آیا ایرانی‌ها نژادپرست‌ هستند؟

مؤسسه بهاران روز گذشته نشست «نژادپرستی در فرهنگ ایرانی» را برگزار کرد. در این مراسم که در گرمای شدید تابستانی مرداد، با حضور پرتعداد مخاطبان مواجه شده بود، صادق زیباکلام و محمدجواد حق‌شناس به بیان نظرات خود پرداختند.
صادق زیباکلام در ابتدای این نشست با بیان اینکه «ما ایرانی‌ها نژادپرست هستیم یا نه» گفت: «پاسخ من آری است. من چند ویژگی را دیده‌ام و به این نتیجه رسیده‌ام که نژادپرستیم. اول اینکه ما خود را برتر از دیگران می‌بینیم، ساختاری که نظام رسمی ما پیدا می‌کند و وجهي رسمی که در میان مردم جاری است این را نشان می‌دهد. همچنین تنفر از اقوام و ملیت‌های دیگر که برجسته‌ترین آن نفرتی است که از اعراب و افاغنه داریم. ویژگی دیگر جایگاه مهمی است که در تاریخ برای ایران قائل هستیم و نگاه شک‌برانگیزی که به کشورهای دیگر داریم».
او افزود: «برای مثال نگاه شاه به ایران و جهان‌ نشان می‌داد خود را بالاتر از دیگران می‌دید و همیشه از «سیاست مستقل ملی» می‌گفت که این سیاست فقط مختص رژیم شاهنشاهی ایران است. این سیاست بعدها تکامل پیدا کرد و از اواخر دهه ٤٠ اسم آن «ایران به دنبال رسیدن به تمدن بزرگ» شد. ادبیات حکومت هم این بود که ایران دروازه ورود به شرق است. این ادبیات میان سیاست‌مدارانی، مثل هویدا و رئیس مجلس آن دوران وجود داشت و این یک نگاه نژادپرستانه بود».
زیباکلام ادامه داد: «شاید این حرف‌ها خنده‌دار باشد، اما در سال‌های آخر حکومت پهلوی هم چه خود شاه و چه نخست‌وزیر و چه سرمقاله روزنامه‌ها این ادعا را داشتند که الگویی را که برای رشد و توسعه ایران به کار برده‌‌اند به دیگر کشورها هم بدهیم و حتی برای آنها انجام بدهیم تا آنها هم مثل ایران بزرگ و صنعتی شوند».
او با اشاره به اینکه «با آنکه خطر نظامی ایران را تهدید نمی‌کرد، اما ایران به سمت نظامی‌شدن رفت» گفت: «اعتقاد دارم ناخودآگاهِ شاه این بود که می‌خواست ایران را بزرگ کند و صحبت از جهانی‌بودن ایران می‌کرد. فقط اصرار در نظامی‌گری هم نبود وقتی نطق‌های مسئولان در آن زمان را بخوانید، می‌بینید آن‌قدر خود را توانمند می‌دانستند که مثلا به بهانه مبارزه با مارکسیست به ظفار حمله می‌کردند که بگویند ایران را جدی بگیرید. این درحالی بود که اساسا در دهه ٥٠، مردم به دنبال این حرف‌ها نبودند.حتی در دوران پیروزی انقلاب هم دیدیم که این حرف‌ها به تمسخر گرفته شد و مردم شعار «دروازه تمدن، با قتل‌عام مردم» سر می‌دانند».
این استاد دانشگاه افزود: «اینکه به ملت خودمان بگوییم «بزرگ» و... به نظر من همه اینها از نژادپرستی است. شکل دیگر آن هم این است که وقتی یک پل یا خیابان درست می‌شود گفته می‌شود این پل یا خیابان در خاورمیانه بزرگ‌ترین است یا در جهان اول است».

صادق زیباکلام گفت: «حتی رئیس دولت اصلاحات هم در سالی که «گفت‌وگوی تمدن‌ها» را اعلام کرد در نطق خود گفت: «بشریت وامدار تمدن ایران اسلامی است»، این را اگر شاه یا صدام و هیتلر بگوید مهم نیست، اما برای من این حرف از ایشان پذیرفتنی نیست و آن را آبشخور همان بزرگ‌بینی می‌دانم یا «الگوی ایرانی - اسلامی پیشرفت» که هیچ کشور دیگری چنین ادعایی ندارد یا «بومی‌سازی علم» یا تعداد مقالاتمان در جهان یا مباهات به پیشرفت‌هایمان در هسته‌ای و نانوفضا که همه اینها از همان خودبزرگ‌بینی است یا ثبت آثار ایران در یونسکو که هفته‌ای یکی، دو بار انجام می‌شود، اما اگر همین بنا از سوی شهرداری خراب شود و به جای آن برج ساخته شود، هیچ‌کس ناراحت نمی‌شود».
