اوین
نامه ی کیهان 4 شنبه 11 بهمن ماه سال 1396
يادداشت روز اوین نامه ی کیهان " پيام رونالد به دونالد از جهنم! "
يادداشت روز اوین نامه ی کیهان " پيام رونالد به دونالد از جهنم! "
شتردرخواب بیند پنبه
دانه گهی لُف لُف خورد گَه دانه دانه . اعتراضات ضد حکومتی خیابانی ناراضیان در
شهرهای کشور که همراه با فریاد مرگ بر دیکتاتور وخامنه ای و سیدعلی حیا کن مملکت
را رها کن و... شعار اصلاح طلب اصولگرا ، دیگه تمومه ماجرا بوده و همه جا طنین انداز شد طوری که سریع اخبارش در سراسر جهان مخابره
وآنتنی شد .
از سوی دیگر نامه سرگشاده
اخیر کروبی ازحصر به خامنه ای که از وی خواسته است به جای انتقاد کردن باید
جوابگوی عملکرد 3 دهه خودباشد که منجر به شرایط بحرانی- انفجاری کنونی شده است .
همچنین امروز روحانی برسر قبر خمینی اخطار کرد همچون رژیم گذشته که فکر می کرد
حکومتش ابدی ومادم العمر است وگوش شنوایی برای شنیدن صدای مردم را نداشت جز موقعی که
صدای انقلاب را شنید که دیگر دیر شده بود بنابراین به خامنه ای توصیه کرده است
باید اعتراض ونقد مردم را قبول کرد وگوش شنوا برای شنیدن داشت تا دیر نشده وکار
ازکار نگذشته است . ولی هم لهجه وهم قلم سربازجوشریعت نداری درحال مشغولیت لف لف خوری
پنبه دانه ای نقل کرده است:
يکي از
اصلي ترين سوالاتي است که دستگاه ديپلماسي آمريکا طي چهار دهه گذشته با آن درگير
بوده و هرچه بر عمر اين نظام افزوده شده، اين سوال براي آمريکايي ها جدي و پيچيده
تر شده و به موازات آن، يافتن پاسخ نيز براي آنان سخت تر شده است. تا جايي که
امروزه برخي تحليلگران آمريکايي – از جمله مکس فيشر تحليلگر نيويورک تايمز- معتقد
است ايران تبديل به چالشي جهاني براي ماهيت آمريکا شده است. چالشي که صرف وجود آن،
زير سوال برنده هژموني آمريکاست و واشنگتن را ديوانه مي کند!
بدون شک هدف اینگونه
ادعاهای وارونه سرهم کردن زیر تیغ پالان خامنه ای گذاشتن است تا بیشتر
عربده کشی ضد آمریکایی ومخالفت با برجام وبی توجهی به مطالبات مردم ایران کند
تادولت با تفنگ و رسانه واقتصاد پاسداران بتواند سیاست غارتگرانه وجنگ افروزانه
وموشکب خودراد نبال کند.
با جمهوري
اسلامي ايران چه بايد کرد؟ اين يکي از اصلي ترين سوالاتي است که دستگاه ديپلماسي
آمريکا طي چهار دهه گذشته با آن درگير بوده و هرچه بر عمر اين نظام افزوده شده،
اين سوال براي آمريکايي ها جدي و پيچيده تر شده و به موازات آن، يافتن پاسخ نيز
براي آنان سخت تر شده است. تا جايي که امروزه برخي تحليلگران آمريکايي – از جمله
مکس فيشر تحليلگر نيويورک تايمز- معتقد است ايران تبديل به چالشي جهاني براي ماهيت
آمريکا شده است. چالشي که صرف وجود آن، زير سوال برنده هژموني آمريکاست و واشنگتن
را ديوانه مي کند!
