اوین نامه ی کیهان 3 شنبه 8 خرداد ماه سال 1397
يادداشت روز اوین نامه کیهان "اشتباهات و تناقضات
راهبردي دولت"
نزدیک
ترین هم لهجه سربازجو شریعت نداری آنگونه علیه برجام گرد وخاک کرده وکیفرخواست 12
بندی تنظیم کرده است که انگاری خامنه ای نقش کلیدی موافقت در مذاکره هسته ای وبرجام ایفا نکرد .از
سوی دیگر پاسداران هم از ابتدا مخالف برجام نبودند و بنای مخالفت با برجام نگذاشتند
ودر ادامه پیگیری روند مذاکرات برجام
ازسوی دولت روحانی اخلال گری نکرده اندکه یادداشت روز نویس با
فراموش یا کتمان کردن موردهای اشاره شده اینگونه دولت روحانی به ویژه تیم مذاکره
کننده هسته ای تمسخر ومتهم و محکوم کرده است:
نوشتن
قرارداد يک طرفه و فاقد ضمانت اجرا، يک شاهکار حقوقي کمياب است. خانم شرمن و آقاي
عراقچي در مذاکرات حتي عکس نوه خود را به هم نشان دادند و آقايان ظريف و کري باهم
پياده روي کردند. عراقچي مي گفت امضاي کري تضمين است! اما شرمن اخيرا گفت «يقينا
مي دانستيم احتمال لغو توافق وجود دارد. همتايان ايراني مدام مي پرسيدند چگونه
بدانيم به توافق پايبند مي مانيد و من گفتم راهي براي اين کار وجود ندارد»! به
تصريح آيه 22 سوره ابراهيم، شيطان در قيامت مي گويد «ما کان لي عليکم من سلطان الا
ان دعوتکم فاستجبتم لي. من بر شما تسلط و راهي نداشتم، فراخواندم و اجابت کرديد».
اولويت مهم ملي در هفته هاي پيش رو، تغيير مبنايي رويکرد دولت است. رويکرد کاريکاتوري به مديريت، اولويت برجام و تعامل با غرب را به اندازه کل پيکره مسئوليت هاي دولت، فربه - بلکه فربه تر از کل پيکره دولت- کرد و باقي پيکر را نحيف و ضعيف گذاشت. اين رويکرد قبلا هم جواب نمي داد؛ چه رسد به اينکه با خروج کدخداي اروپايي ها، عملا ديگر برجامي وجود ندارد. آيا دولت نشانه هايي مبني بر اينکه نمي خواهد اشتباهات راهبردي پنج سال گذشته را ادامه دهد، از خود بروز خواهد داد؟
1- آغاز انحراف، به اعتماد نسبت به رژيم هاي ستمگري مانند آمريکا و انگليس و فرانسه بر مي گردد. سنت الهي، مومنان را از اعتماد و اتکا و ميل به ستمگران بر حذر مي دارد. «... وَلَا تَرْكَنُوا إِلَي الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ الله مِنْ اَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ. و به آنها که ستم کردند، تمايل و تکيه و اعتماد نكنيد كه موجب مي شود آتش شما را فرا گيرد. و جز خدا هيچ ولي و سرپرستي براي شما نيست. بنابراين ياري نمي شويد». (آيه 113 سوره هود)
2- نوشتن قرارداد يک طرفه و فاقد ضمانت اجرا، يک شاهکار حقوقي کمياب است. خانم شرمن و آقاي عراقچي در مذاکرات حتي عکس نوه خود را به هم نشان دادند و آقايان ظريف و کري باهم پياده روي کردند. عراقچي مي گفت امضاي کري تضمين است! اما شرمن اخيرا گفت «يقينا مي دانستيم احتمال لغو توافق وجود دارد. همتايان ايراني مدام مي پرسيدند چگونه بدانيم به توافق پايبند مي مانيد و من گفتم راهي براي اين کار وجود ندارد»! به تصريح آيه 22 سوره ابراهيم، شيطان در قيامت مي گويد «ما کان لي عليکم من سلطان الا ان دعوتکم فاستجبتم لي. من بر شما تسلط و راهي نداشتم، فراخواندم و اجابت کرديد».
