باخته اند، آيا ارزش اش را داشت؟ آيا لازم بود
چنين بهايي پرداخت شود؟» خانم آلبرايت پاسخ داد: «ما فکر مي کنيم اين ارزش را
داشته است.» (CBS Television، 12May1996) پاسخ هايي از اين دست به هيچ عنوان در تاريخ سياسي غرب بي سابقه
نيست. سال 1990 رابرت مارتنز سفير سابق ايالات متحده در جاکارتا به کتي کادين
(روزنامه نگار آمريکايي) گفت: «احتمالادست من به خون بسياري آلوده است، ولي اين آن
قدرها هم بد نيست. مواقعي وجود دارد که در لحظه اي تعيين کننده بايد ضربه اي
قاطعانه وارد کرد.» (Washington post، 21may1990)
اظهاراتي اينچنين از سياستمداران غرب مدرن بيش از هر چيز ديگر عمق فاجعه اي که اين روزها در اقصي نقاط جهان رقم مي خورد را باز مي نمايد. فاجعه اي بر پايه ارزش گذاري دوگانه غربي که ارزش زندگي انسان ها را برابر نمي داند. اين همان نقطه شروع نوعي نژادپرستي ارتقا يافته در دنياي به ظاهر متمدن امروز است. نژادپرستي اي که اگر در گذشته معيارش تنها در رنگ پوست انسان ها تعريف مي شد، امروزه به شکلي جهش يافته معيارهايي نظير ميزان موجودي حساب هاي بانکي افراد و منطقه جغرافيايي زندگي آنها را نيز دربر مي گيرد. بر اين اساس يک سفيدپوست سرمايه دار ساکن در کشورهاي اروپاي غربي و يا آمريکاي شمالي به مراتب ارزش و اهميت بيشتري از يک رنگين پوست فقير ساکن در کشورهاي توسعه نيافته خواهد داشت. پس مرگ او را مي توان مساوي با مرگ هزاران انسان بي گناه در عراق، افغانستان، يمن، سوريه، فلسطين، نيجريه، سومالي و ... ارزش گذاري کرد و درست همين برترپنداري است که در ادبيات الهي حضرت امام(ره) نام «استکبار» را به خود مي گيرد.
دسامبر سال 2001 مجاهدان افغاني گزارش کردند بمب افکن هاي ب 52 ايالات متحده يک شبه دهکده اي کوچک در اين کشور را بمباران کرده و احتمالابيش از 300 تن از اهالي آن را قتل عام کرده اند. در کمتر از سه ماه حداقل 3767 نفر از شهروندان افغان در اثر پرتاب بمب هاي آمريکا کشته شدند. (به طور متوسط 62 نفر در روز) تمام اينها در حالي بود که بودجه سالانه کشور افغانستان تنها 83 ميليون دلار يعني معادل با يک دهم قيمت يک بمب افکن ب 52 آمريکايي بود! (Guardian، 20December2001) نکته قابل توجه اينجاست که در جريان حمله به برج هاي تجارت جهاني نيويورک حدود 3 هزار آمريکايي کشته شدند اما هم اکنون آمارهاي غيررسمي نشان مي دهد که فقط در افغانستان بيش از صد هزار غيرنظامي افغان که حتي روحشان هم از حمله به برج ها خبر نداشت کشته شده اند!
امروزه طبق گزارش هاي رسمي تنها تلفات غيرنظامي هواپيماهاي بدون سرنشين ايالات متحده در يمن، پاکستان و سومالي تا 1100 نفر برآورد مي شود و مطمئنا آمار غيررسمي بسيار بيش از اين تعداد است. (BBC، 2july2016)
اکنون بيش از پنج سال است که کشورهاي غربي با حمايت و تسليح آشکار گروه هاي تروريستي به جان مردم سوريه و عراق افتاده اند و علاوه بر تلفات بي سابقه انساني، بخش عظيمي از زيرساخت هاي اساسي اين کشورها را با خاک يکسان کرده اند. از طرف ديگر رژيم سعودي به عنوان مهمترين متحد منطقه اي شان حيوان صفتانه مردان و زنان و کودکان بي گناه يمن را از زمين و آسمان به خاک و خون مي کشد و فاجعه اي انساني را رقم زده است تا جايي که امروز مردم يمن با کمبود امکانات اوليه زندگي نظير آب آشاميدني مواجه اند.
