این پادشاه لخت
است! 10بهمن-96
وقتی خلیفه خامنه ای باشد که با گزمکان پاسدار
قدرت را قبضه کرده وبا هربهانه ای سنگ
اندازی جلوی پای پاکارش روحانی و دولت می کند .چون هدف چاشنی کردن ضدیت با آمریکا
مخالفت با برجام است .برای اینکه ربط به جنگ قدرت و ثروت باندی وجناحی دارد .
بنابراین قلم زن روزی نامه مهرداد بذرپاش
باید روحانی را تشبیه به پادشاه لخت وخلع سلاح شده از سوی خامنه ای و پاسداران
کند.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، ما 5 سال است به هر
زوری شده، میخواهیم بخشی از نظم جهانی شویم تا اقتصادمان شکوفا شود. وقتی هم در
نهایت میفهمیم مذاکره با آمریکا دیوانگی است و نتیجتاً چنان رونقی ایجاد نمیشود
تا مردم اصلاً به آن 45 هزار تومان پول یارانه نیاز نداشته باشند، در واکنش به یک
مناظره دوطرفه درباره برجام بیانیه میدهیم که: «زمان این تردستیهای
ژورنالیستی مدتهاست گذشته و مردم ما فریب این صحنهسازیهای سیاسی توسط تازه از
راه رسیدگان ناشی و کماطلاع را نخواهند خورد!» اینها اما ظاهراً برای جلوگیری از
تشویش اذهان عمومی کافی نیست. لازم است فردی که 36 سال است ریاست یک روزنامه را در
جهت گردش ممتد نخبگان(!) بر عهده داشته، بگوید اختیارات رئیسجمهور تنها 15 درصد
است و با این اختیارات، خب! نمیشود چنان رونقی ایجاد کرد که کذا...
از نگاه سوژه مورد نظر انگار همه گوشمخملی هستند و کسی عقلش نمیرسد بپرسد شما که اینقدر ریاضیتان خوب است، چرا وعدههای فلهای و بیحساب و کتاب به مردم دادید؟ آن وقت زنگ انشا بود یا خواستید ایدههایتان را روی ما امتحان کنید؟ مگر مملکت، آزمایشگاه است؟ البته ما نیک میدانیم که «آدام اسمیت» پدر معنوی همین نظم جهانی اقتصادمحور که شما و دوستانتان بر خلاف امام(ره)، معتقد به دوستی با آن هستید، انسان را حیوان میدید. حیوانی اقتصادی! بگذریم... حالا اما من نوید میدهم که بیانیههای آتشین دیگری در حال پخت و پز است. بیانیههایی به مراتب کوبندهتر از «پخش چنین دیدگاههای متوهمانه یا مصاحبههای سخیف ساختگی علیه برجام!»....
شواهد میگوید جناب مسیح مهاجری نیز خود را آماده کرده تا باز هم اختیارات رئیسجمهور را تفریق و تقسیم کند. چطور؟ عرض میکنم! وزیر محترم امور خارجه اخیراً طی مقالهای در فایننشالتایمز راهکار جدیدی برای حل مسائل منطقه ارائه کردهاند. چکیده حرف ایشان این است که دوستان اروپایی ما، متحدان خود-ترامپ- را راضی کنند تا برای حل اختلافات منطقهای، یک «مجمع گفتوگوی منطقهای» در منطقه خلیجفارس شکل دهیم. وزیر محترم در مقاله خود، از لزوم ایجاد یک «شبکه امنیتی» برای تامین امنیت خلیجفارس گفتهاند:«دوران گرد هم آمدن کشورهای یک منطقه با هدف ایجاد امنیت اختصاصی برای خود و محروم کردن دیگران از آن امنیت، گذشته است و حالا دوران ایجاد شبکههای امنیتی است».
جناب ظریف سهواً یا به جد، در بخشی دیگر از مقاله، تلویحاً ائتلاف نمایشی غربیها برای مبارزه با داعش را نیز که قصد داشت 30 ساله(!) کلک داعش را بکند، در نابودی آن سهیم دانسته، نوشتهاند: «روابطی که از رهاورد همکاری در جنگ با داعش ایجاد شده، میتواند طلیعه دورانی جدید باشد!» ایشان البته پیش از این در 20 آذرماه نیز با انتشار مقالهای در نیویورکتایمز- که آن هم از رسانههای منتقد سرسخت ترامپ محسوب میشود! - صورتمساله بحران موجود در منطقه را چنین تشریح کرده بودند: «اروپا نباید به عزم واشنگتن برای تغییر توجهات به یک بحران غیرضروری دیگر تن دهد؛ چه برنامه موشکی دفاعی ایران باشد و چه حضور و نفوذ منطقهای ایران!»