3- عجيب اينکه هنوز هم امثال آقاي روحاني اصرار دارند دموکرات ها (طراحان تحريم هاي فلج کننده، آشوب و بي ثباتي 88، ترور و خرابکاري هسته اي، و جنگ هاي نيابتي داعش عليه ايران) را ماهيتا جدا از جمهوري خواهان و ترامپ وانمود کنند و به همان ها که اين کلاه بزرگ را سرشان گذاشتند، به چشم مردماني مودب و دلسوز بنگرند. با همين دستگاه ادراکي معيوب بود که اوباما را بسيار مودب يافتند و لفاظي رئيس جمهور قبلي فرانسه را باور کردند و گفتند «رئيس جمهور فرانسه به من در پاريس گفت يکي از اهداف روابط با ايران، اشتغال جوانان ايران است»! اما حالا ماکرون مي گويد درباره تحريم ها و تصميم شرکت هاي فرانسوي نمي تواند کاري بکند. پس برجام به چه کاري مي آيد؟
4- مطالبه تضمين، 3 سال پس از اجراي يک قرارداد، از آن حکايت هاي تلخ است. گرفتن تضمين از طرف مقابل، پيش شرط اجراي هر قرارداد معتبري است. همچنين پيش بيني خسارت در صورت عدم پايبندي به تعهدات، جزو بديهي ترين اصول عقد قرارداد است. از ديگر لوازم ماندگاري يک قرارداد، «پيش بيني مکانيسم معتبر شکايت، توازن تعهدات طرفين و همزماني اجراي آن، در کنار امکان برگشت پذيري سريع تعهدات در صورت بدعهدي طرفين» است. متاسفانه هيچ يک از اين 6 شرط در توافق برجام (و توتال و بوئينگ و...) رعايت نشد. آمريکا به همين دليل، هم بارها توافق را زير پا گذاشت و هم پس از گرفتن امتيازات لازم، بدون کمترين هزينه از توافق خارج شد. اروپايي ها نيز دليلي نمي بينند براي پايمال نشدن حقوق ايران تحرکي داشته باشند.
5- آقاي ظريف در وين گفت «گرفتن ضمانت از اروپايي ها ناممکن نيست». واقعا؟ 35 ماه پس از انعقاد توافق و 28 ماه پس از اجراي يک سويه آن، تازه وقت گرفتن تضمين است؟ چرا توافق در 28 ماه گذشته بدون هيچ تضمين گرفتني توسط دولت ما اجرا شد؟ اگر از مردم عادي بپرسيد براي خريد يک خانه يا فروش يک خودرو چگونه قراردادي بايد نوشت که معتبر باشد و سرتان کلاه نرود، آيا حتي يک نفر، قرارداد بي چفت و بستي شبيه برجام (بدون رعايت اصول شش گانه) را که طرف مقابل بتواند پول يا مايملک شما را بالا بکشد اما به وعده اش عمل نکند، تجويز مي کند؟ در چه حال و هوايي بودند که چنين قراردادي را امضا کردند و جشن هم گرفتند؟
6- آقاي عراقچي مي گويد «مشکلات بانکي ما يک چهارمش به تحريم هاي هسته اي باز مي گشت. يک مقداري به تحريم هاي اوليه و يک سوم به «اف.اي.تي.اف»باز مي گردد.... بايد اين را درک کنيم(!!) که اروپايي ها براي همکاري با ايران بدون آمريکا با دو مشکل مواجه هستند. يکي مشکل سياسي است. آمريکا و اروپا شراکت راهبردي دارند. اروپايي ها به لحاظ فني هم مشکلاتي دارند. شرکتها بر اساس سيستم سرمايه داري توسط مديران و هيئت مديران خود اداره مي شوند». فرض کنيد جاي آقاي عراقچي، موگريني يا معاونش هلگا اشميد در گفت و گوي ويژه خبري حضور داشتند. آيا سست عهدي و بي مبالاتي اروپايي ها را بهتر از اين توجيه مي کردند؟! همين جا بايد از صدا و سيما گلايه کرد که همچنان اشتباه گذشته در محدود کردن انتشار نقدهاي صاحب نظران را - اين بار درباره اروپا- تکرار مي کند و آنتن را يکطرفه کرده است. اظهارات عراقچي درباره برداشته شدن يک چهارم تحريم هاي بانکي با برجام در حالي است که روحاني روز اعلام توافق گفت «در روز اجراي توافق، تمام تحريم هاي بانکي و مالي يکجا برداشته مي شود». سخنان امثال عراقچي و روحاني، چراغ سبز پياپي به آمريکا و اروپاست مبني بر اينکه دولت ايران، با کج رفتاري و بي صفتي هاي شما برخورد نمي کند؛ بنابراين به بدعهدي خود ادامه دهيد! با اين دست فرمان، قطعا عايدي ناچيز برجام براي دولت به هيچ گرايش پيدا خواهد کرد.
