اندیشمندی
که مبتلا به بیماری «طلبکاری از زندگی» نیست 11بهمن-96
تهران - ایرنا - داریوش شایگان متفکر
معاصری است که به گفته خود طلبی از دنیا ندارد و مثل بسیاری از روشنفکران به
بیماری «طلبکار بودن از زندگی» مبتلا نیست.
به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، داریوش
شایگان نویسنده، مترجم و متفکر ایرانی که به دلیل سکته مغزی از روز پنجشنبه 5 بهمن
ماه در بیمارستان بستری است، هنوز هوشیاری خود را بازنیافته است.
دوستداران فرهنگ برای این فیلسوف 82 ساله آرزوی بهبودی دارند، به گفته یکی از دوستان شایگان، سطح هوشیاری وی همچنان تغییری نکرده و پایین است بنابراین نمی توان درباره وضعیت عمومی وی در آینده نظر داد.
پزشکان زبده مغز و اعصاب در تلاش برای بازگرداندن شایگان از شرایط موجود هستند.
** اندیشمند معاصر با آثار فراوان در حوزه فلسفه تطبیقی
شایگان که از پدری ایرانی و مادری اهل گرجستان متولد شده، از جمله فیلسوفانی است که نثر فرانسه وی در کتابهای درسی فرانسه چاپ میشود و بیشتر آثارش به زبان فرانسه و در حوزه فلسفه تطبیقی است.
وی همچنین دارای درجه دکترای در رشته هندشناسی است و درباره ادیان هندی تحقیقاتی انجام داده است.
این نویسنده توانا دارای آثار تالیفی و ترجمه زیادی است که از ان جمله می توان به بینش اساطیری، پنج اقلیم حضور، در جستجوی فضاهای گمشده، نگاه شکسته، جنون هشیاری و فانوس جادویی زمان اشاره کرد.
ترجمه فرانسوی «پنج اقلیم حضور» که تالیف وی است اخیرا از سوی انتشارات Albin Michel منتشر شد.
** نشان عالی دولت فرانسه در دستان شایگان
سال 1395 نشان عالی دولت فرانسه در سفارت این کشور به شایگان اعطا شد؛ نشانی که پیش از این هنرمندانی چون لیلا حاتمی، ایرج ناظری، محمدرضا شجریان، عباس کیارستمی و پری صابری آن را دریافت کرده بودند.
نشان لژیون دونور بالاترین نشان افتخار فرانسه است که به پنج سطح درجه بندی شده و شامل سه رده و دو مقام است که پایین ترین رده آن شوالیه است و در ایران بیشتر این رده را می شناسند.
این مترجم توانا که شهرت و اعتباری فراتر از مرزهای ایران دارد در سال 1380 نیز نشان شوالیه را دریافت کرد.
وی در سال 1388 هم از دانشگاه «آرهوس» دانمارک نیز جایزه گفتگوی فرهنگها و تمدنها را از آن خود کرد.
** فانوس جادویی زمان آخرین اثر این استاد قلم
«فانوس جادویی زمان» نام آخرین کتاب شایگان است که درباره زندگی و آثار مارسل پروست نویسنده مطرح فرانسوی نوشته است.
«فانوس جادویی زمان» پس از مدتی از نود و پنجمین سالروز درگذشت این نویسنده بزرگ قرن بیستم مجوز انتشار گرفته و در بازار کتاب، عرضه شده است.
این کتاب 480 صفحهای اخیرا با شمارگان دو هزار نسخه از سوی انتشارات فرهنگ معاصر منتشر و روانه کتابفروشیها شده است.
این استاد دانشگاه در مقدمه این کتاب مینویسد: «علاقه من به پروست به دوران تحصیلم در ژنو بازمیگردد؛ آن زمان ژان روسه، یکی از نمایندگان مکتب ژنو، کلاسی برگزار کرده بود پیرامون بررسی و تحلیل آثار پروست و من نیز در این کلاسها حضور داشتم... اینچنین بود که درصدد مطالعه آثار او برآمدم».