شبکه امنیتی اما چیست و چرا اولاً عملیاتی نیست و ثانیاً چیزی جز دادن باجهای منطقهای از سوی ایران نمیتواند باشد؟ حالا در قرن 21، بسیاری از کشورها به تبع روابط اقتصادی گسترده با یکدیگر، ورای اختلافات ایدئولوژیک، سیاسی و... در صورت تعارض شدید در یک موضوع خاص نیز نمیتوانند وارد درگیری نظامی با یکدیگر شوند، چرا که بالا بردن سطح تنشها، نتیجهای جز ضربه دیدن اقتصاد خودشان نخواهد داشت. صبوری روسیه در مساله هدف قرار دادن هواپیمای جنگیاش از سوی ترکیه، مصداق روشن چنین واقعیتی است. به بیان دیگر، ما در منطقه غرب آسیا، هماکنون نیز شبکهای امنیتی را شاهد هستیم. شبکهای متشکل از کشورهای همپیمان و در عین حال متعارض در موضوعات مختلف که ما هم جزو آن هستیم. پایه اصلی چنین شبکهای نیز بیش از هر چیز، منافع راهبردی و اقتصادی مشترک است.
در این شرایط، سوال این است: در شرایط عدم چنین پیوستگی اقتصادی بین ما و کشورهای حاشیه خلیجفارس و در حالی که ما خود توان موشکی و نفوذ منطقهایمان را به عنوان بحران اصلی مورد بحث معرفی میکنیم، چه شبکه امنیتی جدیدی قرار است خلق شود؟ ما تا همین چند ماه پیش، تنها به سیستم مالی امارات متصل بودیم که پیرو تحریم و فشارهای جدید آمریکا، بانکهای دوبی نیز حسابهای ما را یکی یکی مسدود کردند و اکنون چیزی جز فاصله، بین ما و نوچههای آمریکا و انگلیس در منطقه باقی نمانده است. اما پاسخ سوال روشنتر از آن است که محتاج تفسیر باشد: دوستان دیپلمات دوست دارند مانند برجام، در منطقه نیز امتیازهایی به طرف مقابل بدهند، بدون آنکه معلوم شود ما در مقابل، قرار است چه چیزی دریافت کنیم.
در این شرایط، نقد به این برجام احتمالی جدید، طبعاً با بیانیههایی کوبندهتر مواجه خواهد شد؛ چرا؟ چون ما در مقطع پیشابرجام، هرگز در این سطح از تعارض سیاسی، اقتصادی، امنیتی و... با آمریکا نبودیم و طبیعتاً برای دادن امتیاز در حال حاضر، باید دهان منتقدان را محکمتر خرد کرد. روزنامه شرق نیز احتمالاً برای کاستن فضای تنگ و ترش چنین یادداشتهایی، مجدداً اقدام به بزک و دوزک برجام جدید خواهد کرد! تجربه اما به ما میگوید کرنش برابر آمریکا، چیزی جز افزایش تنش در ابعاد اقتصادی، سیاسی، امنیتی و... به دنبال نخواهد داشت. شکلگیری شبکه امنیتی نیز دستوری نیست که بتوان آن را با تشکیل «مجمع گفتوگوی منطقهای» به یکباره خلق کرد، بلکه نتیجه همکاریهای بلندمدت اقتصادی- سیاسی است و خود بهخود شکل میگیرد. ما اما با تصویب پیشدستانه کنوانسیون پالرمو در مجلس، به پیشواز اعطای امتیازات منطقهای رفتهایم. خلاصه، این پادشاه لخت است آقایان!
از نگاه سوژه مورد نظر انگار همه گوشمخملی هستند و کسی عقلش نمیرسد بپرسد شما که اینقدر ریاضیتان خوب است، چرا وعدههای فلهای و بیحساب و کتاب به مردم دادید؟ آن وقت زنگ انشا بود یا خواستید ایدههایتان را روی ما امتحان کنید؟ مگر مملکت، آزمایشگاه است؟ البته ما نیک میدانیم که «آدام اسمیت» پدر معنوی همین نظم جهانی اقتصادمحور که شما و دوستانتان بر خلاف امام(ره)، معتقد به دوستی با آن هستید، انسان را حیوان میدید. حیوانی اقتصادی! بگذریم... حالا اما من نوید میدهم که بیانیههای آتشین دیگری در حال پخت و پز است. بیانیههایی به مراتب کوبندهتر از «پخش چنین دیدگاههای متوهمانه یا مصاحبههای سخیف ساختگی علیه برجام!»....
شواهد میگوید جناب مسیح مهاجری نیز خود را آماده کرده تا باز هم اختیارات رئیسجمهور را تفریق و تقسیم کند. چطور؟ عرض میکنم! وزیر محترم امور خارجه اخیراً طی مقالهای در فایننشالتایمز راهکار جدیدی برای حل مسائل منطقه ارائه کردهاند. چکیده حرف ایشان این است که دوستان اروپایی ما، متحدان خود-ترامپ- را راضی کنند تا برای حل اختلافات منطقهای، یک «مجمع گفتوگوی منطقهای» در منطقه خلیجفارس شکل دهیم. وزیر محترم در مقاله خود، از لزوم ایجاد یک «شبکه امنیتی» برای تامین امنیت خلیجفارس گفتهاند:«دوران گرد هم آمدن کشورهای یک منطقه با هدف ایجاد امنیت اختصاصی برای خود و محروم کردن دیگران از آن امنیت، گذشته است و حالا دوران ایجاد شبکههای امنیتی است».
