يادداشت ميهمان اوین نامه ی کیهان "وصله ناجور "

اوین نامه ی کیهان  5 شنبه 10 تیر ماه سال 1395
يادداشت ميهمان   اوین نامه ی کیهان "وصله ناجور "

یاددشت نویس مهمان اوین نامه ی کیهان  یاهمکار وهم قلم سربازجو شریعت نداری دردفاع از تظاهرات معرکه گیری روز جهانی قدس  تلاش کرده است مدافع جهان اسلام  از موضع  ضد اسراییل و آمریکا وانگلیس شود .در حالیکه نگفته است مگر اسراییل در مدت 70 سال چه جنایاتی علیه فلسطین مرتکب شده است که رژیم و ارونه ی ولایت فقیه در مدت 37 سال انجام نداده است وبا سیاست جنگ افروزی وتروریستی وصدور آن به برون مرز علیه ی ملت هاو کشور های مسلمان منطقه انجام نداده است؟ مهمتر اینکه یادداشت روزنویس لوداده است که  روضه خوانی اش علیه  اسراییل و آمریکای و اسراییل و دفاع از جهان اسلام حمایت از شیخ نمراعدام شده درعربستان ولغوتابعیت شده شیخ قاسم عیسی بوده است .
حدود هفتاد سال پيش برخي کشورهاي عمدتاً اروپايي با حمايت آمريکاي جوان آن روز از تاسيس کشوري سخن گفتند و حمايت کردند و به تصويب رساندند که جامعه جهاني نمي دانست چه اتفاقي در حال رخ دادن و چه جرياني در حال شکل گيري است. تاسيس کشوري يهودي براي يهوديان جهان اگرچه با لعابي از دوز و دروغ همراه بود و توانست افکار عمومي آنان را بفريبد و با خيال خام ساخت سرزمين موعود از زندگي عمدتاً فلاکت بار خود به زندگي اي به مراتب فلاکت بار تر بکشاند ولي واقعيت خطرناک تر از آن چيزي بود که به نظر مي رسيد و نمي شد از آن به راحتي گذشت. شايد اولين سوالي که در ذهن برخي از روشنفکران آگاه نظير امام خميني و شهيد مطهري که جلوتر از زمان خود مي انديشيدند مطرح مي شد اين بود که چگونه اروپائياني که عمدتاً سابقه اذيت کردن و آزار يهوديان را داشتند و به آنان چون طفيلي نگاه مي کردند اکنون به فکر تاسيس کشوري برايشان افتاده اند و براي موجوديت آنها دل مي سوزانند؟
    
کشورهايي که ساليان سال از مخفي کاري يهوديان و فعاليت هاي زير زميني آنان به ستوه آمده بودند و هر ازگاهي به بهانه اي به آنها مي تاختند و تا همين حالاآنان را به خاطر موذي بودن و شيطنت در نمادهايشان به عنوان موش معرفي مي کردند اکنون چه خيري در کمک به يهوديان ديده اند که برايشان کاسه مي گردانند؟ افسانه هولوکاست اگرچه ساخته و پرداخته ذهن تاريخ ساز يهود است ولي از ريشه هاي برخي واقعيات اجتماعي برکشيده است. اگرچه کوره هاي آدم سوزي و اردوگاه آشويتس و غيره با تخيل بني اسرائيلي ساخته و پرداخته و آميخته شده است ولي همين دروغ بزرگ با استناد بر نفرت اروپائيان از يهوديان ساخته شده و اگر اين زمينه فکري و ديد عمومي منفي نسبت به اين قوم نبود اصلاً پذيرفتني نبود و نمي شد اين دروغ شاخدار را بر آن بار کرد. نگارنده اگرچه معتقد است در هر آئين و قومي افراد گوناگون از خوب و بد يافت مي شود ولي به اين نکته نيز باور دارد که برخي اقوام در برخي ويژگي هاي اخلاقي سرآمدند. نظير آنچه که قرآن کريم در مورد عصبيت اعراب حجاز قبل و صدر اسلام مي گويد که نشان از ويژگي غالب آنان در اين صفت دارد. (۱) يا مثلاً بهانه جويي بني اسرائيل و اينکه در قرآن بر اين نکته چند بار تاکيد شده است که مهر ذلت و بيچارگي بر پيشاني آنها زده شده است و گرفتار غضب خدايند.(۲)
    