برخي از تحليلگران و ديپلمات هاي آمريکايي پس از چهار دهه آزمون و خطا و شکست در ميدان مقابله با جمهوري اسلامي، مدتي است که دکترين ظاهراً جديدي را روي ميز رئيس جمهور آمريکا گذاشته اند؛ دکترين ريگان. اين عده به کاخ سفيد پيشنهاد مي کنند همان سياستي را در برابر جمهوري اسلامي در پيش گيرد که رونالد ريگان – چهلمين رئيس جمهور آمريکا، از دي 1359 تا 1367- در زمان خود عليه اتحاد جماهير شوروي اتخاذ کرد. توصيه بکارگيري دکترين ريگان يک ماه پيش و با آغاز آشوب هاي اخير در ايران، کليد خورد.
البته توصيه اين نسخه پيش از اين نيز سابقه داشته و جالب آنکه برخي تحليلگران و ديپلمات هاي آمريکايي در ايام فتنه 88 نيز همين توصيه را به باراک اوباما رئيس جمهور وقت آمريکا داشتند. براي نمونه مي توان به مقاله ري تکيه با عنوان «رهبران ايران در مواجهه با اعتراضات در تنگنا قرار گرفته اند» (31 دسامبر 2009 در روزنامه واشنگتن پست) اشاره کرد که در پايان آن جمهوري اسلامي را به شوروي سابق تشبيه کرده و مدعي مي شود آشوب هاي آن دوران (فتنه 88) موجب فروپاشي انقلاب اسلامي شده و بهتر است اوباما با درس گرفتن از سياست ريگان در قبال مسکو، مشروعيت جمهوري اسلامي را زير سوال برده و در سمت درست تاريخ قرار گيرد. مقاله جيمز فيليپس يکي از محققان ارشد امور خاورميانه در بنياد هريتيج با عنوان «خط مشي ريگان براي ايران مورد نياز است» (دسامبر 2009 در وبسايت بنياد هريتيج) يکي ديگر از اين موارد است.
اين توصيه و خط دهي در دوران جديد جدي تر و پرحجم تر شده است. روزنامه واشنگتن پست 18 دي ماه در تحليلي با عنوان «آشوب در ايران فرصتي براي ترامپ است، اما نه از نوعي که او مي خواهد» به قلم جيک سوليوان (مدير سابق برنامه ريزي در وزارت خارجه آمريکا) و ويليام برنز (معاون سابق وزير خارجه آمريکا و رئيس فعلي بنياد کارنگي) نوشت؛ «آشوب هاي ايران يک فرصت است اما نه از نوعي که ترامپ مي خواهد. ممکن است ترامپ مايل باشد از اين موقعيت براي ضربه زدن و از بين بردن برجام استفاده کند اما اين سياستي اشتباه است و مسير درست حفظ توافق هسته اي و استفاده از اين اعتراضات براي مهار قدرت منطقه اي ايران و فشار در زمينه مسائل حقوق بشري است. با حفظ توافق هسته اي شانس همراهي شرکاي اروپايي در ساير موضوعات نيز بشدت افزايش مي يابد. اين همان کاري است که ريگان در برابر شوروي انجام داد. او با مسکو قرارداد کنترل تسليحاتي امضا کرد و همزمان فشارها در زمينه حقوق بشر و محکوميت بين المللي درباره رفتار خطرناک شوروي را افزايش داد.»
نشريه پولتيکو نيز در تحليلي با عنوان «ترامپ درباره ايران بايد مانند ريگان عمل کند» (19 دي سال جاري) به قلم دنيس راس و ريچارد گلدبرگ همان توصيه را به کاخ سفيد مي کند و سياست ريگان در برابر شوروي را الگويي مناسب براي برخورد با جمهوري اسلامي مي داند و مي نويسد؛ «اين ايده اساسي تنها متعلق به ما نيست و مي تواند با سياست رئيس جمهور رونالد ريگان، که با موفقيت در مورد يک توافقنامه اصلي کنترل تسليحات با اتحاد جماهير شوروي مذاکره کرد، اعتبار داشته باشد. در حالي که ريگان در ملا عام شوروي را «امپراطوري شيطاني» توصيف کرده و از تغيير رژيم حمايت مي کرد و فشار اقتصادي در مورد حقوق بشر را افزايش مي داد.»