7- برجام حتي زماني که آمريکا ظاهرا از توافق خارج نشده بود، سالي 3 بار سکته مي کرد. در سکوت تيم مذاکره کننده ما، کنگره مصوبه اي گذراند مبني بر اينکه دولت آمريکا بايد هر 4 ماه يک بار، ضمن گزارش درباره روند پايبندي ايران، تعليق تحريم ها را تمديد کند! يا به عبارت ديگر بتواند دبّه کند. دولت عجول ما يک بار براي 10-15 سال تعهد داد و ظرف 2 ماه همه تعهداتش را به اجرا گذاشت اما در مقابل پذيرفت آمريکا 4 ماه يک بار به برجام شوک بدهد! نتيجه اينکه هيچ سرمايه گذار خارجي جرئت نکرد حتي همکاري ميان مدت داشته باشد. ظرف 4 ماه، کدام همکاري اقتصادي پايدار را مي شود انجام داد؟! برجام برخلاف تصور، تبديل به شمشير داموکلس تهديد و القاي بي ثباتي نسبت به محيط اقتصادي پر سود و جذاب ايران شد.
8- اعتبار زدايي از دولت، يکي از خسارتهاي برجام است. آمريکا و اروپا به اعتبار برجام زدگي آقاي روحاني، تهديدهاي او به تلافي را «معتبر» نمي دانند. برجام طي 28 ماه پس از اجرا دايما زير پا ماند، چون غرب اين گونه مي فهميد که هر معامله اي با توافق بکند، اعتراض موثري از تيم روحاني دريافت نمي کند. آمريکا با اين يقين، رويکرد نقضي را که پيوسته «اعمال» مي کرد، «اعلام» هم کرد تا عايدي «تقريبا هيچ» برجام، تبديل به «تحقيقاً هيچ» شود. تناقض بزرگي اتفاق افتاد. تيم روحاني، از يک طرف چنان برجام را بزرگ داشتند که از يک رفتار تاکتيکي در حوزه ديپلماسي، به راهبرد مقدس ارتقا دادند. مذاکره و توافق، يک ابزار مشروط و طرفيني است. اما روحاني و تيمش به به نحوي رفتار کردند که گويا حاضر به توافق به هر قيمت و ماندن و اجراي يکطرفه آن هستند! آنها نگاه حيثيتي به برجام داشتند و ماجرا را ناموسي کردند؛ چنانکه هيچ صاحب نظري نتواند درباره منافذ و خلل آن چون و چرا کند. اما همين مسئله حيثيتي، وقتي با دست درازي پياپي آمريکا و اروپا مواجه مي شود، برخي مديران غيور برجام زده، تمام غيرت و حساسيت خود را غلاف مي کنند و رو به سمتي ديگر مي چرخانند! تا اين رويکرد غلط دگرگون نشود، برجام به ابتذال بيشتري کشيده خواهد شد. روحاني بايد در مقابل دشمنان، اعتبار دولت خود را در تراز اقتدار نظام جمهوري اسلامي بازسازي کند.