حال آيا دين يهود عوض شده است و يا خلق و خوي يهوديان تغيير کرده که اروپائيان به فکر دشمنان خود افتاده اند. از طرف ديگر نيز نمي شود سياست قدرت هاي جهان عوض شده باشد. پس داستان چيست که به تاسيس رژيم صهيونيستي راي داده مي شود و اين در حالي است که راي بريتانيا به تاسيس اين رژيم ممتنع است. اگرچه اين واقعيتي است که سياست روباه پير هميشه ايجاب مي کند تا سياست تفرقه افکني خود را از راه عبور بر روي مرزهاي مشترک دنبال کند. تاسيس رژيم صهيونيستي بعد از گذشت سه سال از عمليات موفق موشک هسته اي آمريکا و پس از حمله اتمي اين کشور به هيروشيما و ناکازاکي نيز از ديگر مواردي است که نمي توان از آن به سادگي گذشت و شايد برگ برنده و دست زور آمريکا که توانست کشورهاي جهان را به راي مثبت به اسرائيل وادار کند همين موارد باشد. 
    دست زوري که باعث شد خنجر اسرائيل را در پهلوي جهان اسلام فرو و درد جانفرساي 70 ساله را به جهان اسلام تحميل کند. کشوري که متشکل از گروه محدود و معدودي از يهوديان بومي و قديمي سرزمين هاي اشغالي و با خيل مهاجران از انگليس، آمريکا، شوروي، لهستان و... ساير کشورهايي است که به طمع کشور بزرگ عبري و براي فرار از نکبت و بدبختي و توسري خوردن از حکومت ها، جلاي وطن نمودند و به سراب اين سرزمين مهاجرت کردند. مهاجرتي که به غصب سرزمين فلسطينيان انجاميد و باعث پايه گذاري تروريسم دولتي و علني بني اسرائيليان شد. جنايت صبرا و شتيلا، قانا و دير ياسين و جنگ 22 روزه و 33 روزه همگي قسمت هايي از کتاب قطور جنايات اين قوم فتنه گر و ياغي است.
    
دشمنان اسلام، يهوديان را از نقاط مختلف جهان به فلسطين کشاندند و قوميت هاي مختلف با زبان هاي مختلف و آداب مختلف را که تنها در دين يهود با هم همخواني داشتند، با سنجاق به هم وصل کردند تا شايد يکپارچه شود و بتوانند با آن ساير جهان را بيش از پيش به بردگي گيرند. براي اين قوم آواره تاريخ ساختند و قهرمان ها آفريدند و آنجا که نمي توانستند حذف کنند را تحريف کردند و جعل واقعيت کردند که در اين کار استادند. تمام اين حيله ها را با کمک رسانه هايي نظير هاليوود و شبکه هاي ماهواره اي و مجلات تبليغي و ... ترويج کردند و به خورد مردم دادند. آن قدر دروغ ها را با آب و تاب گفتند که آنها که دروغ عليه شان بود نيز باور کردند. افسانه هولوکاست را براي سرمايه گذاري تبليغي و اقتصادي آفريدند تا بتوانند با آن جنايتي که از اروپائيان مسيحي نقل مي کنند سرزمين هاي اسلامي را غصب کنند و تا امروز از برخي کشورهاي اروپايي نظير آلمان، انگليس، لهستان و ... باج آن را بگيرند و ساليانه مطالبه خسارت کنند. 
    اگر چه دليل اصلي اروپائيان و آمريکا براي حمايت از تاسيس اسرائيل، رهايي از فعاليت هاي زيرزميني و پنهاني آنان در تباني هاي اقتصادي و امور جاسوسي و فروش عتيقه و اخلال در امور و رباخوري و... بود ولي دليل مهم تر از آن، ايجاد پايگاهي متعصب، بي رحم، نژادپرست، طماع و حيله گر در سرزمين هاي اسلامي به نام اسرائيل بود که مي توانست قدرت بازدارنده اي براي جهان رو به رشد اسلام باشد و بتوانند تا ابد مسلمانان را از اين سگ جهنمي بترسانند. اين اقدام اگرچه به ظاهر و با فاصله چند ده ساله پس از پيمان سايس پيکو که در آن قدرت جهان اسلام را تجزيه کردند انجام شد ولي بازيگران ثابت و اصلي اين اتفاقات نشان دهنده همسو بودن اين جريانات با هم است. 
    
آن سياستي که کثيفش مي دانند همين سياست انگليسي است که سرمايه اش را از خون بي گناهان و مظلومان تهيه مي کند و بر پايه تفکرات شيطان است. همان است که مردمي را آواره مي کند تا سياستي را بنشاند. خانه و کاشانه و آبادي را خراب مي کند تا کاخ ستمي را بر آن بنا نهد. مردمي را تحقير مي کند تا قومي ستمگر را به رياست برساند. کودکان بي شماري را به شهادت مي رساند و زنان زيادي را به اسارت مي برد تا براي مردمي متجاوز مزاحمتي را برطرف کرده باشد. و جنايات اسرائيل و آمريکا و انگليس بسيار است و ناشمردني. کمتر اتفاقي در جهان اسلام را مي توان يافت که ردي از حيله اين سه محور شرارت در آن نباشد. دستگيري شيخ زکراکي به خاطر رشد حيرت آور تشيع در نيجريه، شهادت آيت الله نمر در سرزمين حجاز، دستگيري شيخ علي سلمان و سپس سلب تابعيت از آيت الله عيسي قاسم و ... همگي حاکي از تباني اين سه شرور بالفطره دارد و چه زيبا حضرت امام خميني در 37 سال قبل، جمعه آخر ماه مبارک رمضان هرسال را روز قدس ناميد تا جوانمردان از سراسر جهان بيايند و با زبان روزه مرگ اين سه اهريمن را از خدا بخواهند و فرياد بزنند و بخواهند که اسرائيل اين وصله ناجور که غده سرطاني و رگ حيات شيطان است را بزنند و بشريت را از آن نجات دهند. نويسنده: محمدهادي صحرايي