راس و گلدبرگ در ادامه به دولت ترامپ توصيه مي کنند تحريم ها و فشارها عليه ايران را با همراهي اتحاديه اروپا در زمينه موضوعات غيرهسته اي افزايش دهد.
نمونه جالب توجه ديگر مقاله هفته پيش دنا روهرباکر، عضو ارشد جمهوريخواه کميته امور خارجي مجلس نمايندگان آمريکا در نشنال اينترست با عنوان «دکترين ريگان براي ايران؟» است. وي که نويسنده متن سخنراني هاي ريگان بوده است در اين مقاله به شکل صريح تري نسبت به همفکران خود پرده از ماهيت اين دکترين برداشته و به مغز آن اشاره مي کند. در واقع دفاع از آزاديخواهي و اعتراضات و حقوق بشر و اين قبيل شعارهاي جذاب اما توخالي از سوي آمريکا، چيزي جز تلاش براي تجزيه ايران نيست. روهرباکر ضمن تعريف و تمجيد از سياست ريگان و نقش آن در فروپاشي بلوک شرق، مي نويسد؛ «ما به دکترين ريگان براي ايران نياز داريم، به ويژه حمايت از کردها، آذري ها، بلوچ ها، اعراب و پارسيان
ضد رژيم براي ايجاد سيستم هاي جديد مبتني بر خودمختاري يا ساختار سياسي فدرال غير متمرکز.» وي بلافاصله براي نشان دادن نمونه موفقيت اين سياست در زمان حاضر به کردهاي سوريه اشاره کرده و «فدراسيون دموکراتيک شمال سوريه» و «شوراهاي دموکراتيک سوري» را نمونه اي موفق در اين زمينه برمي شمارد. همان ها که آمريکا زير پايشان را خالي و امروز زير گلوله و بمباران نيروهاي ترکيه و تروريست هاي مورد حمايت آنکارا در حال کشته شدن هستند! گفتني است روهرباکر همان کسي است که ارديبهشت سال 1392 طرح تجزيه آذربايجان و بلوچستان ايران را به کنگره ارائه کرد که به «قطعنامه 183» معروف شد.
آمريکايي ها در حالي دکترين ريگان را به ترامپ توصيه مي کنند که مروري بر سياست هاي وي در دوران رياست جمهوري خود عليه جمهوري اسلامي نشان مي دهد، شخص ريگان هرچه در چنته داشت براي به زانو درآوردن جمهوري اسلامي به کار بست. در آن سال ها که ايران مشغول نبردي نابرابر با رژيم بعث عراق بود، آمريکايي ها از هيچ کمکي به صدام براي پيروزي وي در جنگ تحميلي دريغ نکردند و حتي در مقطع پاياني جنگ، خود نيز در خليج فارس به طور مستقيم وارد درگيري شدند که به نبرد نفت کش ها مشهور است. ريگان در شرارت و دشمني با جمهوري اسلامي کار را به جايي رساند که حتي هواپيماي مسافري ايران را بر فراز خليج فارس مورد حمله موشکي قرار داده و 290 مسافر مظلوم و بي گناه آن را به شهادت رساند که پيکر قطعه قطعه تعدادي از آنان هرگز کشف نشد و کاپيتان جنايتکار ناو آمريکايي بعدها به دليل اين اقدام وحشيانه مفتخر به دريافت مدال شجاعت نيز شد!