9- دو سال قبل از برجام و سه سال پس از اجراي نيم بند آن، 25 وزارتخانه و معاونت رئيس جمهور به جز استثناهايي، معطل و منتظر عملکرد جادويي برجام بوده اند؛ انگار قرار است غولي از اين چراغ جادو بيرون بيايد و با کارهاي محيرالعقول، زحمت تدبير و تلاش سختکوشانه را از روي دوش برخي دولتمردان بردارد. اما اکنون يکي بايد به داد غول گرفتار در چراغ برسد و آن را از مخمصه برهاند. طي اين 5 سال، به خاطر ديپلماسي زدگي (برجام زدگي)، از کارکرد تيم اقتصادي دولت غفلت شد. در برابر وزارت خزانه داري (جنگ) آمريکا که جور پنتاگون را مي کشيد، اين طرف ستاد اقتصادي دولت، طفيلي ديپلماسي التماسي و راهبرد «واردات چشم پرکن» قرار گرفت. امروز اين اتفاق نظر وجود دارد که دولت از ضعف فرماندهي توانمند رنج مي برد. به تعبير فرشاد مومني کارشناس اقتصادي حامي دولت، «دولت روحاني، اقتصاد را وصله و پينه اي اداره مي کند و بي برنامه ترين دولت سه دهه گذشته است». و به تصريح طهماسب مظاهري وزير اقتصاد دولت اصلاحات «اگر روال فعلي بي تحرکي دولت ادامه پيدا کند، وضعيت شاخص هاي اقتصادي نامطلوب خواهد شد».
10- روحاني سال 91 به طعنه مي گفت «کشور مدير مي خواهد نه نوکر» و اکنون مي گويد «ما نوکر مردم هستيم». مردم اما در مديريت حرف، نه مديريت ديدند و نه نوکري. آقاي روحاني آن گونه که وزير ارتباطات گفت، ساعت 10 صبح «خسته» بوده و گرنه آمار اشتغال 200 هزار نفري در فضاي مجازي را 2 ميليون شغل اعلام نمي کرد (آمار واقعي 33 هزار شغل است). وقتي از خستگي حرف مي زنيم، دقيقا درباره چه چيزي حرف مي زنيم؟ عبدالله ناصري (عضو شوراي سياستگذاري اصلاح طلبان) خبر مي دهد «روحاني در مقايسه با همه روساي جمهور پيشين، وقت براي دولت نمي گذارد». او 9:30 صبح تا 19 سر کار است. ناطق نوري با اعتراض به روحاني گفته؛ من که فقط يک حوزه علميه در لواسان دارم، از ساعت 6:30 صبح آنجا حاضر مي شوم، شما بايد کمي زودتر برويد و به سخن وزرايتان گوش کنيد. روحاني حوزه هاي کليدي را شوخي گرفته. او به دليل روحيه اش مشورت پذير نيست. حوزه اقتصادي دولت بسيار به هم ريخته است».
11- مرحوم هاشمي در آخرين جلسه يکي از کميسيون هاي مجمع تشخيص مصلحت نظام، از شيوه مديريت روحاني انتقاد کرده بود؛ به اين دليل که وقت کافي براي رسيدگي به مشکلات اقتصادي نمي گذارد و ملاقات با او حتي براي من (هاشمي) هم آسان نيست. هاشمي 9 آبان 95 به روزنامه اعتماد گفت «از همان سال اول تاکيد داشتم که نقدينگي در کشور زياد داريد و الان اين نقدينگي در کارهاي انگلي مصرف مي شود. دو، سه سال وقت کشور تلف شد... يکسري نيازهايي هست که اکثريت مردم به آن نياز دارند و تا اين زمان کار عمده اي روي آن انجام نشد که يکي مسئله اشتغال است». او همچنين گفته بود با 20 درصد نقدينگي مي شد به اقتصاد رونق داد.
