ملالی نیست جز نداشتن کفش
اضافی! 10بهمن-96
«درباره
کفشهای امضاشده این جانب نیز ملالی نیست جز نداشتن کفش اضافی. از این رو معذورم.
ولی رفیق چطور شده که از میان این همه فوتبالیست اسم و رسمدار و غنی، ما را پیدا
کردهای و به جای پیراهن یا عکس امضا شده، یک جفت کفش امضا شده میخواهی؟ حتما
آدیداس هم باید باشد؟! اگر دیدیاش سلام ما را هم بهش برسان چون خیلی به ملاقاتش
نیاز دارم.»
به گزارش ایسنا، ابراهیم افشار،
روزنامهنگار، در «فرهنگستان
فوتبال» نوشت: «۱- یک زمان نامه نوشتن،
عاشقانهترین کار دنیا بود و برای خود ریاضتی همهجانبه داشت. آن صندوقهای زرد
اداره پست که قبله آمال تو بود راهبهراه توی خیابانها افتاده بود و به تو چشمک
میزد. هنگامی که نامه را در آن میانداختی، دیگر گمان میکردی که از زایمانی غریب
فارغ شدهای و احساس سبکی میکردی. یا هنگامی که منتظر نامهای بودی، تمام روز را
گوش به زنگ دوچرخه فکستنی پستچی محله بودی که هلخ هلخ بپیچد توی کوچه، کلاه کپیاش
را از سر بردارد و صدایت کند که بیا پایین. آنگاه زمان میایستاد و کائنات میایستاد
و پرندهها در آسمان میایستادند. آنگاه نوازش پاکت نامه، با هیچ پاداش و
«پادافره» امروزی قابل قیاس نبود. عقوبت شیرینی که وقتی با تجسم واژه واژههای توی
نامه گره میخورد، دنیایی میساخت که بدیل نداشت. نامههایی که با آدم حرف میزدند.
نامههایی که عطر داشتند. بو داشتند. طعم داشتند. قیمت داشتند و از اشکاف سر درمیآوردند
تا برای همیشه حفظ شوند. آن روزها نامه نوشتن، عاشقانهترین کار دنیا بود و چنین
بود که نسلهای بدون تکنولوژی، با همین دلخوشیهای کوچک، پیر و جوان میشدند. جوان
میشدند و پیر میشدند. از صدقه سر همین نامهها بود که بعدها تأثیرگذارترین کتابها
از گردآوری همین مکتوبات به وجود آمد و در سایه چاپ بیکم و کاست مجموعه نامههای
نویسندگان و شاعران و سیاستمداران، مخاطبان با دنیای اسرارآمیز و درونی آنها آشنا
شدند. هنوز نامههای ساعدی به طاهره، آتش به جانم میزند. هنوز نامههای جلال،
نیما، شاملو، شهریار و… از نوشتههای رسمیشان قیمتیترند.
۲- آن قدیمها البته داستان این نامهها ضلع سومی
هم داشت. ضلع سومی به نام جراید که برای تهیه و چاپ این نامهها لهله میزدند. در
حوزه ورزش نیز این کار به مغز گردانندگان نشریه دنیای ورزش در سالهای ابتدایی دهه
پنجاه رسید که برای ساختن پلی بین قهرمانان و هواداران آنها، صفحهای باز کنند و
از مردم بخواهند که اگر نامهای برای قهرمان مورد علاقهشان مینویسند از طریق
پُست به دنیای ورزش ارسال کنند و این نشریه بعد از رساندن نامهها به دست ستارهها،
از آنها میخواست که تا حد ممکن، چکیدهای از نامههای رسیده و پاسخهای خود را
برای چاپ در اختیار تحریریه این مجله بگذارند. این شاید یکی از ژورنالیستیترین
کارهای ممکن در آن روزها بود که بد طرفدار داشت. چون نه تنها فرستنده و گیرنده
نامه، که مخاطب نشریه نیز به عنوان چشم سوم، وارد دادوستد عاطفی آنها میشد.
دادوستدی که صد البته حاوی دلبستگی و موضعگیریهای ورزشی قهرمانان مد نظر نیز
بود. اکنون اما مجسم کنید که آن رابطه پرشور و اساطیری موجود بین قهرمانها و
هوادارانشان، به چه بیعاطفگی غریبی ختم شده است. همه راهها به صفحات مجازی بیمزه
و فیکی ختم شده و گاه دوستت دارمها و نفرتپراکنیهای غریبی در صفحات مجازی
قهرمانان دیده میشود که به خون و غم و چرک آغشته است. گاه حتی خود قهرمان متفرعن
قلهنشین نیز حالش از این احوال به هم میخورد و کاری جز بلاک کردن بازیگوشانهی
میلیشیای فحاش و وّراج، از دستش برنمیآید. یک رابطه کاملا صوری و مجازی که از هر
قلم عشق و خون و عاطفه و باختن و قربانصدقه، تهی شده و آنجا همچنان که آدمها با
یک دکمه عاشق میشوند، با یک دکمه نیز فارغ میگردند. با یک دکمه فحشهای ملس میدهند
و با یک دکمه نیز از دنیا میروند.
۳- این نمونهای از پرسش و پاسخهای خصوصی بین
قهرمانان دهه پنجاه و هوادارانشان است که اتفاقی از شماره ۱۲۲ نشریه دنیای ورزش به تاریخ ۲۳ دیماه ۱۳۵۱ برگزیدهام و شامل نامهنگاریهای
کوتاه و قابل چاپِ هفت فوتبالیست با طرفدارانشان است؛ همایون بهزادی، ابراهیم
آشتیانی و اسماعیل حاجی رحیمیپور از پرسپولیس و علی جباری و نصرالله عبدالهی از
تاج و نیز دو بازیکن از پاس و گارد با نامهای فرامرز ظلی و داوود میرطوسی:
– پاسخ
ابراهیم آشتیانی به آقای سعید فتحی: آدرس من باشگاه پرسپولیس یا مجله دنیای ورزش
است. از بازیکنان تیممان معینی، بهزادی، پروین و از بازیکنان خارجی پله، جرزینهو
و بکن بائر را بیشتر دوست دارم.