او افزود: «مشکل اصلی ما نیاز به دیده‌شدن است. اگر مشاور فرماندار فلان کشور از ما تعریف کند، آن را بزرگ می‌کنیم، این به خاطر ارضای امیال بزرگ ماست. یا آن‌قدر خودبزرگ‌پندار می‌شویم که احمدی‌نژاد در سازمان ملل اعلام می‌کند جهان به بن‌بست رسیده است و از مدیریت جهانی حرف می‌زند» یا مثلا وقتی در مسابقات ورزشی برنده می‌شویم، بلند اعلام می‌کنیم جهان در برابر ما زانو زد».
او با طرح این پرسش که اساسا چرا آن‌قدر اصرار داریم این ایران و این حس ایرانیان را به رخ بکشیم، گفت: «من این اصرار و پشت پرده آن را از بزرگ‌تربینی خود از دیگران می‌دانم که معنای آن نژادپرستی است».
او با اشاره به اینکه «خودبرتربینی نقطه آغاز نژادپرستی است» گفت: «در جمع‌بندی باید بگویم در تمام تاریخ همه نژادپرست‌ها خود را توجیه کرده‌‌اند و آن را قبول نکرده‌اند. اگر بخواهیم به خودبزرگ‌بینی به عنوان یک ویژگی خوب و مثبت نگاه کنیم، همه نژادپرست‌ها تبرئه می‌شوند. این‌گونه دیگر ترامپ و جریانات ضدعرب صهیونیسم و صدام هم نژادپرست نیستند.
زیباکلام در پایان گفت: «وقتی یک افغان را که ٢٠ سال در ایران زندگی کرده است، به‌راحتی می‌توان در مرز ایران رها کرد، اما یک ایرانی که به مرز فرانسه می‌رود، شاید در ابتدا لب خود را هم بدوزد ولي بعدا یک شهروند محسوب می‌شود و قانون از او حمایت می‌کند، اما در ایران هیچ کس به فرماندار اصفهان یا مشهد نمی‌گوید چرا افغان‌ها را به کوه یا پارک راه نمی‌دهد».
نباید مشکلات بوروکراتیسم اداری را نژادپرستی بدانیم
محمدجواد حق‌شناس به عنوان سخنران بعدی این نشست گفت: «چند وقت پیش مطلبی از زیباکلام در روزنامه «شرق» خواندم که درباره نژادپرستی نوشته شده بود. متأسف شدم چرا چنین حرف‌هایی زده شده که ممکن است برای کشور در حوزه بین‌الملل آثار بدی داشته باشد».
او با بیان این پرسش که «این خودزنی با چه اهدافی در دستور کار زیباکلام قرار گرفته است» افزود: «تعریف نژادپرستی در ادبیات ایشان دقیق نیست و برداشتی است که ایشان دارند و آن را مساوی با نژادپرستی می‌دانند؛ مثلا می‌گویند رفتاری که ما با افغان‌ها داریم محکوم است، اما رفتار غربی‌ها با ما از گونه‌ای دیگر است. رفتار غربی‌ها با ایرانی‌ها آن‌قدر هم خوب نیست که باعث شده در کمپ‌ها اعتراض کنند و لب‌های خود را بدوزند. مقایسه ایشان در این زمینه درست و واقعی نیست».
حق‌شناس گفت: «یکی از مشکلات ما، مشکلات مدیریتی است که مثلا در اصفهان و مشهد اجازه داده نشده افغان‌ها به مراکز گردشی بروند. این را نمی‌شود به پای همه ایرانی‌ها گذاشت و ایرانی‌ها را نژادپرست دانست؛ مثلا ایشان می‌گویند افغان‌ها نمی‌توانند حساب باز کنند یا حق تدریس ندارند؛ درحالی‌که اصلا این‌گونه نیست. دولت قبل دستور داده بود افغان‌های بدون مجوز حق تحصیل ندارند که این مشکل با دستور رهبری حل شد».
او با اشاره به اینکه «حرف‌های ایشان می‌تواند آثار سوء حقوقی و جبران‌ناپذیری برای کشور داشته باشد» گفت: «آقای زیباکلام می‌گویند افغان‌ها بیمه ندارند، خب ١١ میلیون ایرانی هم بیمه ندارند. ما نباید کاسه داغ‌تر از آش شویم و مشکلات بوروکراتیک اداری ایران را نشانه نژادپرستی بدانیم. این فعال سیاسی در پایان گفت: «در دین اسلام ملاک برتری فقط تقوا و علم و سابقه جهاد است. در باورهای دینی ما هم جایی برای نژادپرستی نیست و پیامبر از افرادی مثل بلال یا سلمان فارسی استفاده می‌کند».
در این نشست همچنین دکتر زاگرس زند، شاهنامه‌پژوه و دکتر شروین وکیلی، «تبارشناس» به بیان نظرات خود درباره نژادپرستی پرداختند.