12- تناقضات عجيبي در دولت رخ داده است. گفتند تزريق پول به حوزه مسکن - که 250 شاخه شغلي و صنعتي را فعال مي کرد، مردم را صاحبخانه مي نمود و به اقتصاد رونق مي داد- موجب افزايش نقدينگي و تورم مي شود؛ پس بايد نقدينگي را جمع کرد. با اين سياست انقباضي، رکود اقتصادي را شدت بخشيدند اما با اين وجود، نقدينگي430 هزار ميلياردي را ظرف 5 سال، به 1485 هزار ميليارد تومان (بيش از سه برابر) رساندند! اين نقدينگي تورم زا مدتي به سمت سوداگري زمين و مسکن رفت، سپس در دو سال گذشته به ويژه 6 ماه اخير، بازار طلا و ارز را هدف گرفت. بنابراين تورمي که به قيمت تحميل رکود، کاهش يافته بود، رو به افزايش گذاشت و مثلا بر اساس گزارش بانک مرکزي، به 34 درصد در بخش مسکن در تهران رسيد. همزمان قيمت ارز صد درصد افزايش يافت! عجيب اينکه دولت در همين دوره، در به در جذب سرمايه گذار خارجي بود! آيا نمي شد با رونق دادن به بخش مسکن از طريق انتقال سرمايه هاي سرگردان و تضمين سود آن، به اقتصاد رونق داد، مشکل مسکن را چاره جويي کرد و از آشفتگي بازار ارز مانع شد؟ چرا همزمان، سيلاب نقدينگي و قحطي منابع سرمايه گذاري را موجب شدند؟ نويسنده: محمد ايماني
اولويت مهم ملي در هفته هاي پيش رو، تغيير مبنايي رويکرد دولت است. رويکرد کاريکاتوري به مديريت، اولويت برجام و تعامل با غرب را به اندازه کل پيکره مسئوليت هاي دولت، فربه - بلکه فربه تر از کل پيکره دولت- کرد و باقي پيکر را نحيف و ضعيف گذاشت. اين رويکرد قبلا هم جواب نمي داد؛ چه رسد به اينکه با خروج کدخداي اروپايي ها، عملا ديگر برجامي وجود ندارد. آيا دولت نشانه هايي مبني بر اينکه نمي خواهد اشتباهات راهبردي پنج سال گذشته را ادامه دهد، از خود بروز خواهد داد؟
1- آغاز انحراف، به اعتماد نسبت به رژيم هاي ستمگري مانند آمريکا و انگليس و فرانسه بر مي گردد. سنت الهي، مومنان را از اعتماد و اتکا و ميل به ستمگران بر حذر مي دارد. «... وَلَا تَرْكَنُوا إِلَي الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ الله مِنْ اَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ. و به آنها که ستم کردند، تمايل و تکيه و اعتماد نكنيد كه موجب مي شود آتش شما را فرا گيرد. و جز خدا هيچ ولي و سرپرستي براي شما نيست. بنابراين ياري نمي شويد». (آيه 113 سوره هود)
2- نوشتن قرارداد يک طرفه و فاقد ضمانت اجرا، يک شاهکار حقوقي کمياب است. خانم شرمن و آقاي عراقچي در مذاکرات حتي عکس نوه خود را به هم نشان دادند و آقايان ظريف و کري باهم پياده روي کردند. عراقچي مي گفت امضاي کري تضمين است! اما شرمن اخيرا گفت «يقينا مي دانستيم احتمال لغو توافق وجود دارد. همتايان ايراني مدام مي پرسيدند چگونه بدانيم به توافق پايبند مي مانيد و من گفتم راهي براي اين کار وجود ندارد»! به تصريح آيه 22 سوره ابراهيم، شيطان در قيامت مي گويد «ما کان لي عليکم من سلطان الا ان دعوتکم فاستجبتم لي. من بر شما تسلط و راهي نداشتم، فراخواندم و اجابت کرديد».