جناب ظریف سهواً یا به جد، در بخشی دیگر از مقاله، تلویحاً ائتلاف نمایشی غربیها برای مبارزه با داعش را نیز که قصد داشت 30 ساله(!) کلک داعش را بکند، در نابودی آن سهیم دانسته، نوشتهاند: «روابطی که از رهاورد همکاری در جنگ با داعش ایجاد شده، میتواند طلیعه دورانی جدید باشد!» ایشان البته پیش از این در 20 آذرماه نیز با انتشار مقالهای در نیویورکتایمز- که آن هم از رسانههای منتقد سرسخت ترامپ محسوب میشود! - صورتمساله بحران موجود در منطقه را چنین تشریح کرده بودند: «اروپا نباید به عزم واشنگتن برای تغییر توجهات به یک بحران غیرضروری دیگر تن دهد؛ چه برنامه موشکی دفاعی ایران باشد و چه حضور و نفوذ منطقهای ایران!»
شبکه امنیتی اما چیست و چرا اولاً عملیاتی نیست و ثانیاً چیزی جز دادن باجهای منطقهای از سوی ایران نمیتواند باشد؟ حالا در قرن 21، بسیاری از کشورها به تبع روابط اقتصادی گسترده با یکدیگر، ورای اختلافات ایدئولوژیک، سیاسی و... در صورت تعارض شدید در یک موضوع خاص نیز نمیتوانند وارد درگیری نظامی با یکدیگر شوند، چرا که بالا بردن سطح تنشها، نتیجهای جز ضربه دیدن اقتصاد خودشان نخواهد داشت. صبوری روسیه در مساله هدف قرار دادن هواپیمای جنگیاش از سوی ترکیه، مصداق روشن چنین واقعیتی است. به بیان دیگر، ما در منطقه غرب آسیا، هماکنون نیز شبکهای امنیتی را شاهد هستیم. شبکهای متشکل از کشورهای همپیمان و در عین حال متعارض در موضوعات مختلف که ما هم جزو آن هستیم. پایه اصلی چنین شبکهای نیز بیش از هر چیز، منافع راهبردی و اقتصادی مشترک است.
در این شرایط، سوال این است: در شرایط عدم چنین پیوستگی اقتصادی بین ما و کشورهای حاشیه خلیجفارس و در حالی که ما خود توان موشکی و نفوذ منطقهایمان را به عنوان بحران اصلی مورد بحث معرفی میکنیم، چه شبکه امنیتی جدیدی قرار است خلق شود؟ ما تا همین چند ماه پیش، تنها به سیستم مالی امارات متصل بودیم که پیرو تحریم و فشارهای جدید آمریکا، بانکهای دوبی نیز حسابهای ما را یکی یکی مسدود کردند و اکنون چیزی جز فاصله، بین ما و نوچههای آمریکا و انگلیس در منطقه باقی نمانده است. اما پاسخ سوال روشنتر از آن است که محتاج تفسیر باشد: دوستان دیپلمات دوست دارند مانند برجام، در منطقه نیز امتیازهایی به طرف مقابل بدهند، بدون آنکه معلوم شود ما در مقابل، قرار است چه چیزی دریافت کنیم.
در این شرایط، نقد به این برجام احتمالی جدید، طبعاً با بیانیههایی کوبندهتر مواجه خواهد شد؛ چرا؟ چون ما در مقطع پیشابرجام، هرگز در این سطح از تعارض سیاسی، اقتصادی، امنیتی و... با آمریکا نبودیم و طبیعتاً برای دادن امتیاز در حال حاضر، باید دهان منتقدان را محکمتر خرد کرد. روزنامه شرق نیز احتمالاً برای کاستن فضای تنگ و ترش چنین یادداشتهایی، مجدداً اقدام به بزک و دوزک برجام جدید خواهد کرد! تجربه اما به ما میگوید کرنش برابر آمریکا، چیزی جز افزایش تنش در ابعاد اقتصادی، سیاسی، امنیتی و... به دنبال نخواهد داشت. شکلگیری شبکه امنیتی نیز دستوری نیست که بتوان آن را با تشکیل «مجمع گفتوگوی منطقهای» به یکباره خلق کرد، بلکه نتیجه همکاریهای بلندمدت اقتصادی- سیاسی است و خود بهخود شکل میگیرد. ما اما با تصویب پیشدستانه کنوانسیون پالرمو در مجلس، به پیشواز اعطای امتیازات منطقهای رفتهایم. خلاصه، این پادشاه لخت است آقایان!
یادداشت وطن امروز/ حسن رضایی