-پاسخ
آشتیانی به دوشیزه آذر ثامنی: من در خانوادهام به پدر و مادرم عاشقانه عشق میورزم.
درباره مخالفت همسر آیندهام با فوتبال، هرگز چنین نخواهد شد. چون من اول به او
خواهم گفت که اگر تو عشق اولم باشی، فوتبال نیز عشق دوم من است. پرسپولیس را دوست
دارم به خاطر دوستان خوبی که دارم و ارزش اجتماعی تیم و تشکیلات باشگاهی.
– پاسخ علی
جباری به آقای قاسم محبوب: اگر خصوصیات خوب برای یک فوتبالیست موفق را میخواهید:
قدرت خوب جسمانی، دید خوب، قدرت تصمیم، سلامت کامل و نیز سرعت و هماهنگی در کار
تیمی را شامل میشود که عموم اینها به تمرینات صحیح و پیگیر نیازمند است. معمولا
بعدازظهرها را برای عموم فوتبالیستها بهتر از ساعات دیگر میدانند چون در علم
فیزیولوژی مطرح است که صبحهای زود هنوز خیلی از عضلات پیکر انسان خواب است.
– پاسخ
داوود میرطوسی به رضا افغان: در دیدار با تاج، سر حال و موفق بودم و تمرینات مرتبی
داشتم. اصولا من مقابل تاج، چهرهای خوب دارم. کسی چه میداند. بهترین تیم برای من
گارد است و بهترین بازیکن علی پروین. شاید باور نکنید که حاضر نشدن یا جریمه شدن
پرسپولیس مقابل تیم ما چقدر برایمان تأسفآور بود. چون خیلی دوست داشتیم یک بازی
پرهیجان داشته باشیم نه دو امتیاز مفت.
– پاسخ
نصرالله عبدالهی به دوشیزه سیمین کمالی: سینما را بیشتر به خاطر سرگرمی میروم و
از حاشیه آن بیاطلاع هستم. هنرمندان مورد علاقه من بهروز وثوقی و … و…. هستند. به
خواندن کتاب نیز علاقه دارم ولی فرصت ندارم. در مورد دوست، حرف زیاد است ولی فعلا
توی تمام بچهها با جواد اللهوردی بیشتر از دیگران جور درمیآیم و حرف همدیگر را
بهتر میفهمیم. من هم برای شما آرزوی سعادت دارم.
– پاسخ
فرامرز ظلی به خانم ویدا ناصری: با تشکر فراروان از محبتی که به من دارید امیدوارم
با تمرینات شدید و مرتبی که آغاز کردهام به فرم دلخواه برسم. سال گذشته شرایط
مناسبی نداشتم به خاطر گرفتاری و کار و بعد هم محرومیت به دلیل تغییر باشگاه. من
عموما با فوتبالیستها دوستی دارم چون دوستی را به هر چیز ترجیح میدهم. در سال ۱۳۲۱ متولد شدهام ولی آدرس منزل را
نگو و نپرس که کار عیب پیدا میکند. آخه عیال من از اون عیالهاست و فکر میکند که
هر نامهای، نامه عاشقانه است!
– پاسخ
فرامرز ظلی به آقای چنگیز همت آزاد: من ۳۰
سال دارم. بهترین بازیام مقابل تیم ترکیه در کادر مسابقات جام عمران منطقهای در
پاکستان بود. تاکنون ۲۳
بار به کشورهای اروپا و آسیا سفر کردهام و بهترین مقامم قهرمانی جام ملتهای آسیا
و مدال نقره بازیهای آسیایی ۱۹۶۶
بانکوک و مدال برنز ارتشهای جهان است. از بازیکنان ایرانی، حسن حبیبی، قلیچخانی،
پروین و مهدی لواسانی را بیشتر میپسندم.
– پاسخ
همایون بهزادی به آقای مسعود مهردادی: درست نمیدانم ولی از سال ۱۳۳۹ تاکنون (۱۳۵۱) گذشته از دوران محرومیتهای شاهین
و این اواخر که گفتند من پیر شدهام، مرتب در تیم ملی بازی کردهام. روزهای اوج من
هم جام آسیای تایلند بوده، بخصوص بازی مقابل عراق. آدرس من نیز مجله دنیای ورزش
است، اگر کاری داشتید مراجعه کنید و یا روزهای تمرین در سالن باشگاه بولینگ و زمین
تمرینی استادیوم پرسپولیس.
– پاسخ
اسماعیل حاجی رحیمیپور به عبدالله امینی: مسأله بازی عالی و تکنیک زیبا همیشه
وجود داشته ولی آدمهایی از شانس محبوبیت برخوردار بودهاند که در قلب دوستداران
رشته خود جا پیدا کردهاند. هنوز نوبت من نرسیده. من جوان تر از دیگران هستم.
درباره کفشهای امضاشده این جانب نیز ملالی نیست جز نداشتن کفش اضافی. از این رو
معذورم. ولی رفیق چطور شده که از میان اینهمه فوتبالیست اسم و رسمدار و غنی، ما
را پیدا کردهای و به جای پیراهن یا عکس امضا شده، یک جفت کفش امضا شده میخواهی؟
حتما آدیداس هم باید باشد؟! اگر دیدیاش سلام ما را هم بهش برسان چون خیلی به
ملاقاتش نیاز دارم.»