برتري طلبي و اشتهاي سيري ناپذير در به دست آوردن قدرت و منفعت باعث شد تا ريچارد نيکسون رئيس جمهور اسبق آمريکا پس از کشتار بيش از 400 هزار انسان در اندونزي، با شادماني از منابع طبيعي و معدني اين کشور به عنوان يک غنيمت جنگي براي ايالات متحده ياد کند.
اما طنز ماجرا اينجاست که همين سياستمداران، در روزگار کنوني پرچم پاسداري از حقوق بشر را به دوش مي کشند. دولت هايي که بيش از 120 هزار انسان بي گناه را براي آزمايش بمب هاي اتمي پس از پايان جنگ جهاني اول به قتل رساندند و اکنون نيز با صراحت در سخنراني هاي رسمي شان اعلام مي کنند که حاضر به استفاده از تسليحات اتمي و کشتار جمعي هستند، در يک طرف ميز مذاکره قرار مي گيرند و نسبت به برنامه صلح آميز هسته اي ايران ابراز نگراني مي کنند! اظهارات ترزا مي در مجلس نمايندگان بريتانيا در دفاع حماسي از تسليحات اتمي و لزوم به کار گيري آن که با تحسين اکثريت نمايندگان نيز مواجه شد مي تواند ترجمان ديگري از اين عبارت باشد که: «با افتخار؛ آدم مي کشيم!»
امروز با ديدن گورهاي دسته جمعي در عراق و سوريه، مادران داغدار يمن و نوزدان ناقص الخلقه در اثر کاربرد بمب هايي با اورانيوم ضعيف شده بيشتر از هر روز ديگر متوجه مي شويم که دنياي سلطه طلب غرب در فرآيند تجدد، بيش از هر چيز به سمت توحش پيش رفته است. امام بزرگوارمان سال ها پيش در سايه معارف قدسي، بطن اين رخداد را مورد اشاره قرار داده و فرمودند: «اين چيزهايي که در ممالک ديگر شما خيال مي کنيد در تمدن است وقتي که درست تامل کنيد تمدن نيست بلکه به توحش نزديکتر است براي اينکه تمام سلاح هاي مدرني که درست کردند همه براي کشتن هم جنس خودشان و قتل عام کردن بشر است و اين همان توحش بزرگي است که در بين حيوانات کمترش هست تا بين انسان ها.» (صحيفه امام؛ ج8؛ ص309)
روح اقدامات و افعال امروزي سياستمداران غربي در کتاب جان وست ليک در پيرامون اصول حقوق بين الملل (1984) به صراحت نمايان مي شود: «مناطق غير متمدن جهان بايد به قدرت هاي پيشرفته اروپايي الحاق شده و يا توسط آنان اشغال شوند.» (Orientalism، pp.۲۰۶-۷) در اين ميان بايد بر احوال سياستمداراني افسوس خورد که خام فکرانه در روياي تغيير رفتار دولت هاي سلطه طلب غربي، سرمايه هاي نقد کشور را به حراج گذاشتند و همچنان منفعل از دنياي مادي غرب و تحت تاثير ارزش گذاري هاي دوگانه آنها، کشتار تعدادي انسان در نيس و پاريس و استانبول را در کوتاه ترين زمان ممکن محکوم کرده اما براي قتل عام دست کم دو برابر اين تعداد در بغداد و بيروت و کشمير و قندوز با تاخيرهاي چند روزه زبان به سخن مي گشايند. به راستي از افرادي که تمام ذهنيت و چهارچوب فکري شان طي سال هاي طولاني تحصيل در کشورهاي غربي و استعمارگر شکل گرفته چيزي بيش از اين هم انتظار مي رود؟ و به راستي ذهن هاي استثمار شده دردناک تر از زمين هاي استعمار شده نيست! نويسنده: سيدمحمد اعرابي