** سختی استفاده از دو زبان از نگاه این رمان نویس برجسته
این مترجم برجسته معاصر درباره دشواری استفاده از دو زبان گفته است: «از آنجا که من هم به فارسی و هم به فرانسه مینویسم، میدانم که برای گذر از یک زبان به زبان دیگر باید مقامهایم را عوض کنم، باید کلید دیگری بکار گیرم، کوک تفکرم را بر هم زنم و آن را بنا بر گام کلیدهای نوشتن و حساسیت تازهای کوک کنم.
این امر صرفا یک تطابق معمولی نیست بلکه از تغییر شکل تمامی «فردیت متافیزیک» حکایت میکند. هنگامی که به فارسی فکر میکنیم، فورا توسط بار کلماتی که به کار میبریم و توسط هارمونیهایی که این کلمات از خود بروز میدهند، روی طول موج معینی میافتیم. این طول موج آنقدر قوی و بار متافیزیکی آن چنان زیاد است که برای آنکه آن را از نو با مقام جهان زبانشناختی دیگری کوک کنیم، باید مشقت فراوانی را تحمل کنیم.
** نگاه متولد پایتخت به معماری تهران
شایگان درباره معماری شهر تهران مطلبی دارد و در آن معماری پایتخت را در دوران قاجار، پهلوی و پس از انقلاب مقایسه کرده است.
وی درباره تهران بعد از انقلاب می نویسد: در این دوران تهران گسترشی بیقاعده داشت. از عرض و از ارتفاع رشد یافت، زیر بار مهاجرت گسترده روستاییان کمر خم کرد و در درازمدت به ابرشهری تبدیل شد که بخشی از جمعیت آن بیخانمان و حاشیهای بودند، نامکانی شد ستیزهجو و بینشان و بیهویت اما مگر تهران، چشمانداز طبیعی خارقالعادهای ندارد؟ منظورم رشته کوه پرشکوه البرز در شمال تهران است که هر برنامه توسعه شهری که از مختصر ذوق و اندک هوشمندی بهرهای میداشت، بیگمان این موهبت استثنایی را که طبیعت چنین سخاوتمندانه به ما بخشیده است، قدر مینهاد و از آن به شایستگی سود میجست. اما افسوس، در تهران، عکس این امر رخ داد، برای آنکه البرز از نظرها پنهان گردد از هیچ تلاشی فروگزاری نشد. گویی عداوت و کینهجویی کمر به نابودی آن بسته بودند.
** بیماری طلبکار بودن از زندگی
شایگان در مطلبی در مجله «اندیشه پویا» درباره مرگ می نویسد: من هر روز صبح که از خواب بیدار میشوم فکر میکنم چرا زندهام؟ و فکر می کنم این یک معجزه است که دوباره بیدار شدهام. فکر می کنم زندگی من پر و کامل بوده و من دیگر از دنیا طلب ندارم و هرچه را میخواستم گرفتهام، میدانم که خیلیها از زندگی و دنیا طلبکارند، از آن کینه دارند و دلخورند... این بیماری در روشنفکران زیاد است. اما من خوشبختانه به آن مبتلا نیستم.
هرچه جلوتر میروید خیابان پشت سر طولانیتر میشود و خیابان روبهرو کوتاهتر. بهجایی میرسید که در مقابلتان فقط یک افق وجود دارد. خیابان به انتها میرسد و پشت سرش یک خیابان دور و دراز است.
من هم به جایی رسیدهام که روبرویم دیگر خیابانی نیست. پشت سرم خیابان طویلی است اما روبرویم دیگر راهی نیست.
** برخی گفته های شایگان
برخی جملات شایگان این نظریه پرداز اجتماعی که در آثار او به چشم می خورد، از این قرار است:
- باید بکوشیم برخلاف عادات و آدابمان یاد بگیریم کدهای ارزیابیمان را واژگون و انگارههای ادراکیمان را ویران کنیم.
- انسان در عین آنکه در جریان تاریخ، روان است، در هیچ آبادی ضدعفونی شده در حالت تعلیق قرار دارد.
- در پشت هر ایدئولوژی پرداز، ذهنیتی سادهانگار و فروکاهنده پنهان است.
- جایگاه هنر آسیایی، همشان و همپایه تجربه معنوی این تمدنها بوده است.
- هر جا که تفکر بر اثر غیبت مفهوم لنگ می زند، پندار جایش را می گیرد تا شکاف ها و چاه و چاله های را پر کند بدین سان ما در نگارستانی از نقش های فریب زندگی می کنیم.