3- عجيب اينکه هنوز هم امثال آقاي روحاني اصرار دارند دموکرات ها (طراحان تحريم هاي فلج کننده، آشوب و بي ثباتي 88، ترور و خرابکاري هسته اي، و جنگ هاي نيابتي داعش عليه ايران) را ماهيتا جدا از جمهوري خواهان و ترامپ وانمود کنند و به همان ها که اين کلاه بزرگ را سرشان گذاشتند، به چشم مردماني مودب و دلسوز بنگرند. با همين دستگاه ادراکي معيوب بود که اوباما را بسيار مودب يافتند و لفاظي رئيس جمهور قبلي فرانسه را باور کردند و گفتند «رئيس جمهور فرانسه به من در پاريس گفت يکي از اهداف روابط با ايران، اشتغال جوانان ايران است»! اما حالا ماکرون مي گويد درباره تحريم ها و تصميم شرکت هاي فرانسوي نمي تواند کاري بکند. پس برجام به چه کاري مي آيد؟
4- مطالبه تضمين، 3 سال پس از اجراي يک قرارداد، از آن حکايت هاي تلخ است. گرفتن تضمين از طرف مقابل، پيش شرط اجراي هر قرارداد معتبري است. همچنين پيش بيني خسارت در صورت عدم پايبندي به تعهدات، جزو بديهي ترين اصول عقد قرارداد است. از ديگر لوازم ماندگاري يک قرارداد، «پيش بيني مکانيسم معتبر شکايت، توازن تعهدات طرفين و همزماني اجراي آن، در کنار امکان برگشت پذيري سريع تعهدات در صورت بدعهدي طرفين» است. متاسفانه هيچ يک از اين 6 شرط در توافق برجام (و توتال و بوئينگ و...) رعايت نشد. آمريکا به همين دليل، هم بارها توافق را زير پا گذاشت و هم پس از گرفتن امتيازات لازم، بدون کمترين هزينه از توافق خارج شد. اروپايي ها نيز دليلي نمي بينند براي پايمال نشدن حقوق ايران تحرکي داشته باشند.
5- آقاي ظريف در وين گفت «گرفتن ضمانت از اروپايي ها ناممکن نيست». واقعا؟ 35 ماه پس از انعقاد توافق و 28 ماه پس از اجراي يک سويه آن، تازه وقت گرفتن تضمين است؟ چرا توافق در 28 ماه گذشته بدون هيچ تضمين گرفتني توسط دولت ما اجرا شد؟ اگر از مردم عادي بپرسيد براي خريد يک خانه يا فروش يک خودرو چگونه قراردادي بايد نوشت که معتبر باشد و سرتان کلاه نرود، آيا حتي يک نفر، قرارداد بي چفت و بستي شبيه برجام (بدون رعايت اصول شش گانه) را که طرف مقابل بتواند پول يا مايملک شما را بالا بکشد اما به وعده اش عمل نکند، تجويز مي کند؟ در چه حال و هوايي بودند که چنين قراردادي را امضا کردند و جشن هم گرفتند؟
6- آقاي عراقچي مي گويد «مشکلات بانکي ما يک چهارمش به تحريم هاي هسته اي باز مي گشت. يک مقداري به تحريم هاي اوليه و يک سوم به «اف.اي.تي.اف»باز مي گردد.... بايد اين را درک کنيم(!!) که اروپايي ها براي همکاري با ايران بدون آمريکا با دو مشکل مواجه هستند. يکي مشکل سياسي است. آمريکا و اروپا شراکت راهبردي دارند. اروپايي ها به لحاظ فني هم مشکلاتي دارند. شرکتها بر اساس سيستم سرمايه داري توسط مديران و هيئت مديران خود اداره مي شوند». فرض کنيد جاي آقاي عراقچي، موگريني يا معاونش هلگا اشميد در گفت و گوي ويژه خبري حضور داشتند. آيا سست عهدي و بي مبالاتي اروپايي ها را بهتر از اين توجيه مي کردند؟! همين جا بايد از صدا و سيما گلايه کرد که همچنان اشتباه گذشته در محدود کردن انتشار نقدهاي صاحب نظران را - اين بار درباره اروپا- تکرار مي کند و آنتن را يکطرفه کرده است. اظهارات عراقچي درباره برداشته شدن يک چهارم تحريم هاي بانکي با برجام در حالي است که روحاني روز اعلام توافق گفت «در روز اجراي توافق، تمام تحريم هاي بانکي و مالي يکجا برداشته مي شود». سخنان امثال عراقچي و روحاني، چراغ سبز پياپي به آمريکا و اروپاست مبني بر اينکه دولت ايران، با کج رفتاري و بي صفتي هاي شما برخورد نمي کند؛ بنابراين به بدعهدي خود ادامه دهيد! با اين دست فرمان، قطعا عايدي ناچيز برجام براي دولت به هيچ گرايش پيدا خواهد کرد.
