يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "چريك ها به مرخصي نمي روند!"

اوین نامه ی کیهان 5 شنبه 13 اردیبهشت ماه سال 1397
يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "چريك ها به مرخصي نمي روند!"
خامنه ای همیشه بلف زن وهذیان گوی که جارچیانش نه برایش هورا می کشند که هذیان گویی ها یش رله وتبلیغ می کنند تادرراستای اهداف خود علیه جناح رقیب استفاده  کنند . به خصوص اوین نامه ی کیهان سربازجو شریعت نداری که نماینده ویژه خامنه ای است  بدون آنکه از خامنه ای سئوال شود یا خودش پاسخ دهد  حال که خامنه ای گفته  دوران بزن دررو نیست برای چه پاسداران جواب  تهاجم موشکی آمریکا واسراییل به  3 پایگا ه شات در سوریه را ندادند درحالی که تعدادی پااسدار کشته شدند   همچنین  یادداشت روز نویس همکار سربازجو شریعت نداری گفته خامنه ای دردیدار با کارگران یکه ورچین  شده را نقل کرده که چنین  گفته بود:
 رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار چند روز پيش با جمعي از کارگران و کارآفرينان کشور به نکته اي کليدي اشاره کردند؛ «دشمنان ما فهميده اند که در جنگ سختِ نظامي طَرفي نخواهند بست. بنده قبل از اين هم در دوره رئيس جمهور ديگر آمريکا گفتم که دوران بزن و دررو گذشته است. بزنيد، مي خوريد. مي دانند اين را که اگر ضربه بزنند، چند برابر ضربه خواهند خورد. امروز اتاق جنگِ عليه ما، وزارت خزانه داري آمريکاست.» فهم همه جانبه و عميق اين مسئله راهبردي، در تعيين نتيجه اين جنگ بسيار موثر است. ...
رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار چند روز پيش با جمعي از کارگران و کارآفرينان کشور به نکته اي کليدي اشاره کردند؛ «دشمنان ما فهميده اند که در جنگ سختِ نظامي طَرفي نخواهند بست. بنده قبل از اين هم در دوره رئيس جمهور ديگر آمريکا گفتم که دوران بزن و دررو گذشته است. بزنيد، مي خوريد. مي دانند اين را که اگر ضربه بزنند، چند برابر ضربه خواهند خورد. امروز اتاق جنگِ عليه ما، وزارت خزانه داري آمريکاست.» فهم همه جانبه و عميق اين مسئله راهبردي، در تعيين نتيجه اين جنگ بسيار موثر است
    
سه سال پيش (23 آبان 1394) نگارنده در يادداشتي با عنوان «چريک هايي با کت و شلوار خاکستري» درباره اين اتاق جنگ نوشت؛ «مرکز مهم ترين تصميم گيري ها و اقدامات سياسي- امنيتي آمريکا کجاست؟ دفتر مرکزي سازمان سيا در لانگلي ايالت ويرجينيا؟ پنتاگون در آرلينگتون؟ آژانس امنيت ملي آمريکا (NSA) در فورت ميد ايالت فلوريدا؟ پاسخ منفي است. براي پاسخ به اين سوال بايد سري به وزارت خزانه داري آمريکا زد؛ «دفتر تروريسم و ​​اطلاعات مالي» (TFI) با حدود 700 کارمند که از آن مي توان به «اتاق جنگ جديد آمريکا» ياد کرد. اسم اين واحد که رياست آن برعهده معاون وزير خزانه داري است، در ظاهر گول زننده است. در اين دفتر اطلاعات مالي تروريست ها رديابي و دنبال نمي شود. وظيفه آن طراحي و عملياتي کردن سياست ها و استراتژي هاي آمريکا عليه کشورهاي متخاصم و به تعبير آمريکايي ها «سرکش»، با ابزارهاي اقتصادي است.
    
خوان زاراته دستيار رئيس جمهور و مشاور امنيت ملي در دولت جورج بوش که سال ها در اين ميدان کار کرده است، در کتاب خود تحت عنوان «جنگ خزانه داري» مي گويد؛ زرادخانه آمريکا شامل هواپيماهاي بدون سرنشين، موشک هاي تام هاوک و چريک هايي با کت و شلوار خاکستري است. وظيفه اين چريک ها تبديل ابزار مالي و اقتصادي به سلاحي قوي، عليه دشمنان آمريکاست
    