آمريکايي هايي که امروز ريگان را الگو و سرمشق دولتمردان کاخ سفيد براي مقابله با ايران معرفي مي کنند، بايد اين سوال ساده را از خود بپرسند که اگر ريگان عرضه و تواني داشت چرا در آن سال ها که جمهوري اسلامي در آن شرايط سخت و دشوار قرار داشت و بسياري از پيشرفت ها و امکانات و پتانسيل هاي مادي و معنوي امروز خود را نيز نداشت، نتوانست به هدف خود برسد؟
رهبر معظم انقلاب اسلامي ششم دي ماه سال جاري در ديدار اعضاي شوراي هماهنگي تبليغات اسلامي، در مقايسه وضعيت امروز و ديروز جمهوري اسلامي و نتيجه دشمني هميشگي آمريکا با ايران فرمودند؛ «آن کساني که قبلاً در راس حکومت آمريکا بودند، بيکار نبودند، آنها هم خيلي کار مي کردند. ريگان از ترامپ، هم قوي تر بود، هم عاقل تر بود؛ عملاً هم عليه ما اقدام کرد، حالا با تهديد و هياهو. او هنرپيشه بود، بازيگري اش هم بهتر از اين بود، عملاً هم عليه ما اقدام کرد و آن هواپيماي ما را زدند و آن کار را کردند؛ امروز ريگان کجا است، جمهوري اسلامي کجا است؟ امروز جمهوري اسلامي چند برابر زمان ريگان پيشرفت کرده، رشد کرده؛ در همه قسمت ها. او در عذاب الهي الان گرفتار است، جسم اش پوسيده و خاک شده است، روحش هم علي القاعده طبق ضوابطي که ما داريم، مشغول مواخذه پس دادن به دستگاه عدل الهي است؛ اينها هم همين جور هستند. جمهوري اسلامي به توفيق الهي سرِ پا خواهد ماند و اينها هم داغ ضعيف شدن يا از ميدان خارج شدن جمهوري اسلامي بر دلشان خواهد ماند.»
بدون شک اگر ريگان مي توانست پيامي از جهنم براي ترامپ ارسال کند، آن پيام اين بود؛ «چطور يک رئيس جمهور يک بازيگر نباشد؟»؛ سناريو، شکست ايران و محو انقلاب اسلامي بود و من نقشم را خوب بازي کردم اما نتوانستم غلطي کنم. دونالد! نبرد با ايران، کمدي «تنها در خانه2» (فيلمي که ترامپ در آن بازي کرد) نيست.
محمد صرفي
برخي از تحليلگران و ديپلمات هاي آمريکايي پس از چهار دهه آزمون و خطا و شکست در ميدان مقابله با جمهوري اسلامي، مدتي است که دکترين ظاهراً جديدي را روي ميز رئيس جمهور آمريکا گذاشته اند؛ دکترين ريگان. اين عده به کاخ سفيد پيشنهاد مي کنند همان سياستي را در برابر جمهوري اسلامي در پيش گيرد که رونالد ريگان – چهلمين رئيس جمهور آمريکا، از دي 1359 تا 1367- در زمان خود عليه اتحاد جماهير شوروي اتخاذ کرد. توصيه بکارگيري دکترين ريگان يک ماه پيش و با آغاز آشوب هاي اخير در ايران، کليد خورد.
البته توصيه اين نسخه پيش از اين نيز سابقه داشته و جالب آنکه برخي تحليلگران و ديپلمات هاي آمريکايي در ايام فتنه 88 نيز همين توصيه را به باراک اوباما رئيس جمهور وقت آمريکا داشتند. براي نمونه مي توان به مقاله ري تکيه با عنوان «رهبران ايران در مواجهه با اعتراضات در تنگنا قرار گرفته اند» (31 دسامبر 2009 در روزنامه واشنگتن پست) اشاره کرد که در پايان آن جمهوري اسلامي را به شوروي سابق تشبيه کرده و مدعي مي شود آشوب هاي آن دوران (فتنه 88) موجب فروپاشي انقلاب اسلامي شده و بهتر است اوباما با درس گرفتن از سياست ريگان در قبال مسکو، مشروعيت جمهوري اسلامي را زير سوال برده و در سمت درست تاريخ قرار گيرد. مقاله جيمز فيليپس يکي از محققان ارشد امور خاورميانه در بنياد هريتيج با عنوان «خط مشي ريگان براي ايران مورد نياز است» (دسامبر 2009 در وبسايت بنياد هريتيج) يکي ديگر از اين موارد است.