7- برجام حتي زماني که آمريکا ظاهرا از توافق خارج نشده بود، سالي 3 بار سکته مي کرد. در سکوت تيم مذاکره کننده ما، کنگره مصوبه اي گذراند مبني بر اينکه دولت آمريکا بايد هر 4 ماه يک بار، ضمن گزارش درباره روند پايبندي ايران، تعليق تحريم ها را تمديد کند! يا به عبارت ديگر بتواند دبّه کند. دولت عجول ما يک بار براي 10-15 سال تعهد داد و ظرف 2 ماه همه تعهداتش را به اجرا گذاشت اما در مقابل پذيرفت آمريکا 4 ماه يک بار به برجام شوک بدهد! نتيجه اينکه هيچ سرمايه گذار خارجي جرئت نکرد حتي همکاري ميان مدت داشته باشد. ظرف 4 ماه، کدام همکاري اقتصادي پايدار را مي شود انجام داد؟! برجام برخلاف تصور، تبديل به شمشير داموکلس تهديد و القاي بي ثباتي نسبت به محيط اقتصادي پر سود و جذاب ايران شد.
8- اعتبار زدايي از دولت، يکي از خسارتهاي برجام است. آمريکا و اروپا به اعتبار برجام زدگي آقاي روحاني، تهديدهاي او به تلافي را «معتبر» نمي دانند. برجام طي 28 ماه پس از اجرا دايما زير پا ماند، چون غرب اين گونه مي فهميد که هر معامله اي با توافق بکند، اعتراض موثري از تيم روحاني دريافت نمي کند. آمريکا با اين يقين، رويکرد نقضي را که پيوسته «اعمال» مي کرد، «اعلام» هم کرد تا عايدي «تقريبا هيچ» برجام، تبديل به «تحقيقاً هيچ» شود. تناقض بزرگي اتفاق افتاد. تيم روحاني، از يک طرف چنان برجام را بزرگ داشتند که از يک رفتار تاکتيکي در حوزه ديپلماسي، به راهبرد مقدس ارتقا دادند. مذاکره و توافق، يک ابزار مشروط و طرفيني است. اما روحاني و تيمش به به نحوي رفتار کردند که گويا حاضر به توافق به هر قيمت و ماندن و اجراي يکطرفه آن هستند! آنها نگاه حيثيتي به برجام داشتند و ماجرا را ناموسي کردند؛ چنانکه هيچ صاحب نظري نتواند درباره منافذ و خلل آن چون و چرا کند. اما همين مسئله حيثيتي، وقتي با دست درازي پياپي آمريکا و اروپا مواجه مي شود، برخي مديران غيور برجام زده، تمام غيرت و حساسيت خود را غلاف مي کنند و رو به سمتي ديگر مي چرخانند! تا اين رويکرد غلط دگرگون نشود، برجام به ابتذال بيشتري کشيده خواهد شد. روحاني بايد در مقابل دشمنان، اعتبار دولت خود را در تراز اقتدار نظام جمهوري اسلامي بازسازي کند.
9- دو سال قبل از برجام و سه سال پس از اجراي نيم بند آن، 25 وزارتخانه و معاونت رئيس جمهور به جز استثناهايي، معطل و منتظر عملکرد جادويي برجام بوده اند؛ انگار قرار است غولي از اين چراغ جادو بيرون بيايد و با کارهاي محيرالعقول، زحمت تدبير و تلاش سختکوشانه را از روي دوش برخي دولتمردان بردارد. اما اکنون يکي بايد به داد غول گرفتار در چراغ برسد و آن را از مخمصه برهاند. طي اين 5 سال، به خاطر ديپلماسي زدگي (برجام زدگي)، از کارکرد تيم اقتصادي دولت غفلت شد. در برابر وزارت خزانه داري (جنگ) آمريکا که جور پنتاگون را مي کشيد، اين طرف ستاد اقتصادي دولت، طفيلي ديپلماسي التماسي و راهبرد «واردات چشم پرکن» قرار گرفت. امروز اين اتفاق نظر وجود دارد که دولت از ضعف فرماندهي توانمند رنج مي برد. به تعبير فرشاد مومني کارشناس اقتصادي حامي دولت، «دولت روحاني، اقتصاد را وصله و پينه اي اداره مي کند و بي برنامه ترين دولت سه دهه گذشته است». و به تصريح طهماسب مظاهري وزير اقتصاد دولت اصلاحات «اگر روال فعلي بي تحرکي دولت ادامه پيدا کند، وضعيت شاخص هاي اقتصادي نامطلوب خواهد شد».