امضاي برجام و پايبندي کامل ايران به تعهدات خود و حتي عمل به فراتر از آنها نيز، تغييري در اين رويارويي به وجود نياورده است و شواهد و قرائن نشان مي دهند اين جنگ در دوره پسابرجام وارد مرحله استراتژيک ديگري شده که اهداف آن فراتر از موضوع فعاليت هاي هسته اي ايران است. آشنايي با اتاق جنگ آمريکا، ساز و کار تصميم گيري و فرآيندهاي آن، فرماندهان و افسران ارشد شاغل در آن و اهداف آنان را مي توان نخستين گام براي رويارويي با اين نبرد تحميلي عنوان کرد. اگر چه استفاده از تحريم و سلاح مالي عليه کشورهاي غيرهمسو با آمريکا سابقه اي بسيار طولاني و قابل مطالعه دارد اما در قرن بيست و يکم اين نبرد وارد فاز تازه اي شده و وزارت خزانه داري که تا پيش از اين نقشي حاشيه اي و مکمل داشت، به مرکزيت جنگ تغيير موقعيت يافته است. به قول نيوزويک؛ اين نسخه قرن بيست ويکم جنگ است.
    
پس از ماجراي 11 سپتامبر، راه اندازي «دفتر تروريسم و ​​اطلاعات مالي» در سال 2004 و گماشتن استوارت لوي به فرماندهي آن، نقطه عطفي در اين قضيه بود. وزارت خزانه داري آمريکا تنها نهاد مالي در جهان است که واحد اطلاعاتي داخلي خود را دارد. نيويورک تايمز در گزارشي اين دفتر اطلاعاتي (TFI) را چنين توصيف مي کند؛ «وزارت خزانه داري يک ميدان جنگ جديد براي ايالات متحده ايجاد کرده است. آنها مسلح به اسناد کاغذي و کامپيوترها کار مي کردند در حالي که ساعتي بر ديوار نصب بود که وقت تهران را نشان مي داد.» آنها اولين دفتر يا به عبارت صحيح تر پايگاه هاي جنگي خود را در اطراف ايران تاسيس کردند؛ در اسلام آباد، کابل، ابوظبي و رياض
    
سه اهرم اصلي خزانه داري در تحميل جنگ اقتصادي عليه کشورهاي ديگر عبارتند از؛ «دلار به عنوان ارز واسط بين المللي»، «نيويورک به عنوان هاب تراکنش هاي دلاري دنيا» و «جهاني شدن ارتباطات متقابل مالي». هرچقدر کشور هدف وابستگي و ارتباط بيشتري با اين سه اهرم داشته باشد، ضربه زدن به آن براي چريک هاي کت و شلواري خزانه داري آسان تر خواهد بود.
    
اولين رئيس اين دفتر استوارت لوي بود. ريچارد نفيو –مشهور به معمار تحريم هاي ايران- و آدام زوبين –معروف به سزار تحريم ها- را مي توان بازوهاي لوي در پيشبرد اين جنگ دانست. فرماندهان اصلي اتاق جنگ آمريکا عليه ايران، همگي جوان بودند. نکته جالب توجه ديگر آن است که مقامات ارشد وزارت خزانه داري آمريکا، به خصوص در جنگ با ايران صهيونيست بوده و هستند. جانشين لوي (ديويد کوهن که از خزانه داري به سازمان سيا رفت) هم يک صهيونيست بود و خانم سيگال ماندلکر، رئيس فعلي اين دفتر نيز که چند ماه پيش به اين مقام منصوب شده، يک صهيونيست تمام عيار است. جک لو و استيون منوچين، وزراي قبلي و فعلي خزانه داري هم صهيونيست هستند. بررسي سير و نحوه سيطره صهيونيست ها بر خزانه داري آمريکا موضوعي جالب و درخور تحقيق است.
    
لوي يک سال پس از پيوستن به خزانه داري آمريکا، عملاً از سال 2005 جنگ عليه ايران را کليد زد. نحوه عملکرد او در اين پست و فرماندهي جنگ اقتصادي عليه ايران، جالب توجه است. او منتظر تصميمات کاخ سفيد و مصوبات کنگره نماند و جنگ را به صورت آتش به اختيار آغاز کرد. تحريم هايي بي سر و صدا بدون هيچگونه حکم دولتي يا الزام بين المللي که بعدها به آن لقب «تحريم هاي درگوشي» دادند
    
لوي فرماندهي پشت ميز نشين نبود و خود در پيشاني اين جنگ بود. او صدها سفر به اقصي نقاط جهان انجام داد و اوايل با آنکه مسئولين کشورهاي مقصد از اين کار ناراضي به نظر مي رسيدند اما او به شدت اصرار داشت که مستقيماً با روساي بانک ها جلسه بگذارد. به قول زاراته او از جلسه با اين هيئت مديره به جلسه با هيئت مديره بعدي مي رفت. براي کشورها و موسسات بسته اي اطلاعاتي عليه ايران تهيه شده بود. اندکي بعد وقتي بانکداران اسم او را مي شنيدند، مردي را تصور مي کردند که با عصبانيت روي ميز مي کوبد و تهديد مي کند که مراوده مالي و اقتصادي با ايران، با واکنش هاي وحشتناک مواجه خواهد شد
    