- واقعیات بسیار لجوجاند و پابرجاترین آرزوهای ما را نقش بر آب میسازند.
فراهنگ ** 1880 ** خبرنگار: پروین اروجی * انتشار: امید غیاثوند
دوستداران فرهنگ برای این فیلسوف 82 ساله آرزوی بهبودی دارند، به گفته یکی از دوستان شایگان، سطح هوشیاری وی همچنان تغییری نکرده و پایین است بنابراین نمی توان درباره وضعیت عمومی وی در آینده نظر داد.
پزشکان زبده مغز و اعصاب در تلاش برای بازگرداندن شایگان از شرایط موجود هستند.
** اندیشمند معاصر با آثار فراوان در حوزه فلسفه تطبیقی
شایگان که از پدری ایرانی و مادری اهل گرجستان متولد شده، از جمله فیلسوفانی است که نثر فرانسه وی در کتابهای درسی فرانسه چاپ میشود و بیشتر آثارش به زبان فرانسه و در حوزه فلسفه تطبیقی است.
وی همچنین دارای درجه دکترای در رشته هندشناسی است و درباره ادیان هندی تحقیقاتی انجام داده است.
این نویسنده توانا دارای آثار تالیفی و ترجمه زیادی است که از ان جمله می توان به بینش اساطیری، پنج اقلیم حضور، در جستجوی فضاهای گمشده، نگاه شکسته، جنون هشیاری و فانوس جادویی زمان اشاره کرد.
ترجمه فرانسوی «پنج اقلیم حضور» که تالیف وی است اخیرا از سوی انتشارات Albin Michel منتشر شد.
** نشان عالی دولت فرانسه در دستان شایگان
سال 1395 نشان عالی دولت فرانسه در سفارت این کشور به شایگان اعطا شد؛ نشانی که پیش از این هنرمندانی چون لیلا حاتمی، ایرج ناظری، محمدرضا شجریان، عباس کیارستمی و پری صابری آن را دریافت کرده بودند.
نشان لژیون دونور بالاترین نشان افتخار فرانسه است که به پنج سطح درجه بندی شده و شامل سه رده و دو مقام است که پایین ترین رده آن شوالیه است و در ایران بیشتر این رده را می شناسند.
این مترجم توانا که شهرت و اعتباری فراتر از مرزهای ایران دارد در سال 1380 نیز نشان شوالیه را دریافت کرد.
وی در سال 1388 هم از دانشگاه «آرهوس» دانمارک نیز جایزه گفتگوی فرهنگها و تمدنها را از آن خود کرد.
** فانوس جادویی زمان آخرین اثر این استاد قلم
«فانوس جادویی زمان» نام آخرین کتاب شایگان است که درباره زندگی و آثار مارسل پروست نویسنده مطرح فرانسوی نوشته است.
«فانوس جادویی زمان» پس از مدتی از نود و پنجمین سالروز درگذشت این نویسنده بزرگ قرن بیستم مجوز انتشار گرفته و در بازار کتاب، عرضه شده است.
این کتاب 480 صفحهای اخیرا با شمارگان دو هزار نسخه از سوی انتشارات فرهنگ معاصر منتشر و روانه کتابفروشیها شده است.
این استاد دانشگاه در مقدمه این کتاب مینویسد: «علاقه من به پروست به دوران تحصیلم در ژنو بازمیگردد؛ آن زمان ژان روسه، یکی از نمایندگان مکتب ژنو، کلاسی برگزار کرده بود پیرامون بررسی و تحلیل آثار پروست و من نیز در این کلاسها حضور داشتم... اینچنین بود که درصدد مطالعه آثار او برآمدم».
** سختی استفاده از دو زبان از نگاه این رمان نویس برجسته
این مترجم برجسته معاصر درباره دشواری استفاده از دو زبان گفته است: «از آنجا که من هم به فارسی و هم به فرانسه مینویسم، میدانم که برای گذر از یک زبان به زبان دیگر باید مقامهایم را عوض کنم، باید کلید دیگری بکار گیرم، کوک تفکرم را بر هم زنم و آن را بنا بر گام کلیدهای نوشتن و حساسیت تازهای کوک کنم.