10- روحاني سال 91 به طعنه مي گفت «کشور مدير مي خواهد نه نوکر» و اکنون مي گويد «ما نوکر مردم هستيم». مردم اما در مديريت حرف، نه مديريت ديدند و نه نوکري. آقاي روحاني آن گونه که وزير ارتباطات گفت، ساعت 10 صبح «خسته» بوده و گرنه آمار اشتغال 200 هزار نفري در فضاي مجازي را 2 ميليون شغل اعلام نمي کرد (آمار واقعي 33 هزار شغل است). وقتي از خستگي حرف مي زنيم، دقيقا درباره چه چيزي حرف مي زنيم؟ عبدالله ناصري (عضو شوراي سياستگذاري اصلاح طلبان) خبر مي دهد «روحاني در مقايسه با همه روساي جمهور پيشين، وقت براي دولت نمي گذارد». او 9:30 صبح تا 19 سر کار است. ناطق نوري با اعتراض به روحاني گفته؛ من که فقط يک حوزه علميه در لواسان دارم، از ساعت 6:30 صبح آنجا حاضر مي شوم، شما بايد کمي زودتر برويد و به سخن وزرايتان گوش کنيد. روحاني حوزه هاي کليدي را شوخي گرفته. او به دليل روحيه اش مشورت پذير نيست. حوزه اقتصادي دولت بسيار به هم ريخته است».
11- مرحوم هاشمي در آخرين جلسه يکي از کميسيون هاي مجمع تشخيص مصلحت نظام، از شيوه مديريت روحاني انتقاد کرده بود؛ به اين دليل که وقت کافي براي رسيدگي به مشکلات اقتصادي نمي گذارد و ملاقات با او حتي براي من (هاشمي) هم آسان نيست. هاشمي 9 آبان 95 به روزنامه اعتماد گفت «از همان سال اول تاکيد داشتم که نقدينگي در کشور زياد داريد و الان اين نقدينگي در کارهاي انگلي مصرف مي شود. دو، سه سال وقت کشور تلف شد... يکسري نيازهايي هست که اکثريت مردم به آن نياز دارند و تا اين زمان کار عمده اي روي آن انجام نشد که يکي مسئله اشتغال است». او همچنين گفته بود با 20 درصد نقدينگي مي شد به اقتصاد رونق داد.
12- تناقضات عجيبي در دولت رخ داده است. گفتند تزريق پول به حوزه مسکن - که 250 شاخه شغلي و صنعتي را فعال مي کرد، مردم را صاحبخانه مي نمود و به اقتصاد رونق مي داد- موجب افزايش نقدينگي و تورم مي شود؛ پس بايد نقدينگي را جمع کرد. با اين سياست انقباضي، رکود اقتصادي را شدت بخشيدند اما با اين وجود، نقدينگي430 هزار ميلياردي را ظرف 5 سال، به 1485 هزار ميليارد تومان (بيش از سه برابر) رساندند! اين نقدينگي تورم زا مدتي به سمت سوداگري زمين و مسکن رفت، سپس در دو سال گذشته به ويژه 6 ماه اخير، بازار طلا و ارز را هدف گرفت. بنابراين تورمي که به قيمت تحميل رکود، کاهش يافته بود، رو به افزايش گذاشت و مثلا بر اساس گزارش بانک مرکزي، به 34 درصد در بخش مسکن در تهران رسيد. همزمان قيمت ارز صد درصد افزايش يافت! عجيب اينکه دولت در همين دوره، در به در جذب سرمايه گذار خارجي بود! آيا نمي شد با رونق دادن به بخش مسکن از طريق انتقال سرمايه هاي سرگردان و تضمين سود آن، به اقتصاد رونق داد، مشکل مسکن را چاره جويي کرد و از آشفتگي بازار ارز مانع شد؟ چرا همزمان، سيلاب نقدينگي و قحطي منابع سرمايه گذاري را موجب شدند؟ نويسنده: محمد ايماني