اظهاراتي اينچنين از سياستمداران غرب مدرن بيش از هر چيز ديگر عمق فاجعه اي که اين روزها در اقصي نقاط جهان رقم مي خورد را باز مي نمايد. فاجعه اي بر پايه ارزش گذاري دوگانه غربي که ارزش زندگي انسان ها را برابر نمي داند. اين همان نقطه شروع نوعي نژادپرستي ارتقا يافته در دنياي به ظاهر متمدن امروز است. نژادپرستي اي که اگر در گذشته معيارش تنها در رنگ پوست انسان ها تعريف مي شد، امروزه به شکلي جهش يافته معيارهايي نظير ميزان موجودي حساب هاي بانکي افراد و منطقه جغرافيايي زندگي آنها را نيز دربر مي گيرد. بر اين اساس يک سفيدپوست سرمايه دار ساکن در کشورهاي اروپاي غربي و يا آمريکاي شمالي به مراتب ارزش و اهميت بيشتري از يک رنگين پوست فقير ساکن در کشورهاي توسعه نيافته خواهد داشت. پس مرگ او را مي توان مساوي با مرگ هزاران انسان بي گناه در عراق، افغانستان، يمن، سوريه، فلسطين، نيجريه، سومالي و ... ارزش گذاري کرد و درست همين برترپنداري است که در ادبيات الهي حضرت امام(ره) نام «استکبار» را به خود مي گيرد.
دسامبر سال 2001 مجاهدان افغاني گزارش کردند بمب افکن هاي ب 52 ايالات متحده يک شبه دهکده اي کوچک در اين کشور را بمباران کرده و احتمالابيش از 300 تن از اهالي آن را قتل عام کرده اند. در کمتر از سه ماه حداقل 3767 نفر از شهروندان افغان در اثر پرتاب بمب هاي آمريکا کشته شدند. (به طور متوسط 62 نفر در روز) تمام اينها در حالي بود که بودجه سالانه کشور افغانستان تنها 83 ميليون دلار يعني معادل با يک دهم قيمت يک بمب افکن ب 52 آمريکايي بود! (Guardian، 20December2001) نکته قابل توجه اينجاست که در جريان حمله به برج هاي تجارت جهاني نيويورک حدود 3 هزار آمريکايي کشته شدند اما هم اکنون آمارهاي غيررسمي نشان مي دهد که فقط در افغانستان بيش از صد هزار غيرنظامي افغان که حتي روحشان هم از حمله به برج ها خبر نداشت کشته شده اند!
امروزه طبق گزارش هاي رسمي تنها تلفات غيرنظامي هواپيماهاي بدون سرنشين ايالات متحده در يمن، پاکستان و سومالي تا 1100 نفر برآورد مي شود و مطمئنا آمار غيررسمي بسيار بيش از اين تعداد است. (BBC، 2july2016)
اکنون بيش از پنج سال است که کشورهاي غربي با حمايت و تسليح آشکار گروه هاي تروريستي به جان مردم سوريه و عراق افتاده اند و علاوه بر تلفات بي سابقه انساني، بخش عظيمي از زيرساخت هاي اساسي اين کشورها را با خاک يکسان کرده اند. از طرف ديگر رژيم سعودي به عنوان مهمترين متحد منطقه اي شان حيوان صفتانه مردان و زنان و کودکان بي گناه يمن را از زمين و آسمان به خاک و خون مي کشد و فاجعه اي انساني را رقم زده است تا جايي که امروز مردم يمن با کمبود امکانات اوليه زندگي نظير آب آشاميدني مواجه اند.
