بازخوانی نامه ناصر ملک‌مطیعی به کیهان در سال ۵۹


خدا را شاهد می‌گیرم که انگیزه‌ام احساس ملی و حق‌شناسی به همه خدمتگزاران ملت بوده است و امیدوارم مردمی که در این سال‌های طولانی به من محبت داشته‌اند بدانند که اعتماد و اطمینان آن‌ها را پاس می‌نهم و به خودم و به خدای خودم دروغ نخواهم گفت و عقیده و ایمانم را برای خوشامد کسی به بازی نخواهم گرفت

بازخوانی نامه ناصر ملک‌مطیعی به کیهان در سال ۵۹
از شدت این احساس نامه‌ای به پیشگاه ملت ایران نوشته‌ام. خدا را شاهد می‌گیرم که انگیزه‌ام احساس ملی و حق‌شناسی به همه خدمتگزاران ملت بوده است و امیدوارم مردمی که در این سال‌های طولانی به من محبت داشته‌اند بدانند که اعتماد و اطمینان آن‌ها را پاس می‌نهم و به خودم و به خدای خودم دروغ نخواهم گفت و عقیده و ایمانم را برای خوشامد کسی به بازی نخواهم گرفت.
در طبقه‌ای از اجتماع هستم که شاید در ظاهر مورد انتقاد باشند…اما همیشه با باطنی پاک و بی‌غل‌وغش دستخوش حوادث و مسائل مختلف بوده‌اند و فرصتی نداشته‌اند تا حقیقت وجودی خود را آن‌طور که باید و شاید عرضه کنند…
تاریخ ایرانی به بازخوانی نامه ناصر ملک‌مطیعی به روزنامه کیهان در سال ۱۳۵۹ پرداخت.
این هنرپیشه فقید در این نامه چنین نوشته است: «در طول مبارزه خستگی‌ناپذیر ملت ایران هیچ‌گاه این‌ چنین خطر احساس نشده و این ملت نجیب و کهنسال چنین در فشار نبوده است. بدیهی است که هر زمان دشمن چنین کرده پیوندهای ملی و میهنی مستحکم‌تر گشته و ملت بیدار ما یکپارچه و یک‌زبان در مقابل متجاوزین به این سرزمین مقدس ایستادگی کرده است.
از مسائل داخلی می‌گذریم؛ چه در هر خانواده و قبیله‌ای اختلاف و کدورت بروز می‌کند اما هیچ‌گاه پیوندها را نمی‌گسلد و در اوج بحث‌ها و درگیری‌های مسلکی و عقیدتی یکدل و یک زبان و دور از همه مسائل هوشیاری و احساس ملی خود را به دنیا نشان داده‌ایم. همه اقوام و مردمی که در این سرزمین زندگی و تا امروز نام این خاک پرآوازه را حفظ کرده‌اند قلبشان برای سربلندی و سرافرازی این مرز و و بوم می‌تپد و آنجا که پای استقلال و دین و حرمت به میان آید از همه چیز می‌گذرند.
نمونه بارز این احساس و غرور ملی در این چند روز گذشته به حد اعلی رسید و دل‌های ما را مالامال شادی کرد. رهبران روحانی و دولتی با کمال صراحت و شجاعت در رسانه‌های گروهی اعلام کردند که از وجب به وجب خاک این سرزمین دفاع خواهند کرد و نخواهند گذاشت قطره آبی یا مشتی از خاک گرانبهای این سرزمین نصیب اجانب شود. درود و شرف بر این مردمی که با بیانی چنین رسا و ایمان شجاعانه ایستاده‌اند و پیوندهای ملی این مردم شریف را مستحکم‌تر و نزدیکتر می‌کند… قاطعیت و شجاعتی که در این لحظات تاریک و پرخطر این ملت ابراز می‌شود قلب و وجود ما را می‌لرزاند و از این همه همفکری و همگامی و این همه شور و شوق ملی سر به آسمان‌ها می‌سائیم. از شدت این احساس نامه‌ای به پیشگاه ملت ایران نوشته‌ام.