اين توصيه و خط دهي در دوران جديد جدي تر و پرحجم تر شده است. روزنامه واشنگتن پست 18 دي ماه در تحليلي با عنوان «آشوب در ايران فرصتي براي ترامپ است، اما نه از نوعي که او مي خواهد» به قلم جيک سوليوان (مدير سابق برنامه ريزي در وزارت خارجه آمريکا) و ويليام برنز (معاون سابق وزير خارجه آمريکا و رئيس فعلي بنياد کارنگي) نوشت؛ «آشوب هاي ايران يک فرصت است اما نه از نوعي که ترامپ مي خواهد. ممکن است ترامپ مايل باشد از اين موقعيت براي ضربه زدن و از بين بردن برجام استفاده کند اما اين سياستي اشتباه است و مسير درست حفظ توافق هسته اي و استفاده از اين اعتراضات براي مهار قدرت منطقه اي ايران و فشار در زمينه مسائل حقوق بشري است. با حفظ توافق هسته اي شانس همراهي شرکاي اروپايي در ساير موضوعات نيز بشدت افزايش مي يابد. اين همان کاري است که ريگان در برابر شوروي انجام داد. او با مسکو قرارداد کنترل تسليحاتي امضا کرد و همزمان فشارها در زمينه حقوق بشر و محکوميت بين المللي درباره رفتار خطرناک شوروي را افزايش داد.»
نشريه پولتيکو نيز در تحليلي با عنوان «ترامپ درباره ايران بايد مانند ريگان عمل کند» (19 دي سال جاري) به قلم دنيس راس و ريچارد گلدبرگ همان توصيه را به کاخ سفيد مي کند و سياست ريگان در برابر شوروي را الگويي مناسب براي برخورد با جمهوري اسلامي مي داند و مي نويسد؛ «اين ايده اساسي تنها متعلق به ما نيست و مي تواند با سياست رئيس جمهور رونالد ريگان، که با موفقيت در مورد يک توافقنامه اصلي کنترل تسليحات با اتحاد جماهير شوروي مذاکره کرد، اعتبار داشته باشد. در حالي که ريگان در ملا عام شوروي را «امپراطوري شيطاني» توصيف کرده و از تغيير رژيم حمايت مي کرد و فشار اقتصادي در مورد حقوق بشر را افزايش مي داد.»
راس و گلدبرگ در ادامه به دولت ترامپ توصيه مي کنند تحريم ها و فشارها عليه ايران را با همراهي اتحاديه اروپا در زمينه موضوعات غيرهسته اي افزايش دهد.
نمونه جالب توجه ديگر مقاله هفته پيش دنا روهرباکر، عضو ارشد جمهوريخواه کميته امور خارجي مجلس نمايندگان آمريکا در نشنال اينترست با عنوان «دکترين ريگان براي ايران؟» است. وي که نويسنده متن سخنراني هاي ريگان بوده است در اين مقاله به شکل صريح تري نسبت به همفکران خود پرده از ماهيت اين دکترين برداشته و به مغز آن اشاره مي کند. در واقع دفاع از آزاديخواهي و اعتراضات و حقوق بشر و اين قبيل شعارهاي جذاب اما توخالي از سوي آمريکا، چيزي جز تلاش براي تجزيه ايران نيست. روهرباکر ضمن تعريف و تمجيد از سياست ريگان و نقش آن در فروپاشي بلوک شرق، مي نويسد؛ «ما به دکترين ريگان براي ايران نياز داريم، به ويژه حمايت از کردها، آذري ها، بلوچ ها، اعراب و پارسيان
ضد رژيم براي ايجاد سيستم هاي جديد مبتني بر خودمختاري يا ساختار سياسي فدرال غير متمرکز.» وي بلافاصله براي نشان دادن نمونه موفقيت اين سياست در زمان حاضر به کردهاي سوريه اشاره کرده و «فدراسيون دموکراتيک شمال سوريه» و «شوراهاي دموکراتيک سوري» را نمونه اي موفق در اين زمينه برمي شمارد. همان ها که آمريکا زير پايشان را خالي و امروز زير گلوله و بمباران نيروهاي ترکيه و تروريست هاي مورد حمايت آنکارا در حال کشته شدن هستند! گفتني است روهرباکر همان کسي است که ارديبهشت سال 1392 طرح تجزيه آذربايجان و بلوچستان ايران را به کنگره ارائه کرد که به «قطعنامه 183» معروف شد.