لوي چنان در کار خود پيگير و مصمم بود که تغيير دولت نيز باعث کنار رفتن او نشد. تغييرات گسترده اي در دولت اوباما نسبت به دولت جرج بوش پسر رخ داد اما دو نفر در سطوح بالا تغيير نکردند؛ رابرت گيتس وزير دفاع و استوارت لوي. تحليلگران سياسي معتقدند ادامه کار لوي بيش از هر چيز پيامي آشکار بود به ايران از سوي دولت جديد آمريکا که با شعار «تغيير» بر سر کار آمده بود؛ هر چيز تغيير کند، آرايش جنگي وزارت خزانه داري تغيير نخواهد کرد
    
طي سه سالي که از امضاي توافق هسته اي مي گذرد اين آرايش جنگي همچنان به قوت خود باقي است. ساده لوحي بزرگي است اگر کسي گمان کند واشنگتن به واسطه بستن يک معاهده چندجانبه، نگرش امنيت ملي خود را تغيير مي دهد. زاراته در تبيين اين نگرش مي نويسد؛ «ما به عصر جديدي از نفوذ مالي وارد شده ايم که در آن ابزارهاي اقتصادي و مالي تا آنجا قدرتمند شده اند که مي توانند به عنوان ابزارهاي امنيت ملي شناخته شوند. نيروهاي جنگ عصر جديد بازار ها هستند نه نظاميان و نبرد در اتاق هاي هيئت مديره اتفاق مي افتد نه در ميادين فيزيکي جنگي. حالا ژئوپلتيک يک زمين بازي است که بازيگرانش سلاح هاي تجاري و مالي هستند
    
چرا ايران در ميدان منازعه نظامي از قدرت بازدارندگي مناسب برخوردار است؟ آيا قدرت سخت افزاري ما از آمريکايي ها بيشتر است؟ آيا بودجه بيشتري صرف امور نظامي مي کنيم؟ نه! ما در اين ميدان به تقابلي نامتقارن روي آورده ايم. ميداني که تحت سيطره و اشراف طرف مقابل نيست و قواعد خاص خود را دارد. در ميدان جنگ اقتصادي نيز بايد رويکردي نامتقارن را درپيش گرفت. يکي از مسئولان ارشد دولت گفته بود بايد آن قدر با اروپا و آمريکا وارد مناسبات اقتصادي شويم که ديگر نتوانند ما را تحريم کنند. اين استراتژي به روشني گوياي عدم تشخيص نقاط ضعف و قوت خودي و حريف است
    
عده اي گمان مي کنند عمل به توصيه و حرکت در چارچوب برخي نهادهاي مالي به ظاهر بين المللي مانند کارگروه ويژه اقدامات مالي (FATF) مي تواند راهگشاي عبور از تنگناهاي اقتصادي باشد. اين عده حتي به خود زحمت نمي دهند بررسي کنند که چرا نقش اين نهاد طي حدود يک دهه اخير پررنگ شده و دني گلاسر و چيپ پونسي از سوي دولت اوباما چه ماموريتي در اين رابطه داشتند و چگونه با دستکاري ماموريت آن، عملاً کارگروه ويژه اقدامات مالي را به يکي از ابزارهاي جنگي خود عليه ايران تبديل کردند. يکي از ده ها و بلکه صدها عارضه عدم باور به اين جنگ اقتصادي و نشناختن اتاق جنگ آمريکا، راه اندازي مرکزي همچون واحد اطلاعات مالي (FIU) در وزارت اقتصاد خودمان است تا اطلاعات - با واسطه- به اتاق جنگ در خزانه داري آمريکا برسد و اهداف جديد براي بمباران هاي بعدي تعيين شود
    
فارغ از انگيزه و نيت، دو گروه در اين جنگ عملاً به دشمن کمک کردند و مي کنند. گروهي که برجام را آتش بس و حتي صلح جازدند و بخش قابل توجهي از کشور را به خواب غفلت فرو بردند. گروه دوم از اين مرحله نيز فراتر رفته، مقاومت را بيهوده معرفي کرده و تسليم را توصيه و ترويج مي کنند. جماعت مورد اشاره به اين سوال ساده پاسخ نمي دهند که کدام ملتي در طول تاريخ با تسليم شدن در برابر دشمني خونخوار و بي رحم که با اصل و ماهيت حريف دشمني داشته، نجات پيدا کرده است؟! نويسنده: محمد صرفي