برتري طلبي و اشتهاي سيري ناپذير در به دست آوردن قدرت و منفعت باعث شد تا ريچارد نيکسون رئيس جمهور اسبق آمريکا پس از کشتار بيش از 400 هزار انسان در اندونزي، با شادماني از منابع طبيعي و معدني اين کشور به عنوان يک غنيمت جنگي براي ايالات متحده ياد کند.
اما طنز ماجرا اينجاست که همين سياستمداران، در روزگار کنوني پرچم پاسداري از حقوق بشر را به دوش مي کشند. دولت هايي که بيش از 120 هزار انسان بي گناه را براي آزمايش بمب هاي اتمي پس از پايان جنگ جهاني اول به قتل رساندند و اکنون نيز با صراحت در سخنراني هاي رسمي شان اعلام مي کنند که حاضر به استفاده از تسليحات اتمي و کشتار جمعي هستند، در يک طرف ميز مذاکره قرار مي گيرند و نسبت به برنامه صلح آميز هسته اي ايران ابراز نگراني مي کنند! اظهارات ترزا مي در مجلس نمايندگان بريتانيا در دفاع حماسي از تسليحات اتمي و لزوم به کار گيري آن که با تحسين اکثريت نمايندگان نيز مواجه شد مي تواند ترجمان ديگري از اين عبارت باشد که: «با افتخار؛ آدم مي کشيم!»
امروز با ديدن گورهاي دسته جمعي در عراق و سوريه، مادران داغدار يمن و نوزدان ناقص الخلقه در اثر کاربرد بمب هايي با اورانيوم ضعيف شده بيشتر از هر روز ديگر متوجه مي شويم که دنياي سلطه طلب غرب در فرآيند تجدد، بيش از هر چيز به سمت توحش پيش رفته است. امام بزرگوارمان سال ها پيش در سايه معارف قدسي، بطن اين رخداد را مورد اشاره قرار داده و فرمودند: «اين چيزهايي که در ممالک ديگر شما خيال مي کنيد در تمدن است وقتي که درست تامل کنيد تمدن نيست بلکه به توحش نزديکتر است براي اينکه تمام سلاح هاي مدرني که درست کردند همه براي کشتن هم جنس خودشان و قتل عام کردن بشر است و اين همان توحش بزرگي است که در بين حيوانات کمترش هست تا بين انسان ها.» (صحيفه امام؛ ج8؛ ص309)
روح اقدامات و افعال امروزي سياستمداران غربي در کتاب جان وست ليک در پيرامون اصول حقوق بين الملل (1984) به صراحت نمايان مي شود: «مناطق غير متمدن جهان بايد به قدرت هاي پيشرفته اروپايي الحاق شده و يا توسط آنان اشغال شوند.» (Orientalism، pp.۲۰۶-۷) در اين ميان بايد بر احوال سياستمداراني افسوس خورد که خام فکرانه در روياي تغيير رفتار دولت هاي سلطه طلب غربي، سرمايه هاي نقد کشور را به حراج گذاشتند و همچنان منفعل از دنياي مادي غرب و تحت تاثير ارزش گذاري هاي دوگانه آنها، کشتار تعدادي انسان در نيس و پاريس و استانبول را در کوتاه ترين زمان ممکن محکوم کرده اما براي قتل عام دست کم دو برابر اين تعداد در بغداد و بيروت و کشمير و قندوز با تاخيرهاي چند روزه زبان به سخن مي گشايند. به راستي از افرادي که تمام ذهنيت و چهارچوب فکري شان طي سال هاي طولاني تحصيل در کشورهاي غربي و استعمارگر شکل گرفته چيزي بيش از اين هم انتظار مي رود؟ و به راستي ذهن هاي استثمار شده دردناک تر از زمين هاي استعمار شده نيست! نويسنده: سيدمحمد اعرابي