آمريکايي ها در حالي دکترين ريگان را به ترامپ توصيه مي کنند که مروري بر سياست هاي وي در دوران رياست جمهوري خود عليه جمهوري اسلامي نشان مي دهد، شخص ريگان هرچه در چنته داشت براي به زانو درآوردن جمهوري اسلامي به کار بست. در آن سال ها که ايران مشغول نبردي نابرابر با رژيم بعث عراق بود، آمريکايي ها از هيچ کمکي به صدام براي پيروزي وي در جنگ تحميلي دريغ نکردند و حتي در مقطع پاياني جنگ، خود نيز در خليج فارس به طور مستقيم وارد درگيري شدند که به نبرد نفت کش ها مشهور است. ريگان در شرارت و دشمني با جمهوري اسلامي کار را به جايي رساند که حتي هواپيماي مسافري ايران را بر فراز خليج فارس مورد حمله موشکي قرار داده و 290 مسافر مظلوم و بي گناه آن را به شهادت رساند که پيکر قطعه قطعه تعدادي از آنان هرگز کشف نشد و کاپيتان جنايتکار ناو آمريکايي بعدها به دليل اين اقدام وحشيانه مفتخر به دريافت مدال شجاعت نيز شد!
آمريکايي هايي که امروز ريگان را الگو و سرمشق دولتمردان کاخ سفيد براي مقابله با ايران معرفي مي کنند، بايد اين سوال ساده را از خود بپرسند که اگر ريگان عرضه و تواني داشت چرا در آن سال ها که جمهوري اسلامي در آن شرايط سخت و دشوار قرار داشت و بسياري از پيشرفت ها و امکانات و پتانسيل هاي مادي و معنوي امروز خود را نيز نداشت، نتوانست به هدف خود برسد؟
رهبر معظم انقلاب اسلامي ششم دي ماه سال جاري در ديدار اعضاي شوراي هماهنگي تبليغات اسلامي، در مقايسه وضعيت امروز و ديروز جمهوري اسلامي و نتيجه دشمني هميشگي آمريکا با ايران فرمودند؛ «آن کساني که قبلاً در راس حکومت آمريکا بودند، بيکار نبودند، آنها هم خيلي کار مي کردند. ريگان از ترامپ، هم قوي تر بود، هم عاقل تر بود؛ عملاً هم عليه ما اقدام کرد، حالا با تهديد و هياهو. او هنرپيشه بود، بازيگري اش هم بهتر از اين بود، عملاً هم عليه ما اقدام کرد و آن هواپيماي ما را زدند و آن کار را کردند؛ امروز ريگان کجا است، جمهوري اسلامي کجا است؟ امروز جمهوري اسلامي چند برابر زمان ريگان پيشرفت کرده، رشد کرده؛ در همه قسمت ها. او در عذاب الهي الان گرفتار است، جسم اش پوسيده و خاک شده است، روحش هم علي القاعده طبق ضوابطي که ما داريم، مشغول مواخذه پس دادن به دستگاه عدل الهي است؛ اينها هم همين جور هستند. جمهوري اسلامي به توفيق الهي سرِ پا خواهد ماند و اينها هم داغ ضعيف شدن يا از ميدان خارج شدن جمهوري اسلامي بر دلشان خواهد ماند.»
بدون شک اگر ريگان مي توانست پيامي از جهنم براي ترامپ ارسال کند، آن پيام اين بود؛ «چطور يک رئيس جمهور يک بازيگر نباشد؟»؛ سناريو، شکست ايران و محو انقلاب اسلامي بود و من نقشم را خوب بازي کردم اما نتوانستم غلطي کنم. دونالد! نبرد با ايران، کمدي «تنها در خانه2» (فيلمي که ترامپ در آن بازي کرد) نيست.
محمد صرفي