خدا را شاهد می‌گیرم که انگیزه‌ام احساس ملی و حق‌شناسی به همه خدمتگزاران ملت بوده است و امیدوارم مردمی که در این سال‌های طولانی به من محبت داشته‌اند بدانند که اعتماد و اطمینان آن‌ها را پاس می‌نهم و به خودم و به خدای خودم دروغ نخواهم گفت و عقیده و ایمانم را برای خوشامد کسی به بازی نخواهم گرفت. در طبقه‌ای از اجتماع هستم که شاید در ظاهر مورد انتقاد باشند…اما همیشه با باطنی پاک و بی‌غل‌و‌غش دستخوش حوادث و مسائل مختلف بوده‌اند و فرصتی نداشته‌اند تا حقیقت وجودی خود را آن‌طور که باید و شاید عرضه کنند…
هنرمند احساس و افکار گوناگونی دارد که در بعضی اوقات خودش را هم فراموش می‌کند ولی در همه احوال فارغ از مردم نخواهد بود و به خاطر همین در متن و بطن جامعه خویش باشد و در همه نابسامانی‌ها و غم و رنج‌ها و شادی‌ها شریک و سهیم باشد.
ما از میان همین مردم برخاسته‌ایم و در میان همین مردم زندگی کرده‌ایم. وجودمان سرشار از مهر مردم این سرزمین است، زندگی ما همیشه آمیخته با احترام به مقدسات ملی بوده است و هیچ‌گاه به مبانی دینی و اجتماعی خود بی‌اعتنا نبوده‌ایم.
در چنین لحظات حساس و به شکرانه زندگی با این مردم شریف و در این خاک گهربار دست به سوی مردم آزاده و مبارز خود دراز می‌کنم و با ایمان و اعتقاد کامل به خداوند و با اتکا به مردم وطن‌پرست جان خود را در راه آزادی و سرافرازی و سربلندی کشور خویش فدا خواهیم کرد.
در این موقع که ملت ایران دستخوش حوادث ناگوار بین‌المللی و فشار قدرت‌های بزرگ دنیاست، کنار نشستن و نظاره کردن گناه نابخشودنی است. در مصالح ملی یک ملت، پیر و جوان، کوچک و بزرگ وظیفه دارند که صفوف خود را مستحکم‌تر کنند و دور از همه مسائل در مقابل دشمن متجاوز آماده شوند. در این روزهای تاریخی که کشور همسایه ما عراق پاس دوستی را زیر پا گذاشته است و به خانه ما چشم طمع دوخته و می‌خواهد از درگیری‌های موجود و آب گل‌آلود سوءاستفاده کند، ملت بپاخاسته ما ساکت نخواهد نشست و همه دوش به دوش هم سزای این گستاخی را خواهیم داد. این کوچکترین فرد ایرانی که سال‌ها از محبت مردم این سرزمین برخوردار بوده‌ام بپاخاسته، حاضر و آماده آرزو دارم مانند همه سربازان و پاسداران دلیر این سرزمین در خط اول جبهه جان خود را نثار خاک مقدس ایران‌ زمین کنم و از طرف همه همفکران و دوستان به خصوص هم‌دوره‌های سربازی و همکاران هنرمند آماده و گوش به فرمان هستیم تا در جان در کف و اسلحه در دست در مقابل دشمنان این سرزمین جانفشانی کنیم.
بدون آن که غروری داشته باشم یا بخواهم خودخواهی خود را ارضا کنم در آستانه پنجاه سالگی با روحیه و قدرت یک جوان ۲۰ ساله محکم و پابرجا ایستاده‌ام و به نیروی ایمان و عشق به وطن آماده‌ام تا دین خودم را به جامعه خویش ادا نمایم.
این شمشیر آویخته به دیوار که در اطاق من از دوران سربازی به یادگار مانده است هیچ‌گاه این‌چنین مرا نطلبیده است. این است که از صمیم قلب و با سربلندی و سرافرازی می‌خواهم که ما را بطلبید و به ما امکان دهید تا شایستگی خود را در مرزهای این سرزمین مقدس به ثبوت برسانیم.
ناصر ملک‌مطیعی
افسر سوار احتیاط سال ۱۳۳۴
روزنامه کیهان - ۶ اردیبهشت ۱۳۵۹ »
ورود قوه قضائیه به یک موضوع مهم