این امر صرفا یک تطابق معمولی نیست بلکه از تغییر شکل تمامی «فردیت متافیزیک» حکایت میکند. هنگامی که به فارسی فکر میکنیم، فورا توسط بار کلماتی که به کار میبریم و توسط هارمونیهایی که این کلمات از خود بروز میدهند، روی طول موج معینی میافتیم. این طول موج آنقدر قوی و بار متافیزیکی آن چنان زیاد است که برای آنکه آن را از نو با مقام جهان زبانشناختی دیگری کوک کنیم، باید مشقت فراوانی را تحمل کنیم.
** نگاه متولد پایتخت به معماری تهران
شایگان درباره معماری شهر تهران مطلبی دارد و در آن معماری پایتخت را در دوران قاجار، پهلوی و پس از انقلاب مقایسه کرده است.
وی درباره تهران بعد از انقلاب می نویسد: در این دوران تهران گسترشی بیقاعده داشت. از عرض و از ارتفاع رشد یافت، زیر بار مهاجرت گسترده روستاییان کمر خم کرد و در درازمدت به ابرشهری تبدیل شد که بخشی از جمعیت آن بیخانمان و حاشیهای بودند، نامکانی شد ستیزهجو و بینشان و بیهویت اما مگر تهران، چشمانداز طبیعی خارقالعادهای ندارد؟ منظورم رشته کوه پرشکوه البرز در شمال تهران است که هر برنامه توسعه شهری که از مختصر ذوق و اندک هوشمندی بهرهای میداشت، بیگمان این موهبت استثنایی را که طبیعت چنین سخاوتمندانه به ما بخشیده است، قدر مینهاد و از آن به شایستگی سود میجست. اما افسوس، در تهران، عکس این امر رخ داد، برای آنکه البرز از نظرها پنهان گردد از هیچ تلاشی فروگزاری نشد. گویی عداوت و کینهجویی کمر به نابودی آن بسته بودند.
** بیماری طلبکار بودن از زندگی
شایگان در مطلبی در مجله «اندیشه پویا» درباره مرگ می نویسد: من هر روز صبح که از خواب بیدار میشوم فکر میکنم چرا زندهام؟ و فکر می کنم این یک معجزه است که دوباره بیدار شدهام. فکر می کنم زندگی من پر و کامل بوده و من دیگر از دنیا طلب ندارم و هرچه را میخواستم گرفتهام، میدانم که خیلیها از زندگی و دنیا طلبکارند، از آن کینه دارند و دلخورند... این بیماری در روشنفکران زیاد است. اما من خوشبختانه به آن مبتلا نیستم.
هرچه جلوتر میروید خیابان پشت سر طولانیتر میشود و خیابان روبهرو کوتاهتر. بهجایی میرسید که در مقابلتان فقط یک افق وجود دارد. خیابان به انتها میرسد و پشت سرش یک خیابان دور و دراز است.
من هم به جایی رسیدهام که روبرویم دیگر خیابانی نیست. پشت سرم خیابان طویلی است اما روبرویم دیگر راهی نیست.
** برخی گفته های شایگان
برخی جملات شایگان این نظریه پرداز اجتماعی که در آثار او به چشم می خورد، از این قرار است:
- باید بکوشیم برخلاف عادات و آدابمان یاد بگیریم کدهای ارزیابیمان را واژگون و انگارههای ادراکیمان را ویران کنیم.
- انسان در عین آنکه در جریان تاریخ، روان است، در هیچ آبادی ضدعفونی شده در حالت تعلیق قرار دارد.
- در پشت هر ایدئولوژی پرداز، ذهنیتی سادهانگار و فروکاهنده پنهان است.
- جایگاه هنر آسیایی، همشان و همپایه تجربه معنوی این تمدنها بوده است.
- هر جا که تفکر بر اثر غیبت مفهوم لنگ می زند، پندار جایش را می گیرد تا شکاف ها و چاه و چاله های را پر کند بدین سان ما در نگارستانی از نقش های فریب زندگی می کنیم.
- واقعیات بسیار لجوجاند و پابرجاترین آرزوهای ما را نقش بر آب میسازند.
فراهنگ ** 1880 ** خبرنگار: پروین اروجی * انتشار: امید غیاثوند